آیشمن در اورشلیم

«آیشمن در اورشلیم» با نام کامل «آیشمن در اورشلیم: گزارشی از ابتذال شر»  اثری است از هانا آرنت (فیلسوف و مورخ آلمانی – آمریکایی، از ۱۹۰۶ تا ۱۹۷۵) که در سال ۱۹۶۳ منتشر شده است. این کتاب گزارشی از محاکمه‌ی آدولف آیشمن، از فرماندهان نازی‌ در جنگ جهانی دوم، ارائه می‌دهد.

درباره‌ی آیشمن در اورشلیم

آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر کتابی است از هانا آرنت، نظریه‌پرداز سیاسی آلمانی، که در سال ۱۹۶۳ منتشر شد. آرنت، یهودی‌ای که در دوره‌ی به قدرت رسیدن آدولف هیتلر از آلمان گریخت، در این کتاب گزارشی از محاکمه‌ی آدولف آیشمن به دست داده است. نسخه بازبینی‌شده و تفصیلی‌تر این کتاب، در سال ۱۹۶۴ منتشر شد.

«آیشمن در اورشلیم» (گزارشی در باب ابتذال بشر) تحلیل بحث برانگیز و ژورنالیستی ست از ذهنیتی که پرورش دهنده ی هولوکاست بود. این کتاب را «هانا آرنت»، نظریه پرداز و فیلسوف آلمانی در سال ۱۹۶۳ نوشته است. آرنت که خود یهودی بود، در زمان به قدرت رسیدن «آدولف هیتلر» از آلمان فرار کرد و پس از جنگ برای «نیویورکر» از دادگاه «آدولف آیشمن» گزارش تهیه کرد.

گزارش معتبر و خیره کننده هانا آرنت از محاکمه ی آدولف آیشمن (یکی از سردمداران آلمان نازی) برای اولین بار در سال ۱۹۶۳ به عنوان یک سری مقالات در نیویورکر منتشر شد. آیشمن یکی از قسی القلب ترین فرماندهان نازی بود که لقب قصاب اروپا را گرفته است. آرنت در این مقالات به شرح محاکمه ی او پرداخته است. این کتاب نسخه اصلاح شده ی آن مقالات است که در سال ۱۹۹۶ منتشر شد و شامل مطالبی است که پس از برگزاری دادگاه روشن شد.

همچنین متن آرنت به طور مستقیم به بحث و جدال ناشی درباره‌ی خودش پرداخته است. کتاب «آیشمن در اورشلیم» یک پیروزی بزرگ روزنامه نگاری توسط یک روشنفکر با نفوذ منحصر به فرد است. «آیشمن در اورشلیم» به همان اندازه که آموزنده است بسیار تکان دهنده نیز است – نگاهی متفاوت به یکی از ناآرام ترین (و آشفته ترین) مسائل قرن بیستم. آرنت در این کتاب مسئله ی شر را در دل این جنایت بزرگ در تاریخ بشری ریشه یابی کرده، به دنبال عوامل آن گشته و تحلیل های خود را از آن ارائه می کند.

کتاب آیشمن در اورشلیم در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۰ با بیش از ۲۵ هزار رای و ۲۱۰۰ نقد و نظر است. ترجمه‌‌ی فارسی این کتاب در شهریور ۱۳۹۹ با ترجمه زهرا شمس توسط نشر برج در ایران به چاپ رسید.

محتوای آیشمن در اورشلیم

آرنت در کتاب آیشمن در اورشلیم، به دادگاه آدولف آیشمن از سران سازمان اس‌اس آلمان نازی می‌پردازد. وی که از طراحان و ایده‌پردازان اردوگاه‌های کار اجباری و مرگ یهودیان و مخالفان نازی‌ها بود، پس از شکست هیتلر و نازی‌ها به آرژانتین گریخت و پس از سال‌ها زندگی با هویت مخفی از سوی سازمان اطلاعات رژیم اشغالگران قدس دزدیده شد و به اورشلیم آورده شد تا دادگاهی وی را محاکمه کنند. مجله نیویورکر با انتخابی هوشمندانه این متفکر به‌عنوان خبرنگار روانه‌ی دادگاه آیشمن کرد.

او آیشمن را کسی دید که نه به دلیل شرارت یا مشکلات روانی بلکه به دلیل خدمت‌کردن به حکومتش مرتکب شرورانه‌ترین افعال شده است. آیشمن نیز خود را شخصی می‌دانست که کار درست را کرده و پشیمان نیست، چرا که فقط اوامر دولت متبوعش را انجام داده و خود مستقیماً در مرگ هیچ‌کس دستی نداشته است.

با این مختصات و شرایط دادگاه آرنت به اندیشه‌ی مهمی می‌رسد که «شر» واقع شده امری پیش‌پاافتاده بود و از فردی کاملاً معمولی سر زد. اساساً به این ایده‌ی کلی می‌رسد که اتفاقات این‌چنین در تاریخ، بیشتر از سوی چنین افرادی سر می‌زد. وی در گزارش خود به‌جای همدلی یک‌جانبه هم‌کیشان‌اش، به مواضع اخلاقی و سیاسی نظر داشت و دادگاه آیشمن را نیز مورد نقد خود قرار داده بود. این کتاب در زمانه‌ی خودش، سروصدای بسیاری کرد و موجب رنجش بسیاری از یهودیان و متفکران شد.

بخشی از آیشمن در اورشلیم

یعنی آقای هاوزنر واقعاً باور داشت که اگر دادگاه نورنبرگ آیشمن را در جایگاه متهم نشانده بود، توجه بیشتری به سرنوشت یهودیان نشان می‌داد؟ ابداً. او هم مانند تقریباً هرکسِ دیگری در اسرائیل، باور داشت که فقط یک دادگاه یهودی می‌تواند عدالت را در حق یهودیان جاری کند و این وظیفه‌‌ی یهودیان است که به قضاوت دشمنانشان بنشینند.

به همین دلیل، حتی یک اشاره‌ی کوچک به تشکیل دادگاه بین‌المللی برای محاکمه‌ی آیشمن، نه بابتِ جنایت «علیه مردم یهود»، بلکه بابتِ جنایت علیه بشریت که بر پیکره‌ی مردم یهود ارتکاب یافته است، در اسرائیل با مخالفت تقریباً همگانی روبه‌رو می‌شد.

آن لافِ عجیبِ «ما قائل به هیچ نوع تفکیکِ قومیتی نیستیم» هم از همین‌جا می‌آید، که البته در اسرائیل چندان عجیب به نظر نمی‌رسید، اینجا قواعد شرع خاخامی بر احوال شخصیه {و نسب} شهروندان یهودی حاکم است و در نتیجه هیچ یهودی‌ای نمی‌تواند با یک غیریهودی ازدواج کند؛ ازدواجی که خارج از اسرائیل منعقد شده به رسمیت شناخته می‌شود، اما فرزندان حاصل از ازدواج‌های مختلط، قانوناً حرام‌زاده‌اند (فرزندانِ والدین یهودی که خارج از ازدواج متولد شوند مشروع هستند)، و اگر کسی مادر غیریهودی داشته باشد، نه می‌توان با او ازدواج کرد و نه اجازه‌ی دفن او را می‌دهند.

توهین‌آمیزبودنِ این وضع، از ۱۹۵۳ به بعد محسوس‌تر شده است، چون از آن سال، بخش عمده‌ی صلاحیت قضائی در مسائل قانون خانواده را به دادگاه‌های سکولار محول کردند. زنان حالا می‌توانند مِلک به ارث ببرند و در کل از وضعی برابر با مردان برخوردارند. ازاین‌رو بعید است که احترام به عقاید یا قدرتِ اقلیت مذهبی متعصب باعث شده باشد که دولت اسرائیل، در مسائل ازدواج و طلاق صلاحیت قضائی سکولار را جایگزین شرع خاخامی نکند.

شهروندان اسرائیل، اعم از مذهبی و غیرمذهبی، ظاهراً در مورد مطلوبیتِ قانونی که ازدواج مختلط را ممنوع می‌کند اتفاق‌نظر دارند، و – همان‌طور که مقامات اسرائیل در خارج از دادگاه هم اذعان می‌کردند – عمدتاً به همین علت است که قانون اساسی مکتوب را (که لاجرم باید این قانون {احوال شخصیه} را به شکلی شرم‌آور بشکافد و بیان کند) نامطلوب می‌دانند. (فیلیپ گیلون۳۰ اخیراً در نشریه‌ی جبهه‌ی یهود۳۱ نوشت: «استدلالی که علیه ازدواج مدنی وجود دارد این است که در میان خاندان اسرائیل رخنه می‌افکند و یهودیان این کشور را از یهودیان دیاسپورا جدا می‌اندازد»).

حالْ علتش هرچه که بود، بی‌شک ساده‌لوحی دادستان در محکوم‌کردن قانون ننگینِ نورنبرگ (مصوب ۱۹۳۵)، همان قانون نازی که ازدواج مختلط و رابطه‌ی جنسی میان یهودیان و آلمانی‌ها را ممنوع می‌کرد، شگفت‌انگیز بود. خبرنگارانِ آگاه‌تر، کاملاً به این وضع کنایه‌آمیز واقف بودند اما در گزارش‌های خود به آن اشاره نمی‌کردند. گمان می‌کردند حالا وقتش نیست به یهودیان بگوییم قوانین و نهادهای کشور خودشان چه اشکالاتی دارد.

 

اگر به کتاب آیشمن در اورشلیم علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین کتاب‌های تاریخ در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونه‌های مشابه نیز آشنا شوید.