طنز و شوخ‌طبعی ملانصرالدین

«طنز و شوخ‌طبعی ملانصرالدین» اثری است به قلم عمران صلاحی (نویسنده، شاعر و طنزپرداز اهل اردبیل، از ۱۳۲۵ تا ۱۳۸۵) که در سال ۱۳۷۹ منتشر شده  است. این کتاب شامل حکایت‌های زیبایی از ملانصرالدین است.

درباره‌ی طنز و شوخ‌طبعی ملانصرالدین

قصه‌های ملانصرالدین از دیرباز در فرهنگ عامیانه مردمان شرقی رایج بوده و منبع اصلی آن هنوز معلوم نیست. حتی این موضوع که شخصیت او واقعی بوده و یا ساخته و پرداخته یک ذهن یا چندین ذهن خلاق بوده نیز همچنان مشخص نیست. آنچه پیداست این است که ملانصرالدین بین قوم‌های مختلف ایرانی، هندی، پاکستانی، عرب، افغان و بسیاری دیگر، شناخته شده و محبوبیت فراوانی دارد.

ملانصرالدین می‌تواند هم همه‌کس باشد و هم هیچ‌کس نباشد. فارس‌ها او را ملا می‌خوانند و می‌گویند مال ماست. ترک‌ها نام او را خوجا گذاشته‌اند و عقیده دارند مال آن‌هاست. عرب‌ها به او جحا می‌گویند و ادعا دارند مال ایشان است. همان‌طور که می‌بینید ملا همه‌کس است و مال هیچ‌کسی نیست. برای اینکه دعوا را تمام کنیم، باید بگوییم ملا نه مال عرب‌ها، نه مال فارس‌ها و نه مال ترک‌هاست، بلکه او مال همه آن‌هاست. در واقع ملانصرالدین به مشرق زمین و جهان اسلام تعلق دارد، درست همانند قصه‌های هزار و یک شب.

قصه‌های ملانصرالدین درست مثل قصه‌های خود ماست، دقیقاً همان طنز تلخ و شیرینی که همواره در ذهن و آثار عمران صلاحی بوده و هست. در این قصه‌ها نکته‌هایی است که اگر انصاف داشته باشیم، می‌بینیم که حال ما، همکار، کاسب، همسایه و یا فلان مدیر و رئیس را توصیف می‌کند.

قصه‌های ملانصرالدین از دیرباز در فرهنگ عامیانه مردمان شرقی رایج بوده و منبع اصلی آن هنوز معلوم نیست. حتی این موضوع که شخصیت او واقعی بوده و یا ساخته و پرداخته یک ذهن یا چندین ذهن خلاق بوده نیز همچنان مشخص نیست. آنچه پیداست این است که ملانصرالدین بین قوم‌های مختلف ایرانی، هندی، پاکستانی، عرب، افغان و بسیاری دیگر، شناخته شده و محبوبیت فراوانی دارد.

تعداد زیادی از مردمان این اقوام لطایف و قصه‌های او را شنیده و حتی بعضی آن‌ها را به خاطر سپرده‌اند. در شهر آنکارا در ترکیه مجسمه‌ای از او قرار دارد و در موزه‌ای در استانبول تصویری از او موجود است. ملانصرالدین به مردی شوخ‌طبع و دانا مشهور است. او قادر بود به هر چیزی که فکر کند، آن را به زبان آورد و هر کاری که می‌خواهد بکند. ملانصرالدین نسبت به قضاوت مردم بی‌تفاوت است. کار خود را می‌کند و همین موضوع موجب شده روایت‌های خنده‌داری از او وجود داشته باشد که شما را می‌خنداند و به فکر فرومی‌برد.

شهرت ملانصرالدین حتی به اروپا و به کشورهای آلمان و ایتالیا نیز رسیده. داستا‌ن‌هایش به زبان‌های زیادی ترجمه شده‌اند. داستان‌هایی که هر یک چند سطح متفاوت دارند. سطح اول سرگرم کننده و خنده‌دار، سطح دوم یک نکته اخلاقی و سطح سوم نکته‌ای بسیار لطیف و ظریف‌تر از دو سطح قبل، که به آیین صوفی متمایل است.

ملا با خرش تمام جهان اسلام را گشته، به زبان های عربی، فارسی و ترکی حرف زده و حالا پایش به اروپا و آمریکا و جاهای دیگر هم باز شده و به زبان های اروپایی و جاهای دیگر هم حرف می زند. پس ملا ممکن است یک روز در قم باشد، یک روز در رم. یک روز در پاریس، یک روز در پاریز! یک روز در اسپانیا، یک روز در اصفهان. بهتر است بگذاریم ملا همچنان زنده بنماند و به همه جا سر بزند و به هر سوراخ سنبه ای سرک بکشد. ملا در لطیفه های خود حتی مرگ را هم دست انداخته است .

کتاب طنز و شوخ‌طبعی ملانصرالدین نوشته عمران صلاحی، دربردارنده روایات، لطایف، قصه‌ها و غیره از شخصیت محبوب و معروف ملانصرالدین است که به شکل طنز بیان می‌شود. این کتاب در دو بخش تهیه شده است. بخش اول حاوی مقاله‌هایی درباره شخصیت ملانصرالدین و بخش دوم شامل روایت‌های جذاب وی است. ملانصرالدین که شخصیتی ماندگار در ادبیات فارسی به شمار می‌رود، جای خود را در فرهنگ‌های عامیانه شرقی، از جمله ترک و فارس و عرب و افغان باز کرده و محبوبیت بسیاری دارد.

عمران صلاحی در اثر خود با بهره‌مندی از قلم زیبا و استوارش و با استفاده از نثر طنز و سرزنده خود، مجموعه‌ای کامل، شیرین و شنیدنی از حکایات ملانصرالدین و جایگاهش در بین قوم‌های مختلف را گردآوری کرده است.

کتاب «طنز و شوخ‌طبعی ملانصرالدین» در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۳ است.

بخش‌هایی از طنز و شوخ‌طبعی ملانصرالدین

خدا بچه‌ای به ملا داد. یکی از دوستانش پیش او رفت و گفت: «قدم نو رسیده مبارک. پسر است؟» ملا جواب داد: «نه.» طرف گفت: «حتماً دختر است؟» ملا با تعجب گفت: «درست است. چه کسی به تو خبر داد؟»

 ملا کوزه‌ای دست دخترش داد و کشیده‌ای به گوشش زد و گفت: «برو سر چشمه آب بیاور.» دخترش گریه‌کنان رفت. از ملا پرسیدند چرا طفل معصوم را بیخودی زدی؟ ملا گفت: «او را زدم که کوزه را نشکند. چون بعد از شکستن کوزه نتیجه‌ای عاید من نمی‌شود.»

 دختر ملا گریه‌کنان پیش او آمد و گفت: «شوهرم مرا کتک مفصلی زده.» ملا هم چوبی برداشت و او را حسابی چوب‌کای کرد و گفت: «برو به شوهرت بگو از این به بعد اگر دختر مرا بزند، من هم زنش را می‌زنم!»

 

اگر به کتاب‌های طنز علاقه دارید، در بخش معرفی برترین آثار طنز ایران و جهان می‌توانید با نمونه‌های بیشتری از این نوع آثار آشنا شده و از خواندن آن‌ها لذت ببرید.