ملت عشق

«ملت عشق» رمانی است به قلم الیف شافاک (نویسنده‌ی اهل ترکیه، متولد ۱۹۷۱) که در سال ۲۰۰۹ در ۳۵۴ صفحه منتشر شد. این کتاب که به صورت همزمان به زبان ترکی و انگلیسی منتشر شد، در نسخه‌ی ترکی، «عشق» و در نسخه‌‌ی انگلیسی «چهل قاعده‌ی عشق» نام دارد و در ایران به نام «ملت عشق» شناخته می‌شود که از بیتی از داستان موسی و شبان در مثنوی معنوی گرفته شده است:

ملت عشق از همه دین‌ها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست

باید اشاره کرد که کتاب «ملت عشق» بیش از ۵۰۰ بار در ترکیه تجدید چاپ شده و در ایران نیز یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های سال‌های اخیر بوده است. هم‌چنین لازم به ذکر است که فیلمی به نام «مست عشق» بر مبنای داستان این کتاب ساخته شده است.

بخش عمده‌ی از داستان کتاب «ملت عشق» درباره‌ی احوالات و ارتباطات بین  شمس تبریزی و مولانا است. البته داستان ۱۵ راوی مختلف دارد و که داستان از نگاه و زاویه‌ی دید ایشان تعریف شده است.

نویسنده در این کتاب دو داستان و در حقیقت زندگی شخصیت‌های دو دوره‌ی زمانی مختلف را به موازات هم پیش برده‌است. دوره‌ی اول به حدود سال‌های ۶۳۹ تا ۶۴۵ قمری  و حول و حوش زندگی مولانا و شمس بازمی‌گردد و دوره‌ی دوم در سال ۲۰۰۸ و درباره‌ی زندگی زنی چهل ساله است که به تازگی شغل ویراستاری یک کتاب را برعهده گرفته‌است.

همان‌طور که از نام انگلیسی کتاب برمی‌آید در این کتاب چهل قاعده‌ی عشق بیان شده که این امر از از زبان شمس تبریزی رخ داده است.

کتاب ملت عشق در وب‌سایت معتبر goodreads دارای امتیاز ۴.۱۴ با بیش از ۱۵۰ هزار رای و ۱۷ هزار نقد و نظر است.

خلاصه‌ی داستان ملت عشق

این کتاب شامل یک مقدمه و پنج بخش است (بخش اول: خاک، بخش دوم آب، بخش سوم: باد، بخش چهارم: آتش، بخش پنجم: خلاء) که دو داستان را شامل می‌شوند که به زیبایی در کنار هم و در یک کتاب گنجانده شده‌اند.

یکی از این داستان‌ها در قرن بیست و یکم میلادی (از ماه مه ۲۰۰۸ تا سپتامبر ۲۰۰۹) در آمریکا و دیگری در قرن سیزدهم میلادی / هفتم هجری (از رمضان ۶۳۹ تا ذیقعده ۶۵۸) در قونیه اتفاق می‌افتد. در حقیقت، ملت عشق داستان زندگی زنی در غرب را روایت می‌کند که با عرفان شرق آشنا می‌شود.

داستان اول کتاب مربوط به الا روبینشتاین است که در بوستونِ آمریکا زندگی می‌کند. الا یک همسر و مادر است که همه زندگی خود را صرف خانواده کرده‌است. با این که همسر الا ـ دیوید ـ دندانپزشک مشهوری بود و معیشت آن‌ها در سطح خوبی قرار داشت اما عشق و صمیمیتی در میان آن‌ها نبود.

الا این موضوع را پذیرفته بود و همه اولویت‌های خود را تغییر داده بود و فقط به فکر بچه‌هایش بود. اما با این حال، رابطه الا با خانواده‌اش هم چندان خوب نبود. طبق تشبیه کتاب، الا شبیه برکه بود، برکه‌ای راکد که بعد از گذشت بیست سال زندگی مشترک با همسرش، خود را بازنده این زندگی می‌بیند. سرانجام در اولین روزهای چهل سالگی تصمیم می‌گیرد از قید و بند این زندگی آزاد شود و زندگی خود را تغییر دهد.

داستان دوم داستان زندگی شمس تبریزی و سفرهای او از سمرقند تا بغداد و سپس به قونیه و آشنایی و برخورد او با مولانا در شهر قونیه است. این داستان در قالب کتابی روایت می‌شود که الا روبینشتاین به عنوان ویراستار مسئول ویرایش آن می‌شود و از خلال خواندن این کتاب با زندگی شمس و مولانا و چهل قاعده‌ی عشق از دیدگاه و زبان شمس تبریزی آشنا می‌شود.

بخشی از کتاب ملت عشق

تمام زندگی الای بیچاره خلاصه شده بود در راحتی شوهر و بچه‌هایش. نه علمش را داشت و نه تجربه‌اش را تا به تنهایی سرنوشتش را تغییر دهد. هیچ‌گاه نمی توانست خطر کند. همیشه محتاط بود، حتی برای عوض کردن مارک قهوه‌ای که می‌خورد بایست مدت‌های طولانی فکر می‌کرد.

از بس خجالتی و سر بزیر و ترسو بود؛ شاید بشود گفت آخر بی‌عرضگی بود. درست به همین دلایل آشکار بود که هیچ کس، حتی خودش هم نفهمید که چطور الا روبینشتاین بعد بیست سال آزگار زندگی زناشویی یک روز صبح از دادگاه، تقاضای طلاق کرد و خودش را از شر تاهل آزاد کرد و تک و تنها به سفری رفت با پایانی نامعلوم؛ اما حتما دلیلی داشت: عشق.

الا به شکلی غیر‌منتظره عاشق شد، عاشق مردی که اصلا فکرش را هم نمی‌کرد و به هیچ وجه انتظارش را نداشت. آن دو نه در یک شهر زندگی می‌کردند و نه حتی در یک قاره. حتی اگر هزاران کیلومتر فاصله میانشان را در نظر نگیریم، شخصیت هایشان هم خیلی با هم فرق می‌کرد، انگار یکی شب بود، دیگری روز. طرز زندگیشان هم زمین تا آسمان فرق داشت.

بینشان پرتگاهی عمیق بود. این که دو نفر که در وضعیت عادی به سختی می‌توانستند یکدیگر را تحمل کنند، این طور در آتش عشق بسوزند، پدیده‌ای غیرمنتظره بود؛ اما پیش آمد و چنان سریع پیش آمد که الا حتی نفهمید چه بر سرش آمد تا بتواند از خودش محافظت کند! عشق یک‌باره از غیب مثل تکه سنگی در برکه راکد زندگی الا افتاد و او را لرزاند، تکان داد و زندگی‌اش را زیر و زبر کرد.

اگر به زندگی مولانا علاقه دارید می‌توانید کتاب پله‌پله تا ملاقات خدا را نیز مطالعه کنید.