23 اردیبهشت 1401
در جستجوی زمان از دسترفته
«در جستجوی زمان از دسترفته» رمانی نوشتهی مارسل پروست (نویسندهی فرانسوی، از ۱۸۷۱ تا ۱۹۲۲) است که در ۷ جلد با نامهای مستقل نگاشته شده است. این رمان، رکورد طولانیترین رمان گینس را دارا است.
پروست این رمان را بین سالهای ۱۹۰۸ تا ۱۹۲۲ میلادی نوشته ولی انتشار آن در فاصلهی سالهای ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۷ میلادی انجام شده است.
در رمان «در جستجوی زمان از دسترفته» در ضمن بیان داستان، تحیلی ادبی، هنری، فلسفی و اجتماعی از جامعهی فرانسه در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ نیز ارائه شده است.
این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۳۵ با بیش از ۱۱ هزار رای و ۷۰۰ نقد و نظر است.
جلد اول: طرف خانهی سوان
این کتاب از ۳ بخش تشکیل شده است. سه بخش این جلد عبارت است از: بخش اول: کومبره، بخش دوم: عشق سوان، بخش سوم: نام جاها: نام. بخش سوم دو قسمت دارد که قسمت دوم آن در جلد بعدی رمان گنجانده شده است.
در بخش اول، راوی داستان از کودکی و پیوند خود با مادرش سخن میگوید و از کتابهایی که خوانده: همچون رمان فرانسوا پسر صحرا اثر ژرژ ساند. در بخش دوم، راوی از پیادهرویهایش در هوای گرفته در مزاگلیز (طرف خانه سوان) و در هوای خوب در گرمانت سخن میگوید.
جلد دوم: در سایهی دوشیزگان شکوفا
در بخش اول این جلد، راوی به یادآوری زندگی آدمهایی که در پاریس با آنان آشنایی داشته میپردازد. مانند کاردار نورپوآ، کوتار که پزشک نامداری است و در فرهنگستان همه او را میشناسند، برگوت که راوی در داستانسرایی بسیار او را میپرستد، برما بازیگر نمایشنامه، ژیلبرت سووان، اودت دوکرسی، شارل سووان. پس از وابستگی و دلباختگیهای چندی سرانجام راوی دل میکند و به شهری که بسیار دوست دارد، بالبک، میرود.
پس از رسیدن به سرزمین رویایش، راوی با مادر بزرگ و کارمندشان فرانسواز چندی در میهمانخانهای میماند. زندگی در تنهایی و آرامش پس از چندی جایش را به آشناییهای تازه میدهد. روبر دو سن لو، استین نگاره گر. دلباختگی به آلبرتین. برای کشیدن این زن به سوی خود گاهی با آندره گرم میگیرد تا دل آلبرتین را بیشتر از آن خود کند.
جلد سوم: طرف گرمانت
خانوادهی راوی به آپارتمانی نقل مکان کرده اند که با اقامتگاه گرمانت مرتبط است. فرانسوا با یک مستأجر، خیاط ژوپین و خواهرزادهاش دوست میشود. راوی مجذوب گرمانت و زندگی آنها است و در حین شرکت در اجرای دیگری برما از محفل اجتماعی آنها شگفت زده می شود.
او شروع به عبور از خیابانی می کند که خانهی آنها در آنجاست. گرمانت هر روز در این خیابان قدم میزند. او تصمیم می گیرد تا به دیدار برادرزادهاش سنت لوپ در پایگاه نظامی خود برود. راوی پس از توجه به منظره و وضعیت روحی خود هنگام خواب، با افسران همکار سنت لوپ ملاقات کرده و در برنامهی شام آنها شرکت میکند، جایی که آنها در مورد ماجرای دریفوس و هنر استراتژی نظامی بحث می کنند.
اما راوی پس از دریافت تماس مادربزرگ پیرش به خانه برمیگردد.
جلد چهارم: سدوم و عموره
در این جلد، راوی آنچه را که قبلا دیده بود شرح می دهد: در حالی که منتظر بازگشت گرمانتها بود تا بتواند در مورد دعوت خود بپرسد، چارلوس را دید که با ژوپین در حیاط آنها روبرو شد. آن دو سپس به مغازه ژوپین رفتند. راوی به ماهیت کار آنها میاندیشد، و اینکه چگونه آنها مانند یک جامعه مخفی هستند که هرگز نمیتوانند در فضای باز زندگی کنند. او آنها را با گل هایی مقایسه می کند که تولید مثل آنها از طریق حشرات صرفاً به اتفاق بستگی دارد.
با ورود به مهمانی پرنسس، دعوت او معتبر به نظر می رسد زیرا او به گرمی مورد استقبال قرار می گیرد. او چارلوس را می بیند که با دیپلمات واگوبر، یک همکار معکوس، نگاه های آگاهانه رد و بدل می کند. پس از چندین بار تلاش، راوی موفق می شود با شاهزاده گرمانت آشنا شود، که سپس با سوان می رود و باعث گمانه زنی در مورد موضوع گفتگوی آنها می شود.
جلد پنجم: اسیر
جلد پنجم رمان، در واقع ادامهی سدوم و عموره است که پس از مرگ نویسنده منتشر شده. این کتاب در مورد عشق و حسادت است و به بررسی آنها میپردازد. در کتابهای قبلی، در بسیاری موارد پروست متنها را بارها ویرایش میکرده و با هربار ویراست، به متن میافزوده، اما این کتاب، از این بخت برخوردار نبوده است.
در این جلد، راوی با بی اعتمادی فرانسوا و ناراحتی مادر غایبش با آلبرتین در آپارتمان خانواده اش زندگی می کند. او تعجب می کند که چگونه او را تصاحب کرده است، اما از او خسته شده است. او بیشتر در خانه می ماند، اما از آندره خواسته است تا در مورد محل اختفای آلبرتین به او گزارش دهد، زیرا حسادت او باقی مانده است. راوی در مورد مد مشاوره می گیرد. گورمانت با چارلوس و مورل روبرو می شود که با ژوپین و خواهرزادهاش ملاقات می کنند، که با وجود ظلم و ستم مورل به او ازدواج کرده است.
جلد ششم: آلبرتین گمشده
دربخش نخست راوی بیهوده میکوشد به روشهای گوناگون آلبرتین را به خانه برگرداند. از سوی دیگر، آلبرتین از اسب میافتد و جان میسپارد. در بخش دوم راوی پس از دیداربا دلباخته پیشین خود ژیلبرت سوان که اینک با نام فرزند خواندگیش دوشیزه فورشویل شناخته میشود، آلبرتین را از یاد میبرد تا آزاد و رها به ونیز برود.
جلد هفتم: زمان بازیافته
در ای جلد، رابطهی راوی با زمان و کار و تاثیر آن، نیز تضاد میان حافظه ارادی و غیرارادی به گونهای کمابیش یکسان بیان شده است. در این کتاب تک تک بازیگران این رمان کنار میروند و تنها راوی است به به جا میماند.
ترجمه در ایران
رمان «در جستجوی زمان از دسترفته» توسط مهدی سحابی (مترجم و نویسندهی اهل قزوین، از ۱۳۲۲ تا ۱۳۸۸) به فارسی برگردانده و نشر مرکز آن را منتشر کردهاست.
بخشی از کتاب «در جستجوی زمان از دسترفته»
همان شب اول، از آنجا که خستگی قلبم عود کرده بود و درد میکشیدم، در کوشش برای غلبه بر درد آهسته و با احتیاط خم شدم تا کفشهایم را درآورم. اما همین که دستم به اولین دگمه چکمهام رسید سینهام انگار آکنده از حضوری ناشناخته و ملکوتی شد، هقهق گریه تکانم داد، اشک از چشمانم باریدن گرفت.
آنی که به کمکم آمده بود و مرا از خشک جانی نجات میداد، همانی بود که چندین سال پیشتر، در لحظه درماندگی و تنهایی همسانی، هنگامی که دیگر هیچ چیزم از خودم نبود، از راه رسید و مرا به خودم برگرداند، چه او خود من و بیش از من بود (ظرف بیشتر از مظروفی، که برایم میآورد).
در خاطرهام چهره مهربان، نگران و یأسآمیز مادربزرگم را، خم شده روی وجود خستهام، به همان صورتی میدیدم که شب اول ورودمان داشت، چهره مادربزرگم اما نه آنی که در شگفت و از خود ناخرسند بودم که چه کم غصه مردنش را خوردم و از او فقط نامش را داشت، بلکه همان مادربزرگ واقعیام که، برای نخستین بار از زمان سکتهاش در شانزهلیزه، واقعیت زندهاش را در حافظهای غیرارادی و کامل باز مییافتم.
.
.
.
با شنیدن فریاد راننده همینقدر فرصت کردم که خودم را بسرعت کنار بکشم و وقتِ پس رفتن پایم ناخواسته به سنگفرش پست و بلندی خورد که آن طرفش انباری بود. اما در لحظهای که تعادل خودم را بازیافتم و پا روی سنگی گذاشتم که کمی از سنگ کناریاش فرو رفتهتر بود.
همه دلسردیام محو شد، و همان شادکامیای را حس کردم که در بلبک به نظرم آمد و پیشتر دیده بودم، از دیدن ناقوس خانههای مارتنویل، از چشیدن مزه کلوچه مادلن خیسیده در چای و از بسیاری احساسهای دیگری به من دست داد که در این کتاب از آنها سخن گفتهام و به نظرم آمد که آخرین آثار ونتوی چکیده آنها بود.
برای آشنایی با سایر رمانهای خارجی، میتوانید بخش معرفی رمانهای خارجی را در وبسایت هر روز یک کتاب مشاهده کنید.
یکی از شاهکارهای ادبی دنیاست.