فرار

«فرار» اثری است از آلیس مونرو (نویسنده‌ی کانادایی، متولد ۱۹۳۱) که در سال ۲۰۰۴ منتشر شده و شامل ۸ داستان کوتاه است. این کتاب در همان سال انتشار برنده‌ی جایزه‌ی گیلر و هم‌چنین کتاب سال  انجمن نویسندگان کانادا شد.

درباره‌ی کتاب فرار

مجموعه داستان فرار همچون دیگر آثار مونرو، راوی زندگی زنان است. او زنانی را توصیف می‌کند که در مراحل مختلف عمر خود با چالش‌هایی گاه ساده و گاه پیچیده و هولناک مواجه می‌شوند. آلیس مونرو در شرح موقعیت‌ها و خلق فضای داستانی خود از عنصر واقع‌گرایی و صداقتی بی‌حدوحصر بهره می‌برد و با چیره‌دستی، خوانندگان را به درون کالبد شخصیت‌ داستان‌هایش می‎کشاند.

نثر داستان‌نویسی مونرو روشنگر و دردناک و درعین‌حال طنزآلود است. او به پیروی از سنت داستان‌نویسی آمریکای شمالی، دوربینی را رو به واقعیت‌های دنیا قرار می‎دهد و بدون اینکه لحظه‌ای را از قلم بیندازد، تمام آنچه می‌بیند روایت می‌کند. آلیس مونرو راوی حقایق تکان‌دهنده‌ای است که گاه از فرط سادگی ظاهری از دیده‌ها پنهان می‎مانند.

کتاب «فرار» در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۸ با بیش از ۲۲ هزار رای و حدود ۲۴۰۰ نقد و نظر است. در ایران نیز کتاب فرار را مژده دقیقی و شقایق قندهاری  به فارسی ترجمه کرده‌اند.

داستان‌های کتاب فرار

در این کتاب هشت داستان کوتاه وجود دارد. سه  مورد از داستان‌ها (شانس، به زودی، و سکوت) درباره یک شخصیت به نام «ژولیت هندرسون» هستند. فهرست این داستان‌ها به شرح زیر است:

  • فرار: «ادامه‌ی مطلب را ببینید».
  • شانس: ژولیت با قطار به سفری می‌رود که منجر به یک رابطه عاشقانه می‌شود.
  • به زودی: ژولیت با فرزندش پنه لوپه به دیدار والدینش می‌رود.
  • سکوت: ژولیت امیدوار است از دختر جوان خود پنه لوپه که از او جدا شده است خبری دریافت کند.
  • شور: دختری تنها در یک شهر کوچک با یک غریبه رابطه‌ای عاطفی برقرار می‌کند.
  • تعدی: لورن، دختری جوان، با زنی مسن‌تر به نام دلفین آشنا می شود که بیش از حد به او علاقه‌مند است.
  • ترفندها: رابین، دختری تنها، به دلیل بدشانسی و تعبیر نادرست از زندگی، به تنهایی زندگی می کند.
  • نیروها: «ادامه‌ی مطلب را ببینید»

خلاصه‌ی داستان فرار

کارلا عاشق کلارک شده است. آنها هر دو عاشق حیوانات، مخصوصاً اسب هستند. کلارک خوش تیپ، لاغر و مورد توجه همه است. کارلا فکر می کند خانواده اش بیش از حد مادی‌گرا هستند. او با کلارک فرار می کند. معلوم شد که کلارک از نظر عاطفی از او سوء استفاده می کند و کمی خلق و خوی تند دارد.

سیلویا یا خانم جیمیسون از یونان برمی گردد. شوهرش که شاعر بوده، مرده است. کلارک کارلا را به عنوان بخشی از نقشه خود به خانه سیلویا می فرستد. به همین دلیل کارلا دل شکسته شده و به ناراحتی و ناامیدی خود از ازدواج آنها اعتراف می کند. سیلویا به او پیشنهاد می کند که با اتوبوس فرار کند.

خلاصه‌ی داستان نیروها

«نیروها» هشتمین و آخرین داستان مجموعه در پنج قسمت تقسیم شده است. بخش اول شامل یادداشت‌های روزانه نانسی است، یک زن جوان خود محور که متقاعد شده است که قرار است اهمیت زیادی داشته باشد. او پزشک شهر، ویلف، را در روز اول آوریل با تظاهر به بیماری مبهوت می کند. وقتی بعداً سعی می کند از او عذرخواهی کند، او به طور غیر‌منتظره ای از وی خواستگاری می‌کند. نانسی که از رفتار خود خجالت می‌کشد، پیشنهاد او را می‌پذیرد، هرچند که نسبت به او علاقه چندانی ندارد.

در ادامه، داستان به روایت سوم شخص تبدیل می‌شود و چند ماه بعد از قسمت اول می‌گذرد. نانسی و ویلف نامزد کرده‌اند و برای عروسی خود آماده می شوند. اولی پسر عموی ویلف برای شرکت در مراسم در شهر است و نانسی مجذوب محبت های او می شود. در تلاش برای تحت تاثیر قرار دادن او، او اولی را به ملاقات تسا، دوست او که در حومه شهر زندگی می کند، می برد. تسا دارای توانایی های روانی است که به او اجازه می دهد از طریق اشیا ببیند. او همه اقلام موجود در جیب اولی را به درستی شناسایی می کند.

چنانچه به مجموعه‌ی فرار علاقمند شده‌اید، برای آشنایی با سایر آثار این نویسنده به بخش معرفی آثار آلیس مونرو در وب‌سایت هر روز یک کتاب مراجعه کنید. هم‌چنین در بخش معرفی داستان‌های کوتاه خارجی نیز می‌توانید نمونه‌های دیگری از این آثار را ببینید.