«آب انبار» اثری است از هوشنگ مرادی کرمانی (نویسندهی اهل کرمان، متولد ۱۳۲۳) که در سال ۱۳۹۲ منتشر شده است. این کتاب به روایت داستان شاگردان مکتبخانهای میپردازد که دارای آب انبار است.
دربارهی آب انبار
آبانبار از آثار داستانی هوشنگ مرادی کرمانی است که در سال ۱۳۹۲ چاپ و منتشر شد و در سال ۱۳۹۷ به چاپ هفتم رسیدهاست. این داستان دربارهی شاگردان مکتبخانهی شهری است که آبانبار دارد و توسط انتشارات «معین» منتشر شدهاست.
کتاب «آب انبار» داستانی است پر از شخصیت و ماجرای عبرت آموز که خواننده میتواند از هر کدام آنها نکتهی مهمی را بیاموزد. در آب انبار شیخی را داریم که تلاش میکند به شاگردان خود حداقل یک درس ارزشمند و قابل تامل بدهد و در سوی دیگر، حاکمی را داریم که کم شدن آب در آب انبار نگرانی اصلی اوست. درسهای شیخ هرکدام درسی برای یک زندگیاند و او حتی در سکوت و گوش دادن به آواز پرندهها نیز، چیزی برای آموختن به شاگردان خود دارد.
با وجود اینکه نثر کتاب آب انبار نثری نزدیک به قدیم است، اما استعداد ذاتی نویسنده در قصه گویی، داستانی روان و ساده را پیش روی خواننده گذاشته که او را کاملا درگیر خود می کند و کهنوار بودن متن، به هیچ عنوان پیچیدگی و سردرگمی نمی آفریند.
هوشنگ مرادی کرمانی در آب انبار دستهای از مسائل اخلاقی را مورد توجه قرار داده که امروزه کمرنگ شدهاند و کمتر در داستانها، علی الخصوص داستان های مربوط به کودک و نوجوان به آنها پرداخته میشود. حکایتهای کتاب علاوه بر اینکه قابل درک و ملموساند، بسیار لذت بخش و دلنشین هم هستند و پندها به نحوی بیان شده که جنبهی نصیحتهای خشک و خسته کننده نداشته باشد؛ در عوض این پندها، ذهن خواننده ی نوجوان کتاب آب انبار را به خود مشغول میکنند و قضاوتهای اخلاقی وی در زمینههای مطرح شده در کتاب را، از ذهن او استخراج میکنند.
آب انبار، داستان بلندی است در حدود ۱۶۵ صفحه که چاپ نخست آن در سال ۱۳۹۲، انجام گرفت. نخست عناصر داستانی (موضوع، درون مایه، طرح و پیوستگی رویدادها، شخصیت، زاویه ی دید، فضای داستان، لحن و زبان) بررسی گردید؛ سپس به کالبد شکافی محتوایی اثر پرداخته شده است و با توجه به اینکه، بخشی از محتوای اثر، توصیف تعلیم و تربیت در فضای مکتب خانه است، برخی از شگردهای موثر آموزشی درآموزش مکتب خانهای، همراه با نمونههایی از متن، تحلیل شده است.
کتاب آب انبار در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۳۹ با بیش از ۱۵۷ رای و ۲۳ نقد و نظر است.
داستان آب انبار
دو کودک در مکتبخانه با هم بازی میکنند. یکی صدای سگ در میآورد و دیگری به پاس این شوخطبعی به او حلوا هدیه میدهد.» گره اصلی جدیدترین داستان هوشنگ مرادی کرمانی یعنی «آبانبار» به همین راحتی شکل میگیرد. یک فرد عادی از کنار این بازی کودکانه بسادگی میگذرد.
اما نویسنده تیزهوش اهل کرمان از این تصویر پیشپاافتاده یک درام پرکشش و جاندار میسازد. مرادیکرمانی با طرح چند معمای اخلاقی مخاطب را به این فکر فرو میبرد که در این قضیه چه کسی مقصر است؟ آیا پدر عماد (کودکی که ادای سگ را درمیآورد) مقصر است که نیازهای مادی او را تامین نکرده و بچهاش را به این حال و روز انداخته است؟ آیا الماس (کودکی که حلوا میدهد) دچار غرور شده که با دیگران چنین رفتاری میکند؟ آیا میتوان تقصیرها را گردن معلم مکتبخانه انداخت که در تربیت کودکان کوتاهی کرده است؟ آیا یک فرد بزرگسال میتواند با هدف تزکیه نفس، کار الماس را تکرار کند یا خیر؟
بخشهایی از آب انبار
شیخ با دو دست قبایش را چسبیده بود و میدوید. نعلینهایش را روی زمین لخولخ میکشید، میدوید و با خود میگفت: “چه میشنوم، از مکتب بانگ سگ میآید! وای بر من. ما کودک بودیم، اینها هم کودکاند. تازه جوانان را میگوییم کودک، آنان همچنان کودک ماندهاند. شاید این شیطنتها خصلت تشکچهی مکتب است.
جماعتی کم، همپای شیخ بودند: – یا شیخ، مکتب در همسایگی ماست. گاه و بیگاه از آن صدای عوعو میآید. – گمانم وقتی نیستید کودکان سگبازی میکنند؛ دور از چشم شما. شیخ کف بر لب آورده بود. پیشانیاش غرق عرق بود، حرص میخورد: – مکتبداری که من باشم نخواهم گذاشت کسی به مکتب سگ بیاورد. مکتب جایگاه علم و آموزش است. جای سگ نجس و کوچهگرد نیست .
……………………
سقا که دید خلاف روزهای پیش، مردمان از زن و مرد، گرد او جمع شدهاند و آب مینوشند و سکه در کیسهاش میریزند، خود را بزرگ یافت و تکبر و غرور بر او چیره شد. بر دخترکی خشم گرفت که نادانسته جام از دست او بکشید. مانند زمانی که ریسمان بر شانه و کمر زن و فرزند میزد، سیلی بر صورت دخترکی پابرهنه زد که جام او بینداخت، دست دخترک کوتاه بود. با سرانگشتان جام بکشید و آب خواست، جام بیفتاد.
چنانچه به کتاب آب انبار علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار هوشنگ مرادی کرمانی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسندهی توانا و چیرهدست نیز آشنا شوید.
7 تیر 1402
آب انبار
«آب انبار» اثری است از هوشنگ مرادی کرمانی (نویسندهی اهل کرمان، متولد ۱۳۲۳) که در سال ۱۳۹۲ منتشر شده است. این کتاب به روایت داستان شاگردان مکتبخانهای میپردازد که دارای آب انبار است.
دربارهی آب انبار
آبانبار از آثار داستانی هوشنگ مرادی کرمانی است که در سال ۱۳۹۲ چاپ و منتشر شد و در سال ۱۳۹۷ به چاپ هفتم رسیدهاست. این داستان دربارهی شاگردان مکتبخانهی شهری است که آبانبار دارد و توسط انتشارات «معین» منتشر شدهاست.
کتاب «آب انبار» داستانی است پر از شخصیت و ماجرای عبرت آموز که خواننده میتواند از هر کدام آنها نکتهی مهمی را بیاموزد. در آب انبار شیخی را داریم که تلاش میکند به شاگردان خود حداقل یک درس ارزشمند و قابل تامل بدهد و در سوی دیگر، حاکمی را داریم که کم شدن آب در آب انبار نگرانی اصلی اوست. درسهای شیخ هرکدام درسی برای یک زندگیاند و او حتی در سکوت و گوش دادن به آواز پرندهها نیز، چیزی برای آموختن به شاگردان خود دارد.
با وجود اینکه نثر کتاب آب انبار نثری نزدیک به قدیم است، اما استعداد ذاتی نویسنده در قصه گویی، داستانی روان و ساده را پیش روی خواننده گذاشته که او را کاملا درگیر خود می کند و کهنوار بودن متن، به هیچ عنوان پیچیدگی و سردرگمی نمی آفریند.
هوشنگ مرادی کرمانی در آب انبار دستهای از مسائل اخلاقی را مورد توجه قرار داده که امروزه کمرنگ شدهاند و کمتر در داستانها، علی الخصوص داستان های مربوط به کودک و نوجوان به آنها پرداخته میشود. حکایتهای کتاب علاوه بر اینکه قابل درک و ملموساند، بسیار لذت بخش و دلنشین هم هستند و پندها به نحوی بیان شده که جنبهی نصیحتهای خشک و خسته کننده نداشته باشد؛ در عوض این پندها، ذهن خواننده ی نوجوان کتاب آب انبار را به خود مشغول میکنند و قضاوتهای اخلاقی وی در زمینههای مطرح شده در کتاب را، از ذهن او استخراج میکنند.
آب انبار، داستان بلندی است در حدود ۱۶۵ صفحه که چاپ نخست آن در سال ۱۳۹۲، انجام گرفت. نخست عناصر داستانی (موضوع، درون مایه، طرح و پیوستگی رویدادها، شخصیت، زاویه ی دید، فضای داستان، لحن و زبان) بررسی گردید؛ سپس به کالبد شکافی محتوایی اثر پرداخته شده است و با توجه به اینکه، بخشی از محتوای اثر، توصیف تعلیم و تربیت در فضای مکتب خانه است، برخی از شگردهای موثر آموزشی درآموزش مکتب خانهای، همراه با نمونههایی از متن، تحلیل شده است.
کتاب آب انبار در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۳۹ با بیش از ۱۵۷ رای و ۲۳ نقد و نظر است.
داستان آب انبار
دو کودک در مکتبخانه با هم بازی میکنند. یکی صدای سگ در میآورد و دیگری به پاس این شوخطبعی به او حلوا هدیه میدهد.» گره اصلی جدیدترین داستان هوشنگ مرادی کرمانی یعنی «آبانبار» به همین راحتی شکل میگیرد. یک فرد عادی از کنار این بازی کودکانه بسادگی میگذرد.
اما نویسنده تیزهوش اهل کرمان از این تصویر پیشپاافتاده یک درام پرکشش و جاندار میسازد. مرادیکرمانی با طرح چند معمای اخلاقی مخاطب را به این فکر فرو میبرد که در این قضیه چه کسی مقصر است؟ آیا پدر عماد (کودکی که ادای سگ را درمیآورد) مقصر است که نیازهای مادی او را تامین نکرده و بچهاش را به این حال و روز انداخته است؟ آیا الماس (کودکی که حلوا میدهد) دچار غرور شده که با دیگران چنین رفتاری میکند؟ آیا میتوان تقصیرها را گردن معلم مکتبخانه انداخت که در تربیت کودکان کوتاهی کرده است؟ آیا یک فرد بزرگسال میتواند با هدف تزکیه نفس، کار الماس را تکرار کند یا خیر؟
بخشهایی از آب انبار
شیخ با دو دست قبایش را چسبیده بود و میدوید. نعلینهایش را روی زمین لخولخ میکشید، میدوید و با خود میگفت: “چه میشنوم، از مکتب بانگ سگ میآید! وای بر من. ما کودک بودیم، اینها هم کودکاند. تازه جوانان را میگوییم کودک، آنان همچنان کودک ماندهاند. شاید این شیطنتها خصلت تشکچهی مکتب است.
جماعتی کم، همپای شیخ بودند: – یا شیخ، مکتب در همسایگی ماست. گاه و بیگاه از آن صدای عوعو میآید. – گمانم وقتی نیستید کودکان سگبازی میکنند؛ دور از چشم شما. شیخ کف بر لب آورده بود. پیشانیاش غرق عرق بود، حرص میخورد: – مکتبداری که من باشم نخواهم گذاشت کسی به مکتب سگ بیاورد. مکتب جایگاه علم و آموزش است. جای سگ نجس و کوچهگرد نیست .
……………………
سقا که دید خلاف روزهای پیش، مردمان از زن و مرد، گرد او جمع شدهاند و آب مینوشند و سکه در کیسهاش میریزند، خود را بزرگ یافت و تکبر و غرور بر او چیره شد. بر دخترکی خشم گرفت که نادانسته جام از دست او بکشید. مانند زمانی که ریسمان بر شانه و کمر زن و فرزند میزد، سیلی بر صورت دخترکی پابرهنه زد که جام او بینداخت، دست دخترک کوتاه بود. با سرانگشتان جام بکشید و آب خواست، جام بیفتاد.
چنانچه به کتاب آب انبار علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار هوشنگ مرادی کرمانی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسندهی توانا و چیرهدست نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، داستان ایرانی، رمان، نوجوانان
۰ برچسبها: ادبیات ایران، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب، هوشنگ مرادی کرمانی