«آرمانشهر واقعبینها» اثری است از روتخر برخمان (نویسنده و تاریخنگار هلندی، متولد ۱۹۸۸) که در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است. این کتاب آرمانشهری را توصیف میکند که در آن افراد بدون دغدغهی مالی به زندگی شادی مشغول هستند.
دربارهی آرمانشهر واقعبینها
«آرمانشهر واقعبینها» با نام کامل «آرمانشهر واقعبینها: پروندهای برای درآمد پایهی جهانی، مرزهای باز، و یک هفته کاری ۱۵ ساعته» و با عنوان دیگر «و چگونه میتوانیم به آنجا برسیم و چگونه میتوانیم دنیای ایدهآل بسازیم» کتابی است از مورخ مشهور هلندی، روتخر برخمان. این کتاب ابتدا به صورت مقالهای به زبان هلندی برای مجلهی مجازی دیکورسپوندنت نوشته شد و از آن زمان گردآوری و منتشر و به چندین زبان ترجمه شد.
این کتاب طرحی پیشنهادی انتقادی ارائه میکند که ادعا میکند رویکردی عملی برای بازسازی جامعهی مدرن برای ترویج زندگی مولدتر و عادلانهتر بر اساس سه ایده اصلی است:درآمد پایه جهانی و بدون قید و شرط که به همه پرداخت می شود، یک هفته کاری کوتاه پانزده ساعته، باز کردن مرزها در سراسر جهان با رفت و آمد آزادانه شهروندان بین همه کشورها. این کتاب ما را به سفری پر چالش به اعماق تفکراتمان میبرد. نویسنده این گونه این کتاب را توصیف میکند: جهانی بدون مرز،جهانی بدون فقر!
او با ایدهی ۱۵ ساعت کار در هفته، با مثال شهری کانادایی که توانست فقر را ریشه کن کند، آرمانشهری را توصیف میکند که در آن افراد بدون دغدغهی مالی به زندگی شادی مشغول هستند. او ابتدا این آرمانشهر را در ذهن مخاطبش به تصویر میکشد و مخاطب را وادار میکند از مرز های ذهنش فراتر رود. مرزهایی که او را درگیر یک زندگی معمولی کرده که از پرداختن به علایق خود غافل شده و بیشتر اوقاتش را صرف در آوردن مبلغی ناچیز برای گذراندن زندگی میکند.
روتخر برخمان معتقد است اگر همه افراد یک جامعه بتوانند این آرمانشهر را درون ذهن خود متصور شوند آنگاه اتفاقی که برای آن شهر کانادایی افتاد،به وقوع می پیوندد. افراد ضمن کار کردن در جایگاه واقعی خود،جایگاهی که به آن علاقه دارند را پیدا میکنند که این امر موجب بروز خلاقیت درون افراد میشود که این امر خلاقیت جامعه را هم رو به جلو حرکت میدهد.
کتاب آرمانشهر واقعبینها در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۳ با بیش از ۳۴ هزار رای و ۳۳۰۰ نقد و نظر است. در ایران نیز این کتاب با ترجمههایی از هادی بهمنی و مزدا موحد به بازار عرضه شده است.
محتوای آرمانشهر واقعبینها
در فلسفۀ غرب، آرمانشهر نمادی است از واقعیتی آرمانی و تام؛ همچنین میتوان آن را نمودِ حقیقتی دستنیافتنی دانست. افلاطون را نخستین فیلسوف آرمانگرای اندیشۀ غرب میخوانند. درواقع، آرمانشهر با مفهوم ایده افلاطون هماهنگی کامل دارد. این اندیشه افلاطون را میتوان در رساله جمهوریاش پیدا کرد که، در آن، سیاست را به عرصههای گستردهتری همچون دولت و قانون اساسی بسط میدهد و خطوط اصلیای را که برای سازماندهی شهر آرمانی لازم است ترسیم میکند؛ از همین رو است که بسیاری او را مبدع این اندیشه میدانند.
ایدئالیستهای قرونوسطی هم تصورات الهیاتیای دربارۀ مفهوم آرمانشهر داشتند. این مفهوم از نظر آنها جایی بود مثل سرزمین رؤیاییِ «کوکِین»، سرزمینی از شیر و عسل که در آن نهرهای شراب جاری است، میوۀ درختان پنکیک است، و شیرینی و کلوچۀ داغ از آسمان میبارد. در «کوکِین» کشاورز و صنعتگر و غیره با هم برابرند و زیر آفتاب مطبوع لمیدهاند.
مشکل سیاستمداران امروزی این است که حتی در این حد هم دیدگاهی مشترک از این مفهوم به دست نمیدهند و، از آنجا که قدرت تخیلشان را هم از دست دادهاند، این مفهوم را دربست به راست و چپ افراطی واگذار میکنند تا آنها انواع و اقسام آرمانشهرها را به خورد ابنای بشر بدهند.
روتخر برخمان، مورخ جوان هلندی، در این کتاب مینویسد که امروزه حتی معقولترین نیروهای سیاسی نظیر دولتهای رفاه هم ابداً تعریفی از آرمانشهر ندارند و صرفاً آن را به مسائلی از قبیل کاهش مالیات فروکاستهاند. در حالی که روزگاری که در آن زندگی میکنیم اتفاقاً جان میدهد برای تحقق رؤیاهای قرونوسطایی. درواقع در جهانی که نابینایان میتوانند با کاشتن تراشهای در مغزشان اندکی از بینایی را بازیابند، چرا نباید به تحقق آرمانشهر ــآنهم نه در رؤیا که روی زمینــ امید داشت؟
برخمان در همین کتاب با سفر در تاریخ نشان میدهد که اتفاقاً فقدان تعریفی مشخص از مفهوم آرمانشهر، دستکم در قیاس با تصورات خاماندیشانۀ گذشتگان، دلیل اصلیِ بیاعتمادیِ انسان مدرن به سوسیالیسم، علم، نهادهای بزرگ بینالمللی، و حتی تمایل به روشهای جدید زندگی است، حال آنکه انسان مدرن بهشت قرونوسطی را مدتها است که ساخته است اما باورش ندارد و بهبودش نمیبخشد.
برخمان اثرش، «آرمانشهر واقعبینها»، را تلاشی برای باز کردن قفل آینده میداند، تلاشی برای گشودن پنجرۀ اذهان ما. آرمانشهرها، بیشتر از آنکه از واقعیتهای پیشِ رو سخن بگویند، گزارشگر وضع و حال مردمانِ زمانههایی هستند که این آرمانشهرها در آنها پدیدار شدهاند؛ حال آنکه امروز انسان در جهانی میزید که هزاران برابر دوستداشتنیتر از هر آرمانشهری است که انسان قرونوسطایی تصور میکرد. با این حال، چرا امروزه بهظاهر آرمانشهرها محل رشد و نمو اختلاف و خشونت و حتی نسلکشی هستند؟ چرا آرمانشهرها به ویرانشهرها بدل میشوند؟
بخشی از آرمانشهر واقعبینها
اگر تنها دو نفر باشند که با اطمینان غیرطبیعی از اثبات حقانیتشان در آینده، زندگی خود را وقف ساختن قلعه در آسمان کرده باشند، آن ها بنیان گذاران تفکر نئولیبرال هستند. من هر دو را ستایش می کنم: فردریش هایک، فیلسوف بی ثبات و میلتون فریدمن، روشنفکر عمومی. امروزه «نئولیبرال» حرف تحقیرآمیزی است که علیه افراد مخالف چپ گرایان میزنند.
اما هایک و فریدمن، نئولیبرال های مغروری بودند که اختراع مجدد نئولیبرالیسم را وظیفه ی خود می دانستند. هایک می نویسد: «باید ساختار یک جامعه ی آزاد را بار دیگر و در قالب یک ماجراجویی فکری بسازیم. آنچه کمبود آن احساس می شود، فقدان یک آرمان شهر لیبرالی است.» حتی اگر آن ها را به عنوان شخصیت منفی قبول داشته باشید که طمع را باب کرده و مقصر بحران مالی و وضعیت وخیم میلیون ها نفرند، باز هم چیزهای زیادی هستند که می توانید از فردریش هایک و میلتون فریدمن بیاموزید.
چنانچه آرمانشهر واقعبینها علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین کتابهای جامعهشناسی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه آشنا شوید.
5 شهریور 1402
آرمانشهر واقعبینها
«آرمانشهر واقعبینها» اثری است از روتخر برخمان (نویسنده و تاریخنگار هلندی، متولد ۱۹۸۸) که در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است. این کتاب آرمانشهری را توصیف میکند که در آن افراد بدون دغدغهی مالی به زندگی شادی مشغول هستند.
دربارهی آرمانشهر واقعبینها
«آرمانشهر واقعبینها» با نام کامل «آرمانشهر واقعبینها: پروندهای برای درآمد پایهی جهانی، مرزهای باز، و یک هفته کاری ۱۵ ساعته» و با عنوان دیگر «و چگونه میتوانیم به آنجا برسیم و چگونه میتوانیم دنیای ایدهآل بسازیم» کتابی است از مورخ مشهور هلندی، روتخر برخمان. این کتاب ابتدا به صورت مقالهای به زبان هلندی برای مجلهی مجازی دیکورسپوندنت نوشته شد و از آن زمان گردآوری و منتشر و به چندین زبان ترجمه شد.
این کتاب طرحی پیشنهادی انتقادی ارائه میکند که ادعا میکند رویکردی عملی برای بازسازی جامعهی مدرن برای ترویج زندگی مولدتر و عادلانهتر بر اساس سه ایده اصلی است:درآمد پایه جهانی و بدون قید و شرط که به همه پرداخت می شود، یک هفته کاری کوتاه پانزده ساعته، باز کردن مرزها در سراسر جهان با رفت و آمد آزادانه شهروندان بین همه کشورها. این کتاب ما را به سفری پر چالش به اعماق تفکراتمان میبرد. نویسنده این گونه این کتاب را توصیف میکند: جهانی بدون مرز،جهانی بدون فقر!
او با ایدهی ۱۵ ساعت کار در هفته، با مثال شهری کانادایی که توانست فقر را ریشه کن کند، آرمانشهری را توصیف میکند که در آن افراد بدون دغدغهی مالی به زندگی شادی مشغول هستند. او ابتدا این آرمانشهر را در ذهن مخاطبش به تصویر میکشد و مخاطب را وادار میکند از مرز های ذهنش فراتر رود. مرزهایی که او را درگیر یک زندگی معمولی کرده که از پرداختن به علایق خود غافل شده و بیشتر اوقاتش را صرف در آوردن مبلغی ناچیز برای گذراندن زندگی میکند.
روتخر برخمان معتقد است اگر همه افراد یک جامعه بتوانند این آرمانشهر را درون ذهن خود متصور شوند آنگاه اتفاقی که برای آن شهر کانادایی افتاد،به وقوع می پیوندد. افراد ضمن کار کردن در جایگاه واقعی خود،جایگاهی که به آن علاقه دارند را پیدا میکنند که این امر موجب بروز خلاقیت درون افراد میشود که این امر خلاقیت جامعه را هم رو به جلو حرکت میدهد.
کتاب آرمانشهر واقعبینها در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۳ با بیش از ۳۴ هزار رای و ۳۳۰۰ نقد و نظر است. در ایران نیز این کتاب با ترجمههایی از هادی بهمنی و مزدا موحد به بازار عرضه شده است.
محتوای آرمانشهر واقعبینها
در فلسفۀ غرب، آرمانشهر نمادی است از واقعیتی آرمانی و تام؛ همچنین میتوان آن را نمودِ حقیقتی دستنیافتنی دانست. افلاطون را نخستین فیلسوف آرمانگرای اندیشۀ غرب میخوانند. درواقع، آرمانشهر با مفهوم ایده افلاطون هماهنگی کامل دارد. این اندیشه افلاطون را میتوان در رساله جمهوریاش پیدا کرد که، در آن، سیاست را به عرصههای گستردهتری همچون دولت و قانون اساسی بسط میدهد و خطوط اصلیای را که برای سازماندهی شهر آرمانی لازم است ترسیم میکند؛ از همین رو است که بسیاری او را مبدع این اندیشه میدانند.
ایدئالیستهای قرونوسطی هم تصورات الهیاتیای دربارۀ مفهوم آرمانشهر داشتند. این مفهوم از نظر آنها جایی بود مثل سرزمین رؤیاییِ «کوکِین»، سرزمینی از شیر و عسل که در آن نهرهای شراب جاری است، میوۀ درختان پنکیک است، و شیرینی و کلوچۀ داغ از آسمان میبارد. در «کوکِین» کشاورز و صنعتگر و غیره با هم برابرند و زیر آفتاب مطبوع لمیدهاند.
مشکل سیاستمداران امروزی این است که حتی در این حد هم دیدگاهی مشترک از این مفهوم به دست نمیدهند و، از آنجا که قدرت تخیلشان را هم از دست دادهاند، این مفهوم را دربست به راست و چپ افراطی واگذار میکنند تا آنها انواع و اقسام آرمانشهرها را به خورد ابنای بشر بدهند.
روتخر برخمان، مورخ جوان هلندی، در این کتاب مینویسد که امروزه حتی معقولترین نیروهای سیاسی نظیر دولتهای رفاه هم ابداً تعریفی از آرمانشهر ندارند و صرفاً آن را به مسائلی از قبیل کاهش مالیات فروکاستهاند. در حالی که روزگاری که در آن زندگی میکنیم اتفاقاً جان میدهد برای تحقق رؤیاهای قرونوسطایی. درواقع در جهانی که نابینایان میتوانند با کاشتن تراشهای در مغزشان اندکی از بینایی را بازیابند، چرا نباید به تحقق آرمانشهر ــآنهم نه در رؤیا که روی زمینــ امید داشت؟
برخمان در همین کتاب با سفر در تاریخ نشان میدهد که اتفاقاً فقدان تعریفی مشخص از مفهوم آرمانشهر، دستکم در قیاس با تصورات خاماندیشانۀ گذشتگان، دلیل اصلیِ بیاعتمادیِ انسان مدرن به سوسیالیسم، علم، نهادهای بزرگ بینالمللی، و حتی تمایل به روشهای جدید زندگی است، حال آنکه انسان مدرن بهشت قرونوسطی را مدتها است که ساخته است اما باورش ندارد و بهبودش نمیبخشد.
برخمان اثرش، «آرمانشهر واقعبینها»، را تلاشی برای باز کردن قفل آینده میداند، تلاشی برای گشودن پنجرۀ اذهان ما. آرمانشهرها، بیشتر از آنکه از واقعیتهای پیشِ رو سخن بگویند، گزارشگر وضع و حال مردمانِ زمانههایی هستند که این آرمانشهرها در آنها پدیدار شدهاند؛ حال آنکه امروز انسان در جهانی میزید که هزاران برابر دوستداشتنیتر از هر آرمانشهری است که انسان قرونوسطایی تصور میکرد. با این حال، چرا امروزه بهظاهر آرمانشهرها محل رشد و نمو اختلاف و خشونت و حتی نسلکشی هستند؟ چرا آرمانشهرها به ویرانشهرها بدل میشوند؟
بخشی از آرمانشهر واقعبینها
اگر تنها دو نفر باشند که با اطمینان غیرطبیعی از اثبات حقانیتشان در آینده، زندگی خود را وقف ساختن قلعه در آسمان کرده باشند، آن ها بنیان گذاران تفکر نئولیبرال هستند. من هر دو را ستایش می کنم: فردریش هایک، فیلسوف بی ثبات و میلتون فریدمن، روشنفکر عمومی. امروزه «نئولیبرال» حرف تحقیرآمیزی است که علیه افراد مخالف چپ گرایان میزنند.
اما هایک و فریدمن، نئولیبرال های مغروری بودند که اختراع مجدد نئولیبرالیسم را وظیفه ی خود می دانستند. هایک می نویسد: «باید ساختار یک جامعه ی آزاد را بار دیگر و در قالب یک ماجراجویی فکری بسازیم. آنچه کمبود آن احساس می شود، فقدان یک آرمان شهر لیبرالی است.» حتی اگر آن ها را به عنوان شخصیت منفی قبول داشته باشید که طمع را باب کرده و مقصر بحران مالی و وضعیت وخیم میلیون ها نفرند، باز هم چیزهای زیادی هستند که می توانید از فردریش هایک و میلتون فریدمن بیاموزید.
چنانچه آرمانشهر واقعبینها علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین کتابهای جامعهشناسی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، تاریخ، جامعهشناسی، سیاسی، علمی، فلسفی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، روتخر برخمان، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب