5 بهمن 1401
مرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدیدشد
«مرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدیدشد» اثری است از یوناس یوناسون (نویسندهی سوئدی، متولد ۱۹۶۱) که در سال ۲۰۰۹ منتشر شده است. این کتاب ضمن روایت زندگی یک پیرمرد، نگاهی طنزگونه به تاریخ قرن بیستم دارد.
دربارهی مرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدیدشد
در سال ۲۰۰۹ در سوئد رمانی منتشر شد با تیتری عجیب و طولانی: «مرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد». نخستین رمان یوناس یوناسون، روزنامهنگار ۴۹ ساله، در ابتد نه توجه زیادی برانگیخت و نه کسی برای آن موفقیتی بزرگ پیشبینی کرد، اما این رمان سال بعد پرفروشترین کتاب سوئد شد و به زودی در سراسر جهان به یکی از محبوبترین رمانها بدل گشت.
ین کتاب در سال ۲۰۱۲ به انگلیسی ترجمه و منتشر شد و از آن سال به بعد به چندین زبان دیگر نیز بازگردانی شد. نویسنده باهوش این کتاب یوناس یوناسن توانسته با قلم روانش رمانی هیجانانگیز از زندگی یک پیرمرد صدساله بنویسد. زبان طنزی که نویسنده در لابهلای اتفاقات از آن استفاده کرده باعث شده است که این کتاب جزو دوستداشتنیترین کتابها باشد.
در طول خواندن کتاب، ما داستان زندگی پیرمرد قهرمان داستان و از ورای آن تاریخ قرن بیستم را هم البته بهصورت طنز مرور میکنیم. در حقیقت نویسنده کتاب هر بار به بهانهای قهرمان داستان را در یک رشته اتفاقات تصادفی درگیر میکند تا او با تعدادی از مهمترین شخصیتهای سیاسی سدهی بیستم دمخور شود: استالین، فرانکو، ترومن، چرچیل، مائو، کیم ایل سونگ و غیره از این طریق و با مرور خاطرات پیرمرد، ما البته به صورت طنز در بطن حوادثی مثل ساخت بمب اتم، جنگهای داخلی اسپانیا و انقلاب چین قرار میگیریم.
نویسنده حتی، قهرمان داستان را در سالهای دهه ۱۳۲۰ به ایران هم آوردهاست و باعث شده او توسط سازمان امنیت وقت دستگیر هم بشود!
در این میان، نه راوی و نه آدمهای اثر، هیچکدام در پی ارائه تصویری درست و واقعی از زندگی و رخدادهای گذشته و حال نیستند: آنها، واقعیت را در هم میشکنند، آن را به بازی میگیرند و از نو بنایش میکنند. این ویران کردن و دوباره ساختن، در سایه طنز رخ میدهد و طنز، رشتهای است که ماجراهای گذشته و حال را به هم پیوند میدهد و ماجرا را پیش میبرد. نویسنده در این اثر همه چیز اعم از رخدادهای تاریخی، اندیشه، فلسفه، کتاب مقدس تا مظاهر روزمره زندگی را به طنز میگیرد و دنیایی میسازد که به گفته خودش به نحوی هوشمندانه، ابلهانه است.
کتاب مرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدیدشد در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۲ با بیش از ۲۵۶ هزار رای و ۲۶ هزار نقد و نظر است.
در ایران، مرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید با سه ترجمه، شادی حامدی آزاد از انتشارات بهنگار، فرزانه طاهری از انتشارات نیلوفر در بهار ۹۳ وجلال رضایی راد از انتشارات نشانه در سال۹۷ منتشر شدهاست. تازهترین ترجمهی منتشرشده، از نشر آموت است که در سال ۱۳۹۹ و با برگردان کیهان بهمنی منتشر شدهاست.
داستان مرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدیدشد
آلن پیرمردی است صدساله که شاید در ظاهر با دنیای ما همخوانی نداشته باشد چون همین عدد سن او برای خواننده ممکن است این حس را القا کند که او پیرمردی است که توانایی انجام کاری را ندارد. داستان در دو زمان به شکل موازی روایت میشود.
روایت اول زمان حال و فرار آلن از خانه سالمندان است و روایت دوم از زمان کودکی تا میانسالی آلن و ماجراهای زندگی اوست. خواننده در این بخش رفتهرفته با زندگی آلن آشنا میشود. ماجراهای زندگی آلن ممکن است در زندگی هر فرد دیگری اتفاق بیفتد. اما زندگی او یک پشت پرده بزرگتر از زندگی اغلب ما دارد: آلن نه تنها شاهد برخی از مهمترین وقایع قرن بیستم بوده بلکه نقش اساسی هم در آنها داشته است.
آلن در بزنگاههای تاریخ حضور دارد و خواننده را علاوه بر اینکه گاهی نگران میکند درعینحال او را میخنداند. اولین تجربه تاریخی آلن شرکت در جنگ داخلی اسپانیا است. او همهچیز را منفجر میکند و حتی به شکل تصادفی جان یکی از ژنرالها را نجات میدهد و توجه او را جلب میکند. روندی که نویسنده در پیشبرد قرار دادن آلن در جریانات مهم انتخاب کرده است بسیار زیرکانه و حساب شده است.
در این داستان میبینیم که پای آلن در زمان جنگ جهانی دوم به امریکا باز میشود و این بار هم به شکل تصادفی به رابرت اوپنهایمر، دانشمند معروف برای ساخت بمب اتم کمک میکند و اعتماد هری ترومن، رئیسجمهور وقت، را به خود جلب میکند.
بخشی از مرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدیدشد
وقتی پنجساله بود، موقع خِرکِش کردن بشکهها، برای وقتکشی، شروع کرد به شمردن آنها: « یک، دو، سه، چهار، پنج… »
وقتی بزرگتر شد، این تمرینها را سختتر کرد تا هم چنان برایش چالشبرانگیز باشند: « پونزده تا بشکه ضربدر سه بار ضربدر هفت نفر بارکش، بهاضافهی یکی که اون جا نشسته و هیچ کاری نمیکنه چون زیادی مسته… می شه… سیصد و پونزده.»
مادر نومبکو چندان حواسش به اطرافش، البته به جز بطری تینرش، نبود ولی متوجه شده بود که دخترش میتواند جمع و تفریق کند. برای همین، در یک سال آخر عمرش، هر بار که قرار بود قرصهای رنگارنگ با دُزهای مختلف را بین اهالی آلونکها تقسیم کند، او را صدا میزد. یک بطری تینر فقط یک بطری تینر بود. ولی وقتی قرار میشد قرصهای ۵۰، ۱۰۰، ۲۵۰ و ۵۰۰ میلیگرمی بر اساس تقاضا و توانایی مالی افراد تقسیم شود، مهم بود که بتوان بین چهار عمل اصلیِ حساب تفاوتی قائل شد. و دخترک دهساله میتوانست. خیلی هم خوب میتوانست.
مثلاً، یکبار که رئیسش مشغول سروکله زدن با گزارش ماهانهی وزن و مقدار مواد بود، نومبکو آن اطراف بود.
رئیسش زیر لب غرغر کرد که: «خُب، نودوپنج ضربدر نودودو… این ماشینحساب کو؟»
اگر به کتابهایی نظیر «مرد صدسالهای که از پنجره بیرون پرید و ناپدیدشد» علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین کتابهای طنز در وبسایت هر روز یک کتاب با دیگر نمونههای این آثار آشنا شوید.
داستان خوبی هستش از بخش های مختلف تاریخ در طول زمان اما بخش هایی از کتاب برای من کسالت آور بود.