«پسرک روزنامهفروش» اثری است از هانس دومینیک (نویسندهی آلمانی، از ۱۸۷۲ تا ۱۹۴۵) که در سال ۱۹۰۹ منتشر شده است. این رمان داستان زندگی پسری فقیر و سختکوش به نام جان ورکمن است که با تلاش، صداقت و پشتکار توانست بر دشواریهای زندگی غلبه کرده و آیندهای روشن برای خود بسازد.
دربارهی پسرک روزنامهفروش
کتاب پسرک روزنامهفروش با نام اصلی John Workmann, der Zeitungsboy نوشتهی هانس دومینیک، یکی از رمانهای پرکشش و در عین حال آموزندهای است که زندگی نوجوانی فقیر اما پرتلاش را روایت میکند. این اثر در بستر داستانی ساده اما تأثیرگذار، به بررسی مفاهیمی چون پشتکار، صداقت، ایمان به خود و نقش سرنوشت در زندگی انسانها میپردازد. نویسنده با قلمی روان و تصویری زنده، جهان کودکی را به گونهای بازآفرینی میکند که خواننده به راحتی میتواند خود را در جایگاه شخصیت اصلی قرار دهد.
هانس دومینیک، نویسنده آلمانی که بیشتر به خاطر آثار علمی-تخیلیاش شناخته میشود، در این کتاب روی به سمت نوع دیگری از داستاننویسی آورده و اثری اخلاقی و تربیتی خلق کرده است. او با انتخاب یک قهرمان نوجوان از میان طبقهی کارگر، نشان میدهد که اراده و امید میتواند بر شرایط سخت غلبه کند. این تغییر در رویکرد نویسنده نشان میدهد که دومینیک تنها به خیالپردازی علمی اکتفا نمیکند، بلکه دغدغهی انسان و آیندهی او را در دنیای واقعی نیز دارد.
شخصیت اصلی داستان، جان ورکمن، پسرکی است که برای امرار معاش خانوادهی خود مجبور به فروش روزنامه میشود. او نه تنها در این کار تلاش میکند، بلکه در مسیر زندگیاش با انواع مشکلات، وسوسهها و انتخابهای دشوار روبهرو میشود. همین کشمکشهاست که داستان را از یک روایت سادهی کودکانه فراتر برده و به اثری الهامبخش بدل میسازد.
موضوع اصلی کتاب بر این اندیشه استوار است که هیچکس محکوم به شکست نیست، حتی اگر در پایینترین طبقات اجتماعی قرار داشته باشد. جان ورکمن با تلاش، درستکاری و اعتمادبهنفس توانست مسیری نو برای خود بسازد. این پیام جهانی و همیشگی باعث شده است که کتاب فراتر از مرزهای زمان و مکان با مخاطب ارتباط برقرار کند.
یکی از ویژگیهای برجستهی این کتاب، تصویرسازیهای زنده و پرجزئیات نویسنده از زندگی شهری در دورهای است که فروش روزنامه یکی از مشاغل اصلی نوجوانان به شمار میرفت. این فضا باعث میشود خواننده نه تنها با قهرمان داستان همدلی کند، بلکه شرایط اجتماعی آن زمان را نیز لمس نماید.
پسرک روزنامهفروش را میتوان اثری تربیتی دانست که در عین حال جنبهی سرگرمی نیز دارد. نوجوانان و حتی بزرگسالان در خلال مطالعهی آن با ارزشهایی چون سختکوشی، صداقت، و احترام به دیگران آشنا میشوند. همین ترکیب میان داستان جذاب و پیام اخلاقی، اثر را در ردهی آثار ماندگار قرار داده است.
هانس دومینیک در این کتاب از زبان ساده و بیتکلف بهره برده است، زبانی که برای نوجوانان قابلفهم و برای بزرگسالان دلنشین است. او با خلق دیالوگهای طبیعی و روایت پرکشش، اجازه نمیدهد که خواننده حتی برای لحظهای از داستان فاصله بگیرد. این ویژگی سبب شده که کتاب هم در زمان انتشارش و هم بعدها محبوبیت زیادی به دست آورد.
این اثر در کنار پیامهای فردی، به نوعی به نقد نابرابریهای اجتماعی نیز میپردازد. نویسنده نشان میدهد که چگونه کودکان و نوجوانان فقیر برای زندهماندن مجبور به کار میشوند، در حالی که همسالانشان در شرایطی امنتر زندگی میکنند. این نگاه اجتماعی کتاب، آن را از سطح یک داستان صرفاً انگیزشی فراتر میبرد.
در میان آثار تربیتی و اخلاقی، پسرک روزنامهفروش جایگاهی ویژه دارد، چراکه شخصیت اصلی آن نه یک قهرمان افسانهای بلکه پسری معمولی است. همین ویژگی سبب میشود که خواننده باور کند میتواند همان راه را طی کند و با تکیه بر ارادهی خود آیندهای روشن بسازد.
این کتاب همچنین یادآور نقش خانواده در شکلگیری شخصیت انسان است. جان هرچند مجبور است برای خانوادهاش کار کند، اما همین وظیفهپذیری و احساس مسئولیت در او ارزشهای والایی ایجاد میکند. نویسنده بهخوبی نشان میدهد که چگونه شرایط سخت میتواند روحیهی انسان را صیقل دهد.
از منظر ادبی، پسرک روزنامهفروش نمونهای موفق از ادبیات پرورشی اوایل قرن بیستم است که با نثری ساده اما ساختاری دقیق نوشته شده است. روایت خطی، شخصیتپردازی روشن و پیام اخلاقی مشخص، آن را در ردیف آثاری قرار میدهد که هم برای آموزش و هم برای لذت مطالعه ارزشمند است.
در نهایت میتوان گفت که این کتاب نه تنها داستانی دلنشین از یک پسرک روزنامهفروش است، بلکه آیینهای از ارزشهای انسانی همچون پشتکار، صداقت، و ایمان به آینده نیز هست. خواندن آن فرصتی است برای بازاندیشی در مورد ارادهی انسان و قدرت تغییر در سرنوشت، حتی در دشوارترین شرایط زندگی.
رمان پسرک روزنامهفروش در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۲ است. این کتاب در ایران با ترجمهای از استاد محمد قاضی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان پسرک روزنامهفروش
جان ورکمن، پسرکی فقیر است که در یکی از شهرهای صنعتی آلمان اوایل قرن بیستم زندگی میکند. او از همان کودکی مجبور میشود برای کمک به خانوادهاش روزنامه بفروشد. این کار برای او تنها منبع درآمد است و هر صبح با بستهای روزنامه به خیابانها میرود تا بتواند مخارج خانه را تأمین کند. زندگی جان سخت است، اما روحیهای امیدوار و پرتلاش او را از دیگر کودکان همسنوسالش متمایز میسازد.
در طول داستان، جان با مشکلات فراوانی دستوپنجه نرم میکند. گاهی روزنامهها فروش نمیروند و گرسنگی به سراغش میآید، گاهی با نوجوانان زورگو و خیابانی روبهرو میشود که او را تحقیر میکنند. با این حال، او همواره تلاش میکند با صداقت و رفتار درست، راهی برای حل مشکلات پیدا کند. نویسنده با نشان دادن این چالشها، واقعیت زندگی کودکان کار آن زمان را به تصویر میکشد.
یکی از نقاط عطف داستان زمانی است که جان با یک روزنامهنگار آشنا میشود. این مرد که شاهد پشتکار و تلاش جان است، به او کمک میکند تا بتواند در دنیای مطبوعات چیزی فراتر از یک پسرک روزنامهفروش باشد. این آشنایی جرقهای است برای شکلگیری رویاهای بزرگتر در ذهن او.
جان در ادامهی مسیر با موقعیتهایی روبهرو میشود که صداقت او را به بوتهی آزمایش میگذارد. در مواردی میتواند با دروغ یا تقلب پول بیشتری به دست آورد، اما همواره راه درست را انتخاب میکند. همین ویژگی باعث میشود اطرافیانش به او اعتماد کنند و جایگاهی بهتر از یک کودک خیابانی برای او در نظر بگیرند.
نویسنده در خلال داستان روابط جان با خانوادهاش را نیز پررنگ میکند. مادر او که بیمار است، انگیزهی اصلی جان برای کار کردن به شمار میرود. این عشق و فداکاری، شخصیت او را استوارتر و پرمعناتر میسازد. جان میداند که مسئولیتش تنها تأمین پول نیست، بلکه حفظ امید در خانواده نیز بر عهدهی اوست.
به تدریج، تلاش و پشتکار جان به ثمر مینشیند. او از یک فروشندهی سادهی روزنامه به شاگردی در دفتر روزنامه ارتقا مییابد. این تغییر نشاندهندهی گذر از فقر و ناامیدی به سوی آیندهای روشن است. داستان در این بخش تأکید میکند که فرصتها همیشه برای کسانی فراهم میشوند که اهل تلاش و درستکاری باشند.
در اوج داستان، جان با انتخابی سرنوشتساز مواجه میشود؛ انتخابی که میتواند مسیر زندگی او را کاملاً تغییر دهد. او میان منافع شخصی و اصول اخلاقی خود قرار میگیرد. انتخاب نهایی او، پایبندی به صداقت و ارزشهای انسانی، سرنوشتش را رقم میزند و جایگاهش را در جامعه محکم میکند.
در پایان، جان ورکمن دیگر تنها یک پسرک روزنامهفروش نیست، بلکه نمادی از امید، تلاش و ایمان به آینده است. او نشان میدهد که حتی در سختترین شرایط، میتوان با پشتکار و اراده مسیری تازه یافت و زندگی را دگرگون کرد. پایان داستان سرشار از امید است و خواننده را با این اندیشه رها میکند که هیچگاه نباید از رؤیاها و تلاش برای رسیدن به آنها دست کشید.
بخشهایی از پسرک روزنامهفروش
جان هر بامداد پیش از آنکه خورشید از پشت بامهای خیس از باران بالا بیاید، بستهی سنگین روزنامهها را بر دوش میگرفت. خیابانها هنوز در سکوت خوابآلود فرو رفته بودند، اما او با صدای بلند نام روزنامه را فریاد میزد؛ گویی میخواست به جهان بگوید که هنوز امیدی برای بیداری وجود دارد.
…………………
گاهی دستانش از سرما بیحس میشدند و شکمش از گرسنگی به صدا میافتاد، اما در چشمانش نوری بود که خاموش نمیشد. نوری که از اعماق دلش میجوشید و به او میگفت: هرگز تسلیم نشو، حتی اگر باد سرد بر صورتت شلاق بزند.
…………………..
مرد روزنامهنگار با دقت به او نگاه کرد و گفت: تو فقط روزنامه نمیفروشی، تو خبر زندگی را جار میزنی. و روزی خواهد رسید که دیگران نوشتههای خودت را در این صفحات خواهند خواند.
…………………….
جان میدانست که فقر میتواند آدمی را خم کند، اما اجازه نمیداد غرورش را بشکند. او در میان ازدحام خریداران و رهگذران، قامت کوچک اما استوار خود را حفظ میکرد، گویی در برابر جهان ایستاده بود و میخواست ثابت کند که یک پسرک هم میتواند آیندهای بزرگ بسازد.
……………………..
در سکوت شب، وقتی همه خسته و خوابآلود بودند، جان کنار مادر بیمارش نشست. دست او را گرفت و آرام گفت: مادر، روزی فرا میرسد که دیگر نیازی به فروش روزنامه نخواهم داشت. آن روز، همه تلاشهایم به ثمر میرسد و تو لبخند خواهی زد.
……………………
روزهایی بود که باران بیامان بر سنگفرش خیابانها میکوبید و مردم شتابان از کنار جان میگذشتند، بیآنکه حتی نگاهی به او و روزنامههای خیسش بیندازند. در دلش طوفانی از ناامیدی شکل میگرفت، اما همان لحظه با خود میگفت: «اگر امروز نتوانستم بفروشم، فردا دوباره تلاش میکنم.» این ایمان به فردا بود که او را سرپا نگه میداشت؛ ایمانی که از یک پسرک روزنامهفروش انسانی شکستناپذیر میساخت.
اگر به کتاب پسرک روزنامهفروش علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای دارای مضامین اجتماعی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میسازد.
30 شهریور 1404
پسرک روزنامهفروش
«پسرک روزنامهفروش» اثری است از هانس دومینیک (نویسندهی آلمانی، از ۱۸۷۲ تا ۱۹۴۵) که در سال ۱۹۰۹ منتشر شده است. این رمان داستان زندگی پسری فقیر و سختکوش به نام جان ورکمن است که با تلاش، صداقت و پشتکار توانست بر دشواریهای زندگی غلبه کرده و آیندهای روشن برای خود بسازد.
دربارهی پسرک روزنامهفروش
کتاب پسرک روزنامهفروش با نام اصلی John Workmann, der Zeitungsboy نوشتهی هانس دومینیک، یکی از رمانهای پرکشش و در عین حال آموزندهای است که زندگی نوجوانی فقیر اما پرتلاش را روایت میکند. این اثر در بستر داستانی ساده اما تأثیرگذار، به بررسی مفاهیمی چون پشتکار، صداقت، ایمان به خود و نقش سرنوشت در زندگی انسانها میپردازد. نویسنده با قلمی روان و تصویری زنده، جهان کودکی را به گونهای بازآفرینی میکند که خواننده به راحتی میتواند خود را در جایگاه شخصیت اصلی قرار دهد.
هانس دومینیک، نویسنده آلمانی که بیشتر به خاطر آثار علمی-تخیلیاش شناخته میشود، در این کتاب روی به سمت نوع دیگری از داستاننویسی آورده و اثری اخلاقی و تربیتی خلق کرده است. او با انتخاب یک قهرمان نوجوان از میان طبقهی کارگر، نشان میدهد که اراده و امید میتواند بر شرایط سخت غلبه کند. این تغییر در رویکرد نویسنده نشان میدهد که دومینیک تنها به خیالپردازی علمی اکتفا نمیکند، بلکه دغدغهی انسان و آیندهی او را در دنیای واقعی نیز دارد.
شخصیت اصلی داستان، جان ورکمن، پسرکی است که برای امرار معاش خانوادهی خود مجبور به فروش روزنامه میشود. او نه تنها در این کار تلاش میکند، بلکه در مسیر زندگیاش با انواع مشکلات، وسوسهها و انتخابهای دشوار روبهرو میشود. همین کشمکشهاست که داستان را از یک روایت سادهی کودکانه فراتر برده و به اثری الهامبخش بدل میسازد.
موضوع اصلی کتاب بر این اندیشه استوار است که هیچکس محکوم به شکست نیست، حتی اگر در پایینترین طبقات اجتماعی قرار داشته باشد. جان ورکمن با تلاش، درستکاری و اعتمادبهنفس توانست مسیری نو برای خود بسازد. این پیام جهانی و همیشگی باعث شده است که کتاب فراتر از مرزهای زمان و مکان با مخاطب ارتباط برقرار کند.
یکی از ویژگیهای برجستهی این کتاب، تصویرسازیهای زنده و پرجزئیات نویسنده از زندگی شهری در دورهای است که فروش روزنامه یکی از مشاغل اصلی نوجوانان به شمار میرفت. این فضا باعث میشود خواننده نه تنها با قهرمان داستان همدلی کند، بلکه شرایط اجتماعی آن زمان را نیز لمس نماید.
پسرک روزنامهفروش را میتوان اثری تربیتی دانست که در عین حال جنبهی سرگرمی نیز دارد. نوجوانان و حتی بزرگسالان در خلال مطالعهی آن با ارزشهایی چون سختکوشی، صداقت، و احترام به دیگران آشنا میشوند. همین ترکیب میان داستان جذاب و پیام اخلاقی، اثر را در ردهی آثار ماندگار قرار داده است.
هانس دومینیک در این کتاب از زبان ساده و بیتکلف بهره برده است، زبانی که برای نوجوانان قابلفهم و برای بزرگسالان دلنشین است. او با خلق دیالوگهای طبیعی و روایت پرکشش، اجازه نمیدهد که خواننده حتی برای لحظهای از داستان فاصله بگیرد. این ویژگی سبب شده که کتاب هم در زمان انتشارش و هم بعدها محبوبیت زیادی به دست آورد.
این اثر در کنار پیامهای فردی، به نوعی به نقد نابرابریهای اجتماعی نیز میپردازد. نویسنده نشان میدهد که چگونه کودکان و نوجوانان فقیر برای زندهماندن مجبور به کار میشوند، در حالی که همسالانشان در شرایطی امنتر زندگی میکنند. این نگاه اجتماعی کتاب، آن را از سطح یک داستان صرفاً انگیزشی فراتر میبرد.
در میان آثار تربیتی و اخلاقی، پسرک روزنامهفروش جایگاهی ویژه دارد، چراکه شخصیت اصلی آن نه یک قهرمان افسانهای بلکه پسری معمولی است. همین ویژگی سبب میشود که خواننده باور کند میتواند همان راه را طی کند و با تکیه بر ارادهی خود آیندهای روشن بسازد.
این کتاب همچنین یادآور نقش خانواده در شکلگیری شخصیت انسان است. جان هرچند مجبور است برای خانوادهاش کار کند، اما همین وظیفهپذیری و احساس مسئولیت در او ارزشهای والایی ایجاد میکند. نویسنده بهخوبی نشان میدهد که چگونه شرایط سخت میتواند روحیهی انسان را صیقل دهد.
از منظر ادبی، پسرک روزنامهفروش نمونهای موفق از ادبیات پرورشی اوایل قرن بیستم است که با نثری ساده اما ساختاری دقیق نوشته شده است. روایت خطی، شخصیتپردازی روشن و پیام اخلاقی مشخص، آن را در ردیف آثاری قرار میدهد که هم برای آموزش و هم برای لذت مطالعه ارزشمند است.
در نهایت میتوان گفت که این کتاب نه تنها داستانی دلنشین از یک پسرک روزنامهفروش است، بلکه آیینهای از ارزشهای انسانی همچون پشتکار، صداقت، و ایمان به آینده نیز هست. خواندن آن فرصتی است برای بازاندیشی در مورد ارادهی انسان و قدرت تغییر در سرنوشت، حتی در دشوارترین شرایط زندگی.
رمان پسرک روزنامهفروش در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۲ است. این کتاب در ایران با ترجمهای از استاد محمد قاضی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان پسرک روزنامهفروش
جان ورکمن، پسرکی فقیر است که در یکی از شهرهای صنعتی آلمان اوایل قرن بیستم زندگی میکند. او از همان کودکی مجبور میشود برای کمک به خانوادهاش روزنامه بفروشد. این کار برای او تنها منبع درآمد است و هر صبح با بستهای روزنامه به خیابانها میرود تا بتواند مخارج خانه را تأمین کند. زندگی جان سخت است، اما روحیهای امیدوار و پرتلاش او را از دیگر کودکان همسنوسالش متمایز میسازد.
در طول داستان، جان با مشکلات فراوانی دستوپنجه نرم میکند. گاهی روزنامهها فروش نمیروند و گرسنگی به سراغش میآید، گاهی با نوجوانان زورگو و خیابانی روبهرو میشود که او را تحقیر میکنند. با این حال، او همواره تلاش میکند با صداقت و رفتار درست، راهی برای حل مشکلات پیدا کند. نویسنده با نشان دادن این چالشها، واقعیت زندگی کودکان کار آن زمان را به تصویر میکشد.
یکی از نقاط عطف داستان زمانی است که جان با یک روزنامهنگار آشنا میشود. این مرد که شاهد پشتکار و تلاش جان است، به او کمک میکند تا بتواند در دنیای مطبوعات چیزی فراتر از یک پسرک روزنامهفروش باشد. این آشنایی جرقهای است برای شکلگیری رویاهای بزرگتر در ذهن او.
جان در ادامهی مسیر با موقعیتهایی روبهرو میشود که صداقت او را به بوتهی آزمایش میگذارد. در مواردی میتواند با دروغ یا تقلب پول بیشتری به دست آورد، اما همواره راه درست را انتخاب میکند. همین ویژگی باعث میشود اطرافیانش به او اعتماد کنند و جایگاهی بهتر از یک کودک خیابانی برای او در نظر بگیرند.
نویسنده در خلال داستان روابط جان با خانوادهاش را نیز پررنگ میکند. مادر او که بیمار است، انگیزهی اصلی جان برای کار کردن به شمار میرود. این عشق و فداکاری، شخصیت او را استوارتر و پرمعناتر میسازد. جان میداند که مسئولیتش تنها تأمین پول نیست، بلکه حفظ امید در خانواده نیز بر عهدهی اوست.
به تدریج، تلاش و پشتکار جان به ثمر مینشیند. او از یک فروشندهی سادهی روزنامه به شاگردی در دفتر روزنامه ارتقا مییابد. این تغییر نشاندهندهی گذر از فقر و ناامیدی به سوی آیندهای روشن است. داستان در این بخش تأکید میکند که فرصتها همیشه برای کسانی فراهم میشوند که اهل تلاش و درستکاری باشند.
در اوج داستان، جان با انتخابی سرنوشتساز مواجه میشود؛ انتخابی که میتواند مسیر زندگی او را کاملاً تغییر دهد. او میان منافع شخصی و اصول اخلاقی خود قرار میگیرد. انتخاب نهایی او، پایبندی به صداقت و ارزشهای انسانی، سرنوشتش را رقم میزند و جایگاهش را در جامعه محکم میکند.
در پایان، جان ورکمن دیگر تنها یک پسرک روزنامهفروش نیست، بلکه نمادی از امید، تلاش و ایمان به آینده است. او نشان میدهد که حتی در سختترین شرایط، میتوان با پشتکار و اراده مسیری تازه یافت و زندگی را دگرگون کرد. پایان داستان سرشار از امید است و خواننده را با این اندیشه رها میکند که هیچگاه نباید از رؤیاها و تلاش برای رسیدن به آنها دست کشید.
بخشهایی از پسرک روزنامهفروش
جان هر بامداد پیش از آنکه خورشید از پشت بامهای خیس از باران بالا بیاید، بستهی سنگین روزنامهها را بر دوش میگرفت. خیابانها هنوز در سکوت خوابآلود فرو رفته بودند، اما او با صدای بلند نام روزنامه را فریاد میزد؛ گویی میخواست به جهان بگوید که هنوز امیدی برای بیداری وجود دارد.
…………………
گاهی دستانش از سرما بیحس میشدند و شکمش از گرسنگی به صدا میافتاد، اما در چشمانش نوری بود که خاموش نمیشد. نوری که از اعماق دلش میجوشید و به او میگفت: هرگز تسلیم نشو، حتی اگر باد سرد بر صورتت شلاق بزند.
…………………..
مرد روزنامهنگار با دقت به او نگاه کرد و گفت: تو فقط روزنامه نمیفروشی، تو خبر زندگی را جار میزنی. و روزی خواهد رسید که دیگران نوشتههای خودت را در این صفحات خواهند خواند.
…………………….
جان میدانست که فقر میتواند آدمی را خم کند، اما اجازه نمیداد غرورش را بشکند. او در میان ازدحام خریداران و رهگذران، قامت کوچک اما استوار خود را حفظ میکرد، گویی در برابر جهان ایستاده بود و میخواست ثابت کند که یک پسرک هم میتواند آیندهای بزرگ بسازد.
……………………..
در سکوت شب، وقتی همه خسته و خوابآلود بودند، جان کنار مادر بیمارش نشست. دست او را گرفت و آرام گفت: مادر، روزی فرا میرسد که دیگر نیازی به فروش روزنامه نخواهم داشت. آن روز، همه تلاشهایم به ثمر میرسد و تو لبخند خواهی زد.
……………………
روزهایی بود که باران بیامان بر سنگفرش خیابانها میکوبید و مردم شتابان از کنار جان میگذشتند، بیآنکه حتی نگاهی به او و روزنامههای خیسش بیندازند. در دلش طوفانی از ناامیدی شکل میگرفت، اما همان لحظه با خود میگفت: «اگر امروز نتوانستم بفروشم، فردا دوباره تلاش میکنم.» این ایمان به فردا بود که او را سرپا نگه میداشت؛ ایمانی که از یک پسرک روزنامهفروش انسانی شکستناپذیر میساخت.
اگر به کتاب پسرک روزنامهفروش علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای دارای مضامین اجتماعی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان تاریخی، داستان خارجی
۰ برچسبها: ادبیات آلمان، ادبیات جهان، معرفی کتاب، هانس دومینیک، هر روز یک کتاب