«مشی و مشیانه» اثری است از محمد محمدعلی (نویسندهی زادهی تهران، از ۱۳۱۷ تا ۱۴۰۲) که در سال ۱۳۸۶ منتشر شده است. این رمان داستانی اسطورهای دربارهی آفرینش نخستین زن و مرد در اساطیر ایرانی و شکلگیری نخستین نشانههای تمدن انسانی از نگاهی زنانه است.
دربارهی مشی و مشیانه
رمان مشی و مشیانه نوشتهی محمد محمدعلی، اثری متفاوت و منحصربهفرد در ادبیات داستانی معاصر ایران است که با تلفیق اسطوره، تاریخ، دین و زبان، روایتگر داستان آفرینش نخستین زن و مرد در اساطیر ایرانی میشود. این اثر نهتنها بازخوانی یک روایت کهن است، بلکه کوششی نوآورانه برای بازآفرینی زبان و ساختار داستانی در قالبی مدرن و در عین حال اسطورهای است. محمدعلی در این کتاب با استفاده از زبان محاوره، ساختار نحوی متفاوت، و بهرهگیری از روایت زنانه، تصویری زنده، چندوجهی و تأملبرانگیز از انسان، زن، اسطوره، اخلاق و جامعه ارائه میدهد.
داستان از زبان مشیانه، نخستین زن آفریدهشده در اسطورهی ایرانی، روایت میشود؛ زنی که نه تنها روایتگر بلکه کنشگر اصلی ماجراست. انتخاب این راوی زن از سوی نویسنده، همراستا با هدف او برای برجستهکردن جایگاه زنان در اسطوره و اجتماع است. مشیانه زنی مستقل، جسور، اندیشمند و سرشار از اراده است که برخلاف کلیشههای سنتی، نه در حاشیه بلکه در متن ماجرا قرار دارد. او نه تنها مادر انسانهاست، بلکه نماد عقلانیت، آفرینندگی، و کنشگری در جهانی است که تازه آفریده شده است.
کتاب مشی و مشیانه بازآفرینی داستان آفرینش کیومرث، داو، مشی و مشیانه در دل یک ساختار اسطورهای-تاریخی-روانشناختی است که در آن تقابل نور و ظلمت، اهورا و اهریمن، انسان و دیو، عشق و مرگ، و آفرینش و تباهی، ساختار درونی داستان را شکل میدهد. نویسنده با بهرهگیری از منابع متون باستانی ایران، همچون متون زرتشتی و متون اسطورهای، پیوندی زنده میان گذشتهی فراموششده و اکنونِ مخاطب معاصر برقرار میکند و از این رهگذر، امکان تأمل در باب هویت، منشأ، و معنای بودن را فراهم میسازد.
زبان رمان از دیگر ویژگیهای برجستهی آن است. محمدعلی با ترکیب زبان محاوره، زبان اسطورهای، واژگان کهن فارسی و حتی گاه کلمات عربی، به زبانی آمیخته اما زنده، موزون، و سرشار از خلاقیت دست یافته که بهخوبی با فضای اسطورهای اثر همخوانی دارد. نثر او در جاهایی به شعر نزدیک میشود و در بخشهایی دیگر با ایجاز، سجع، جناس، تضاد، و تشبیه، فضایی شاعرانه و رازآلود خلق میکند. استفاده از جملات کوتاه، حذف افعال، تتابع اضافات و کاربرد زبان توصیفی، سبک نویسنده را از دیگر نویسندگان متمایز میسازد.
در سطح اندیشه، رمان مفاهیمی چون اخلاق، آگاهی، خواب و رؤیا، عشق، میل به فرزندآوری، خشونت، تسلط، آفرینش و فنا را بازتاب میدهد. این مفاهیم در قالب روایت و با استفاده از عناصر اسطورهای و شخصیتپردازی عمیق، به گونهای مطرح میشوند که ذهن خواننده را درگیر و در عین حال آزاد میسازند تا در لایههای پنهان متن سیر کند. نویسنده از عنصر رؤیا و خواب بهمثابه ابزاری برای تبیین مرزهای هستی، آگاهی و ناخودآگاه بهره میبرد.
یکی از جنبههای خلاقانهی این اثر، استفاده از شعر در دل نثر است. محمدعلی از شعر نه تنها برای زیباییبخشی بلکه برای تبیین اندیشه و عاطفهی شخصیتها استفاده میکند. قطعات شعری که در هنگام مرگ کیومرث یا مواجهه با مفهوم تقدیر و رسالت سروده میشوند، عمق وجودی شخصیتها و پیامهای داستان را تقویت میکنند. این اشعار، گاه در قالبی شبیه به شعر نو و گاه به سبک شاهنامهگونه سروده شدهاند.
از نظر ساختار روایی، رمان بر پایهی روایت اولشخص از دیدگاه مشیانه شکل میگیرد که این زاویه دید، علاوهبر افزایش صمیمیت روایت، امکان نفوذ به جهان درونی شخصیتها و تجربهی مستقیم احساسات و درگیریهای ذهنی آنان را برای خواننده فراهم میسازد. مشیانه نه تنها راوی بلکه کنشگری است که بر روند حوادث اثر میگذارد. راوی بودن یک زن، و نه یک ناظر مردانهی بیرونی، انتخابی آگاهانه و متناسب با نگاه زنمدارانهی نویسنده است.
از دیگر نوآوریهای محمدعلی در این اثر، تلفیق تاریخ و اسطوره است. او شخصیتهای اسطورهای را با انسانهایی ملموس و دارای هویت روانشناختی ترکیب میکند و از دل مفاهیمی چون ریواس، نطفه، آتش، رودخانه و درخت، نمادهایی زنده و چندلایه میآفریند. نویسنده اسطوره را از حالت خشک و بیروح متون کهن خارج کرده و آن را در بستری انسانی، زمینی و معاصر بازسازی کرده است.
مشی و مشیانه دومین کتاب از سهگانهی آفرینش محمدعلی پس از آدم و حوا و پیش از جمشید و جمک است. این سهگانه، همچون سه لایهی روایی در دل تاریخ اسطورهای ایران، روند پیدایش انسان، تداوم نسل و توسعهی فرهنگ را پی میگیرد. در هر سه کتاب، زنان راوی و شخصیت محوری داستان هستند و روایت، نه از چشم سلطهگر مردانه، بلکه از نگاه حساس، صبور و اندیشمند زنانه طرح میشود.
محمدعلی با خلق این رمان، گامی مهم در جهت احیای ادبیات اسطورهای ایرانی برداشته است، اما نه بهشیوهی بازنویسی صرف، بلکه با بهرهگیری از تکنیکهای مدرن داستاننویسی. او اسطوره را ابزار اندیشهورزی، نقد اجتماعی، بیان احساسات ملی و خلق زیبایی میداند و از این ابزار برای طرح پرسشهایی بنیادین دربارهی انسان، زن، تاریخ، عشق، مرگ، و معنا بهره میبرد.
مشی و مشیانه کتابی است برای خوانندگانی که به اسطوره، ادبیات فارسی، سبکشناسی، و روایتهای زنمحور علاقه دارند. کتابی است که هم به اندیشه میدان میدهد، هم به تخیل، و هم به زیباییشناسی در زبان. بیتردید، این اثر یکی از درخشانترین نمونههای داستانپردازی اسطورهای در ادبیات معاصر ایران است.
رمان مشی و مشیانه در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۴۰ با بیش از ۹۷ رای و ۷ نقد و نظر است.
خلاصهی داستان مشی و مشیانه
رمان مشی و مشیانه نوشتهی محمد محمدعلی، بازآفرینی داستان آفرینش نخستین زن و مرد در اساطیر ایرانی است که با الهام از منابع زرتشتی، متون کهن، و تخیل ادبی نویسنده، روایتی تازه و متفاوت از آغاز انسان ارائه میدهد. داستان با آفرینش کیومرث و داو آغاز میشود؛ نخستین موجوداتی که توسط اهورامزدا برای آباد کردن زمین خلق شدهاند. داو، همراه و یاور کیومرث، در کنار او زندگی میکند، اما چون جفتی برای او آفریده نشده، کیومرث در تنهایی به سر میبرد و آرزوی داشتن همسر و فرزند دارد.
اهریمن از آفرینش موجودات نوری خشمگین است و در پی نابودی آنان برمیآید. دیوان اهریمنی به سرکردگی دختر اهریمن به کیومرث و داو حمله میکنند و با انداختن آفتی در سنگ، سبب مرگ داو و آسیب کیومرث میشوند. این واقعه جدال آغازین میان خیر و شر، و مقدمهی آفرینش انسان است. اهورا به کیومرث سی سال دیگر زندگی میبخشد و او را به پیامبری به نام زرتشت وعده میدهد تا مسیر نور ادامه یابد.
پس از مرگ کیومرث، نطفهاش به زمین میافتد و از دل ریواسی که از آن نطفه میروید، دو انسان جدید پدید میآیند: مشی و مشیانه. آنها از جنس نور و خاکاند، بیتجربه، بیدانش، و تنها. برای یافتن راه زندگی، نوشتههایی را که بر سنگهای کیومرث بهجا مانده میخوانند و به فرمان اهورا نخستین آتش را برمیافروزند. آنها میآموزند، تلاش میکنند، از یکدیگر میآموزند و نخستین نشانههای فرهنگ بشری را در رفتار و تجربههای خود پدید میآورند.
مشی و مشیانه به هم دل میبندند، ازدواج میکنند و نخستین جفت فرزندان خود را به دنیا میآورند: سیامک و سامی. اما در همان آغاز، با نوعی بیاحتیاطی و بیتجربگی، کودک اولشان را از دست میدهند. با راهنمایی ایزدبانو آناهیتا، زندگی و دانششان رشد میکند و آتش و ابزار میسازند، خوراک میپزند، و خانه میسازند. آنان گامبهگام دنیای تازه را میآفرینند و نخستین تمدن انسانی را بنیان میگذارند.
داستان پر است از کشمکشهای درونی و بیرونی، جدال با طبیعت، ترسها، رؤیاها، عشق، و تصمیمهایی که سرنوشت بشر را شکل میدهند. اهریمن همچنان میکوشد مشی و مشیانه را بفریبد یا نابود کند، اما آنان با همفکری و اراده، از پس مشکلات برمیآیند. نقش مشیانه در این میان بسیار برجسته است؛ زنی دانا، جسور و خلاق که بارها از مشی جلوتر است و بسیاری از ابزارها و مفاهیم بنیادین زندگی را او کشف میکند.
در طول داستان، رابطهی میان مشی و مشیانه گاهی پرتنش میشود. مشی از ضعف خود خشمگین میشود و گاه مشیانه را متهم میکند، اما مشیانه همواره با اعتمادبهنفس، پاسخهایی روشن، منطقی و گاه طعنهآمیز میدهد و استقلال فکری و رفتاری خود را حفظ میکند. آنها در کنار یکدیگر مفهوم خانواده، اعتماد، و ساختن را بهتدریج میآموزند و به فرزندان خود منتقل میکنند.
سرانجام، فرزندان مشی و مشیانه بزرگ میشوند، با یکدیگر پیوند میبندند و برای گسترش نسل و فرهنگ به سرزمینهای دیگر مهاجرت میکنند. با این رخداد، حلقهی آغازین تاریخ انسان تکمیل میشود؛ از کیومرث و داو تا مشی و مشیانه، و از آنان به نسل بشر. داستان بهگونهای پایان مییابد که آغاز تاریخ انسان را نه تنها از دید اسطوره، که از دید یک روایت انسانی و اخلاقی مینگرد.
بخشهایی از مشی و مشیانه
ریواس قد کشید و اندکاندک، اندامهایی به شکل تن بر تن سفید و سبزش پدید آمد. بگونهای بود که پنداری یکی از شاخهها بر دوش ریواس دیگر بود، و انگشتان یکی بر دهان آن یکی، تا مبادا سخنی بگوید… آن دو ریشه بر زمین نهادند، پایشان لرزان، چشمشان حیران، نخست هم را نگریستند. لبهایشان جنبید، اما کلامی بیرون نیامد.
………………..
مشی میپرسد:
«آیا میدانی پشت الواح سنگی کیومرث، نقش زنی بود به شمایل تو؟»
مشیانه با صراحت و بدون ترس، در حالی که ناراحت است، میگوید:
«چنانچه برای تغییر حواس من این سخن گفتی، بسیار بیجا کردی.»
………………….
آناهیتا دامن پرچین آبی خود را اندکی بالا گرفت تا دوشوارهی زرین چهارگوش و درخشانش بهتر دیده شود. تاج زرین هشتپَر بر سرش، با صد ستاره از جواهرات رنگارنگ میدرخشید. حسی زنانه دوشهایش را میلرزاند… میگفت آناهیتا آموزگار آموزگاران زنان است، در راه زیبایی و آراستگی.
………………
مشیانه آوای بلبلزبان را شنید و با احترام گفت: «اکنون وظیفهی ما چیست؟» اهورا پاسخ داد. او بسیار منطقی از اهورا درباره اینکه چه بخورند و چه بیاشامند میپرسید. مشیانه، زنی بود که هرگز در حاشیه قرار نمیگرفت، خود آغازگر پرسش بود.
………………
مشی گفت:
«چرا تن آزاری؟ من و این زن ناتوان را روان این سرزمین مقدس کردی، که هر روز بلایی نازل میکنی؟… چرا از پس رقابتها با اهریمن فریبکار، ما را اینگونه شوربخت کردهای؟»
مشیانه پاسخ داد:
«ای مشیِ دریادل، من ناتوان و مفلوک نیستم. به تو اجازه نمیدهم شک بریزی. تنها در باب خشکسالی فریاد کن!»
…………………
تمامی ابرها بارانزا نیستند. برخی نیز باران را در ژرفای خویش پنهان میکنند و تا نیزهی آتش بر سرشان نیاید و صدای رعد برنخیزد از هم شکافته نمیشوند و باران از زندان ابرهای بدخیم نجات نمییابد.
اگر به کتاب مشی و مشیانه علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار محمد محمدعلی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار این نویسنده نیز آشنا میسازد.
19 تیر 1404
مشی و مشیانه
«مشی و مشیانه» اثری است از محمد محمدعلی (نویسندهی زادهی تهران، از ۱۳۱۷ تا ۱۴۰۲) که در سال ۱۳۸۶ منتشر شده است. این رمان داستانی اسطورهای دربارهی آفرینش نخستین زن و مرد در اساطیر ایرانی و شکلگیری نخستین نشانههای تمدن انسانی از نگاهی زنانه است.
دربارهی مشی و مشیانه
رمان مشی و مشیانه نوشتهی محمد محمدعلی، اثری متفاوت و منحصربهفرد در ادبیات داستانی معاصر ایران است که با تلفیق اسطوره، تاریخ، دین و زبان، روایتگر داستان آفرینش نخستین زن و مرد در اساطیر ایرانی میشود. این اثر نهتنها بازخوانی یک روایت کهن است، بلکه کوششی نوآورانه برای بازآفرینی زبان و ساختار داستانی در قالبی مدرن و در عین حال اسطورهای است. محمدعلی در این کتاب با استفاده از زبان محاوره، ساختار نحوی متفاوت، و بهرهگیری از روایت زنانه، تصویری زنده، چندوجهی و تأملبرانگیز از انسان، زن، اسطوره، اخلاق و جامعه ارائه میدهد.
داستان از زبان مشیانه، نخستین زن آفریدهشده در اسطورهی ایرانی، روایت میشود؛ زنی که نه تنها روایتگر بلکه کنشگر اصلی ماجراست. انتخاب این راوی زن از سوی نویسنده، همراستا با هدف او برای برجستهکردن جایگاه زنان در اسطوره و اجتماع است. مشیانه زنی مستقل، جسور، اندیشمند و سرشار از اراده است که برخلاف کلیشههای سنتی، نه در حاشیه بلکه در متن ماجرا قرار دارد. او نه تنها مادر انسانهاست، بلکه نماد عقلانیت، آفرینندگی، و کنشگری در جهانی است که تازه آفریده شده است.
کتاب مشی و مشیانه بازآفرینی داستان آفرینش کیومرث، داو، مشی و مشیانه در دل یک ساختار اسطورهای-تاریخی-روانشناختی است که در آن تقابل نور و ظلمت، اهورا و اهریمن، انسان و دیو، عشق و مرگ، و آفرینش و تباهی، ساختار درونی داستان را شکل میدهد. نویسنده با بهرهگیری از منابع متون باستانی ایران، همچون متون زرتشتی و متون اسطورهای، پیوندی زنده میان گذشتهی فراموششده و اکنونِ مخاطب معاصر برقرار میکند و از این رهگذر، امکان تأمل در باب هویت، منشأ، و معنای بودن را فراهم میسازد.
زبان رمان از دیگر ویژگیهای برجستهی آن است. محمدعلی با ترکیب زبان محاوره، زبان اسطورهای، واژگان کهن فارسی و حتی گاه کلمات عربی، به زبانی آمیخته اما زنده، موزون، و سرشار از خلاقیت دست یافته که بهخوبی با فضای اسطورهای اثر همخوانی دارد. نثر او در جاهایی به شعر نزدیک میشود و در بخشهایی دیگر با ایجاز، سجع، جناس، تضاد، و تشبیه، فضایی شاعرانه و رازآلود خلق میکند. استفاده از جملات کوتاه، حذف افعال، تتابع اضافات و کاربرد زبان توصیفی، سبک نویسنده را از دیگر نویسندگان متمایز میسازد.
در سطح اندیشه، رمان مفاهیمی چون اخلاق، آگاهی، خواب و رؤیا، عشق، میل به فرزندآوری، خشونت، تسلط، آفرینش و فنا را بازتاب میدهد. این مفاهیم در قالب روایت و با استفاده از عناصر اسطورهای و شخصیتپردازی عمیق، به گونهای مطرح میشوند که ذهن خواننده را درگیر و در عین حال آزاد میسازند تا در لایههای پنهان متن سیر کند. نویسنده از عنصر رؤیا و خواب بهمثابه ابزاری برای تبیین مرزهای هستی، آگاهی و ناخودآگاه بهره میبرد.
یکی از جنبههای خلاقانهی این اثر، استفاده از شعر در دل نثر است. محمدعلی از شعر نه تنها برای زیباییبخشی بلکه برای تبیین اندیشه و عاطفهی شخصیتها استفاده میکند. قطعات شعری که در هنگام مرگ کیومرث یا مواجهه با مفهوم تقدیر و رسالت سروده میشوند، عمق وجودی شخصیتها و پیامهای داستان را تقویت میکنند. این اشعار، گاه در قالبی شبیه به شعر نو و گاه به سبک شاهنامهگونه سروده شدهاند.
از نظر ساختار روایی، رمان بر پایهی روایت اولشخص از دیدگاه مشیانه شکل میگیرد که این زاویه دید، علاوهبر افزایش صمیمیت روایت، امکان نفوذ به جهان درونی شخصیتها و تجربهی مستقیم احساسات و درگیریهای ذهنی آنان را برای خواننده فراهم میسازد. مشیانه نه تنها راوی بلکه کنشگری است که بر روند حوادث اثر میگذارد. راوی بودن یک زن، و نه یک ناظر مردانهی بیرونی، انتخابی آگاهانه و متناسب با نگاه زنمدارانهی نویسنده است.
از دیگر نوآوریهای محمدعلی در این اثر، تلفیق تاریخ و اسطوره است. او شخصیتهای اسطورهای را با انسانهایی ملموس و دارای هویت روانشناختی ترکیب میکند و از دل مفاهیمی چون ریواس، نطفه، آتش، رودخانه و درخت، نمادهایی زنده و چندلایه میآفریند. نویسنده اسطوره را از حالت خشک و بیروح متون کهن خارج کرده و آن را در بستری انسانی، زمینی و معاصر بازسازی کرده است.
مشی و مشیانه دومین کتاب از سهگانهی آفرینش محمدعلی پس از آدم و حوا و پیش از جمشید و جمک است. این سهگانه، همچون سه لایهی روایی در دل تاریخ اسطورهای ایران، روند پیدایش انسان، تداوم نسل و توسعهی فرهنگ را پی میگیرد. در هر سه کتاب، زنان راوی و شخصیت محوری داستان هستند و روایت، نه از چشم سلطهگر مردانه، بلکه از نگاه حساس، صبور و اندیشمند زنانه طرح میشود.
محمدعلی با خلق این رمان، گامی مهم در جهت احیای ادبیات اسطورهای ایرانی برداشته است، اما نه بهشیوهی بازنویسی صرف، بلکه با بهرهگیری از تکنیکهای مدرن داستاننویسی. او اسطوره را ابزار اندیشهورزی، نقد اجتماعی، بیان احساسات ملی و خلق زیبایی میداند و از این ابزار برای طرح پرسشهایی بنیادین دربارهی انسان، زن، تاریخ، عشق، مرگ، و معنا بهره میبرد.
مشی و مشیانه کتابی است برای خوانندگانی که به اسطوره، ادبیات فارسی، سبکشناسی، و روایتهای زنمحور علاقه دارند. کتابی است که هم به اندیشه میدان میدهد، هم به تخیل، و هم به زیباییشناسی در زبان. بیتردید، این اثر یکی از درخشانترین نمونههای داستانپردازی اسطورهای در ادبیات معاصر ایران است.
رمان مشی و مشیانه در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۴۰ با بیش از ۹۷ رای و ۷ نقد و نظر است.
خلاصهی داستان مشی و مشیانه
رمان مشی و مشیانه نوشتهی محمد محمدعلی، بازآفرینی داستان آفرینش نخستین زن و مرد در اساطیر ایرانی است که با الهام از منابع زرتشتی، متون کهن، و تخیل ادبی نویسنده، روایتی تازه و متفاوت از آغاز انسان ارائه میدهد. داستان با آفرینش کیومرث و داو آغاز میشود؛ نخستین موجوداتی که توسط اهورامزدا برای آباد کردن زمین خلق شدهاند. داو، همراه و یاور کیومرث، در کنار او زندگی میکند، اما چون جفتی برای او آفریده نشده، کیومرث در تنهایی به سر میبرد و آرزوی داشتن همسر و فرزند دارد.
اهریمن از آفرینش موجودات نوری خشمگین است و در پی نابودی آنان برمیآید. دیوان اهریمنی به سرکردگی دختر اهریمن به کیومرث و داو حمله میکنند و با انداختن آفتی در سنگ، سبب مرگ داو و آسیب کیومرث میشوند. این واقعه جدال آغازین میان خیر و شر، و مقدمهی آفرینش انسان است. اهورا به کیومرث سی سال دیگر زندگی میبخشد و او را به پیامبری به نام زرتشت وعده میدهد تا مسیر نور ادامه یابد.
پس از مرگ کیومرث، نطفهاش به زمین میافتد و از دل ریواسی که از آن نطفه میروید، دو انسان جدید پدید میآیند: مشی و مشیانه. آنها از جنس نور و خاکاند، بیتجربه، بیدانش، و تنها. برای یافتن راه زندگی، نوشتههایی را که بر سنگهای کیومرث بهجا مانده میخوانند و به فرمان اهورا نخستین آتش را برمیافروزند. آنها میآموزند، تلاش میکنند، از یکدیگر میآموزند و نخستین نشانههای فرهنگ بشری را در رفتار و تجربههای خود پدید میآورند.
مشی و مشیانه به هم دل میبندند، ازدواج میکنند و نخستین جفت فرزندان خود را به دنیا میآورند: سیامک و سامی. اما در همان آغاز، با نوعی بیاحتیاطی و بیتجربگی، کودک اولشان را از دست میدهند. با راهنمایی ایزدبانو آناهیتا، زندگی و دانششان رشد میکند و آتش و ابزار میسازند، خوراک میپزند، و خانه میسازند. آنان گامبهگام دنیای تازه را میآفرینند و نخستین تمدن انسانی را بنیان میگذارند.
داستان پر است از کشمکشهای درونی و بیرونی، جدال با طبیعت، ترسها، رؤیاها، عشق، و تصمیمهایی که سرنوشت بشر را شکل میدهند. اهریمن همچنان میکوشد مشی و مشیانه را بفریبد یا نابود کند، اما آنان با همفکری و اراده، از پس مشکلات برمیآیند. نقش مشیانه در این میان بسیار برجسته است؛ زنی دانا، جسور و خلاق که بارها از مشی جلوتر است و بسیاری از ابزارها و مفاهیم بنیادین زندگی را او کشف میکند.
در طول داستان، رابطهی میان مشی و مشیانه گاهی پرتنش میشود. مشی از ضعف خود خشمگین میشود و گاه مشیانه را متهم میکند، اما مشیانه همواره با اعتمادبهنفس، پاسخهایی روشن، منطقی و گاه طعنهآمیز میدهد و استقلال فکری و رفتاری خود را حفظ میکند. آنها در کنار یکدیگر مفهوم خانواده، اعتماد، و ساختن را بهتدریج میآموزند و به فرزندان خود منتقل میکنند.
سرانجام، فرزندان مشی و مشیانه بزرگ میشوند، با یکدیگر پیوند میبندند و برای گسترش نسل و فرهنگ به سرزمینهای دیگر مهاجرت میکنند. با این رخداد، حلقهی آغازین تاریخ انسان تکمیل میشود؛ از کیومرث و داو تا مشی و مشیانه، و از آنان به نسل بشر. داستان بهگونهای پایان مییابد که آغاز تاریخ انسان را نه تنها از دید اسطوره، که از دید یک روایت انسانی و اخلاقی مینگرد.
بخشهایی از مشی و مشیانه
ریواس قد کشید و اندکاندک، اندامهایی به شکل تن بر تن سفید و سبزش پدید آمد. بگونهای بود که پنداری یکی از شاخهها بر دوش ریواس دیگر بود، و انگشتان یکی بر دهان آن یکی، تا مبادا سخنی بگوید… آن دو ریشه بر زمین نهادند، پایشان لرزان، چشمشان حیران، نخست هم را نگریستند. لبهایشان جنبید، اما کلامی بیرون نیامد.
………………..
مشی میپرسد:
«آیا میدانی پشت الواح سنگی کیومرث، نقش زنی بود به شمایل تو؟»
مشیانه با صراحت و بدون ترس، در حالی که ناراحت است، میگوید:
«چنانچه برای تغییر حواس من این سخن گفتی، بسیار بیجا کردی.»
………………….
آناهیتا دامن پرچین آبی خود را اندکی بالا گرفت تا دوشوارهی زرین چهارگوش و درخشانش بهتر دیده شود. تاج زرین هشتپَر بر سرش، با صد ستاره از جواهرات رنگارنگ میدرخشید. حسی زنانه دوشهایش را میلرزاند… میگفت آناهیتا آموزگار آموزگاران زنان است، در راه زیبایی و آراستگی.
………………
مشیانه آوای بلبلزبان را شنید و با احترام گفت: «اکنون وظیفهی ما چیست؟» اهورا پاسخ داد. او بسیار منطقی از اهورا درباره اینکه چه بخورند و چه بیاشامند میپرسید. مشیانه، زنی بود که هرگز در حاشیه قرار نمیگرفت، خود آغازگر پرسش بود.
………………
مشی گفت:
«چرا تن آزاری؟ من و این زن ناتوان را روان این سرزمین مقدس کردی، که هر روز بلایی نازل میکنی؟… چرا از پس رقابتها با اهریمن فریبکار، ما را اینگونه شوربخت کردهای؟»
مشیانه پاسخ داد:
«ای مشیِ دریادل، من ناتوان و مفلوک نیستم. به تو اجازه نمیدهم شک بریزی. تنها در باب خشکسالی فریاد کن!»
…………………
تمامی ابرها بارانزا نیستند. برخی نیز باران را در ژرفای خویش پنهان میکنند و تا نیزهی آتش بر سرشان نیاید و صدای رعد برنخیزد از هم شکافته نمیشوند و باران از زندان ابرهای بدخیم نجات نمییابد.
اگر به کتاب مشی و مشیانه علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار محمد محمدعلی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار این نویسنده نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، ادبیات کهن، داستان ایرانی، داستان تاریخی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات ایران، محمد محمدعلی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب