یک رمانس دانشگاهی مرگبار

«یک رمانس دانشگاهی مرگبار» اثری است از محمود سعیدنیا (نویسنده‌ی اهل بوشهر، متولد ۱۳۵۴) که در سال ۱۳۹۴ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای پیرمردی می‌پردازد که چون مرگش را نزدیک حس می‌کند، به نوشتن خاطراتش روی آورده است.

درباره‌ی یک رمانس دانشگاهی مرگبار

یک رمانس دانشگاهی مرگبار نام نخستین رمان محمود سعیدنیا است. این کتاب داستان پیرمردی مسن است که احساس می‌کند به مرگ نزدیک شده است. محمود سعیدنیا در این رمان از جملات طنز نیز استفاده کرده است.

نویسنده در رابطه با اسم کتاب چنین گفته است:

برای انتخاب نام کتاب خیلی مردد بودم. گزینه‌های زیادی داشتم اما به این نتیجه رسیدم که نام «یک رمانس دانشگاهی مرگبار» بهتر تم اصلی داستان را نشان می‌دهد. رمانتیک بودن داستان‌ها، بیان خاطرات دوران دانشگاه در این نام مشخص شده است و علاوه بر آن مرگ که یکی از تم‌های بنیادی اثر است به خوبی در نام بیان شده.

در پشت جلد این کتاب نیز آمده است:

شب پنجاه و پنجم. زن مرحومه‌ام زیبا و باهوش نبود اما بسیار ثروتمند بود. بدون تردید، عاقلانه‌ترین تصمیم زندگی‌ام، ازدواج با او بوده است. اگر به تنبلی و بیکارگی دار و دسته مذکری شامل من، تامس رجینالد مک داک ایرلندی، کوالای استرالیایی، تنبل آفریقایی و ابلوموف روسی باشید، و فاقد حتی ذره‌ای میل و مهارت برای کسب درآمد، و درعین حال برنامه‌ای هم برای مرگ بر اثر گرسنگی نداشته باشید، آنگاه عاقلانه‌ترین تصمیم زندگیتان، با عاقلانه‌ترین تصمیم زندگی من، حکم دو نیم یک سیب خواهد داشت.

کتاب «یک رمانس دانشگاهی مرگبار» در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵۲ با بیش از ۸۷ رای و ۱۹ نقد و نظر است.

داستان یک رمانس دانشگاهی مرگبار

داستان یک رمانس دانشگاهی مرگبار درباره‌ی مرد پیر و فرتوتی است که بنا به دلایلی احساس می‌کند زمان مرگش نزدیک شده و تصمیم می‌گیرد هر شب خودش را در اتاقی محبوس کند و خاطراتش را بنویسد. ماجرای این داستان در فضایی سوررئال یا فراواقعی اتفاق می‌افتد و راوی خاطرات گذشته‌ی خود را به ویژه در محیط دانشگاه و با شخصیت‌های آن محیط بازگو می‌کند.

این رمان نمایش بدبینی، بی انگیزه بودن و خمودگی روحی و جسمی انسان است. انسانی به تصویر کشیده می شود با عمری طولانی و شکست هایی دردناک. داستان، مایه هایی از طنز را نیز در خود جای داده است. طنز ظریف در زبان. شخصیت اصلی خود را دچار مرض سندرم روایت‌گری ناشی از شمارش معکوس می‌داند و با عمر طولانی و بی‌ثمر خود درگیر است.

بخشی از یک رمانس دانشگاهی مرگبار

طبق تحقیقات شخصی‌ام درباره تامس رجینالد مک داک، نویسنده ایرلندی، غیر از «آخرین گزین گویه‌های یک محتضر» و چند نامه مختصر، اثر مکتوب دیگری از او به جا نمانده است. او نگارش این اثر ۱۶ جلدی را هنگامی که ۲۱ سال داشت آغاز کرد و تا ساعتی قبل از مرگش در ۵۷ سالگی ادامه داد. شماره آخرین گزین گویه ۱۳۴۵۴ است.

«آخرین گزین گویه‌های یک محتضر» را، مانند «شوایک»، «بر باد رفته» و «آمریکا»، می‌توان در شمار آثار ناتمام محسوب کرد. جلد شانزدهم، آخرین و نحیف‌ترین جلد، پس از مرگ نویسنده منتشر شد.

درباره زندگی خصوصی و عمومی مکداک اطلاعات ناچیز و ضد و نقیضی به جا مانده است. از کودکی او تقریبا هیچ اطلاعی در دست نیست، جز این که والدین خود را در همین ایام از دست داد. زمان و علت فوت آن‌ها در هیچ منبعی ذکر نشده است. در ۱۶ یا ۱۷ سالگی، از عمه‌زاده یا خاله‌زاده‌ای که تا پیش از آن از وجودش بی‌خبر بود، ارثیه هنگفتی به او می‌رسد و به یکباره به فردی متمول بدل می‌شود. منابع محدودی که از نویسنده مهجور و فراموش شده، تامس رجینالد مک داک، ذکری به میان آورده‌اند، همگی در مورد یک رخداد، یا به واقع رخ نداد خاص، اتفاق نظر دارند: مک داک هیچگاه ازدواج نکرده.

در گزین‌گویه‌های مک داک تشخیص مرز قاطع بین شوخی و جدی بسیار دشوار است. یکی از گزین‌گویه‌های او از این قرار است: «در یک جامعه به هنجار: از میان بی‌نهایت پی‌آمد مثبت مترتب بر ازدواج، یکی هم انگار و تقبیح ضمنی هم‌جنس خواهی توسط زوجین است.»

 

اگر به کتاب یک رمانس دانشگاهی مرگبار علاقه دارید، می‌توانید در بخش‌های معرفی برترین رمان‌های فارسی و بهترین داستان‌های طنز در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونه‌های مشابه آشنا شوید.