جزیره‌ی روز پیشین

«جزیره‌ی روز پیشین» اثری است از اومبرتو اکو (نویسنده‌ی ایتالیایی، از ۱۹۳۲ تا ۲۰۱۶) که در سال ۱۹۹۴ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای نجیب‌زاده‌ای از قرن هفدهم می‌پردازد که خود را در یک کشتی تک و تنها می‌یابد.

درباره‌ی جزیره‌ی روز پیشین

جزیره‌ی روز پیشین  یک رمان تخیلی تاریخی از نویسنده ایتالیایی، اومبرتو اکو و سومین رمان از رمان‌های هفتگانه اوست. این رمان اولین بار به زبان ایتالیایی در سال ۱۹۹۴ توسط خود نویسنده منتشر شد.

موضوع داستان در قرن هفدهم و در طول جستجوی تاریخی راز طول جغرافیایی اتفاق می‌افتد. شخصیت اصلی روبرتو دلا گریوا، یک نجیب‌زاده ایتالیایی است که در یک کشتی متروک در اقیانوس آرام گرفتار شده‌است و وضعیت ذهنی او به تدریج در حال زوال است، در پس زمینه ای از علم، متافیزیک و کیهان‌شناسی دوران باروک.

«جزیره‌ی روز پیشین» اثر اومبرتو اکو یک کاوش جذاب در زمان، هویت و ماهیت واقعیت است. داستان این رمان در قرن هفدهم اتفاق می‌افتد و ماجراهای روبرتو دلا گریوا، نجیب‌زاده جوان ایتالیایی را دنبال می‌کند که خود را در یک کشتی مرموز به نام دافنه می‌بیند که در برزخ بین دو دنیا به دام افتاده است. در حالی که روبرتو با مخمصه خود دست و پنجه نرم می کند، به گذشته خود، عشق از دست رفته خود و جستجوی معنا در جهانی مملو از عدم اطمینان فکر می کند.

روایت پیچیده اکو عناصر داستانی تاریخی، تحقیقات فلسفی و گمانه زنی های متافیزیکی را به هم می پیوندد. از طریق سفر درون‌نگر روبرتو، خوانندگان دعوت می‌شوند تا در مورد مسائل هستی، ادراک و سیالیت زمان تأمل کنند. ترکیبی غنی از نمادگرایی و تمثیل خوانندگان را به تفسیر لایه‌های معنایی آن دعوت می‌کند و آنها را به چالش می‌کشد تا ماهیت واقعیت و مرزهای درک انسان را زیر سوال ببرند.

هنگامی که روبرتو در محدوده های مرموز دافنه حرکت می کند، با گروهی از شخصیت های عجیب و غریب روبرو می شود که حضورشان به داستان عمق و جذابیت می بخشد. از کاپیتان اسرارآمیز گرفته تا شخصیت مرموز سنت ساوین، هر یک از شخصیت‌ها جنبه‌های متفاوتی از تجربه و آگاهی انسانی را تجسم می‌دهند و به موضوعات فراگیر رمان یعنی انزوا، درون‌بینی و جستجوی روشنگری کمک می‌کنند.

در حقیقت، جزیره‌ی روز پیشین  تأملی است تامل برانگیز در مورد وضعیت انسان، که جزئیات تاریخی را با حدس و گمان های فلسفی در یک روایت متقاعد کننده در هم می آمیزد که خوانندگان را به مرزهای تخیل می برد. رمان اکو با نثر هیجان‌انگیز و بینش‌های عمیق خود، خوانندگان را دعوت می‌کند تا سفری برای خود یابی و تحقیق فکری آغاز کنند و آنها را برای رویارویی با اسرار هستی و امکانات بی‌نهایت ذهن انسان به چالش بکشد.

کتاب جزیره‌ی روز پیشین در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۴۹ با بیش از ۱۵۵۰۰ رای و ۸۱۱ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌ای از فریده مهدوی دامغانی به بازار عرضه شده است.

داستان جزیره‌ی روز پیشین

جزیره‌ی روز پیشین داستان روبرتو دلا گریوا، نجیب زاده ایتالیایی را دنبال می کند که در قرن هفدهم در کشتی متروکه ای به نام دافنه گیر می افتد. روبرتو خود را بین دو جهان گرفتار می بیند و نمی تواند شکاف بین کشتی و جزیره ای را که آرزوی رسیدن به آن را دارد، پر کند. همانطور که او کشتی را کاوش می کند، با شخصیت های مرموز روبرو می شود و با خاطرات خود، به ویژه عشق از دست رفته و تجربیات گذشته اش دست و پنجه نرم می‌کند.

روبرتو در سرتاسر رمان به وضعیت مخمصه خود و ماهیت زمان، هویت و واقعیت می پردازد. سفر درون نگر او او را به تأمل در پرسش های فلسفی درباره هستی و ادراک سوق می دهد. روبرتو همانطور که در محدوده های مرموز دافنه حرکت می کند، عمیق تر به معمای پیرامون کشتی و وجود خود می پردازد و در میان عدم قطعیت به دنبال معنا می گردد.

برخورد روبرتو با شخصیت های عجیب و غریب، مانند کاپیتان مرموز و سنت ساوین گریزان، لایه هایی از پیچیدگی را به روایت می بخشد. هر شخصیت جنبه‌های متفاوتی از تجربه و آگاهی انسانی را در بر می‌گیرد و به موضوعات فراگیر رمان یعنی انزوا، درون‌بینی و جستجوی روشنگری کمک می‌کند. هنگامی که روبرتو با تنهایی و اسرار کشتی دست و پنجه نرم می کند، با ترس ها و خواسته های خود روبرو می شود و در نهایت سفری برای کشف خود آغاز می کند.

جزیره‌ی روز پیشین تعمقی عمیق در مورد وضعیت انسان است که جزئیات تاریخی را با حدس و گمان های فلسفی ترکیب می کند. از طریق تجربیات روبرتو، خوانندگان دعوت می‌شوند تا در مورد سیالیت زمان، ماهیت واقعیت و مرزهای درک انسان تأمل کنند. روایت پیچیده اومبرتو اکو عناصری از رمز و راز، عاشقانه و تحقیق متافیزیکی را به هم می‌پیوندد و داستانی گیرا را خلق می‌کند که خوانندگان را برای رویارویی با اسرار هستی و امکانات بی‌نهایت ذهن انسان به چالش می‌کشد.

بخش‌هایی از جزیره‌ی روز پیشین

روبرتو برای لحظه ای از یادآوری خاطرات گذشته اش دست کشید، و متوجه شد که مرگ پدرش را نه در جهت بازنگاه داشتن رقت بار زخم بی پدری، بلکه به طور کاملا تصادفی در ذهن، به یاد آورده بود. آن هم درست هنگامی که به یاد شبح فرانته می افتاد که با شبح ناشناس مزاحم کشتی دفنه، به ذهن او تداعی شده بود.

هر دو اشباح، از آن لحظه چنان یکی شدند و به دوقلوهایی یکسان مبدل شدند، که روبرتو تصمیم گرفت ضعیف ترین دوقلو را حذف کند تا بتواند در نهایت، بر قوی ترین دوقلوی باقیمانده، فایق آید. از خود پرسید: آیا در آن روزهای محاصره، بازهم روزهایی وجود داشت که از حضور فرانته مطلع شدم؟… خیر. اتفاقا برعکس! پس چه اتفاقی افتاد؟

…………………..

با وجود این، به تحقیر خود می بالم و از آن جا که به چنین مزیتی محکوم به زیستنم، از رستگاری کمابیش نفرت انگیزی بهره مندم: و تا آن جا که حافظه ی بشری در یاد دارد، به نظرم، یگانه موجود از نژاد بشرم که به عنوان غریقی، بر روی یک کشتی متروکه حضور دارم.

………………….

 او به مدت چندین روز، در میان امواج اقیانوس سرگردان بود و بر روی تخته چوبی، بر روی شکم دراز کشیده بود تا از نور خورشید نابینا نگردد. به راستی او تا چه مدت، گردنش را به شیوه ای غیرطبیعی دراز کرده بود تا از نوشیدن آب دریا پرهیز کند، درحالی که بدنش از نمک شور دریا سوخته بود؟

 

اگر به کتاب جزیره‌ی روز پیشین علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی آثار اومبرتو اکو در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.