ظرافت جوجه تیغی

«ظرافت جوجه تیغی» اثری است از موریل باربری (نویسنده‌ی فرانسوی – مراکشی، متولد ۱۹۶۹) که در سال ۲۰۰۶ منتشر شده است. این رمان به روایت زندگی زنی که سرایدار یک آپارتمان مجلل است و دختر یکی از ساکنان آن می‌پردازد.

درباره‌ی ظرافت جوجه تیغی

کتاب «ظرافت جوجه تیغی» دومین نوشته‌ی موریل باربری،‌ نویسنده فرانسوی و برگزیده چند جایزه معتبر ادبی از جمله جایزه اتحادیه ناشران فرانسه در سال ۲۰۰۷ است. این کتاب بلافاصله بعد انتشار و به سرعت توانسته نظر منتقدان و خوانندگان رمان در جهان را به خود جلب کند، بسیاری از منتقدان این اثر را با آثار برجسته ادبی جهان مثل «در جستجوی زمان از دست رفته»‌ مقایسه کرده‌اند.

کتاب ظرافت جوجه تیغی در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۷۹ با بیش از ۱۷۰ هزار رای و ۱۹ هزار نقد و نظر است.

لازم به ذکر است که در سال ۲۰۰۹ فیلمی نیز بر اساس کتاب ظرافت جوجه تیغی ساخته شده است. هم‌چنین باید اشاره کرد که  در ایران این کتاب را مرتضی کلانتریان به فارسی ترجمه کرده‌است.

داستان ظرافت جوجه تیغی

داستان ظرافت جوجه تیغی عمدتاً حول محور شخصیت‌های رنه میشل و پالوما ژوزه می‌چرخد، ساکنان یک ساختمان آپارتمانی طبقه متوسط ​​بالا در سمت چپ در یکی از زیباترین خیابان‌های پاریس. این ساختمان که به هشت آپارتمان مجلل تقسیم شده است، که همه توسط خانواده‌های کاملاً بورژوا اشغال شده‌اند، دارای یک حیاط و باغ خصوصی است.

رنه بیوه یک دربان است که به مدت ۲۷ سال بر ساختمان نظارت داشته است. او در ادبیات و فلسفه خودآموز است، اما آن را پنهان می کند تا شغل خود را حفظ کند و به اعتقاد او از محکومیت مستاجران ساختمان جلوگیری کند.

به همین ترتیب، او می خواهد تنها باشد تا از کنجکاوی ساکنان جلوگیری کند. او این کار را با تظاهر به خوردن غذاهای نگهبانی و تماشای یک تلویزیون بی‌کیفیت انجام می دهد، در حالی که در اتاق پشتی خود از غذای باکیفیت لذت می برد، به اپرا گوش می دهد و آثار لئو تولستوی و ادموند هوسرل را می خواند. دیدگاه او این است که «فقیر، زشت و به‌علاوه باهوش بودن، انسان را در جامعه‌ی ما به زندگی تاریک و سرخورده محکوم می‌کند، شرطی که باید در سنین پایین پذیرفت».

از سوی دیگر، پالومای دوازده ساله در طبقه پنجم با پدر و مادر و خواهرش زندگی می کند. او هوش خود را پنهان می‌کند تا در مدرسه طرد نشود. او که از افراد ممتاز اطراف خود ناامید شده است، به این نتیجه می‌رسد که زندگی بی معنی است، و اگر نتواند چیزی که ارزش زندگی برای آن را داشته باشد، پیدا کند، در ۱۶ ژوئن، یعنی سیزدهمین سالگرد تولدش، خودکشی خواهد کرد. او که قصد دارد قبل از مرگ آپارتمان را بسوزاند، قرص‌های مادرش را نیز می دزدد. در حال حاضر او مشاهدات خود از دنیای خارج، از جمله برداشت های خود از رنه را در یادداشت می کند.

