عشق سال‌های وبا

«عشق سال‌های وبا» اثری است از گابریل گارسیا مارکز (نویسنده‌ی کلمبیایی و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات، از ۱۹۲۷ تا ۲۰۱۴) که در سال ۱۹۸۵ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرایی عاشقانه در شهری در حوز‌ه‌ی دریای کارائیب در سال‌های آخر قرن نوزدهم می‌پردازد.

درباره‌ی عشق سال‌های وبا

عشق سال‌های وبا، نام رمان عاشقانه‌ی جذابی از گابریل گارسیا مارکز، نویسنده‌ی مشهور کلمبیایی است. داستان کتاب عشق سال‌های وبا، داستان مثلث عشقی است که بین فرمینا و فلورنتینو و حضور غیر منتظره‌ی دکتر اوربینو شکل می‌گیرد.

رمان عشق سال‌های وبا با استقبال خوبی از سوی مخاطبان و منتقدان روبه‌رو شد. میچیکو کاکوتانی، از نیویورک تایمز، درباره‌ی این رمان می‌نویسد:

«آقای گارسیا مارکز این بار برخلاف رمان‌های پیشین خود، از اسطوره و رؤیا برای روشن‌سازی زندگی خیالی یک ملت استفاده نکرده، بلکه نشان داده که امر عادی چقدر می‌تواند خارق‌العاده باشد… نتیجه‌اش شده رمانی غنی که قدرت روایتش را فقط می‌توان با سخاوت چشم‌اندازش مقایسه کرد.»

 مرل روبین از سی‌اس‌مانیتور نیز در توصیف این رمان می‌نویسد:

«رمانی عاشقانه، جسورانه، خیالپردازانه، ژرف و سنجیده که تصور ما را از فرصت‌های بی‌انتهای زندگی گسترش می‌دهد.»

لازم به ذکر است که فیلمی به همین نام نیز بر اساس آن در سال ۲۰۰۷ ساخته شده است. کمپانی استون ویلج پیکچرز حقوق ساخت فیلمی بر پایه‌ی‌ این رمان را به قیمت ۳ میلیون دلار از مارکز خرید و مایک نیوول برای کارگردانی و رونالد هاروود برای نویسندگی آن انتخاب شدند. فیلمبرداری در سپتامبر ۲۰۰۶ در کارتاخنای کلمبیا آغاز شد. فیلم عشق سال‌های وبا، با بودجه‌ای بالغ بر ۵۰ میلیون دلار، اولین فیلم خارجی‌ای بود که طی بیست سال پیش از آن در این شهر زیبا ساخته می‌شد. گارسیا مارکز به ابتکار خود شکیرا خواننده‌ی کلمبیایی را مجاب کرد دو ترانه برای این فیلم اختصاص بدهد.

رمان عشق سال‌های وبا در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۳ با بیش از ۴۶۹ هزار رای و ۲۴ هزار نقد و نظر است. در ایران نیز این کتاب با ترجمه‌ی مترجمانی مانند بهمن فرزانه، کیومرث پارسای، کاوه میرعباسی، اسماعیل قهرمانی، ساناز علمی، مهناز سیف طلوعی، حدیث دهقان، پردیس فتحی، علیرضا درستیان و علی‌اصغر شجاعی به بازار عرضه شده است.

داستان عشق سال‌های وبا

در داستان عشق سال‌های وبا، فلورنتینو جوانی لاغر اندام و نحیف از خانواده‌ای متوسط است. او در کودکی پدرش را از دست داده است و با مادرش زندگی می‌کند. در جوانی در تلگرافخانه مشغول کار می‌شود و وقتی برای رساندن یک تلگراف به خانه‌ای وارد می‌شود با دیدن دختر خانواده (فرمینا) عاشق او می‌شود. فرمینا که مادرش را در کودکی از دست داده است با پدرش زندگی می‌کند. پدرش ثروتمند است اما پیشینه شغلی مشکوکی دارد، از خانواده اشراف نیست اما خیال‌های خاصی برای ازدواج دخترش با خانوادهای با اصل و نسب دارد و او را به مدرسه غیر انتفاعی می‌فرستد.

مدرسه‌ای که به دختران خانواده‌های محترم هنر کدبانوگری می‌آموزد. فلورنتینو اهل مطالعه و صاحب قلم است (کتابخوانی که در طی سال‌های سال کتاب‌خوانی هرگز نفهمید چه کتابی خوب است و چه کتابی بد) و قبل از اظهار عشق به اندازه یک کتاب نامه عاشقانه ارسال نشده، به معشوقش نوشته است.

اما بالاخره به کمک دیگران ابراز عشق صورت می‌پذیرد و جوانه‌هایی از عشق دوطرفه پدید می‌آید. عشقی مکاتبه‌ای و بی‌آلایش. پس از اطلاع پدر از عشق دخترش، او سعی می‌کند با دور‌کردن آن دو، آتش این عشق را خاموش کند، لذا او را به مسافرتی طولانی می‌برد.

پس از بازگشت و مواجهه دو عاشق، فرمینا ناگهان احساس می‌کند که عشقی نسبت به فلورنتینو ندارد لذا قضیه را تمام می‌نماید! پس از این ماجرا سر و کله ضلع سوم داستان یعنی دکتر خوونال اوربینو پیدا می‌شود. دکتر اوربینو جوانی است از خانوادهای اشراف‌زاده که برای تحصیل علم طب به اروپا رفته و با کوله‌باری از علم و کلاس و انگیزه به شهر خود بازگشته است.

بخشی از عشق سال‌های وبا

بوی بادام تلخ همیشه، بی‌آن که بخواهد، او را به یاد عشق نافرجام می‌انداخت. دکتر جوونال اوربینوا به محض پا نهادن به درون آن خانه‌ی تاریک با هوایی مانده و سنگین به این موضوع پی برد. او را با عجله به آن‌جا خواسته بودند تا به موضوع قتلی رسیدگی کند که برای خود او حالت اورژانسی‌اش را سال‌ها قبل از دست داده بود. جرمیا دو سنت آمور که از مهاجرین منطقه‌ی آند بود، جزو مجروحین جنگی به حساب می‌آمد. او عکاس ویژه‌ی کودکان بود و از رقبای پروپا قرص بازی شطرنج دکتر محسوب می‌شد. کسی که در اثر استنشاق بخار سمی سیانید طلا، مرده و از زجر یادآوری خاطرات گذشته خلاص شده بود.

دکتر جسد جرمیا را بر یک تختخواب سفری که همیشه روی آن می‌خوابید و حالا یک پتو رویش کشیده بودند، دید. در کنار او بر چهارپایه‌ای یک سینی آزمایشگاهی قرار داشت که او از آن برای تبخیر سموم استفاده می‌کرد. روی زمین هم لاشه‌ی سگی سیاه و پشمالو با سینه‌ای به سفیدی برف افتاده بود که به پایه‌ی تختخواب بسته شده بود. در کنار آن نیز چوب زیربغل مقتول به چشم می‌خورد.

از یکی از پنجره‌ها شفق سپیده‌دم تازه شروع به سوار شدن بر تاریکی حاکم بر آن‌جا کرده بود. آن اتاق شلوغ و به هم ریخته، هم به عنوان اتاق خواب مورد استفاده قرار می‌گرفت و هم به عنوان آزمایشگاه. اما نور چنان به اندازه بود که دکتر توانست جای پنجه‌های مرگ را تشخیص بدهد. سایر پنجره‌ها و درزهای موجود در دیوارها با پرده‌های کهنه‌ی ضخیم و تکه‌های کارتن پوشیده و مسدود شده و همین امر بر سنگینی هوای داخل آن‌جا افزوده بود.

قفسه‌ای در کناری قرار داشت که طبقات آن پر از انواع شیشه‌های دهان گشاد و بطری‌های مختلف بدون برچسب بود. یک سینی برنجی قُر شده نیز در زیر یک لامپ معمولی قرار داشت که با کاغذ قرمزرنگی پوشیده شده بود. سینی سوم همانی که برای داروی ظهور عکس به کار می‌رفت در کنار جسد قرار داشت. مجله‌های قدیمی و روزنامه‌ی های کهنه در همه جا پراکنده بود.

انبوهی از شیشه‌های عکاسی و صندلی‌های زهوار در رفته در این‌جا و آن‌جا به چشم می‌خورد. اما تمام چیزهایی که در آن‌جا وجود داشت با دست‌های آدمی مرتب، گردگیری شده و عاری از گردوخاک بود. با وجود این‌که هوای آن‌جا با کوران هوای تازه‌ای که از آن پنجره می‌آمد، تصفیه شده بود اما برای یک شخص تیزبین آن‌قدر مدرک باقی مانده بود که به خاکستر شدن آتش یک عشق نافرجام در بخار بادام تلخ پی ببرد.

دکتر جوونال اوربینو چند بار اندیشید که این‌جا جای مناسبی برای مردن در حالت عشق و شوریدگی نیست. اما بعدها تصور کرد که شاید به هم ریختگی آن‌جا خواست الهی بوده است.

یک کارآگاه پلیس به همراه یک دانشجوی پزشکی خیلی جوان به آن‌جا آمده بود که داشت دوره‌ی انترنی خود را سپری می‌کرد و همین دو نفر بودند که آن پنجره را برای تصفیه‌ی هوای آن‌جا باز کرده، روی جسد را پوشانده و منتظر رسیدن دکتر اوربینو مانده بودند. آن دو با وقار و احترام خاصی به دکتر سلام کردند. سلامی که در این شرایط، بیش‌تر گویای همدردی و عرض تسلیت بود تا تعظیم و تکریم؛ زیرا هیچ‌کس از عمق رفاقت دکتر با جرمیا دو سینت‌آمور بی‌خبر نبود.

 

اگر به کتاب عشق سال‌های  وبا علاقه دارید، می‌توانید با مراجعه به بخش معرفی آثار گاربریل گارسیا مارکز در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار نویسنده‌ی این اثر مشهور آشنا شوید. هم‌چنین می‌توانید در بخش معرفی برترین آثار عاشقانه‌ی ایران و جهان با بهترین نمونه‌های این آثار نیز آشنا شوید.