بر باد رفته

«بر باد رفته» شاهکاری است از مارگارت میچل (نویسنده‌ی آمریکایی، از ۱۹۰۰ تا ۱۹۴۹) که در سال ۱۹۳۶ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی دختری به نام اسکارلت در زمان جنگ داخلی آمریکا می‌پردازد.

درباره‌ی بر باد رفته

بر باد رفته داستانی است به قلم مارگارت میچل، نویسنده‌‌ی زن آمریکایی. او به‌خاطر نوشتن این رمان، در سال ۱۹۳۷ برنده‌ی جایزه‌ی ادبی پولیتزر شد.

بر باد رفته داستان دختری به نام اسکارلت است، که در تمام داستان به دنبال عشقی می‌گردد که همواره در کنارش بوده ولی او قادر به درکش نبوده‌است. او سه بار ازدواج می‌کند، شوهر اول او در جنگ داخلی آمریکا می‌میرد و شوهر دومش بعد از مدتی فوت می‌کند و در آخر با «رت بالتر». تجارت به راه می‌اندازد ولی همواره دل در گرو اشلی ویلکز دارد. در انتهای داستان که همه موانع ازدواج آنها کنار می‌رود، می‌یابد که عشق حقیقی اش، رت باتلر همسر فعلی اوست. تمام این اتفاقات در خلال جنگ داخلی آمریکا و بعد از آن می‌افتد.

رمان بر باد رفته را می‌توان به جد یکی از گران مایه‌ترین آثار ادبی آمریکا هم به لحاظ فرم و هم به لحاظ معنا و محتوا دانست. اگر نگاهی دقیق به تاریخ نوشتار این رمان داشته باشیم و همچنین مروری بر افکار ماگارت میچل، نویسنده‌ی رمان بر باد رفته، را مایه‌ی کار خویش قرار دهیم، به نکات جالب توجهی دست می‌یابیم که می‌تواند برای ما مشعله‌های فهم این رمان را بیش از پیش در اختیار ما قرار دهد.

کتاب بر باد رفته در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۳۰ با بیش از ۱۶/۱ میلیون رای و ۲۲ هزار نقد و نظر است. هم‌چنین باید اشاره کرد که در سال ۱۹۳۹ از رمان بر باد رفته فیلمی با همین نام به کارگردانی ویکتور فلمینگ اقتباس شده‌است. کتاب بر باد رفته در ایران توسط حسن شهباز به فارسی برگردانده شده‌است.

افتخارات بر باد رفته

  • برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر ادبی (۱۹۳۷)
  • برنده‌ی جایزه‌ی کتاب ملی (۱۹۳۶)
  • شناخته شده به عنوان یکی از بهترین رمان‌های عاشقانه‌ی آمریکایی  توسط  PBS

داستان بر باد رفته

بهار سال ۱۸۶۱ است و اسکارلت اوهارا دختر ناز پرورده و زیبای جنوبی در مزرعه بزرگ تارا در جورجیا زندگی می‌کند. او خواستگاران زیادی دارد اما عاشق اشلی ویلکز که از نجیب‌زادگان جنوبی می‌باشد است. اسکارلت با شنیدن خبر نامزدی اشلی با دختر ساده و نحیفی به نام ملانی همیلتون به شدت شوکه می‌شود و روز بعد به مزرعه ویلکز می‌رود تا از عشقش به اشلی بگوید.

اشلی در جواب عشق اسکارلت، اعتراف می‌کند که او نیز آرزوی ازدواج با اسکارلت را داشته اما آن‌ها به دو دنیای متفاوت تعلق دارند در حالی که روحیه ملانی شباهت زیادی به اشلی دارد. ماجراجوی پر حاشیه و بی پروایی که رت باتلر نام دارد شاهد این صحنه است و به اسکارلت می‌گوید که مانند یک خانم رفتار نکرده‌است.

جنگ داخلی آغاز می‌شود و بعد از مدتی چارلز همیلتون (برادر ترسو و کسل کننده ملانی) از اسکارلت خواستگاری می‌کند. اسکارلت به امید انتقام و شکستن قلب اشلی این درخواست را قبول کرده و با چارلز ازدواج می‌کند. بعد از مدتی چارلز به ارتش می‌پیوندد و در جنگ به دلیل ابتلا به سرخک از دنیا می‌رود در حالی که اسکارلت از او باردار شده‌است.

اسکارلت که بعد از به دنیا آوردن پسرش روحیه بدی پیدا می‌کند و از همه چیز ناراضی است به آتلانتا سفر می‌کند تا در کنار ملانی و خاله اش زندگی کند. شهر شلوغ با خلق و خوی اسکارلت سازگار است و ملاقات‌های او و رت باتلر آغاز می‌شود. رت صراحت لحن زیادی دارد و گاهی با صحبت‌های تمسخرآمیزش باعث رنجش اسکارلت می‌شود اما در عین حال او را تشویق می‌کند تا محدودیت‌های سنتی بیوه زن‌های جنوبی را بشکند و خود را آزاد کند.

بخشی از بر باد رفته

در اولین روزهای محاصره، وقتی یانکی‌ها استحکامات و سنگر‌های جای جای شهر را در هم می‌شکستند، اسکارلت با شدت گرفتن شلیک توپ‌ها آن‌قدر وحشت کرد که تنها کاری که از دستش بر می‌آمد این بود که دست‌هایش را با درماندگی روی گوش‌هایش می‌گرفت و هر لحظه انتظار داشت به ابدیت بپیوندد. وقتی صدای سوت توپ شلیک شده‌ای به آن‌ها نزدیک می‌شد، اسکارلت با عجله به اتاق ملانی می‌دوید، خودش را روی تخت کنار ملانی می‌انداخت، هر دو محکم همدیگر را بغل می‌کردند و در حالی که سرهای‌شان را در بالش فشار می‌دادند، جیغ می‌کشیدند: «آه! خدایا!»

آن‌ها سرشان را زیر بالش پری پنهان می‌کردند تا صدای انفجار تمام شود و اسکارلت در سکوت به ملانی ناسزا می‌گفت که او را از پناهگاه امن‌تر زیر پله‌ها محروم کرده است. اما دکتر، راه رفتن را برای ملانی قدغن کرده و اسکارلت هم مجبور بود پیش او بماند. پریسی و وید هم سراسیمه به طرف زیرزمین تاریک و تار عنکبوت گرفته می‌دویدند، پریسی تا آن‌جا که می‌توانست جیغ می‌کشید و وید هم هق هق گریه می‌کرد و سکسکه می‌زد.

وحشت به دنیا آمدن هر لحظه بچه ملانی به هراس تکه تکه شدنش اضافه شده بود و هر‌وقت این فکر از ذهنش می‌گذشت، عرقی سرد بر بدنش می‌نشست. اگر درد زایمان شروع شود اسکارلت چه باید بکند؟ او ترجیح می‌داد ملانی بمیرد تا این‌که در خیابانی که توپ و گلوله مانند باران بهاری می‌بارید دنبال دکتر برود و می‌دانست اگر تا حد مرگ هم پریسی را کتک بزند او جرأت بیرون رفتن ندارد. اگر بچه به دنیا بیاید چه کار باید بکند؟

 

چنانچه به داستان‌های شبیه به بر باد رفته علاقه دارید، در بخش‌های معرفی برترین داستان‌های عاشقانه و معرفی بهترین داستان‌های تاریخی می‌توانید با نمونه‌های دیگری از این آثار آشنا شده و از مطالعه‌ی آن‌ها لذت ببرید.