«قیام اسماعیلیه» اثری است از شاپور آرین نژاد (نویسندهی زادهی تهران، از ۱۳۰۳ تا ۱۳۴۶) که در سال ۱۳۳۶ منتشر شده است. این کتاب به روایت داستان بخشی از زندگی حسن صباح و تاسیس فرقهی اسماعیلیه در ایران میپردازد.
دربارهی قیام اسماعیلیه
بی گمان یکی از مشهورترین و پیچیده ترین مهره های تاریخ ایران زمین، حسن صباح است. مردی که در هاله یی از اسطوره و تاریخ پوشیده شده و در پیرامون وی روایت های بیشماری است که از نبوغ او و نیز باورهای دینیاش خبر می دهد.
کتاب «قیام اسماعیلیه» اثر شاپور آریننژاد یک رمان تاریخی است که به بازآفرینی دورهای خاص از تاریخ ایران و نقش اسماعیلیان در آن میپردازد. این رمان در بستر تاریخی و اجتماعی ویژهای روایت میشود و تلاش میکند تا با استفاده از شخصیتهای واقعی و خیالی، به بازتابی از رویدادهای تاریخی و تاثیرات آنها بر جامعه بپردازد.
داستان این کتاب در دوران اوج قدرت اسماعیلیان و قلعه الموت جریان دارد. شاپور آریننژاد با استفاده از تخیل و هنر داستاننویسی، زندگی روزمره، مبارزات و تلاشهای این گروه را به تصویر میکشد. او با استفاده از شخصیتهای تاریخی مانند حسن صباح، رهبر معروف اسماعیلیه، و همچنین شخصیتهای خیالی، توانسته است یک روایت جذاب و پرکشش ایجاد کند که خواننده را به دل تاریخ میبرد.
نویسنده در این رمان، به بررسی جزئیات فرهنگی و اجتماعی آن دوران نیز پرداخته است. او به دقت به آداب و رسوم، اعتقادات دینی و زندگی روزمره مردم آن زمان میپردازد. این توجه به جزئیات، به واقعیتر شدن داستان و ایجاد یک تصویر زنده و ملموس از تاریخ کمک میکند.
یکی از نکات برجسته در «قیام اسماعیلیه» نحوه پردازش شخصیتها و روابط آنهاست. آریننژاد توانسته است با خلق شخصیتهای پیچیده و چند بعدی، داستانی تاثیرگذار و پر از احساسات ایجاد کند. این شخصیتها، با تمام نقاط قوت و ضعف خود، به خوبی منعکس کننده واقعیات انسانی و اجتماعی دوران خود هستند.
رمان «قیام اسماعیلیه» همچنین به موضوعات مهمی مانند قدرت، خیانت، وفاداری و مبارزه برای آزادی میپردازد. این موضوعات، که همچنان در دنیای معاصر نیز مرتبط و مهم هستند، به داستان عمق و معنایی فراتر از یک روایت تاریخی ساده میبخشند. آریننژاد با بررسی این مسائل از طریق داستان، به خواننده فرصتی برای تأمل درباره موضوعات جهانی و انسانی میدهد.
در نهایت، «قیام اسماعیلیه» یک رمان تاریخی جذاب و پرمحتوا است که با ترکیب دقیق تاریخ و تخیل، به بازآفرینی دورهای مهم از تاریخ ایران میپردازد. این کتاب نه تنها برای علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ ایرانی، بلکه برای همه دوستداران ادبیات داستانی جذاب و آموزنده خواهد بود.
باید اشاره کرد که حسن صباح از فرقه نزاری اسماعیلی است . او در قم متولد شد و سپس به مصر رفت و به فاطمیان مصر پیوست و پس از به قدرت رسیدن مستعلی فرزند خلیفه فاطمی به حمایت از برادر او نزار، مصر را ترک گفت و به ایران بازگشت و فرقه نزاری را در ایران تأسیس کرد و شیعیان اسماعیلی را در قلعه الموت گرد آورد و در آنجا پایگاهی استوار ساخت.
کتاب حاضر روایت تلاش ها و اقدامات وی در ایجاد قلاع اسماعیلیه در جای جای ایران و شامات است . او شیوه یی خاص در تربیت و آموزش یاران و سپاهیان خود داشت به طوری که هیچ گاه سپاه منظم سلجوقی توان مقابله با او را نیافتند . حسن صباح همان گونه که در هاله یی از ابهام زیست. در هاله یی از ابهام نیز در گذشت و هیچ گاه جسد وی یافت نشد.
حسن صباح (۴۶۴ قمری – ۲۶ ربیعالثانی ۵۱۸ قمری) از ایرانیانی بود که در دوره سلجوقی قیام کردند. مذهب وی و پیروانش شیعه اسماعیلیه نزاریه بود که شاخهای از پیروان امامان است با این تفاوت که اینان به هفت امام اعتقاد داشتند و امامت را بعد از جعفر صادق حق فرزند وی اسماعیل دانسته و او را موعود (آخر الزمان) و امام آخر میدانستند. مرکز قدرت اینان در مصر بود که خلفای فاطمی مصر این مذهب را در این کشور رسمی اعلام کرده بودند.
حسن بن علی بن محمد بن جعفر بن حسین بن محمد صباح حِمَیری (=حسن صباح که در تاریخ معروف به سیدنا نیز هست) همان طور که خود میگوید مذهب شیعه اثنی عشری داشت و اهل ری بود (نسبت آنها در تاریخنامهها به اعقاب شاهان قدیم حمیری عربستان جنوبی رسیدهاست). پدرش او را به مدرسه امام موفق (نیشابور) برد تا نزد او تحصیل کند. در بعضی منابع از حسن صباح، عمر خیام و خواجه نظامالملک به عنوان سه یار دبستانی یاد شدهاست.
شیوه حسن صباح در از بین بردن مخالفان کشتن مستقیم افراد به همراه جانفشانی قاتل بود. مکتب صباح که به الموتیان نیز شناخته میشد، به نام حشیشیها (حشاشین) معروف بود که ریشه Assassin در زبان انگلیسی نیز از همین مکتب است. آنها اولین افرادی بودند که هدف را برتر از وسیله میدانستندو به خود اجازه میدادند با تظاهر و تزویر، به سازمان دشمن نفوذ کنند
کتاب قیام اسماعیلیه نوشتهی شاپور آرین نژاد ضمن روایت داستانی جذاب و گیرا، به بخشی از زندگی حسن صباح و تاسیس فرقهی او در ایران میپردازد. این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۷ است.
دربارهی حسن صباح
حسن صباح (حسن بن علی بن جعفر صباح حمیری؛ ۴۴۵ هجری قمری / ۱۰۵۰ میلادی – ۲۶ ربیعالثانی ۵۱۸ / ۱۲ ژوئن ۱۱۲۴) بنیانگذار دولت اسماعیلیان الموت در فلات ایران و حجت امام و داعی بزرگ مذهب اسماعیلیهی نزاری بود. او در خانوادهای شیعهی دوازده امامی در قم زاده شد. پدرش، علی بن محمد بن جعفر صباح حمیری، از اهالی کوفه بود، اما ادعا داشت که نسبش به حمیری یمنی میرسد.
حسن در ری به عنوان شیعهی دوازده امامی تعلیم یافت، اما پس از آشنایی با امیره ضراب و ابونصر سراج به مذهب اسماعیلی گروید و مورد توجه عبدالملک بن عطاش، داعی بزرگ عراق عجم، قرار گرفت. تا پیش از سی سالگی، وی با سفر به مصر تحصیلات خود را کامل کرد و از اوضاع خلافت فاطمیان آگاه شد.
حسن صباح پس از بازگشت از مصر به عنوان حجت امام در فلات ایران به تبلیغ و ترویج اصول مذهب اسماعیلیه و اندیشههای آزادیخواهانه دست زد. او به نقاط مختلفی از جمله گرگان، ساری و دماوند رفت. وی در ۴۸۳ ه.ق / ۱۰۹۰ م. الموت را به عنوان مرکز اسماعیلیه در ایران برگزید تا از آنجا اسماعیلیان ایرانی را رهبری کند.
او پس از تصرف قلعهی الموت، اقدام به تصرف دژهای مناطق مختلف ایران از جمله شاهدژ، قهستان، لمسر کرد، تا با توجه به موقعیت استراتژیک و خاص دژها برای دفاع در مقابل امپراتوری سلجوقی و همچنین سهولت کار برای ترویج مذهب اسماعیلیه، از آنها بهرهبرداری کند.
پس از درگذشت المستنصر بالله، خلیفهی فاطمی، در ۴۸۷ ه.ق / ۱۰۹۴ م. در قاهره و بروز اختلاف بر سر جانشینی وی، حسن صباح از نزار فرزند ارشد امام حمایت کرد و با به قتل رسیدن نزار توسط برادر کهترش، حسن صباح به عنوان حجت امام، رهبری نزاریان در آسیای مرکزی، ایران، عراق و شام را بر عهده گرفت و ارتباط خود را با خلافت فاطمی بهطور کامل قطع کرد.
وی حکومت اسماعیلیهی الموت را بنا نهاد و به ترویج افکار آزادیخواهانه دست زد. حسن صباح از تأثیرپذیری سلجوقیان در امر مشروعیت از خلافت بنی عباس و سیاست اقطاع و طبقهبندی زمینها ناراضی بود و با تمام نیرو به مقابله با آنها برخاست. او درگیریهایی با ملکشاه، برکیارق، سنجر و محمد یکم داشت. در دورهی وی خواجه نظامالملک جان خود را بر سر ستیز و تعصب با اسماعیلیه گذاشت.
حسن صباح از علوم مختلف از جمله فلسفه، هندسه، نجوم و سیاست آگاهی داشت. وی دائماً مشغول نوشتن کتاب و مطالعه بود. کتاب فصول اربعه و مقدمهٔ کتاب سیدنا از نوشتههای صباح است. وی دعوت جدید اسماعیلیه را در برابر دعوت فاطمیان موسوم به دعوت قدیم ایجاد کرد. او در ۵۱۸ ه.ق / ۱۱۲۴ م. در حالی از دنیا رفت که لرزه بر اندام قدرتمندترین رهبران جهان انداخته بود.
او دو پسر داشت که هر دو را به جرم تخلف از اصول دین قصاص کرد؛ یکی را به جرم نوشیدن شراب و دیگری را به جرم دخالت در قتل داعی حسین قائنی که پس از مدتی مشخص شد نقشی در آن ماجرا نداشته است. این عمل صباح نشانگر عزم راسخ و همت شامخ او پیرامون اصول دینی است. صباح قبل از مرگ خود کیا بزرگ امید را از لمسر فراخواند و او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد. مقبرهی حسن صباح تا سال ۶۵۴ ه.ق / ۱۲۵۶ م. پابرجا بود و از زیارتگاههای نزاریان بهشمار میآمد تا سرانجام به دست مغولان ویران شد.
در سالهایی که حسن صباح مشغول یادگیری آموزههای اسماعیلی و سفر به مصر بود، سلجوقیان به کمک نظامالملک طوسی بسیار قدرتمند شدند و ملکشاه، سومین سلطان مقتدر سلجوقی، با خلافت عباسی، عبدالله بن محمد بن القائم، رابطهای دوستانه داشت. نگرانی مشترک خلافت و سلطنت در این دوران شورشهای سوریه بود که تا مصر، مرکز خلافت فاطمی، ادامه یافته بود.
حسن پس از بازگشت از مصر ۹ سال به عنوان داعی اسماعیلی در ایران سفر کرد و سیاست انقلابی خود را طرح کرد؛ همچنین قدرت نظامی سلجوقیان را در مناطق مختلف مورد بررسی قرار داد. او ابتدا به کرمان و یزد رفت و چند ماهی مشغول اشاعهٔ آئین اسماعیلی شد و پس از آنْ چند ماه در خوزستان و ۳ سال در دامغان ماند؛ وی سپس به گرگان، ساری، دماوند و قزوین رفت. صباح تا حدود سال ۴۸۰ ه.ق / ۱۰۸۷ م، توجه خود را به سواحل دریای مازندران به خصوص منطقهی کوهستانی دیلم معطوف کرده بود.
این منطقه از دوران قدیم پناهگاهی برای علویان و شیعیان بود و از مراکز قدرت سلجوقیان در مرکز و مغرب ایران فاصلهی بسیار داشت. علاوه بر اینها دعوت اسماعیلیه در دیلم که سنگر شیعیان زیدی بود تا حدودی گسترش یافته بود. در همین زمان صباح به دنبال مکانی مناسب برای شورش ضد سلجوقیان بود که بتواند پایگاه عملیاتی خود را در آنجا بنا کند.
در زمان گسترش قیام اسماعیلیان ایران به رهبری صباح، خلیفهی فاطمی المستنصر بالله در ۴۸۷ ه.ق / ۱۰۹۴ م. در قاهره درگذشت و درگیری بر سر جانشینی وی، اسماعیلیه را به دو بخش نزاری و مستعلی تقسیم کرد. صباح سیاست مستقلی را پیش گرفت و رهبری اسماعیلیان را در سرزمین سلجوقی عهدهدار شد. او در رابطه با جانشینی المستنصر بالله، از نزار حمایت کرد.
نزار ولیعهد المستنصر بالله بود، اما وزیر قدرتمند فاطمی به نام افضل، پسر بدرالجمالی، نزار را از جانشینی محروم ساخت و خواهر افضل به عقد یکی از پسران جوان المستنصر بالله، که ابوالقاسم احمد ملقب به مستعلی نام داشت، درآمد. اکثر اسماعیلیان در یمن، مصر، گجرات و شام جانب مستعلی را گرفتند و او را به عنوان امام خود پذیرفتند، اما تمام اسماعیلیان در ماوراءالنهر، عراق، بدخشان از نزار حمایت کردند و او را به عنوان نوزدهمین امام خود و جانشین به حق پدرش پذیرفتند. نزار به همراه تعدادی از نظامیان ضد افضل و با حمایت قاضی اسماعیلی اسکندریه به آنجا پناه برد و امامت و حکومت او با لقب «المصطفی لدینالله» حامیانی پیدا کرد.
وی سپس شورش کرد و سال بعد سرکوب شد. نزار در ۴۸۸ ه.ق / ۱۰۹۵ م. در زندان به همراه یکی از پسرانش و با دستور مستعلی به قتل رسید. تا حدود ۷۰ سال پس از مرگ نزار، نام او را روی سکههایی که در الموت ضرب میشد، حک میکردند و به نسل او بدون آنکه نامی از آنها برده شود، سلام و دعا میفرستادند. با آغاز حکومت مستعلی، حسن سریعاً رابطهی خود را با دولت فاطمی قطع ساخت و به این ترتیب مستعلی را، که بر تخت نشسته بود، تأیید نکرد.
افضل نیز از سیاست سختگیرانهی پدر خود استفاده کرد و راه او را ادامه داد. دولت مصر در طول این دوران هیچ نوع حمایتی از اسماعیلیان ایران نکرد. آنها نیز پس از آن هیچ پیوندی با فاطمیان نداشتند و بدون ترس از دخالت قاهره، سیاستهای خود را ادامه دادند. لازم است ذکر شود که اسماعیلیان ایران در زمان وقوع این حوادث، تحرکی از خویش نشان ندادند و هیچیک از نوادگان نزار، مدعیان قدرت، را در مصر به رسمیت نشناختند.
بخشهایی از قیام اسماعیلیه
خورشید در حال غروب بود و سایههای بلند قلعه الموت بر دشتهای اطراف گسترده شده بود. حسن صباح، با نگاهی خیره به دوردست، به فکر فرو رفته بود. او میدانست که این آرامش زودگذر است و طوفان در راه است.
………………..
مردان و زنان قلعه در سکوتی سنگین به کار خود مشغول بودند. هیچکس جرات نداشت نگاهش را از کارش بردارد، زیرا چشمان تیزبین نگهبانان همواره در حال نظارت بود. زندگی در قلعه همیشه پر از ترس و احترام به قوانین سختگیرانه حسن صباح بود.
………………
یکی از روزهای بهاری بود که حسن صباح، در میان پیروانش ایستاده بود و سخنرانی میکرد. او با صدای قوی و مطمئنش از ایمان و آرمانهای اسماعیلیه سخن میگفت و دلهای مردان و زنان جوان را با شوری تازه پر میکرد.
اگر به کتاب قیام اسماعیلیه علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین آثار شاپور آرین نژاد در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده چیرهدست نیز آشنا شوید.
31 تیر 1403
قیام اسماعیلیه
«قیام اسماعیلیه» اثری است از شاپور آرین نژاد (نویسندهی زادهی تهران، از ۱۳۰۳ تا ۱۳۴۶) که در سال ۱۳۳۶ منتشر شده است. این کتاب به روایت داستان بخشی از زندگی حسن صباح و تاسیس فرقهی اسماعیلیه در ایران میپردازد.
دربارهی قیام اسماعیلیه
بی گمان یکی از مشهورترین و پیچیده ترین مهره های تاریخ ایران زمین، حسن صباح است. مردی که در هاله یی از اسطوره و تاریخ پوشیده شده و در پیرامون وی روایت های بیشماری است که از نبوغ او و نیز باورهای دینیاش خبر می دهد.
کتاب «قیام اسماعیلیه» اثر شاپور آریننژاد یک رمان تاریخی است که به بازآفرینی دورهای خاص از تاریخ ایران و نقش اسماعیلیان در آن میپردازد. این رمان در بستر تاریخی و اجتماعی ویژهای روایت میشود و تلاش میکند تا با استفاده از شخصیتهای واقعی و خیالی، به بازتابی از رویدادهای تاریخی و تاثیرات آنها بر جامعه بپردازد.
داستان این کتاب در دوران اوج قدرت اسماعیلیان و قلعه الموت جریان دارد. شاپور آریننژاد با استفاده از تخیل و هنر داستاننویسی، زندگی روزمره، مبارزات و تلاشهای این گروه را به تصویر میکشد. او با استفاده از شخصیتهای تاریخی مانند حسن صباح، رهبر معروف اسماعیلیه، و همچنین شخصیتهای خیالی، توانسته است یک روایت جذاب و پرکشش ایجاد کند که خواننده را به دل تاریخ میبرد.
نویسنده در این رمان، به بررسی جزئیات فرهنگی و اجتماعی آن دوران نیز پرداخته است. او به دقت به آداب و رسوم، اعتقادات دینی و زندگی روزمره مردم آن زمان میپردازد. این توجه به جزئیات، به واقعیتر شدن داستان و ایجاد یک تصویر زنده و ملموس از تاریخ کمک میکند.
یکی از نکات برجسته در «قیام اسماعیلیه» نحوه پردازش شخصیتها و روابط آنهاست. آریننژاد توانسته است با خلق شخصیتهای پیچیده و چند بعدی، داستانی تاثیرگذار و پر از احساسات ایجاد کند. این شخصیتها، با تمام نقاط قوت و ضعف خود، به خوبی منعکس کننده واقعیات انسانی و اجتماعی دوران خود هستند.
رمان «قیام اسماعیلیه» همچنین به موضوعات مهمی مانند قدرت، خیانت، وفاداری و مبارزه برای آزادی میپردازد. این موضوعات، که همچنان در دنیای معاصر نیز مرتبط و مهم هستند، به داستان عمق و معنایی فراتر از یک روایت تاریخی ساده میبخشند. آریننژاد با بررسی این مسائل از طریق داستان، به خواننده فرصتی برای تأمل درباره موضوعات جهانی و انسانی میدهد.
در نهایت، «قیام اسماعیلیه» یک رمان تاریخی جذاب و پرمحتوا است که با ترکیب دقیق تاریخ و تخیل، به بازآفرینی دورهای مهم از تاریخ ایران میپردازد. این کتاب نه تنها برای علاقهمندان به تاریخ و فرهنگ ایرانی، بلکه برای همه دوستداران ادبیات داستانی جذاب و آموزنده خواهد بود.
باید اشاره کرد که حسن صباح از فرقه نزاری اسماعیلی است . او در قم متولد شد و سپس به مصر رفت و به فاطمیان مصر پیوست و پس از به قدرت رسیدن مستعلی فرزند خلیفه فاطمی به حمایت از برادر او نزار، مصر را ترک گفت و به ایران بازگشت و فرقه نزاری را در ایران تأسیس کرد و شیعیان اسماعیلی را در قلعه الموت گرد آورد و در آنجا پایگاهی استوار ساخت.
کتاب حاضر روایت تلاش ها و اقدامات وی در ایجاد قلاع اسماعیلیه در جای جای ایران و شامات است . او شیوه یی خاص در تربیت و آموزش یاران و سپاهیان خود داشت به طوری که هیچ گاه سپاه منظم سلجوقی توان مقابله با او را نیافتند . حسن صباح همان گونه که در هاله یی از ابهام زیست. در هاله یی از ابهام نیز در گذشت و هیچ گاه جسد وی یافت نشد.
حسن صباح (۴۶۴ قمری – ۲۶ ربیعالثانی ۵۱۸ قمری) از ایرانیانی بود که در دوره سلجوقی قیام کردند. مذهب وی و پیروانش شیعه اسماعیلیه نزاریه بود که شاخهای از پیروان امامان است با این تفاوت که اینان به هفت امام اعتقاد داشتند و امامت را بعد از جعفر صادق حق فرزند وی اسماعیل دانسته و او را موعود (آخر الزمان) و امام آخر میدانستند. مرکز قدرت اینان در مصر بود که خلفای فاطمی مصر این مذهب را در این کشور رسمی اعلام کرده بودند.
حسن بن علی بن محمد بن جعفر بن حسین بن محمد صباح حِمَیری (=حسن صباح که در تاریخ معروف به سیدنا نیز هست) همان طور که خود میگوید مذهب شیعه اثنی عشری داشت و اهل ری بود (نسبت آنها در تاریخنامهها به اعقاب شاهان قدیم حمیری عربستان جنوبی رسیدهاست). پدرش او را به مدرسه امام موفق (نیشابور) برد تا نزد او تحصیل کند. در بعضی منابع از حسن صباح، عمر خیام و خواجه نظامالملک به عنوان سه یار دبستانی یاد شدهاست.
شیوه حسن صباح در از بین بردن مخالفان کشتن مستقیم افراد به همراه جانفشانی قاتل بود. مکتب صباح که به الموتیان نیز شناخته میشد، به نام حشیشیها (حشاشین) معروف بود که ریشه Assassin در زبان انگلیسی نیز از همین مکتب است. آنها اولین افرادی بودند که هدف را برتر از وسیله میدانستندو به خود اجازه میدادند با تظاهر و تزویر، به سازمان دشمن نفوذ کنند
کتاب قیام اسماعیلیه نوشتهی شاپور آرین نژاد ضمن روایت داستانی جذاب و گیرا، به بخشی از زندگی حسن صباح و تاسیس فرقهی او در ایران میپردازد. این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۷ است.
دربارهی حسن صباح
حسن صباح (حسن بن علی بن جعفر صباح حمیری؛ ۴۴۵ هجری قمری / ۱۰۵۰ میلادی – ۲۶ ربیعالثانی ۵۱۸ / ۱۲ ژوئن ۱۱۲۴) بنیانگذار دولت اسماعیلیان الموت در فلات ایران و حجت امام و داعی بزرگ مذهب اسماعیلیهی نزاری بود. او در خانوادهای شیعهی دوازده امامی در قم زاده شد. پدرش، علی بن محمد بن جعفر صباح حمیری، از اهالی کوفه بود، اما ادعا داشت که نسبش به حمیری یمنی میرسد.
حسن در ری به عنوان شیعهی دوازده امامی تعلیم یافت، اما پس از آشنایی با امیره ضراب و ابونصر سراج به مذهب اسماعیلی گروید و مورد توجه عبدالملک بن عطاش، داعی بزرگ عراق عجم، قرار گرفت. تا پیش از سی سالگی، وی با سفر به مصر تحصیلات خود را کامل کرد و از اوضاع خلافت فاطمیان آگاه شد.
حسن صباح پس از بازگشت از مصر به عنوان حجت امام در فلات ایران به تبلیغ و ترویج اصول مذهب اسماعیلیه و اندیشههای آزادیخواهانه دست زد. او به نقاط مختلفی از جمله گرگان، ساری و دماوند رفت. وی در ۴۸۳ ه.ق / ۱۰۹۰ م. الموت را به عنوان مرکز اسماعیلیه در ایران برگزید تا از آنجا اسماعیلیان ایرانی را رهبری کند.
او پس از تصرف قلعهی الموت، اقدام به تصرف دژهای مناطق مختلف ایران از جمله شاهدژ، قهستان، لمسر کرد، تا با توجه به موقعیت استراتژیک و خاص دژها برای دفاع در مقابل امپراتوری سلجوقی و همچنین سهولت کار برای ترویج مذهب اسماعیلیه، از آنها بهرهبرداری کند.
پس از درگذشت المستنصر بالله، خلیفهی فاطمی، در ۴۸۷ ه.ق / ۱۰۹۴ م. در قاهره و بروز اختلاف بر سر جانشینی وی، حسن صباح از نزار فرزند ارشد امام حمایت کرد و با به قتل رسیدن نزار توسط برادر کهترش، حسن صباح به عنوان حجت امام، رهبری نزاریان در آسیای مرکزی، ایران، عراق و شام را بر عهده گرفت و ارتباط خود را با خلافت فاطمی بهطور کامل قطع کرد.
وی حکومت اسماعیلیهی الموت را بنا نهاد و به ترویج افکار آزادیخواهانه دست زد. حسن صباح از تأثیرپذیری سلجوقیان در امر مشروعیت از خلافت بنی عباس و سیاست اقطاع و طبقهبندی زمینها ناراضی بود و با تمام نیرو به مقابله با آنها برخاست. او درگیریهایی با ملکشاه، برکیارق، سنجر و محمد یکم داشت. در دورهی وی خواجه نظامالملک جان خود را بر سر ستیز و تعصب با اسماعیلیه گذاشت.
حسن صباح از علوم مختلف از جمله فلسفه، هندسه، نجوم و سیاست آگاهی داشت. وی دائماً مشغول نوشتن کتاب و مطالعه بود. کتاب فصول اربعه و مقدمهٔ کتاب سیدنا از نوشتههای صباح است. وی دعوت جدید اسماعیلیه را در برابر دعوت فاطمیان موسوم به دعوت قدیم ایجاد کرد. او در ۵۱۸ ه.ق / ۱۱۲۴ م. در حالی از دنیا رفت که لرزه بر اندام قدرتمندترین رهبران جهان انداخته بود.
او دو پسر داشت که هر دو را به جرم تخلف از اصول دین قصاص کرد؛ یکی را به جرم نوشیدن شراب و دیگری را به جرم دخالت در قتل داعی حسین قائنی که پس از مدتی مشخص شد نقشی در آن ماجرا نداشته است. این عمل صباح نشانگر عزم راسخ و همت شامخ او پیرامون اصول دینی است. صباح قبل از مرگ خود کیا بزرگ امید را از لمسر فراخواند و او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد. مقبرهی حسن صباح تا سال ۶۵۴ ه.ق / ۱۲۵۶ م. پابرجا بود و از زیارتگاههای نزاریان بهشمار میآمد تا سرانجام به دست مغولان ویران شد.
در سالهایی که حسن صباح مشغول یادگیری آموزههای اسماعیلی و سفر به مصر بود، سلجوقیان به کمک نظامالملک طوسی بسیار قدرتمند شدند و ملکشاه، سومین سلطان مقتدر سلجوقی، با خلافت عباسی، عبدالله بن محمد بن القائم، رابطهای دوستانه داشت. نگرانی مشترک خلافت و سلطنت در این دوران شورشهای سوریه بود که تا مصر، مرکز خلافت فاطمی، ادامه یافته بود.
حسن پس از بازگشت از مصر ۹ سال به عنوان داعی اسماعیلی در ایران سفر کرد و سیاست انقلابی خود را طرح کرد؛ همچنین قدرت نظامی سلجوقیان را در مناطق مختلف مورد بررسی قرار داد. او ابتدا به کرمان و یزد رفت و چند ماهی مشغول اشاعهٔ آئین اسماعیلی شد و پس از آنْ چند ماه در خوزستان و ۳ سال در دامغان ماند؛ وی سپس به گرگان، ساری، دماوند و قزوین رفت. صباح تا حدود سال ۴۸۰ ه.ق / ۱۰۸۷ م، توجه خود را به سواحل دریای مازندران به خصوص منطقهی کوهستانی دیلم معطوف کرده بود.
این منطقه از دوران قدیم پناهگاهی برای علویان و شیعیان بود و از مراکز قدرت سلجوقیان در مرکز و مغرب ایران فاصلهی بسیار داشت. علاوه بر اینها دعوت اسماعیلیه در دیلم که سنگر شیعیان زیدی بود تا حدودی گسترش یافته بود. در همین زمان صباح به دنبال مکانی مناسب برای شورش ضد سلجوقیان بود که بتواند پایگاه عملیاتی خود را در آنجا بنا کند.
در زمان گسترش قیام اسماعیلیان ایران به رهبری صباح، خلیفهی فاطمی المستنصر بالله در ۴۸۷ ه.ق / ۱۰۹۴ م. در قاهره درگذشت و درگیری بر سر جانشینی وی، اسماعیلیه را به دو بخش نزاری و مستعلی تقسیم کرد. صباح سیاست مستقلی را پیش گرفت و رهبری اسماعیلیان را در سرزمین سلجوقی عهدهدار شد. او در رابطه با جانشینی المستنصر بالله، از نزار حمایت کرد.
نزار ولیعهد المستنصر بالله بود، اما وزیر قدرتمند فاطمی به نام افضل، پسر بدرالجمالی، نزار را از جانشینی محروم ساخت و خواهر افضل به عقد یکی از پسران جوان المستنصر بالله، که ابوالقاسم احمد ملقب به مستعلی نام داشت، درآمد. اکثر اسماعیلیان در یمن، مصر، گجرات و شام جانب مستعلی را گرفتند و او را به عنوان امام خود پذیرفتند، اما تمام اسماعیلیان در ماوراءالنهر، عراق، بدخشان از نزار حمایت کردند و او را به عنوان نوزدهمین امام خود و جانشین به حق پدرش پذیرفتند. نزار به همراه تعدادی از نظامیان ضد افضل و با حمایت قاضی اسماعیلی اسکندریه به آنجا پناه برد و امامت و حکومت او با لقب «المصطفی لدینالله» حامیانی پیدا کرد.
وی سپس شورش کرد و سال بعد سرکوب شد. نزار در ۴۸۸ ه.ق / ۱۰۹۵ م. در زندان به همراه یکی از پسرانش و با دستور مستعلی به قتل رسید. تا حدود ۷۰ سال پس از مرگ نزار، نام او را روی سکههایی که در الموت ضرب میشد، حک میکردند و به نسل او بدون آنکه نامی از آنها برده شود، سلام و دعا میفرستادند. با آغاز حکومت مستعلی، حسن سریعاً رابطهی خود را با دولت فاطمی قطع ساخت و به این ترتیب مستعلی را، که بر تخت نشسته بود، تأیید نکرد.
افضل نیز از سیاست سختگیرانهی پدر خود استفاده کرد و راه او را ادامه داد. دولت مصر در طول این دوران هیچ نوع حمایتی از اسماعیلیان ایران نکرد. آنها نیز پس از آن هیچ پیوندی با فاطمیان نداشتند و بدون ترس از دخالت قاهره، سیاستهای خود را ادامه دادند. لازم است ذکر شود که اسماعیلیان ایران در زمان وقوع این حوادث، تحرکی از خویش نشان ندادند و هیچیک از نوادگان نزار، مدعیان قدرت، را در مصر به رسمیت نشناختند.
بخشهایی از قیام اسماعیلیه
خورشید در حال غروب بود و سایههای بلند قلعه الموت بر دشتهای اطراف گسترده شده بود. حسن صباح، با نگاهی خیره به دوردست، به فکر فرو رفته بود. او میدانست که این آرامش زودگذر است و طوفان در راه است.
………………..
مردان و زنان قلعه در سکوتی سنگین به کار خود مشغول بودند. هیچکس جرات نداشت نگاهش را از کارش بردارد، زیرا چشمان تیزبین نگهبانان همواره در حال نظارت بود. زندگی در قلعه همیشه پر از ترس و احترام به قوانین سختگیرانه حسن صباح بود.
………………
یکی از روزهای بهاری بود که حسن صباح، در میان پیروانش ایستاده بود و سخنرانی میکرد. او با صدای قوی و مطمئنش از ایمان و آرمانهای اسماعیلیه سخن میگفت و دلهای مردان و زنان جوان را با شوری تازه پر میکرد.
اگر به کتاب قیام اسماعیلیه علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین آثار شاپور آرین نژاد در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده چیرهدست نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، داستان ایرانی، داستان تاریخی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات ایران، شاپور آرین نژاد، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب