رمان «همسایهها» نوشتهی احمد محمود (از ۱۳۱۰ تا ۱۳۸۱) زندگی نوجوانی را روایت میکند که از یک نوجوان عادی به یک مبارز سیاسی تبدیل میشود. احمد محمود نگارش این کتاب را در سال ۱۴۳۲ شروع کرده و در سال ۱۳۴۵ به پایان میرساند؛ ولی به دلیل مهیا نبودن شرایط چاپ، بخشهایی از آن به صورت پاورقی در برخی نشریات چاپ میشود. در نهایت در سال ۱۳۵۳ کتاب برای اولین بار در ۵۰۰ صفحه توسط انتشارات امیرکبیر چاپ میشود. در سالهای بعد از آن انتشارات امیرکبیر و بسیاری ناشران دیگر کتاب را تجدید چاپ میکنند.
کتاب «همسایهها» از سبک رئالیسم اجتماعی برخوردار است و به روایت داستان زندگی «خالد» یک نوجوان اهوازی پیش از کودتای ۲۸ مرداد و ماجراهای مربوط به نهضت ملیشدن صنعت نفت میپردازد.
داستان رمان همسایهها
کتاب «همسایهها» در دو بخش داستان خود را روایت میکند.
در بخش اول، خالد که نوجوانی ۱۵ ساله و باهوش و درگیر اتفاقات دوران بلوغ است، به روایت وضعیت زندگی خود و خانوادهاش میپردازد. وی به همراه پدر، مادر و خواهرش در خانهای بزرگ در کنار چندین خانوادهی دیگر زندگی میکنند. پدر خالد، آهنگری است که کاسبیاش کساد بوده و به همین دلیل به تشویق یکی از همسایهها برای کارگری به کویت میرود. خالد، که راوی داستان نیز هست با جزئیاتی دقیق شرایط خانه و همسایهها را شرح میدهد.
او در اثر یک اتفاق با کتابفروشی به نام «شفق» آشنا میشود. گذشت زمان وآشنایی بیشتر با شفق، خالد را با افراد بیشتری آشنا ساخته و ضمن همراهی با ایشان او از یک نوجوان معمولی به یک فرد مبارز سیاسی تبدیل میشود. در این بین خالد با دختری نیز آشنا شده (او دختر را «سیهچشم» مینامند) و دلباختهی او میشود. سرانجام در اثر بروز حوادثی خالد از زندان سر در میآورد.
بخش دوم کتاب به روایت اتفاقات مربوط به خالد و چندین شخیت دیگر در زندان میپردازد. برای این بدانید چه بر سر خالد آمده و چه ماجراهایی باعث شدند او از یک نوجوان ساده به یک مبارز سیاسی تغییر کرده و حتی در این راه (که از نظر او یک وظیفه است) از عشق خود نیز چشمپوشی میکند، حتماً باید کتاب ماندگار «همسایهها» را مطالعه کنید.
رمان «همسایهها» بنا بر اذعان بسیاری از اهل قلم، یکی از بهترین رمانهای فارسی است که متاسفانه اجحاف زیادی در حق آن شده است؛ به طوری که میتوان گفت این اثر ارزشمند به آنچه که شایستگی آن را داشته (هم از نظر وضعیت چاپ و انتشار و هم از بعد اقتباس آثار نمایشی) نرسیده است.
به علاوه، این کتاب به زبانهای متعددی مانند عربی، روسی، آلمانی، انگلیسی و غیره نیز ترجمه شده است. همچنین این کتاب در سایت معتبر goodreads با بیش از ۳۸۰۰ رای و ۴۶۶ نظر، دارای امتیاز ۴.۲ از ۵ است. این امتیاز برای یک کتاب فارسی نشان از شایستگی و اعتبار آن به حساب میآید. به همین دلیل به شما پیشنهاد میکنم حتماً رمان «همسایهها» را مطالعه کنید.
بخشهایی از کتاب همسایهها
چشمان درشت شفق، سریع توی چشمخان میگردد و رو چهره ام ثابت میماند. چشمان مرد سیه چرده هم همین طور. لای کتاب را هم می گذارد و سیگارش را خاموش میکند. انگار جا خوردهاند. منم جا میخورم. هنوز نگاهم میکنند. هر سه سکوت کرده ایم. مثل این که مشتریها هم ملتفت شدهاند. فروشنده هم دستش از کار باز مانده است. من که حرف خلافی نگفتم، چیزی نگفتم که اینطور همه ساکت شوند و بهت زده نگاهم کنند.
متکای مادرم است. گونه هام را تو متکا فرو میکنم وبو میکشم. بغض دارد خفه ام میکند. کافی است کسی صدام کند وبام حرف بزند که گریه را سر بدهم. هیچوقت انقدر دلم نازک نبوده است. انگار گیس مادرم پخش شده است روی متکا.
هیچ رسم خوبی نیس که آدمو جلو چشم غریبه و آشنا به صلابه بکشن.
انگار لاشه گوسفندی را که به نشپیل قصابی آویزان کرده باشی دست هایم آویزان میشوند. گردنم زود خسته میشود. حس میکنم که خون دارد تو کاسهی سرم جمع میشود باز سرم را بالا میگیرم باز گردنم خسته میشود. خون مثل دریا تو کاسهی سرم موج میزند دارم خفه میشوم ناگهان مثل لولهی آفتابه یکهو از سوراخهای دماغم خون بیرون میزند.
همینطور که قرض بالا میآید ورد خوانی پدر هم بیشتر میشود.
برای آشنایی با دیگر کتابهای این نویسنده، به بخش معرفی کتابهای احمد محمود در وبسایت هر روز یک کتاب مراجعه کنید و از آن خواندن آنها لذت ببرید. همچنین میتوانید در بخش معرفی داستانهای معاصر با دیگر داستانهای مشابه آشنا شوید. به علاوه، در بخش معرفی کتابهای سیاسی نیز میتوانید کتابهای دیگری از این سبک را بیابید.
25 اسفند 1400
همسایهها
رمان «همسایهها» نوشتهی احمد محمود (از ۱۳۱۰ تا ۱۳۸۱) زندگی نوجوانی را روایت میکند که از یک نوجوان عادی به یک مبارز سیاسی تبدیل میشود. احمد محمود نگارش این کتاب را در سال ۱۴۳۲ شروع کرده و در سال ۱۳۴۵ به پایان میرساند؛ ولی به دلیل مهیا نبودن شرایط چاپ، بخشهایی از آن به صورت پاورقی در برخی نشریات چاپ میشود. در نهایت در سال ۱۳۵۳ کتاب برای اولین بار در ۵۰۰ صفحه توسط انتشارات امیرکبیر چاپ میشود. در سالهای بعد از آن انتشارات امیرکبیر و بسیاری ناشران دیگر کتاب را تجدید چاپ میکنند.
کتاب «همسایهها» از سبک رئالیسم اجتماعی برخوردار است و به روایت داستان زندگی «خالد» یک نوجوان اهوازی پیش از کودتای ۲۸ مرداد و ماجراهای مربوط به نهضت ملیشدن صنعت نفت میپردازد.
داستان رمان همسایهها
کتاب «همسایهها» در دو بخش داستان خود را روایت میکند.
در بخش اول، خالد که نوجوانی ۱۵ ساله و باهوش و درگیر اتفاقات دوران بلوغ است، به روایت وضعیت زندگی خود و خانوادهاش میپردازد. وی به همراه پدر، مادر و خواهرش در خانهای بزرگ در کنار چندین خانوادهی دیگر زندگی میکنند. پدر خالد، آهنگری است که کاسبیاش کساد بوده و به همین دلیل به تشویق یکی از همسایهها برای کارگری به کویت میرود. خالد، که راوی داستان نیز هست با جزئیاتی دقیق شرایط خانه و همسایهها را شرح میدهد.
او در اثر یک اتفاق با کتابفروشی به نام «شفق» آشنا میشود. گذشت زمان وآشنایی بیشتر با شفق، خالد را با افراد بیشتری آشنا ساخته و ضمن همراهی با ایشان او از یک نوجوان معمولی به یک فرد مبارز سیاسی تبدیل میشود. در این بین خالد با دختری نیز آشنا شده (او دختر را «سیهچشم» مینامند) و دلباختهی او میشود. سرانجام در اثر بروز حوادثی خالد از زندان سر در میآورد.
بخش دوم کتاب به روایت اتفاقات مربوط به خالد و چندین شخیت دیگر در زندان میپردازد. برای این بدانید چه بر سر خالد آمده و چه ماجراهایی باعث شدند او از یک نوجوان ساده به یک مبارز سیاسی تغییر کرده و حتی در این راه (که از نظر او یک وظیفه است) از عشق خود نیز چشمپوشی میکند، حتماً باید کتاب ماندگار «همسایهها» را مطالعه کنید.
رمان «همسایهها» بنا بر اذعان بسیاری از اهل قلم، یکی از بهترین رمانهای فارسی است که متاسفانه اجحاف زیادی در حق آن شده است؛ به طوری که میتوان گفت این اثر ارزشمند به آنچه که شایستگی آن را داشته (هم از نظر وضعیت چاپ و انتشار و هم از بعد اقتباس آثار نمایشی) نرسیده است.
به علاوه، این کتاب به زبانهای متعددی مانند عربی، روسی، آلمانی، انگلیسی و غیره نیز ترجمه شده است. همچنین این کتاب در سایت معتبر goodreads با بیش از ۳۸۰۰ رای و ۴۶۶ نظر، دارای امتیاز ۴.۲ از ۵ است. این امتیاز برای یک کتاب فارسی نشان از شایستگی و اعتبار آن به حساب میآید. به همین دلیل به شما پیشنهاد میکنم حتماً رمان «همسایهها» را مطالعه کنید.
بخشهایی از کتاب همسایهها
چشمان درشت شفق، سریع توی چشمخان میگردد و رو چهره ام ثابت میماند. چشمان مرد سیه چرده هم همین طور. لای کتاب را هم می گذارد و سیگارش را خاموش میکند. انگار جا خوردهاند. منم جا میخورم. هنوز نگاهم میکنند. هر سه سکوت کرده ایم. مثل این که مشتریها هم ملتفت شدهاند. فروشنده هم دستش از کار باز مانده است. من که حرف خلافی نگفتم، چیزی نگفتم که اینطور همه ساکت شوند و بهت زده نگاهم کنند.
متکای مادرم است. گونه هام را تو متکا فرو میکنم وبو میکشم. بغض دارد خفه ام میکند. کافی است کسی صدام کند وبام حرف بزند که گریه را سر بدهم. هیچوقت انقدر دلم نازک نبوده است. انگار گیس مادرم پخش شده است روی متکا.
هیچ رسم خوبی نیس که آدمو جلو چشم غریبه و آشنا به صلابه بکشن.
انگار لاشه گوسفندی را که به نشپیل قصابی آویزان کرده باشی دست هایم آویزان میشوند. گردنم زود خسته میشود. حس میکنم که خون دارد تو کاسهی سرم جمع میشود باز سرم را بالا میگیرم باز گردنم خسته میشود. خون مثل دریا تو کاسهی سرم موج میزند دارم خفه میشوم ناگهان مثل لولهی آفتابه یکهو از سوراخهای دماغم خون بیرون میزند.
همینطور که قرض بالا میآید ورد خوانی پدر هم بیشتر میشود.
برای آشنایی با دیگر کتابهای این نویسنده، به بخش معرفی کتابهای احمد محمود در وبسایت هر روز یک کتاب مراجعه کنید و از آن خواندن آنها لذت ببرید. همچنین میتوانید در بخش معرفی داستانهای معاصر با دیگر داستانهای مشابه آشنا شوید. به علاوه، در بخش معرفی کتابهای سیاسی نیز میتوانید کتابهای دیگری از این سبک را بیابید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، داستان ایرانی، داستان معاصر، رمان، سیاسی
۰ برچسبها: احمد محمود، ادبیات ایران، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب