«شبنشینی باشکوه» عنوان مجموعه داستانی به قلم غلامحسین ساعدی (نویسندهی اهل تبریز، از ۱۳۱۴ تا ۱۳۶۴) است که در سال ۱۳۳۹منتشر شده است. این مجموعه مشتمل بر ۱۲ داستان کوتاه است.
دربارهی شبنشینی باشکوه
غلامحسین ساعدی در کتاب شبنشینی باشکوه، تلاش کرده است تا ملال و یکواختی زندگی کارمندی را به تصویر بکشد. داستان از این قرار است که مراسم تجلیلی برای بیست و چهارنفر از کارمندان بازنشسته برگزار میشود. اما در مراسم فقط دو نفر حضور پیدا میکنند که معلوم میشود یکی از آنها به اختلال روانی دچار شده و دیگری هم خاطراتی را بیان میکند که نشان از پوچ بودن زندگیاش دارد. اما چه بلایی بر سر بقیه آمده است؟
غلامحسین ساعدی در شبنشینی باشکوه نخستین سنگ بنای جهان اوهام و اشباح و مردگان را میگذارد؛ جهانی که رفتهرفته در کارهای بعدی او قوام مییابد و در کتابهایی چون عزاداران بیل بروز مییابد و او را به عنوان بهترین شبحنگار ادبیات معاصر ایران تثبیت میکند.
این کتاب را میتوان برگردان ادبی و زیباییشناختی کارنامه زیستی مردم ایران در دهه اول بعد از کودتای ۲۸ مرداد به شمار آورد. از این رو است که مکانها و فضاهای بسته و رخوتناک و کمنور و انگار از زیر خاک بیرون آمده قصههای شبنشینی باشکوه به یکی از مهمترین عناصر برسازنده قصههای این مجموعه بدل شدهاند. جز قصه دوم این کتاب یعنی قصه «چتر» که خیابان در آن حضور دارد، باقی قصهها همه در مکانهایی مسقف میگذرند و فضای باز تنها به صورت باد و بارانهایی که از درز در و پنجرهها اتاقها را تهدید میکنند یا آفتاب کمرمقی که از بیرون به داخل میتابد در قصهها حضور دارد.
این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۳۲ با بیش از ۳۰۰ رای و ۵۰ نقد و نظر است.
فهرست داستانهای شبنشینی باشکوه
داستانهای این کتاب عبارتند از:
- شبنشینی باشکوه
- چتر
- مراسم معارفه
- خوابهای پدرم
- حادثه به خاطر فرزندان
- ظهر که شد
- مفتش
- دایرهی درگذشتگان
- سرنوشت محتوم
- استعفانامه
- مسخره نوانخانه
- مجلس تودیع
بخشی از شبنشینی باشکوه
آقایان در عرض یک سال اخیر بیست و چهار نفر از ادارهی اینجانب به حکم رسمی مرکز، به افتخار بازنشستگی نائل شدهاند. از این بیستوچهار نفر، دو نفر قبل از ابلاغ حکم و شش نفر بعد از ابلاغ حکم دعوت حق را لبیک اجابت گفته، به سرای باقی شتافته، در خلد برین آشیان گرفتهاند. چه خوش گفته دانشمند بزرگ ایرانی:
از شمار دو چشم شش تن کم از شمار خرد هزاران بیش
خدای بزرگ همهی این خدمتکاران مرحوم و ازجانگذشته را در جوار رحمت خود قرار دهد.
جمعیت با صدای بلند گفتند: انشاءالله.
آقای شهردار سرفه کردند: باری سه نفر قبل از ابلاغ حکم…
صدایی از میان جمعیت اشتباه شهردار را اصلاح کرد و گفت: دو نفر قربان…
عدهای برگشتند و نگاه کردند، باران جهت عوض کرده، بهشدت روی شیشهها میخورد. شهردار به صحبت ادامه دادند:
«بله، دو نفر قبل از ابلاغ و چهار نفر بعد از ابلاغ و در مجموع شش نفر، و از شانزده نفر باقی چهار نفر بنا به مختصر اختلال حواس و هشت نفر به علت امتلاء مزاج، در منازل یا بیمارستانها بستری هستند. بلی آقایان، چراغ عمر این خدمتگزاران واقعی، در معرض نسیم مرگ قرار گرفته، شاید چند صباحی از عمر این فرزندان واقعی وطن باقی نمانده باشد. باری میماند چهار نفر، که از آن چهار نفر دو نفر در این شبنشینی باشکوه افتخار حضور دارند.»
»حضار محترم، در دنیای آشفتهای که ما اکنون زندگی میکنیم، هر ملت و مملکتی میخواهد از ملت و مملکت دیگر جلوتر زده، برای مام وطن افتخارات بیشماری کسب کند. و این امر ممکن نیست جز با افزایش جمعیت، درواقع تولیدمثل مداوم. و اگر تا امروز میهن گرامی ما به چنین افتخاراتی نائل نشده، به علت کمبود سربازان فداکار و گمنام بوده، چنان چه وزیرالوزرا سابق در یکی از فرمایشات مؤثر خود فرموده بود، اگر جمعیت ایران دو برابر بود، من تمام دنیا را بهزور شمشیر قبضه میکردم و نام ایران و ایرانی را در تمام عالم به اوج افتخار میرساندم.»
جمعیت بهشدت کف زدند و آقای شهردار با احساسات زیاد ادامه دادند:
«و اکنون میگویم کجاییای سردار بزرگ، تا به چشم خود ببینی که از این بیستوچهار نفر مامور بازنشسته شهرداری، چه عدهای بر ملت ایران افزوده شده است. و باز برای اینکه بهانهای به دست معاندین و خائنین پیشرفت وطن عزیز نیفتد، آمار دقیقی را به سمع حضار محترم میرسانم. از بازنشستگان مرحوم، بیستوهفت اولاد ذکور و سیویک نفر اناث برجایمانده است. »
«و از بازنشستگانی که در حال حیاتاند، هفتادوهشت نفر اولاد ذکور و هشتادوسه نفر اناث، که جمعاً میشود دویست و نوزده نفر بله آقایان، چه میراث و خدمتی بزرگتر از اینکه از بیستوچهار نفر، دویست و نوزده نفر فدایی بر جمعیت وطن گرامی افزوده شده باشد. ممکن است عدهای بپرسند که سرنوشت این عده چه خواهد شد. »
«من با صدای بلند و اعتراضآمیز به اشخاص بدبین جواب میدهم که در دوران کنونی، زندگی همهی اینها درخشان خواهد بود. عدهی زیادی از اینها چنان استعداد شگرفی دارند که حتماً و حتماً میزهای ریاست را تسخیر خواهند کرد، و عدهی دیگر، در هر شغل و مقامی که باشند، نام وطن عزیز را بلندآوازه ساخته، موجب مباهات بزرگان و روسا، خواهند شد. بلی حضار محترم، غرض نقشی است کز ما بازماند، که هستی را نمیبینم بقایی.»
برای آشنایی با سایر آثار این نویسنده، بخش معرفی آثار غلامحسین ساعدی را در وبسایت هر روز یک کتاب مشاهده کنید. همچنین در بخش معرفی بهترین داستانهای کوتاه ایرانی میتوانید نمونههای دیگری از این آثار را ببینید.
2 شهریور 1401
شبنشینی باشکوه
«شبنشینی باشکوه» عنوان مجموعه داستانی به قلم غلامحسین ساعدی (نویسندهی اهل تبریز، از ۱۳۱۴ تا ۱۳۶۴) است که در سال ۱۳۳۹منتشر شده است. این مجموعه مشتمل بر ۱۲ داستان کوتاه است.
دربارهی شبنشینی باشکوه
غلامحسین ساعدی در کتاب شبنشینی باشکوه، تلاش کرده است تا ملال و یکواختی زندگی کارمندی را به تصویر بکشد. داستان از این قرار است که مراسم تجلیلی برای بیست و چهارنفر از کارمندان بازنشسته برگزار میشود. اما در مراسم فقط دو نفر حضور پیدا میکنند که معلوم میشود یکی از آنها به اختلال روانی دچار شده و دیگری هم خاطراتی را بیان میکند که نشان از پوچ بودن زندگیاش دارد. اما چه بلایی بر سر بقیه آمده است؟
غلامحسین ساعدی در شبنشینی باشکوه نخستین سنگ بنای جهان اوهام و اشباح و مردگان را میگذارد؛ جهانی که رفتهرفته در کارهای بعدی او قوام مییابد و در کتابهایی چون عزاداران بیل بروز مییابد و او را به عنوان بهترین شبحنگار ادبیات معاصر ایران تثبیت میکند.
این کتاب را میتوان برگردان ادبی و زیباییشناختی کارنامه زیستی مردم ایران در دهه اول بعد از کودتای ۲۸ مرداد به شمار آورد. از این رو است که مکانها و فضاهای بسته و رخوتناک و کمنور و انگار از زیر خاک بیرون آمده قصههای شبنشینی باشکوه به یکی از مهمترین عناصر برسازنده قصههای این مجموعه بدل شدهاند. جز قصه دوم این کتاب یعنی قصه «چتر» که خیابان در آن حضور دارد، باقی قصهها همه در مکانهایی مسقف میگذرند و فضای باز تنها به صورت باد و بارانهایی که از درز در و پنجرهها اتاقها را تهدید میکنند یا آفتاب کمرمقی که از بیرون به داخل میتابد در قصهها حضور دارد.
این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۳۲ با بیش از ۳۰۰ رای و ۵۰ نقد و نظر است.
فهرست داستانهای شبنشینی باشکوه
داستانهای این کتاب عبارتند از:
بخشی از شبنشینی باشکوه
آقایان در عرض یک سال اخیر بیست و چهار نفر از ادارهی اینجانب به حکم رسمی مرکز، به افتخار بازنشستگی نائل شدهاند. از این بیستوچهار نفر، دو نفر قبل از ابلاغ حکم و شش نفر بعد از ابلاغ حکم دعوت حق را لبیک اجابت گفته، به سرای باقی شتافته، در خلد برین آشیان گرفتهاند. چه خوش گفته دانشمند بزرگ ایرانی:
از شمار دو چشم شش تن کم از شمار خرد هزاران بیش
خدای بزرگ همهی این خدمتکاران مرحوم و ازجانگذشته را در جوار رحمت خود قرار دهد.
جمعیت با صدای بلند گفتند: انشاءالله.
آقای شهردار سرفه کردند: باری سه نفر قبل از ابلاغ حکم…
صدایی از میان جمعیت اشتباه شهردار را اصلاح کرد و گفت: دو نفر قربان…
عدهای برگشتند و نگاه کردند، باران جهت عوض کرده، بهشدت روی شیشهها میخورد. شهردار به صحبت ادامه دادند:
«بله، دو نفر قبل از ابلاغ و چهار نفر بعد از ابلاغ و در مجموع شش نفر، و از شانزده نفر باقی چهار نفر بنا به مختصر اختلال حواس و هشت نفر به علت امتلاء مزاج، در منازل یا بیمارستانها بستری هستند. بلی آقایان، چراغ عمر این خدمتگزاران واقعی، در معرض نسیم مرگ قرار گرفته، شاید چند صباحی از عمر این فرزندان واقعی وطن باقی نمانده باشد. باری میماند چهار نفر، که از آن چهار نفر دو نفر در این شبنشینی باشکوه افتخار حضور دارند.»
»حضار محترم، در دنیای آشفتهای که ما اکنون زندگی میکنیم، هر ملت و مملکتی میخواهد از ملت و مملکت دیگر جلوتر زده، برای مام وطن افتخارات بیشماری کسب کند. و این امر ممکن نیست جز با افزایش جمعیت، درواقع تولیدمثل مداوم. و اگر تا امروز میهن گرامی ما به چنین افتخاراتی نائل نشده، به علت کمبود سربازان فداکار و گمنام بوده، چنان چه وزیرالوزرا سابق در یکی از فرمایشات مؤثر خود فرموده بود، اگر جمعیت ایران دو برابر بود، من تمام دنیا را بهزور شمشیر قبضه میکردم و نام ایران و ایرانی را در تمام عالم به اوج افتخار میرساندم.»
جمعیت بهشدت کف زدند و آقای شهردار با احساسات زیاد ادامه دادند:
«و اکنون میگویم کجاییای سردار بزرگ، تا به چشم خود ببینی که از این بیستوچهار نفر مامور بازنشسته شهرداری، چه عدهای بر ملت ایران افزوده شده است. و باز برای اینکه بهانهای به دست معاندین و خائنین پیشرفت وطن عزیز نیفتد، آمار دقیقی را به سمع حضار محترم میرسانم. از بازنشستگان مرحوم، بیستوهفت اولاد ذکور و سیویک نفر اناث برجایمانده است. »
«و از بازنشستگانی که در حال حیاتاند، هفتادوهشت نفر اولاد ذکور و هشتادوسه نفر اناث، که جمعاً میشود دویست و نوزده نفر بله آقایان، چه میراث و خدمتی بزرگتر از اینکه از بیستوچهار نفر، دویست و نوزده نفر فدایی بر جمعیت وطن گرامی افزوده شده باشد. ممکن است عدهای بپرسند که سرنوشت این عده چه خواهد شد. »
«من با صدای بلند و اعتراضآمیز به اشخاص بدبین جواب میدهم که در دوران کنونی، زندگی همهی اینها درخشان خواهد بود. عدهی زیادی از اینها چنان استعداد شگرفی دارند که حتماً و حتماً میزهای ریاست را تسخیر خواهند کرد، و عدهی دیگر، در هر شغل و مقامی که باشند، نام وطن عزیز را بلندآوازه ساخته، موجب مباهات بزرگان و روسا، خواهند شد. بلی حضار محترم، غرض نقشی است کز ما بازماند، که هستی را نمیبینم بقایی.»
برای آشنایی با سایر آثار این نویسنده، بخش معرفی آثار غلامحسین ساعدی را در وبسایت هر روز یک کتاب مشاهده کنید. همچنین در بخش معرفی بهترین داستانهای کوتاه ایرانی میتوانید نمونههای دیگری از این آثار را ببینید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات ایران، داستان کوتاه، داستان کوتاه ایرانی
۰ برچسبها: ادبیات ایران، غلامحسین ساعدی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب