عاشوراشناسی

«عاشوراشناسی» اثری است از محمد اسفندیاری (نویسنده‌ی زاده‌ تهران، متولد ۱۳۳۸) که در سال ۱۳۸۷ منتشر شده است. این کتاب به بررسی دلایل و اهداف قیام امام حسین (ع) می‌پردازد.

درباره‌ی عاشوراشناسی

کتاب «عاشوراشناسی: پژوهشی درباره‌ هدف امام حسین (ع)» شامل سه فصل «هدف‌شناسی قیام»، «کوفه، انتخاب درست امام» و «دیدگاه گذشتگان» است. آن گونه که در نوشته پشت جلد هم آمده، «پاره‌ اول کتاب در پی تبیین و سنجش این نظریات و تحریر محل نزاع است.

در پاره‌ دوم، نویسنده عهده‌دار اثبات این موضوع شده است که رفتن امام حسین به طرف کوفه، اگرچه به قصد تشکیل حکومت، انتخابی درست بود. پاره‌ سوم کتاب به دیدگاه اعلام شیعه درباره‌ هدف امام حسین، که تأیید نظر مختار نویسنده است، اختصاص دارد.»

اما دقیق‌ترین بررسی درباره متن را می‌توان مقدمه کتاب یافت که مؤلف می‌نویسد:

«کتاب حاضر عهده‌دار هدف‌شناسی از قیام امام حسین (ع) است. با اینکه تاکنون هزاران کتاب، به عربی و فارسی، درباره آن حضرت نوشته شده، این موضوع کمتر در کانون توجه بوده و در حدود ۵ کتاب مستقل درباره هدف امام از قیام فراهم آمده است. از این کتاب‌ها، یکی محل اختلاف است و بقیه محل اعتنا نیست. و اما کتاب حاضر چه سرگذشتی خواهد داشت، خدا داناست.

خواهیم گفت که گذشتگان به دلایلی متعدد، از بحث درباره هدف امام حسین(ع) خودداری ورزیدند. البته معاصران ما تا حدودی در پی جبران این کاستی بوده‌اند و برخی عهده‌دار تبیین اهداف آن حضرت شده‌اند؛ اما آنچه انجام گرفته، در برابر آنچه باید انجام گیرد، اندکی است از بسیاری و چنان برگی از کتابی.

آنگونه که نویسنده در مقدمه آورده، دو گونه هدف درجه اول و درجه دوم در قیام امام حسین (ع) وجود داشته و هفت نظریه که به بررسی اهداف درجه دوم می‌پردارند:

«لازم می‌آید مقصود خود را هدف یا اهداف امام حسین (ع) روشن کنیم. معمولاً هنگامی‌که از اهداف آن حضرت سخن می‌رود، اموری چون احقاق حق، ابطال باطل، امر به معروف، نهی از منکر، برپایی عدالت، احیای سنت و اماته بدعت به یاد می‌آید؛ یعنی مسائلی که در سخنان امام حسین(ع) بدان تصریح شده است.

این‌ها اهداف درجه اول آن حضرت است و در آن‌ها هیچ اختلافی نیست. آنچه مورد اختلاف است و موضوع بحث این کتاب، اهداف درجه دوم امام یا برنامه‌های اوست. یعنی هدف آن حضرت در هجرت از مدینه به مکه، و از آنجا به کوفه چه بود؛ پرهیز از بیعت یا تشکیل حکومت یا استقبال از شهادت و یا اموری دیگر.

خواهیم گفت که هفت نظریه درباره هدف امام (هدف درجه دوم یا برنامه‌ها) وجود دارد: ۱. امتناع از بیعت (دفاع)، ۲. حکومت ـ شهادت، ۳. شهادت عرفانی، ۴. شهادت تکلیفی، ۵. شهادت فدیه‌ای، ۶. شهادت سیاسی و ۷. تشکیل حکومت.

آنچه امروز بیشتر مورد توجه و محل اختلاف است، نظریه شهادت سیاسی و تشکیل حکومت است؛ یعنی بحث در این است که آیا امام حسین (ع) به قصد شهادت قیام کرد یا این‌که فقط به صورت کلی می‌دانست که به شهادت می‌رسد و در پی تشکیل حکومت بود.

راست اینکه تحقیق درباره هدف امام حسین (ع)، سهل ممتنع است. بدان رو سهل است که همگان از خردی، درباره آن حضرت بسیار شنیده‌ و سال‌ها با اخبار مقتل زیسته‌اند. اما از آن رو مشکل است که شنیدن، کجا و خواندن، کجا و چه بسیار تعارضاتی که میان فرهنگ شفاهی و فرهنگ کتبی ماست.

گاه منبع شماری مطالب نه این و آن کتاب، که فقط صدرالواعظین است و از سینه آن و این نقل شده و هیچ مستندی ندارد. اینجاست که بسیاری از شنیده‌ها حجاب شناخت است و باید آن‌ها را کنار زد تا بتوان پشت پرده را دید.