برای اطلاع از ادامه‌ی ماجرا باید کتاب ظرافت جوجه تیغی را مطالعه کنید.

بخشی از ظرافت جوجه تیغی

من یکی از چرخ‌دنده‌های گوناگون این باور اجتماعی‌ام که موجب شکل دادن رؤیای بزرگ جهان‌شمولی شده که بر طبق آن زندگی مفهومی دارد که نمی‌توان به آسانی به رمز و راز آن پی برد. و چون در جایی نوشته شده که سرایدارهایِ زن پیر، زشت و بدعنق‌اند و همین‌طور با حروف آتشین بر گنبد گیتی ثبت شده که سرایدارهای زن گربه چاق و بی‌حالی دارند که بر کوسن‌های مبل‌شان لم داده و چُرت می‌زند، من هم علی‌الاصول باید چنین وضعی داشته باشم.

در همین زمینه گفته شده، سرایدارِ زن، تمام‌وقت، جلو تلویزیون میخ‌کوب شده و گربه‌اش در کنارش چُرت می‌زند و بویِ سوپ کلم و غذاهای بدبوی دیگرش در تمام راهرو می‌پیچد. من این شانس باورنکردنی را دارم که سرایدار یک ساختمانِ سطح بالا هستم. ولی یک‌بار که آقای دوبروگلی، عضو شورای دولتی، ساکن طبقه اول، از جلو اتاق سرایداری‌ام رد می‌شد و من مشغول تهیه یکی از این غذاهای بدنام بودم سخت احساس حقارت کردم، ولی به هر ترتیبی بود توانستم به کمک قیافه فرمانبردارانه‌ام خودم را نجات بدهم و امیدوار بودم که او ماجرا را به اطلاع همسر مؤدب ولی بسیار جّدی‌اش نرسانده باشد.

این قضیه مربوط به بیست و هفت سال پیش است. از آن زمان به این‌طرف، هر روز، برای خرید یک بُرش ژامبون یا یک تکه جگر گوساله به قصابی می‌روم و این دو قلم خرید را میان دسته‌ای هویج یا بسته‌ای ماکارونی طوری در زنبیلم می‌گذارم که توجه همه را جلب کند.

چون فقیرم و در ساختمان پول‌دارها زندگی می‌کنم، این مواد خوراکی فقیرانه را با برجسته نشان دادن ویژگی عمده آن‌ها که بی‌بو بودن‌شان است به نمایش می‌گذارم تا هم‌زمان بتوانم به کلیشه مورد قبول همگان ضربه‌ای وارد کنم و همین‌طور نشان دهم که چاقی گربه‌ام، لئون، ظاهرا نتیجه همین مواد خوراکی است که به من اختصاص دارد. با این نمایش، لئون با اشتهای زیاد گوشتِ خوک کره‌آلودش را می‌خورد و من هم بی‌مزاحمت‌های بوجویانه، بی‌آن‌که کسی سوءظن ببرد، غذای مورد علاقه‌ام را تهیه می‌کنم و می‌خورم.

ولی حل مسئله تلویزیون دشوارتر بود. در زمان زنده بودن شوهرم، خودم را با طرز تفکر مالکان تطبیق داده بودم، زیرا پشتکاری که شوهر مرحومم در نگاه کردن به تلویزیون از خود نشان می‌داد مرا از این کار اجباری معاف می‌کرد. در راهروی ورودی صدای بلند تلویزیون به گوش همه می‌رسید و این امر برای استمرار بازیِ سلسله‌مراتب اجتماعی کفایت می‌کرد. ولی با مردن لوسین می‌بایستی سخت به مغزم فشار می‌آوردم تا راهی برای حفظ ظاهر پیدا کنم و زوالی در اعتقادات عمومی ایجاد نکنم.

 

برای آشنایی با سایر آثار شبیه به ظرافت جوجه تیغی، بخش معرفی کتاب‌های دارای مضامین اجتماعی را در وب‌سایت هر روز یک کتاب مشاهده کنید.