فوتبال علیه دشمن

«فوتبال علیه دشمن» کتابی است از سایمون کوپر (نویسنده‌ی بریتانیایی، متولد ۱۹۶۹) که در سال ۱۹۹۴ منتشر شده است. این کتاب با مضمونی سیاسی – ورزشی، به بررسی تاثیرات فوتبال بر ساختار اجتماعی و سیاسی کشورها می‌پردازد.

درباره‌ی فوتبال علیه دشمن

فوتبال چیزی فراتر از محبوب‌ترین بازی جهان است. به تعبیر بسیاری از افراد فوتبال یک زبان بین‌المللی است که حکم مرگ و زندگی را دارد. پله معتقد است فوتبال بازی زیبایی است که جنگ‌ها را آغاز می‌کند و به پایان می‌رساند و بسیاری از دیکتاتورها را در قدرت نگه داشته است.

فوتبال علیه دشمن، در سال ۱۹۹۴ در نوزده فصل به چاپ رسید. ده سال بعد با افزودن دو فصل دیگر و ضمیمه تجدید چاپ شد. این کتاب با فروشی خوبی مواجه شد و در همان سال انتشار برنده‌ی جایزه‌ی «کتاب ورزشی برتر سال مؤسسه ویلیام هیل» شد. موضوع این کتاب، مشاهدات عینی کوپر از اثرات فوتبال در ساختار اجتماعی و سیاسی کشورهای مختلف است.

سایمون کوپر برای بررسی تأثیر فوتبال بر سیاست و فرهنگ به ۲۲ کشور سفر کرد. او در تلاش بود تا بداند چه چیزی باعث می‌شود کشورهای مختلف این بازی ساده را این‌قدر متفاوت بازی کنند.

وی در طول این سفرها با تعداد زیادی از هواداران متفاوت فوتبال روبه‌رو شد، از هوادار اهل برلین شرقی که پلیس امنیتی آلمان شرقی به خاطر طرفداری تیم محبوبش آزارش داد، تا ژنرالی آرژانتینی که دیدگاه خودش را راجع به تاکتیک‌ها داشت.

این کتاب در وب‌سایت goodreads دارای ۳.۶۹ با بیش از ۳۸۰۰ رای و ۲۰۰ نقد و نظر است.

ترجمه در ایران

در سال ۱۳۸۸، نشر چشمه قراردادی را با عادل فردوسی‌پور برای ترجمه‌ی کتاب فوتبال علیه دشمن امضاء کرد. ترجمه‌ی این کتاب با ویراستاری هوشنگ گلمکانی در بیست و سومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران رونمایی شد و پرفروش شد. البته فروش بالای کتاب فوتبال علیه دشمن در ایران را به نام مترجم نسبت می‌دهند، اما فردوسی‌پور معتقد است که کتاب بدون ترجمه‌ی او نیز پرفروش می‌شد.

هم‌چنین کتاب صوتی فوتبال علیه دشمن با گویندگی خود مترجم یعنی عادل فردوسی‌پور و توسط استودیو رادیو گوشه تهیه شده است. این کتاب صوتی با توجه به محبوبیت فردوسی‌پور مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.

بخشی از فوتبال علیه دشمن

واقعه‌ی هامبورگ نه ‌تنها نهضت مقاومتی نبود که ما در پی‌اش بودیم، بلکه نبردی بود که هرگز در آن برنده نشدیم. این بازی به نوعی جنگ را دوباره برای همه تداعی کرد: به ‌طور خلاصه پس از بازی هامبورگ تمام هلندی‌ها، از کاپیتان تیم‌ ملی گرفته تا هوادارِ نخست‌ وزیر، همه برابر بودند. بازیکنان چنین فضایی را ایجاد کردند.

پس از بازی، در هتل اینترکنتیننتال به رقص و پایکوبی پرداختند و آواز «ما راهی مونیخ می‌شویم» را خواندند که آواز هواداران است و «هنوز قرار نیست به خانه برویم» که آواز معروف مشروب‌ خواران است. در هتل، شاهزاده یوهان‌فریسو، پسر دوم ملکه‌ی هلند هم به جمع ملی‌ پوشان پیوست و آواز «آیا آواز آلمانی‌ها می‌شنوید؟» را خواند. گولیت گفت دوست داشت آن موقع در میدان لایدشپلاین آمستردام باشد: «به‌ هر حال در آلمان نمی‌شود جشن درست ‌و حسابی گرفت.» او واژه‌ی bobo را در توصیف یک مقام رسمی شیک اما بی‌مصرف اختراع کرد که این کلمه وارد زبان هلندی شد. حالا هلندی‌ها همدیگر را «بوبو» صدا می‌زنند.

همان ‌طور که هلندی‌ها به رعایت مساوات معروف بودند، آلمانی‌ها کماکان مغرور به حساب می‌آمدند. هانس فن‌بروکلن دروازه‌بان هلند در این ‌باره می‌گوید: «نوع رفتار آلمانی‌ها با بازیکنان حریف غیر قابل قبول است. اگر آن‌ها در راهرویی به عرض یک متر هم با شما برخورد کنند، حتا آن‌قدر بانزاکت نیستند که سلام ‌و علیکی بکنند.»

واقعیت این است که آلمانی‌ها کاملاً (واقعاً کاملاً) مسائل اخلاقی مسابقه را فراموش کردند. حتا بکن‌باوئر، آلمانی خوب، که پس از بازی سوار اتوبوس هلندی‌ها شد تا پیروزی را به حریف تبریک بگوید، شکست مقابل هلند را سزاوار تیمش ندانست.

 

برای آشنایی با کتاب‌هایی دیگر با مضامین مشابه، بخش معرفی کتاب‌های سیاسی را در وب‌سایت هر روز یک کتاب مشاهده کنید.