از این گذشته، تحقیق درباره نهضت امام حسین (ع) به تاریخ تعلق دارد و چنان‌که در جای خود ثابت شده است، تاریخ از حیث یقین، در اخسّ مراتب علوم قرار دارد. در این علم کمتر می‌توان به ضرس قاطع و با قاطعیت سخن گفت و چاره‌ای نیست جز توسل به واژه‌هایی چون «ظاهراً» و «احتمالاً» و «گویا» و «چنین می‌نماید» و «بعید نیست».

و اما تحقیق درباره هدف آن حضرت، دو چندان مشکل است. زیرا این کار به مثابه تحلیل تاریخ بوده و هر تحلیلی مبتنی بر توصیف است و اگر خطایی در توصیف رخ دهد، لاجرم در تحلیل نیز خطا و خطاهایی به وجود می‌آید.

با اطلاعات و شواهد نادرست هرگز نمی‌توان تحلیلی درست ارائه داد. بگذریم از اینکه با اطلاعات درست نیز لزوماً نمی‌توان به تحلیل درست دست یافت.

اگر هم هدف‌شناسی امام حسین (ع) در گذشته موضوعی پیچیده نبوده، اکنون به موضوعی پیچیده تبدیل شده است. گذشت قرن‌ها از قیام آن حضرت و از دست رفتن برخی منابع، سکوت گذشتگان درباره هدف امام، تیره شدن این بحث با سخنانی نسنجیده و ارتباط یافتن این موضوع تاریخی با مسائل کلامی، موجب پیچیده‌تر شدن آن گردیده است. شرط نظریه‌پردازی درباره هدف امام، نه‌تنها عمیق شدن «درباره‌ی» آن، که «در پیرامون» آن است.

شاید درباره هیچ موضوع تاریخی، به اندازه هدف امام حسین (ع)، آشفتگی فکری در میان دانشوران نیست. درحالی‌که عده‌ای می‌گویند آن حضرت اساساً قیام نکرد بلکه فقط قصد دفاع از جانش را داشت، عده‌ای دیگر اعتقاد دارند که امام، قیام استشهادی کرده است.

از سوی دیگر، درحالی‌که افرادی هستند که مدعی‌اند، امام بنا به دستوری خصوصی، قیام کرد و امکان اقتدا به او نیست، عده‌ای دیگر می‌گویند که آن حضرت برای تشکیل حکومت عدل به پا خاست و دیگران باید چون او به پا می‌خاستند.

از طرف دیگر در شرایطی که برخی می‌گویند آن حضرت قصد شهادت کرد تا خود را به درجات معنوی نائل کند، برخی دیگر بر این باورند که امام برای شفاعت از گناهکاران، خود را فدا کرد تا آن‌ها را به درجات معنوی برساند. هنوز مشخص نشده است که چند نظریه دراین‌باره وجود دارد و اشتراکات و اختلافات آن‌ها چیست و مستندات هر نظریه و لوازم آنچه چیزهایی است.

اندکی از آن همه دقت‌هایی که در فقه شده است در تاریخ امام حسین (ع) می‌شد، این همه آشفتگی فکری ملاحظه نمی‌شد. برخی دانشوران درباره هدف آن حضرت، چیزهایی به قلم آورده‌اند که چشم می‌بیند اما دل باور نمی‌کند. ازاین‌رو، بحث در درستی یا نادرستی این و آن نظریه نیست بلکه در نوع استدلال‌هاست که قاعده‌مند و عقلانی نیست.

کتاب عاشوراشناسی در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۵۵ با بیش از ۲۹ رای و ۸ نقد و نظر است.

محتوای عاشوراشناسی

از میان موضوعات متعدّدی که در باره امام حسین ع وجود دارد، بحث در باره هدف آن حضرت از قیام، مهمترین موضوع است و سخت مورد اختلاف. با وجود اهمّیت این موضوع، گذشتگان به آن نپرداختند و بسیاری از معاصران ما نیز در تحریر محلّ نزاع توفیق نیافتند. عدّه ای اساسا درنیافتند که نقطه اختلاف چیست، و عدّه ای دیگر میان اهداف و برنامه های آن حضرت، یا اهداف و آثار قیام، خلط کردند.

در جهان عرب، بحث در باره اهداف امام رایج نشده است؛ امّا در ایران، بحث در این باره، به صورت جدّی، با کتاب شهید جاوید ( ۱۳۴۹ش ) ، متداول شد. در این کتاب، نظر مشهور در باره هدف امام ( شهادت )، رد و گفته شده است که آن حضرت در پی برپایی حکومت بود و هرگز قصد شهادت و علم به زمان آن نداشت.

پس از انتشار کتاب مزبور، آثاری متعدّد در ردّ آن نوشته شد و در میان این اثبات و ردها، بحث در باره هدف امام بالا گرفت. گام نخست برای درک هدف امام و اختلافات در باره آن، روشن شدن صورت مساله است و تحریر محلّ نزاع. بسیاری از کسانی که در این موضوع قلم زده اند، نقطه اختلاف را درنیافته اند و گاه چیزی را نفی کرده اند که طرف مقابل اثبات نمی کند، و یا چیزی را اثبات کرده اند که دیگری نفی نمی کند.

سعی نخست نویسنده این است که موضوع مورد اختلاف را روشن سازد و نظریاتی را که وجود دارد، از هم تفکیک کند و تقریر روشنی از هر یک به دست دهد و به صاحبان هر نظریه نشان دهد که چه نظریه ای دارند. وی پیش از اینکه در پی اثبات یک نظریه باشد، طالب روشن ساختن نظریات است. این کاری است مهم و تاکنون کسی این نظریات را استقصا و تبیین نکرده است.

مهمتر اینکه با تحریر محلّ نزاع، تیر در تاریکی افکنده نمی شود و طرفین نزاع خواهند دانست که موضوع مورد اختلاف چیست و لوازم و توابع آن چیست. ولی آیا طرفین منازعه، موضوع نزاع را نمی دانند؟ پاسخ این پرسش را خواننده خواهد یافت.

بخش‌هایی از عاشوراشناسی

تا اینجا دو دلیل ارائه شد که رفتن امام حسین (ع)-به طرف کوفه، انتخابی درست بود. مضمون هر دو دلیل این بود که آن حضرت چاره‌ای نداشت جز اینکه به کوفه برود؛ هم برای دفاع از خویش وهم برای رعایت حرمت خانه خدا.

اکنون فراتر می‌رویم و عهده‌دار اثبات آنیم که اگر هم امام حسین در اضطرار و ناچاری نبود، باز هم باید به کوفه می‌رفت. روشنتر بگویم به فرض اینکه امام تهدید به مرگ نشده بود ودر امنیت به سر می‌برد، وحتّی به فرض اینکه در پی تشکیل حکومت بود، بهترین گزینه همان رفتن به کوفه بود.

در کتابهای تاریخی سخنان عدّه‌ای را با آب وتاب نقل می‌کنند که امام حسین را از رفتن به طرف کوفه نهی می‌کردند وهشدار می‌دادند که کوفیان بی‌وفایند ودلهایشان با او وشمشیرهایشان علیه اوست. با ملاحظه این سخنان، عدّه‌ای تعجّب می‌کنند که این پیش‌بینیها چه دقیق به وقوع پیوست. حال اینکه در اینجا خلطی صورت گرفته ودو کوفه، یکی پنداشته شده است.

هنگامی که امام حسین به طرف کوفه حرکت کرد، اخباری متعدّد دریافت کرده بود که دهها هزار نفر آماده یاری‌اش هستند. آن حضرت به قصد این کوفه حرکت کرد، نه کوفه‌ای که در بعد معلوم شد که مسلم بن عقیل در آن کشته شده است ومردم به گوشه‌ای خزیده‌اند. کوفه اوّل، برای یاری امام حسین، حاضریراق وپا در رکاب بود وحاکم آن، نعمان بن بشیر، بر شیعیان سخت نمی‌گرفت.

امّا کوفه دوم، با به حاکمیت رسیدن ابن زیاد وترفندهای او، از دست شیعیان خارج ومسلم در آن کشته شد. امام حسین به طرف کوفه اوّل می‌رفت؛ یعنی شهری که اخبار مثبت وبرانگیزنده‌ای از آن رسیده بود. تا آن هنگام، هیچ خبری از کوفه دوم به امام حسین نرسیده بود وهیچکس نمی‌دانست که چه تحوّلاتی ناگوار در آن رخ داده است. پس این دو کوفه را نباید با یکدیگر خلط کرد. کوفه نعمان (کوفه اوّل)، با کوفه ابن زیاد (کوفه دوم)، فرق داشت.

امّا بسیاری این دو را از هم تفکیک نمی‌کنند وبه اشتباه می‌افتند. می‌گویند امام حسین از مکه تصمیم گرفت به کوفه برود، امّا از آنْ کوفه ابن زیاد را اراده می‌کنند. در حالی که امام تصمیم داشت به کوفه نعمان برود. اگر هنگامی که امام در مکه بود، وضع کوفه چنان بود که در دوره ابن زیاد بود، هرگز به آنجا هجرت نمی‌کرد. شاهد اینکه مسلم بن عقیل را از آن رو به کوفه فرستاده بود تا بررسی کند که اگر زمینه برای ورودش مهیاست، به آنجا برود.

 

اگر به کتاب عاشوراشناسی علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین کتاب‌های مذهبی در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونه‌های مشابه نیز آشنا شوید.