خاطرات حسنعلی‌خان مستوفی

«خاطرات حسنعلی‌خان مستوفی» اثری است از ابوالفضل زرویی نصرآباد (طنزپرداز زاده‌ی تهران، از ۱۳۴۸ تا ۱۳۹۷) که در سال ۱۳۹۲ منتشر شده است. این کتاب به روایت خاطرات شخصیتی تخیلی در عهد قاجار می‌پردازد.

درباره‌ی خاطرات حسنعلی‌خان مستوفی

کتاب «خاطرات حسنعلی‌خان مستوفی» نوشته ابوالفضل زوریی نصرآباد، شاعر، طنزپرداز و پژوهشگر ایرانی است. زرویی در این اثر دست به خلق دو شخصیت خیالی با عناوین حسنعلی خان مستوفی و میرزا حسین پیشکار زده است، که یکی به تقریر و بازگویی خاطرات دیگری مشغول است و جالب اینجاست که هر دو نیز از اساس وجود خارجی ندارند.

نویسنده در این کتاب روایتی کلاسیک،  به سبک ادبیات دوران قاجار،  برای بیان خاطرات حسنعلی‌خان انتخاب کرده است، روایتی که می‌شود رد پای آن را در آثار متفاوت و بکری همچون روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه جست و البته زرویی با زیرکی تمام با حفظ ساختار زبانی این خاطرات در این سبک روایی؛ از برخی عبارت و اصطلاحات قدیمی و ناملموس قجری آن را پرهیز کرده و با عبارات و اصطلاحات رایج که به حد لزوم به آن افزوده شده است به این متن جذابیت زیادی بخشیده است.

خاطرات حسنعلی‌خان مستوفی اثری طنز و اعجاب‌انگیز در باب اندیشه و فکر و سیاست است و هر آنچه که زرویی در خلال سال‌های زندگی خود دست‌مایه‌ای برای نگاه طنزآمیز به آن یافته است.

نکته جذاب دیگر این طنز را می‌توان در نمایش استادانه طنز تلخ جست. هر چند که حسنعلی خان و کاریزمای اعجاب‌برانگیز شخصیت او که توسط زرویی در این کتاب آورده شده، در این کتاب به راحتی مخاطب را راضی می‌کند؛ اما هنر زرویی در واقع ترسیم واقعیت‌هایی دراماتیک و تلخ از رفتارهای سیاسی و اجتماعی ایرانیان در طول سال‌های متمادی است که او با وارونه جلوه دادنش گویی سعی داشته به آن طعنه بزند.

ماجرای دعوت و خاکساری رضا شاه پهلوی از حسنعلی خان برای شرکت در مراسم تاجگذاری وی و نیز مقدمه خودنوشت این کتاب که در آن شرح توصیفات شخصیت‌های مختلف سیاسی از این چهره است؛ می‌تواند گواهی بر این حقیقت باشد که زرویی در این کتاب حقیقت شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران را در طول تقریبی یک صده، به زیر ذره‌بین خود برده است.

خاطرات حضرت استادی سِر پروفسور حَسَنعلی خان مستوفی از سوی دیگر و فراتر از این مباحث عرصه‌ای برای نمایش اطلاعات و نگاه جامع نویسنده‌اش در ورود به لایه‌های زیستی اجتماع پیرامون خودش نیز هست. زرویی در این کتاب و در قالب روایت طنز خود از خاطرات حسنعلی خان به تمامی گونه‌ها و تیپ‌های اجتماعی و پدیده‌های فرهنگی پیرامونش به فراخور موضوع سرک کشیده و با بیانی جامع از نوع نگاه ایرانیان به آن شخص یا پدیده با زیرکی پرده برداشته است. حضور و دیدار با چارلی چاپلین، هیتلر، آندره مالرو، برشت و صادق هدایت و نیز شرح موضوعاتی مانند نحوه ورود موسیقی به ایران و یا بررسی بنیان فرهنگستان در ایران، مصداقی قابل توجه بر این مدعی است.

بخشی از خاطرات حسنعلی‌خان مستوفی

حضرت استاد سرپرفسور حسنعلی خان مستوفی کیست؟ اردیبهشت ماه امسال (سال ۱۳۷۹ ه‍.ش) که دوست عزیزم سیدعلی میرفتاح از من خواست تا صفحه طنزی برای «مهر» دوره جدید تدارک ببینم، به لطایف‌الحیل زیر بار نرفتم. این شانه خالی کردن دلایلی متعددی داشت؛ یکی اینکه در خود هیچ میلی به طنزنویسی احساس نمی‌کردم. خسته شدن حق طبیعی انسان است. از طنز و طنزپردازی خسته‌ام.

شاید عزیزی بگوید طنز نوشتن که خستگی ندارد. مگر کسی از خندیدن و خنداندن خسته می‌شود؟… در پاسخ به این سؤال، ناچارم مثال بزنم: ببینید وقتی سر ظهر یا تنگ غروب، خسته و گرسنه به خانه برمی‌گردید، اگر احتمالاً از کنار یک رستوران عبور کنید، بوی خوش چلوکباب، مست و مدهوش‌تان می‌کند؛ چه بسا در دل با خود می‌گویید خوش به حال کارگران این چلوکبابی‌ها، سر و کارشان با چه چیز نازنینی است! صبح کباب، ظهر کباب، شب کباب…! اگر پای درد دل کارگران چلوکبابی بنشینید، حتماً به شما خواهند گفت که چقدر از کباب خسته شده‌اند.

حتی بوی کباب آزارشان می‌دهد. نفرمایید «خوشی زیر دلشان زده» نخیر، واقعاً تکرار ملال‌آور است و چه قدر سخت است که آدم از چیزهای نازنینی مثل طنز یا چلوکباب خسته شود.

پس این از دلیل اول. دلیل دوم آنکه این بنده از چند ماه پیش از این، مشغول مطالعه و ویرایش دست نوشته­‌های ارزشمند حضرت استاد حسنعلی‌خان مستوفی بودم. شیرینی و جذابیت این اثر به حدی بود که ترجیح می‌دادم وقت خود را صرف تکمیل و آماده‌سازی این کتاب ارزشمند کنم. استاد حسنعلی‌خان مستوفی برای کارگزاران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این مرزوبوم، نام و چهره‌ای شناخته شده‌اند و به جرات می‌توان گفت که در صد سال گذشته، ایشان بیشترین تأثیر را در روند تحولات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایران داشته‌اند. نثر موجز و بیان صادقانه ایشان در نگارش خاطرات به قدری جذاب و گیراست که خواننده اثر را دچار شگفتی می‌کند.

……………………….

باری، راننده به‌محض ورود و رؤیت بنده، دست روی قلبش گرفت و با تعجب، درحالی‌که به لکنت زبان دچار شده بود، گفت: «اعلیحضرت…! شما که تا ساعتی پیش، کاخ گلستان تشریف داشتید.» فی‌الواقع شباهت ظاهری بنده با رضاخان، او را به‌اشتباه انداخته بود. البته آن‌وقت‌ها این حقیر، هم از رضاخان جوان‌تر بودم هم پرجاذبه‌تر. خواننده محترم، خود به‌خوبی واقف است که زیبایی و جذابیت، لطف خداداد است و اینکه این بنده زیبایی و رشادت و جذابیت خود را می‌ستاید، در واقع ذکر نعمت خداوندی است نه فخر و مباهات و خودستایی.

راننده را از اشتباه بیرون آورده، به سمت کاخ حرکت کردیم. برخلاف عرف که مدعوین را از در اصلی به حضور می‌بردند، راننده از راه مخصوص دیگر که ویژه ورود خاندان سلطنت بود، وارد کاخ شده بعد از پیاده شدن، تیمورتاش را دیدیم که به استقبال می‌آید. عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار بود و از قضا فامیلی سببی خیلی دوری با ما داشت. به‌سرعت خود را به ما رساند و گفت:

«قربانتان گردم چه‌قدر دیر تشریف‌فرما شدید، آقا الان یک ساعت است که در سرسرا قدم می‌زنند و منتظر شما هستند.» داخل کاخ گلستان شدیم. رضاخان با بی‌تابی منتظر بود. به‌محض ورود ما به کاخ، با هیجان پیش آمد و عرض ادب کرد. تا آن روز هیچ‌گاه رضاخان را به این اندازه پریشان ندیده بودم. خواهش کرد که در اتاق مخصوص با هم گفت‌وگو کنیم. باتوجه‌به نزدیکی زمان تاج‌گذاری، درخواست او معقول نبود، مع‌هذا پذیرفتم.

 

اگر به آثاری شبیه به «خاطرات حسنعلی‌خان مستوفی» علاقه دارید، می‌توانید با مراجعه به بخش معرفی برترین کتاب‌های طنز در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونه‌های این آثار آشنا شوید.