«دایره» اثری است از دیو اگرز (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۷۰) که در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است. این رمان دربارهی خطرات سلطهی شرکتهای بزرگ فناوری بر زندگی انسانها، نابودی حریم خصوصی و فروپاشی مرز میان زندگی شخصی و عمومی در عصری است که شفافیت و اشتراکگذاری به ارزشهای مطلق بدل شدهاند.
دربارهی دایره
رمان «دایره» نوشتهی دیو اگرز اثری در ژانر دیستوپیا و نقد اجتماعی است که نخستین بار در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و به سرعت جایگاه مهمی در ادبیات معاصر دربارهی فناوری، شبکههای اجتماعی و تهدیدات ناشی از آنها پیدا کرد. این رمان داستان دختری جوان به نام می هالند را روایت میکند که در شرکتی بزرگ و همهچیزدان به نام دایره استخدام میشود؛ شرکتی که ترکیبی است از گوگل، فیسبوک، اپل، آمازون و سایر غولهای فناوری، و با شعار شفافیت مطلق و اشتراکگذاری بیوقفه، به دنبال در هم آمیختن کامل زندگی خصوصی و عمومی افراد است.
اگرز در این کتاب تصویری تیره و در عین حال واقعگرایانه از آیندهای نزدیک ارائه میدهد؛ آیندهای که در آن فناوریهای نوین با شعارهایی فریبنده همچون «رازها دزدیاند»، «به اشتراکگذاری مهربانی است» و «همه چیز باید دانسته شود» مرزهای حریم خصوصی، آزادی فردی و حتی معنای هویت انسانی را به چالش میکشند. شرکت دایره با ایجاد سامانهای واحد برای همه فعالیتهای اینترنتی، از خرید و شبکههای اجتماعی تا پرداختهای بانکی و رأیگیری، به تدریج کنترل کامل بر زندگی مردم مییابد.
فضای رمان سرشار از تضاد میان وعدههای آرمانگرایانه فناوری و واقعیتهای سرد و هولناک آن است. در این جهان، نظارت دائمی و شفافیت کامل به معنای نبود هرگونه خلوت، سکوت یا راز بدل میشود و آدمها بهتدریج یاد میگیرند که خودخواسته و با اشتیاق ابزار این نظارت شوند. دیو اگرز بهخوبی نشان میدهد که چگونه میل به دیدهشدن، دوستداشتهشدن و تأیید شدن میتواند افراد را به سمت تسلیم شدن در برابر سلطهی فناوری بکشاند.
می هالند که در آغاز بهدنبال شغلی جذاب و آیندهای روشن وارد دایره میشود، بهتدریج در دام بازیهای پیچیده شرکت گرفتار میشود. او میآموزد که هر لحظه از زندگیاش را باید با دیگران به اشتراک بگذارد، هر احساسی را ثبت کند و هر رفتاری را به نمایش بگذارد. فرآیندی که در نهایت به نابودی پیوندهای انسانی، زندگی خانوادگی و حتی هویت درونی او منجر میشود.
رمان دایره در لایههای زیرین خود، نقدی تند بر فرهنگ لایک، فالو، کامنت و جستوجوی مدام برای محبوبیت و دیدهشدن است. اگرز بهخوبی نشان میدهد که چگونه این فرهنگ میتواند آزادیهای فردی را نابود کند و افراد را به زندانیانی داوطلب بدل سازد. دایره جهانی میسازد که در آن آدمها به جای انسانبودن، به دادههایی تبدیل میشوند که باید پیوسته تحلیل و مصرف شوند.
اگرز با نثری ساده و بیپیرایه اما هوشمندانه، فضایی خلق میکند که خواننده به راحتی میتواند آن را بازتابی از واقعیت امروز بداند. شرکتی مانند دایره شاید هنوز بهطور کامل در جهان ما وجود نداشته باشد، اما بسیاری از ابزارها و سیاستهایی که در رمان توصیف میشود، از همین حالا در حال شکلگیریاند. این تشابه، رمان را از حالت تخیلی خارج کرده و به هشداری جدی بدل میسازد.
شخصیتهای رمان، بهویژه می هالند، نماد انسان امروز هستند؛ انسانی که در میان وسوسههای فناوری، ترس از تنهایی و میل به مقبولیت، کمکم یاد میگیرد که چگونه آزادیهایش را واگذار کند و در ازای آن، امنیت و دیدهشدن بیشتری به دست آورد. شخصیتهایی مانند مرسر یا آنی در این داستان، تلاشهایی ناکام برای حفظ کرامت انسانی در برابر ماشین بیرحم فناوری هستند.
از دیگر جنبههای مهم رمان، نقد سیاستها و شعارهای نوین دربارهی شفافیت مطلق است. اگرز نشان میدهد که شفافیت، در ظاهر مفهومی مثبت، در عمل چگونه میتواند به ابزاری برای استبداد، کنترل و سرکوب بدل شود. در دایره، هیچ چیز پنهان نمیماند و این «هیچ چیز» بهمعنای تمامکمالِ آن است: احساسات، اشتباهات، خاطرات و حتی اندیشههای ناتمام.
داستان رمان با روندی تدریجی و هوشمندانه پیش میرود. ابتدا خواننده با دنیای پرزرقوبرق دایره جذب میشود؛ اما هر چه پیش میرود، این زرقوبرق جای خود را به هراس، تردید و سرانجام ناامیدی میدهد. اگرز در پایانبندی کتاب، تصویری کابوسگونه از آیندهای محتمل به دست میدهد که در آن، عشق، دوستی، حریم شخصی و حتی مرگ، دیگر معنای پیشین خود را از دست دادهاند.
در دایره، آدمها از خود بیگانه میشوند؛ چرا که هویتشان دیگر نه در درون، بلکه در نگاه دیگران معنا مییابد. می هالند، همچون بسیاری از ما، در این مسیر سقوط، چنان غرق رضایتهای کوتاهمدت و تاییدهای ظاهری میشود که دیگر راه بازگشتی نمیبیند. این سرنوشت، نه فقط سرنوشت او که شاید سرنوشت همه جوامعی باشد که خود را تسلیم قدرت بیپایان دادهها و شبکهها میکنند.
اگرز در این اثر، با نگاهی تیزبین و هشداری صریح، مرزهای باریک میان نوآوری و استبداد را به تصویر میکشد. دایره، اگرچه در قالب داستانی تخیلی عرضه میشود، اما بیش از هر چیز آینهای است در برابر جهانی که ما امروز در آن زندگی میکنیم؛ جهانی که در آن، مرز میان حقیقت و فریب، آزادی و زندان، و فردیت و جمعگرایی هر روز بیش از پیش کمرنگ میشود.
رمان دایره در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۴۳ با بیش از ۲۲۷ هزار رای و ۲۶۰۰۰ نقد و نظر است. این کتاب درایران با ترجمهای از فروغ تالوصمدی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان دایره
داستان «دایره» با ورود می هالند، دختر جوانی که بهتازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شده، به شرکت عظیم فناوری به نام دایره آغاز میشود. دایره شرکتی است که تقریباً تمام خدمات اینترنتی از جمله ایمیل، بانکداری آنلاین، خرید، شبکههای اجتماعی و حتی رأیگیری را در یک سیستم واحد بههم پیوند داده است.
می، که پیش از این شغلهای سادهای داشته، با کمک دوست صمیمیاش آنی آلینگتون که یکی از مدیران ارشد شرکت است، به این دنیای پرزرقوبرق وارد میشود. او از امکانات بینظیر و فضای دوستانه شرکت شگفتزده میشود؛ دایره همه چیز را برای کارمندانش فراهم میکند: امکانات تفریحی، پزشکی، ورزشی، غذا، و حتی روابط اجتماعی.
در آغاز کار، می بهعنوان کارمند خدمات مشتریان فعالیت میکند و به تدریج در فضای پرهیاهوی شرکت غرق میشود. در این میان، فشارهای نامحسوس برای مشارکت بیشتر در فعالیتهای اجتماعی شرکت افزایش مییابد. می متوجه میشود که امتیازدهی، تعداد لایکها، و سطح مشارکت در شبکههای اجتماعی داخلی شرکت مستقیماً بر جایگاه حرفهای او اثر میگذارد. او کمکم یاد میگیرد که برای موفقیت باید همه چیز، حتی احساسات شخصی خود را در قالب پیام و تصویر با دیگران به اشتراک بگذارد.
همزمان، دایره در حال توسعه فناوریهایی است که جهان را به سوی شفافیت کامل سوق میدهند. آنها دوربینهایی مینیاتوری به نام سیچِنج میسازند که در سراسر جهان نصب میشوند تا همه چیز را برای همه قابلمشاهده کنند. شعار شرکت این است که «رازها دزدیاند» و «همه باید همه چیز را بدانند». می ابتدا نسبت به این ایدهها بیتفاوت است اما بهتدریج خود به یکی از مبلغین این نوع تفکر بدل میشود. او داوطلب میشود که زندگیاش را بهطور ۲۴ ساعته در معرض دید همه قرار دهد.
در این مسیر، می رابطهای پر از سوءتفاهم با مرسر، دوست سابقش، دارد؛ مردی که از ابتدا با نفرت به دایره و کنترل فناوری نگاه میکند. مرسر بارها هشدار میدهد که این روند به نابودی زندگی خصوصی انسانها میانجامد و حتی کار به جایی میرسد که در برابر فشارهای شرکت و اقدامات می، تصمیم به قطع رابطه کامل میگیرد. مرسر، نمایندهی همان مقاومت فردی در برابر سلطه فناوری است که در نهایت، زیر چرخهای این نظام له میشود.
می در ادامه با شخصیتی مرموز به نام کالدن آشنا میشود که یکی از سه بنیانگذار اصلی دایره است و سعی دارد از درون جلوی گسترش کنترل شرکت را بگیرد. کالدن به او هشدار میدهد که دایره در پی نابودی آزادیها و حریم شخصی انسانهاست. اما می، که به شدت تحتتأثیر موفقیتهای ظاهری و محبوبیت خود در شرکت است، این هشدارها را جدی نمیگیرد و سرانجام کالدن را نیز لو میدهد و به دست مدیران شرکت میسپارد.
داستان به جایی میرسد که دایره پروژهای جدید با نام SoulSearch را آغاز میکند که به کاربران امکان میدهد هر فرد گمشدهای را در کوتاهترین زمان پیدا کنند. این فناوری به یک فاجعه ختم میشود؛ می برای نمایش قابلیتهای این سیستم، به اجبار مرسر را تحت تعقیب عمومی قرار میدهد که سرانجام منجر به خودکشی مرسر میشود. با این حال، می این اتفاق را بهعنوان یک اشتباه فردی و نه نقص سیستم درک میکند و همچنان به مسیر خود ادامه میدهد.
در پایان داستان، می دیگر کاملاً به بخشی از نظام فکری دایره تبدیل شده است. او حتی آنی، دوست نزدیکش، را که دچار بحران عصبی شده و در بیمارستان بستری است، نیز قربانی جاهطلبیهای خود میکند. اگرچه کالدن تلاش میکند آخرین بقایای وجدان او را بیدار کند، اما می در نهایت تصمیم میگیرد اطلاعات محرمانه او را نیز فاش کند و بدین ترتیب دایره قدم نهایی برای سلطه کامل بر زندگی بشر را برمیدارد.
داستان با صحنهای تمام میشود که در آن می، در حالی که به بیمار بیهوشی مانند آنی نگاه میکند، در ذهن خود میاندیشد که حتی افکار او را نیز روزی میتوان به اشتراک گذاشت. این پایان، تصویری هولناک از جهانی ارائه میدهد که در آن هیچ نقطه تاریکی، خلوت یا رازی باقی نمانده است.
بخشهایی از دایره
«رازها دزدیاند.»
این جمله روی صفحه بزرگ اتاق کنفرانس نقش بسته بود. می در دلش فکر کرد: چطور میشود که انسانها اینقدر آسان و بیدغدغه از مرزها عبور میکنند؟ و بعد جواب را از دهان یکی از مدیران شنید: «چون دیگر هیچ مرزی وجود ندارد. مرزها افسانهاند. شفافیت همه چیز را ممکن میکند.»
…………………
«همه باید همهچیز را بدانند. هر دانشی که پنهان شود، دشمن آزادی است. هر حقیقتی که در سایه بماند، به جنایت مجال رشد میدهد.»
می به این جملات گوش میداد و در دلش چیزی میان شک و هیجان میلرزید.
………………….
مرسر گفته بود:
«تو دیگر خودت نیستی، می. تو حالا فقط امتداد همان صفحاتی هستی که مینویسی. همان عکسهایی که میگذاری. همان لایکهایی که میگیری. تو حتی وقتی نفس میکشی هم برای مخاطب نفس میکشی. تو برای خودت نیستی.»
……………….
«آیا نمیخواهی بدانی دوستانت کجا هستند، چه میکنند، به چه چیزی فکر میکنند؟»
می جواب داده بود:
«البته.»
و آن مرد لبخند زد: «پس چرا فکر میکنی دیگران نباید هر لحظه تو را ببینند؟»
………………..
می فکر کرد: اینجا در دایره، همهچیز همیشه روشن است. هیچکس چیزی را فراموش نمیکند. هیچکس گم نمیشود. هیچکس نمیمیرد. همهچیز برای همیشه میماند.
اگر به کتاب دایره علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای تخیلی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میسازد.
1 مرداد 1404
دایره
«دایره» اثری است از دیو اگرز (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۷۰) که در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است. این رمان دربارهی خطرات سلطهی شرکتهای بزرگ فناوری بر زندگی انسانها، نابودی حریم خصوصی و فروپاشی مرز میان زندگی شخصی و عمومی در عصری است که شفافیت و اشتراکگذاری به ارزشهای مطلق بدل شدهاند.
دربارهی دایره
رمان «دایره» نوشتهی دیو اگرز اثری در ژانر دیستوپیا و نقد اجتماعی است که نخستین بار در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و به سرعت جایگاه مهمی در ادبیات معاصر دربارهی فناوری، شبکههای اجتماعی و تهدیدات ناشی از آنها پیدا کرد. این رمان داستان دختری جوان به نام می هالند را روایت میکند که در شرکتی بزرگ و همهچیزدان به نام دایره استخدام میشود؛ شرکتی که ترکیبی است از گوگل، فیسبوک، اپل، آمازون و سایر غولهای فناوری، و با شعار شفافیت مطلق و اشتراکگذاری بیوقفه، به دنبال در هم آمیختن کامل زندگی خصوصی و عمومی افراد است.
اگرز در این کتاب تصویری تیره و در عین حال واقعگرایانه از آیندهای نزدیک ارائه میدهد؛ آیندهای که در آن فناوریهای نوین با شعارهایی فریبنده همچون «رازها دزدیاند»، «به اشتراکگذاری مهربانی است» و «همه چیز باید دانسته شود» مرزهای حریم خصوصی، آزادی فردی و حتی معنای هویت انسانی را به چالش میکشند. شرکت دایره با ایجاد سامانهای واحد برای همه فعالیتهای اینترنتی، از خرید و شبکههای اجتماعی تا پرداختهای بانکی و رأیگیری، به تدریج کنترل کامل بر زندگی مردم مییابد.
فضای رمان سرشار از تضاد میان وعدههای آرمانگرایانه فناوری و واقعیتهای سرد و هولناک آن است. در این جهان، نظارت دائمی و شفافیت کامل به معنای نبود هرگونه خلوت، سکوت یا راز بدل میشود و آدمها بهتدریج یاد میگیرند که خودخواسته و با اشتیاق ابزار این نظارت شوند. دیو اگرز بهخوبی نشان میدهد که چگونه میل به دیدهشدن، دوستداشتهشدن و تأیید شدن میتواند افراد را به سمت تسلیم شدن در برابر سلطهی فناوری بکشاند.
می هالند که در آغاز بهدنبال شغلی جذاب و آیندهای روشن وارد دایره میشود، بهتدریج در دام بازیهای پیچیده شرکت گرفتار میشود. او میآموزد که هر لحظه از زندگیاش را باید با دیگران به اشتراک بگذارد، هر احساسی را ثبت کند و هر رفتاری را به نمایش بگذارد. فرآیندی که در نهایت به نابودی پیوندهای انسانی، زندگی خانوادگی و حتی هویت درونی او منجر میشود.
رمان دایره در لایههای زیرین خود، نقدی تند بر فرهنگ لایک، فالو، کامنت و جستوجوی مدام برای محبوبیت و دیدهشدن است. اگرز بهخوبی نشان میدهد که چگونه این فرهنگ میتواند آزادیهای فردی را نابود کند و افراد را به زندانیانی داوطلب بدل سازد. دایره جهانی میسازد که در آن آدمها به جای انسانبودن، به دادههایی تبدیل میشوند که باید پیوسته تحلیل و مصرف شوند.
اگرز با نثری ساده و بیپیرایه اما هوشمندانه، فضایی خلق میکند که خواننده به راحتی میتواند آن را بازتابی از واقعیت امروز بداند. شرکتی مانند دایره شاید هنوز بهطور کامل در جهان ما وجود نداشته باشد، اما بسیاری از ابزارها و سیاستهایی که در رمان توصیف میشود، از همین حالا در حال شکلگیریاند. این تشابه، رمان را از حالت تخیلی خارج کرده و به هشداری جدی بدل میسازد.
شخصیتهای رمان، بهویژه می هالند، نماد انسان امروز هستند؛ انسانی که در میان وسوسههای فناوری، ترس از تنهایی و میل به مقبولیت، کمکم یاد میگیرد که چگونه آزادیهایش را واگذار کند و در ازای آن، امنیت و دیدهشدن بیشتری به دست آورد. شخصیتهایی مانند مرسر یا آنی در این داستان، تلاشهایی ناکام برای حفظ کرامت انسانی در برابر ماشین بیرحم فناوری هستند.
از دیگر جنبههای مهم رمان، نقد سیاستها و شعارهای نوین دربارهی شفافیت مطلق است. اگرز نشان میدهد که شفافیت، در ظاهر مفهومی مثبت، در عمل چگونه میتواند به ابزاری برای استبداد، کنترل و سرکوب بدل شود. در دایره، هیچ چیز پنهان نمیماند و این «هیچ چیز» بهمعنای تمامکمالِ آن است: احساسات، اشتباهات، خاطرات و حتی اندیشههای ناتمام.
داستان رمان با روندی تدریجی و هوشمندانه پیش میرود. ابتدا خواننده با دنیای پرزرقوبرق دایره جذب میشود؛ اما هر چه پیش میرود، این زرقوبرق جای خود را به هراس، تردید و سرانجام ناامیدی میدهد. اگرز در پایانبندی کتاب، تصویری کابوسگونه از آیندهای محتمل به دست میدهد که در آن، عشق، دوستی، حریم شخصی و حتی مرگ، دیگر معنای پیشین خود را از دست دادهاند.
در دایره، آدمها از خود بیگانه میشوند؛ چرا که هویتشان دیگر نه در درون، بلکه در نگاه دیگران معنا مییابد. می هالند، همچون بسیاری از ما، در این مسیر سقوط، چنان غرق رضایتهای کوتاهمدت و تاییدهای ظاهری میشود که دیگر راه بازگشتی نمیبیند. این سرنوشت، نه فقط سرنوشت او که شاید سرنوشت همه جوامعی باشد که خود را تسلیم قدرت بیپایان دادهها و شبکهها میکنند.
اگرز در این اثر، با نگاهی تیزبین و هشداری صریح، مرزهای باریک میان نوآوری و استبداد را به تصویر میکشد. دایره، اگرچه در قالب داستانی تخیلی عرضه میشود، اما بیش از هر چیز آینهای است در برابر جهانی که ما امروز در آن زندگی میکنیم؛ جهانی که در آن، مرز میان حقیقت و فریب، آزادی و زندان، و فردیت و جمعگرایی هر روز بیش از پیش کمرنگ میشود.
رمان دایره در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۴۳ با بیش از ۲۲۷ هزار رای و ۲۶۰۰۰ نقد و نظر است. این کتاب درایران با ترجمهای از فروغ تالوصمدی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان دایره
داستان «دایره» با ورود می هالند، دختر جوانی که بهتازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شده، به شرکت عظیم فناوری به نام دایره آغاز میشود. دایره شرکتی است که تقریباً تمام خدمات اینترنتی از جمله ایمیل، بانکداری آنلاین، خرید، شبکههای اجتماعی و حتی رأیگیری را در یک سیستم واحد بههم پیوند داده است.
می، که پیش از این شغلهای سادهای داشته، با کمک دوست صمیمیاش آنی آلینگتون که یکی از مدیران ارشد شرکت است، به این دنیای پرزرقوبرق وارد میشود. او از امکانات بینظیر و فضای دوستانه شرکت شگفتزده میشود؛ دایره همه چیز را برای کارمندانش فراهم میکند: امکانات تفریحی، پزشکی، ورزشی، غذا، و حتی روابط اجتماعی.
در آغاز کار، می بهعنوان کارمند خدمات مشتریان فعالیت میکند و به تدریج در فضای پرهیاهوی شرکت غرق میشود. در این میان، فشارهای نامحسوس برای مشارکت بیشتر در فعالیتهای اجتماعی شرکت افزایش مییابد. می متوجه میشود که امتیازدهی، تعداد لایکها، و سطح مشارکت در شبکههای اجتماعی داخلی شرکت مستقیماً بر جایگاه حرفهای او اثر میگذارد. او کمکم یاد میگیرد که برای موفقیت باید همه چیز، حتی احساسات شخصی خود را در قالب پیام و تصویر با دیگران به اشتراک بگذارد.
همزمان، دایره در حال توسعه فناوریهایی است که جهان را به سوی شفافیت کامل سوق میدهند. آنها دوربینهایی مینیاتوری به نام سیچِنج میسازند که در سراسر جهان نصب میشوند تا همه چیز را برای همه قابلمشاهده کنند. شعار شرکت این است که «رازها دزدیاند» و «همه باید همه چیز را بدانند». می ابتدا نسبت به این ایدهها بیتفاوت است اما بهتدریج خود به یکی از مبلغین این نوع تفکر بدل میشود. او داوطلب میشود که زندگیاش را بهطور ۲۴ ساعته در معرض دید همه قرار دهد.
در این مسیر، می رابطهای پر از سوءتفاهم با مرسر، دوست سابقش، دارد؛ مردی که از ابتدا با نفرت به دایره و کنترل فناوری نگاه میکند. مرسر بارها هشدار میدهد که این روند به نابودی زندگی خصوصی انسانها میانجامد و حتی کار به جایی میرسد که در برابر فشارهای شرکت و اقدامات می، تصمیم به قطع رابطه کامل میگیرد. مرسر، نمایندهی همان مقاومت فردی در برابر سلطه فناوری است که در نهایت، زیر چرخهای این نظام له میشود.
می در ادامه با شخصیتی مرموز به نام کالدن آشنا میشود که یکی از سه بنیانگذار اصلی دایره است و سعی دارد از درون جلوی گسترش کنترل شرکت را بگیرد. کالدن به او هشدار میدهد که دایره در پی نابودی آزادیها و حریم شخصی انسانهاست. اما می، که به شدت تحتتأثیر موفقیتهای ظاهری و محبوبیت خود در شرکت است، این هشدارها را جدی نمیگیرد و سرانجام کالدن را نیز لو میدهد و به دست مدیران شرکت میسپارد.
داستان به جایی میرسد که دایره پروژهای جدید با نام SoulSearch را آغاز میکند که به کاربران امکان میدهد هر فرد گمشدهای را در کوتاهترین زمان پیدا کنند. این فناوری به یک فاجعه ختم میشود؛ می برای نمایش قابلیتهای این سیستم، به اجبار مرسر را تحت تعقیب عمومی قرار میدهد که سرانجام منجر به خودکشی مرسر میشود. با این حال، می این اتفاق را بهعنوان یک اشتباه فردی و نه نقص سیستم درک میکند و همچنان به مسیر خود ادامه میدهد.
در پایان داستان، می دیگر کاملاً به بخشی از نظام فکری دایره تبدیل شده است. او حتی آنی، دوست نزدیکش، را که دچار بحران عصبی شده و در بیمارستان بستری است، نیز قربانی جاهطلبیهای خود میکند. اگرچه کالدن تلاش میکند آخرین بقایای وجدان او را بیدار کند، اما می در نهایت تصمیم میگیرد اطلاعات محرمانه او را نیز فاش کند و بدین ترتیب دایره قدم نهایی برای سلطه کامل بر زندگی بشر را برمیدارد.
داستان با صحنهای تمام میشود که در آن می، در حالی که به بیمار بیهوشی مانند آنی نگاه میکند، در ذهن خود میاندیشد که حتی افکار او را نیز روزی میتوان به اشتراک گذاشت. این پایان، تصویری هولناک از جهانی ارائه میدهد که در آن هیچ نقطه تاریکی، خلوت یا رازی باقی نمانده است.
بخشهایی از دایره
«رازها دزدیاند.»
این جمله روی صفحه بزرگ اتاق کنفرانس نقش بسته بود. می در دلش فکر کرد: چطور میشود که انسانها اینقدر آسان و بیدغدغه از مرزها عبور میکنند؟ و بعد جواب را از دهان یکی از مدیران شنید: «چون دیگر هیچ مرزی وجود ندارد. مرزها افسانهاند. شفافیت همه چیز را ممکن میکند.»
…………………
«همه باید همهچیز را بدانند. هر دانشی که پنهان شود، دشمن آزادی است. هر حقیقتی که در سایه بماند، به جنایت مجال رشد میدهد.»
می به این جملات گوش میداد و در دلش چیزی میان شک و هیجان میلرزید.
………………….
مرسر گفته بود:
«تو دیگر خودت نیستی، می. تو حالا فقط امتداد همان صفحاتی هستی که مینویسی. همان عکسهایی که میگذاری. همان لایکهایی که میگیری. تو حتی وقتی نفس میکشی هم برای مخاطب نفس میکشی. تو برای خودت نیستی.»
……………….
«آیا نمیخواهی بدانی دوستانت کجا هستند، چه میکنند، به چه چیزی فکر میکنند؟»
می جواب داده بود:
«البته.»
و آن مرد لبخند زد: «پس چرا فکر میکنی دیگران نباید هر لحظه تو را ببینند؟»
………………..
می فکر کرد: اینجا در دایره، همهچیز همیشه روشن است. هیچکس چیزی را فراموش نمیکند. هیچکس گم نمیشود. هیچکس نمیمیرد. همهچیز برای همیشه میماند.
اگر به کتاب دایره علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای تخیلی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، تخیلی، داستان خارجی، داستان معاصر، رمان، علمی
۰ برچسبها: ادبیات آمریکا، ادبیات جهان، دیو اگرز، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب