«سوگ مغان» اثری است از محمدعلی علومی (نویسندهی اهل بم، متولد ۱۳۴۰) که در سال ۱۳۹۲ منتشر شده است. این رمان به روایت سرگذشت فردی میپردازد که به توصیه روانکاو و برای رسیدن به آرامش به زادگاهش، شهر بم، به مراجعت کرده است.
دربارهی سوگ مغان
سوگ مغان رمانی از محمدعلی علومی، نویسندهی ایرانی است که توسط نشر آموت به چاپ رسید. این کتاب جزو نامزدهای دریافت جایزه جلال آل احمد و جایزه کتاب فصل بودهاست.
علومی دربارهی سوگ مغان گفته است: نوعی نگاه هستیشناسانه براساس بینشی اساطیری در این کتاب مطرح میشود. در نگارش «سوگ مغان» بخشی از منابع الهام من «باغ اناری» محمد شریفی و داستانهای کوتاه یوسف علیخانی بودند و فضاهای وهمناک و اکسپرسیونیستی این آثار در من تاثیر بسیار گذاشت.
بلقیس سلیمانی، نویسنده و منتقد ادبی دربارهی این اثر بر این باور است که جد این کتاب و کتابهایی از این دست، رمان بوف کور صادق هدایت است، نویسندهای هست که از جهان اطرافش مینالد و میخواهد آنچه برسرش گذشته را برای سایه اش تعریف کند. روای سوگ مغان نیز مانند قهرمان بوف کور از پنجره خانهاش این پیرمرد را نگاه میکند.
دکتر امیر علی نجومیان، عقیده اش بر این است که این رمان پر از نمایش زشتیها و افسردگیها و جنون و وحشت است اما ناگهان در آخرین فصل از زیباییها میگوید و تلاش میکند از تلخیها کم کند، بگوید که زندگی زیباییهایی هم دارد. این در پایان خواننده را دچار شوک میکند، زیرا خوانندهای که تا اینجا با جوهره وحشت رو به رو شدهاست، به فضای تازهای میرسد.
علیخانی داستاننویس و مدیر نشر آموت به خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، گفت: رمان «سوگ مغان» روایت انسانی آسیبدیده از ستم طبیعت و اجتماع است که در موقعیت و دنیای کشف و شهود قرار میگیرد و انسان ساکن کویر، با رنجی آشنا از اعماق تاریخ نسبتی با سوگ مغان مییابد.
داستان سوگ مغان
راوی «سوگ مغان» که به نظر میآید دچار ناراحتی شدید روانی شدهاست، به توصیهی روانکاو به زادگاهش بم میرود تا شاید در آنجا به آرامش برسد. همزمان با سفر، تعدادی از نشانههای رمزی ترسناک شروع میشوند. درویشی بیابانگرد و مارگیر که در کوزه قدیمی خود دست بریدهای را حمل میکند و غیره.
راوی داستان در سفر خودبه مکانی ما قبل تاریخ میرسد و در آنجا با موجودی اهریمنی آشنا میشود. در بم راوی سوگ مغان با دوستان خود از ستمهای مکرر کسانی مثل اسکندر و آغامحمدخان و اربابان محلی صحبت میکند و هر بار در فاجعههای بزرگ، راوی، مغان را میبیند که با آدابی خاص و اندوهی فراوان سوگوار هستند.
بخشهایی از سوگ مغان
چه بگویم و برای که بگویم؟ این گفتههای دردآلود زهرناک و مرثیهوار، آیا به چه درد جماعتی میخورد که اگر خوب بخورند و مزاجشان خوب کار بکند و اگر سرد مزاج نباشند، خود را مهمترین و خوشبختترین موجودات جهان میدانند. تمام زندگی، تمام اندیشهها و همه هدفشان را در خدمت همین حرفها گذاشته اند، آن وقت این گفتههای زهرآلود، این خاطرههای پر از مصیبت و کابوسوار به چه دردشان میخورد؟
………………………….
گوش میدهم به صدای نالهوار و پرمویه باد، در این شب ظلمانی چرک و چرب، بی سوسوی ستارهای و یا نور ماه از بس که هوای این جا، در محله ما، نظامآباد، چرک است و پلشت و نفسگیر… یاد بم و شبهای مهتابیاش به خیر! شب، باد، شب باد میوزد انگار بیقرار، انگار زار، زار… مرا میماند.
دل رمیده وحشیوار مرا میماند، هرزهپو، بیقرار، عاصی، چون گرگ صحرا، رمیده و رمنده، گریزان و ترسان از همگان… جدامانده از همه، از جماعت! انگار شدهام دیوی رمیده از همه، نشسته تک و تنها در بیغوله، همنشین اشباح و خاطرات، اسپندار، بیدخت، دیهیم… میآیند و میروند، میروند و میآیند. شدهام مثل دیوی همنشین اشباح!
اگر به کتاب سوگ مغان علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین رمانهای فارسی در وبسایت هر روز یک کتاب با دیگر نمونههای مشابه آشنا شوید. همچنین بخش معرفی بهترین داستانهای معاصر شما را با کتابهای دیگری از این نوع آشنا میسازد.
11 اسفند 1401
سوگ مغان
«سوگ مغان» اثری است از محمدعلی علومی (نویسندهی اهل بم، متولد ۱۳۴۰) که در سال ۱۳۹۲ منتشر شده است. این رمان به روایت سرگذشت فردی میپردازد که به توصیه روانکاو و برای رسیدن به آرامش به زادگاهش، شهر بم، به مراجعت کرده است.
دربارهی سوگ مغان
سوگ مغان رمانی از محمدعلی علومی، نویسندهی ایرانی است که توسط نشر آموت به چاپ رسید. این کتاب جزو نامزدهای دریافت جایزه جلال آل احمد و جایزه کتاب فصل بودهاست.
علومی دربارهی سوگ مغان گفته است: نوعی نگاه هستیشناسانه براساس بینشی اساطیری در این کتاب مطرح میشود. در نگارش «سوگ مغان» بخشی از منابع الهام من «باغ اناری» محمد شریفی و داستانهای کوتاه یوسف علیخانی بودند و فضاهای وهمناک و اکسپرسیونیستی این آثار در من تاثیر بسیار گذاشت.
بلقیس سلیمانی، نویسنده و منتقد ادبی دربارهی این اثر بر این باور است که جد این کتاب و کتابهایی از این دست، رمان بوف کور صادق هدایت است، نویسندهای هست که از جهان اطرافش مینالد و میخواهد آنچه برسرش گذشته را برای سایه اش تعریف کند. روای سوگ مغان نیز مانند قهرمان بوف کور از پنجره خانهاش این پیرمرد را نگاه میکند.
دکتر امیر علی نجومیان، عقیده اش بر این است که این رمان پر از نمایش زشتیها و افسردگیها و جنون و وحشت است اما ناگهان در آخرین فصل از زیباییها میگوید و تلاش میکند از تلخیها کم کند، بگوید که زندگی زیباییهایی هم دارد. این در پایان خواننده را دچار شوک میکند، زیرا خوانندهای که تا اینجا با جوهره وحشت رو به رو شدهاست، به فضای تازهای میرسد.
علیخانی داستاننویس و مدیر نشر آموت به خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، گفت: رمان «سوگ مغان» روایت انسانی آسیبدیده از ستم طبیعت و اجتماع است که در موقعیت و دنیای کشف و شهود قرار میگیرد و انسان ساکن کویر، با رنجی آشنا از اعماق تاریخ نسبتی با سوگ مغان مییابد.
داستان سوگ مغان
راوی «سوگ مغان» که به نظر میآید دچار ناراحتی شدید روانی شدهاست، به توصیهی روانکاو به زادگاهش بم میرود تا شاید در آنجا به آرامش برسد. همزمان با سفر، تعدادی از نشانههای رمزی ترسناک شروع میشوند. درویشی بیابانگرد و مارگیر که در کوزه قدیمی خود دست بریدهای را حمل میکند و غیره.
راوی داستان در سفر خودبه مکانی ما قبل تاریخ میرسد و در آنجا با موجودی اهریمنی آشنا میشود. در بم راوی سوگ مغان با دوستان خود از ستمهای مکرر کسانی مثل اسکندر و آغامحمدخان و اربابان محلی صحبت میکند و هر بار در فاجعههای بزرگ، راوی، مغان را میبیند که با آدابی خاص و اندوهی فراوان سوگوار هستند.
بخشهایی از سوگ مغان
چه بگویم و برای که بگویم؟ این گفتههای دردآلود زهرناک و مرثیهوار، آیا به چه درد جماعتی میخورد که اگر خوب بخورند و مزاجشان خوب کار بکند و اگر سرد مزاج نباشند، خود را مهمترین و خوشبختترین موجودات جهان میدانند. تمام زندگی، تمام اندیشهها و همه هدفشان را در خدمت همین حرفها گذاشته اند، آن وقت این گفتههای زهرآلود، این خاطرههای پر از مصیبت و کابوسوار به چه دردشان میخورد؟
………………………….
گوش میدهم به صدای نالهوار و پرمویه باد، در این شب ظلمانی چرک و چرب، بی سوسوی ستارهای و یا نور ماه از بس که هوای این جا، در محله ما، نظامآباد، چرک است و پلشت و نفسگیر… یاد بم و شبهای مهتابیاش به خیر! شب، باد، شب باد میوزد انگار بیقرار، انگار زار، زار… مرا میماند.
دل رمیده وحشیوار مرا میماند، هرزهپو، بیقرار، عاصی، چون گرگ صحرا، رمیده و رمنده، گریزان و ترسان از همگان… جدامانده از همه، از جماعت! انگار شدهام دیوی رمیده از همه، نشسته تک و تنها در بیغوله، همنشین اشباح و خاطرات، اسپندار، بیدخت، دیهیم… میآیند و میروند، میروند و میآیند. شدهام مثل دیوی همنشین اشباح!
اگر به کتاب سوگ مغان علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین رمانهای فارسی در وبسایت هر روز یک کتاب با دیگر نمونههای مشابه آشنا شوید. همچنین بخش معرفی بهترین داستانهای معاصر شما را با کتابهای دیگری از این نوع آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات ایران، داستان ایرانی، داستان معاصر، رمان
۰ برچسبها: ادبیات ایران، محمدعلی علومی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب