«هشتمین سفر سندباد» اثری است از بهرام بیضایی (نویسنده و کارگردان زادهی تهران، متولد ۱۳۱۷) که در سال ۱۳۴۳ نوشته شده است. این نمایشنامه به روایت ماجرای سندباد بحری، یکی از شخصیتهای هزار و یک شب، میپردازد.
دربارهی هشتمین سفر سندباد
هشتمین سفر سندباد نمایشنامهای است از بهرام بیضایی، نوشته شده به سالِ ۱۳۴۳، دربارهی سندباد بحری، شخصیتِ افسانهایِ داستانهایی از هزارویک شب.
داستان، جز این که از پرداختِ پرویز ناتل خانلری («سفر هشتم سندباد») مایه گرفته، برگرفته است از سرگذشتِ سندباد در کتابِ هزارویک شب که نویسنده در نوجوانی به ترجمهی عبداللطیف تسوجی و با دیباچهی علیاصغر حکمت خوانده بود.
این نمایشنامه تابستانِ ۱۳۴۳ به سفارشِ جعفر والی بر اساس نمایشنامهی کوتاهی به نامِ «سفر هشتم سندباد» از پرویز ناتل خانلری (چاپِ دی ماهِ ۱۳۳۱ در مجلّهی سخن با امضای مستعار «ا. ب.») نوشته شد. در آن زمان نتوانستند پیبرند که «سفر هشتم سندباد» کارِ کیست. نمایشنامه در پاییزِ ۱۳۴۳ به صورتِ پلی کپی در شصت نسخه تکثیر شد تا در دسترسِ اهلِ نمایش باشد و احیاناً به نمایش درآید. ولی نمایشش دست نداد.
کتابِ هشتمین سفر سندباد سالِ ۱۳۵۰ به وسیلهی انتشارات جوانه در تهران به چاپ رسید. سالِ ۱۳۵۷ نسخه بهتری را انتشارات روزبهان منتشر کرد. سالها گذشت تا سرانجام خانلری در گفتگوهایی فاش کرد که نویسندهی «سفر هشتم سندباد» بوده است. در گفتگویی که متنش اندکی پس از مرگِ خانلری در سالِ ۱۳۶۹ در مجلّهی دنیای سخن چاپ شد خانلری ناخرسندی خود را از کسی که بی نام بردن از او نمایشنامه را «به اسم خودش چاپ کرد» به زبان آورده است – بی آن که نامی از بیضایی بَرَد.
نسخهی بازنگریستهای از هشتمین سفر سندباد به سالِ ۱۳۸۲ در جلدِ یکُمِ دیوان نمایش چاپ شد. این نسخه سرانجام در زمستانِ ۱۳۹۸ باز به صورت کتابی جداگانه به وسیلهی انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شد.
هشتمین سفر سندباد هیچ تمرین و اجرایی زیرِ نظرِ بیضایی نداشته است. در اسفندِ ۱۳۴۹ مجلّهی تماشا نوشت: «از بیضائی مدتها صحبت بود که «هشتمین سفر سندباد»ش را «رشیدی» و سپس «جوانمرد» میخواستهاند روی صحنه بیاورند و سرانجام هم نیاوردند».
نامههایی از اسنادِ سالِ ۱۳۵۱ تالارِ ۲۵ شهریور هست که میگوید که این نمایش «توسّط گروه هنر ملی» آمادهی صحنه شده است ولی سرانجام این متن به نمایشی زیرِ نظرِ بیضایی درنیامد. احتمالاً نخستین اجرای رسمی متن سه شب از ۱۶ تا ۲۸ آبانِ ۱۳۵۳ در مؤسّسات آموزشی فرح ذیل برنامههای جشن فرهنگ و هنر بوده است. سالِ ۱۳۵۷ هم یک نمایشِ تلویزیونی بر اساسش ضبط شد. بعدها، سالِ ۱۳۶۹، این نمایشنامه به زبانِ آلمانی در سوئیس به نمایش درآمد؛ و این نخستین اجرایش بیرون از ایران بوده است.
کتاب هشتمین سفر سندباد در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۱ با بیش از ۱۴۰ رای و ۱۴ نقد و نظر است.
داستان هشتمین سفر سندباد
سندباد با ملّاحانش از هفتمین سفر به زادگاهش بازمیگردد، ولی اهالیِ شهر نمیشناسندشان و ایشان را بازیگران و مطربان میگیرند. هزار سال از واپسین سفرِ سندباد گذشته و سفرهایش یکیک مجسّم میشود و کمکم حکایتِ سفرهای سندباد را میبینیم.
سندباد تصادفاً نوفلِ بازرگان را از چنگِ دزدان رهانده و نوفل او را، که جوانی درمانده ولی نیرومند است، چون پسری در خانهی خویش برده. نوفل داراییِ خود را به سندباد میبخشد تا بر کشتی نشسته و کالا به بازرگانی برد. سندباد در سفرِ نخست دل به دخترِ خاقانِ چین میبازد.
سفرِ دوّم را به خواستگاریِ دختر میرود، که اینک از بیماریِ ناگهانی مُرده. در سفرهای سپسین گردِ جهان در پیِ خوشبختی میگردد، همان پرسشی که دخترِ خاقان در سر داشت، تا به وطنِ جنگزده به ارمغان آورد. در این سفرها کسی را سایهبهسایه در تعقیبِ خویش میبیند. سفرِ هفتم را به تبعید میرود. و سفرِ هشتمِ سندباد سفرِ مرگ است.
بخشهایی از هشتمین سفر سندباد
شعبدهباز: امروز پایان عمرها از دست من بیرون است. هر گاه سروقت تنابندهای میروم میبینم که پیش از رسیدن من او پایان یافته است؛ به دست یک میرندهی دیگر! گاهی به دست یک دوست!
سندباد: باور نمی کنم.
شعبده باز: این همه ابزارهای کشنده که ساخته است سندباد؟ هم چشمی مردمان شوخی نیست. امروزه هرکس برای دیگری مرگ است!
…………………………
سندباد: [بی آرام] من باید بروم. باید بدانم اگر وجود من لازم نبود، اگر نباید کاری به دست من می شد، چرا به دنیا آمدم. باید بدانم، تو با من خواهی بود وهب؟
وهب: می خواهی کجا بروی سندباد؟
سندباد: کجا؟ پرسیدی کجا؟ تا هرکجا بشود وهب. هرجا حقیقت را بیابم؛ شاید به طرف خورشید.
شجاع: دیوانگی یک شکل ندارد!
سندباد: دیوانه مردک پست؟ کسی که بخواهد بداند چرا زندگی می کند دیوانه است؟ – هه!
چنانچه به کتاب هشتمین سفر سندباد علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار بهرام بیضایی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.
21 آبان 1402
هشتمین سفر سندباد
«هشتمین سفر سندباد» اثری است از بهرام بیضایی (نویسنده و کارگردان زادهی تهران، متولد ۱۳۱۷) که در سال ۱۳۴۳ نوشته شده است. این نمایشنامه به روایت ماجرای سندباد بحری، یکی از شخصیتهای هزار و یک شب، میپردازد.
دربارهی هشتمین سفر سندباد
هشتمین سفر سندباد نمایشنامهای است از بهرام بیضایی، نوشته شده به سالِ ۱۳۴۳، دربارهی سندباد بحری، شخصیتِ افسانهایِ داستانهایی از هزارویک شب.
داستان، جز این که از پرداختِ پرویز ناتل خانلری («سفر هشتم سندباد») مایه گرفته، برگرفته است از سرگذشتِ سندباد در کتابِ هزارویک شب که نویسنده در نوجوانی به ترجمهی عبداللطیف تسوجی و با دیباچهی علیاصغر حکمت خوانده بود.
این نمایشنامه تابستانِ ۱۳۴۳ به سفارشِ جعفر والی بر اساس نمایشنامهی کوتاهی به نامِ «سفر هشتم سندباد» از پرویز ناتل خانلری (چاپِ دی ماهِ ۱۳۳۱ در مجلّهی سخن با امضای مستعار «ا. ب.») نوشته شد. در آن زمان نتوانستند پیبرند که «سفر هشتم سندباد» کارِ کیست. نمایشنامه در پاییزِ ۱۳۴۳ به صورتِ پلی کپی در شصت نسخه تکثیر شد تا در دسترسِ اهلِ نمایش باشد و احیاناً به نمایش درآید. ولی نمایشش دست نداد.
کتابِ هشتمین سفر سندباد سالِ ۱۳۵۰ به وسیلهی انتشارات جوانه در تهران به چاپ رسید. سالِ ۱۳۵۷ نسخه بهتری را انتشارات روزبهان منتشر کرد. سالها گذشت تا سرانجام خانلری در گفتگوهایی فاش کرد که نویسندهی «سفر هشتم سندباد» بوده است. در گفتگویی که متنش اندکی پس از مرگِ خانلری در سالِ ۱۳۶۹ در مجلّهی دنیای سخن چاپ شد خانلری ناخرسندی خود را از کسی که بی نام بردن از او نمایشنامه را «به اسم خودش چاپ کرد» به زبان آورده است – بی آن که نامی از بیضایی بَرَد.
نسخهی بازنگریستهای از هشتمین سفر سندباد به سالِ ۱۳۸۲ در جلدِ یکُمِ دیوان نمایش چاپ شد. این نسخه سرانجام در زمستانِ ۱۳۹۸ باز به صورت کتابی جداگانه به وسیلهی انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شد.
هشتمین سفر سندباد هیچ تمرین و اجرایی زیرِ نظرِ بیضایی نداشته است. در اسفندِ ۱۳۴۹ مجلّهی تماشا نوشت: «از بیضائی مدتها صحبت بود که «هشتمین سفر سندباد»ش را «رشیدی» و سپس «جوانمرد» میخواستهاند روی صحنه بیاورند و سرانجام هم نیاوردند».
نامههایی از اسنادِ سالِ ۱۳۵۱ تالارِ ۲۵ شهریور هست که میگوید که این نمایش «توسّط گروه هنر ملی» آمادهی صحنه شده است ولی سرانجام این متن به نمایشی زیرِ نظرِ بیضایی درنیامد. احتمالاً نخستین اجرای رسمی متن سه شب از ۱۶ تا ۲۸ آبانِ ۱۳۵۳ در مؤسّسات آموزشی فرح ذیل برنامههای جشن فرهنگ و هنر بوده است. سالِ ۱۳۵۷ هم یک نمایشِ تلویزیونی بر اساسش ضبط شد. بعدها، سالِ ۱۳۶۹، این نمایشنامه به زبانِ آلمانی در سوئیس به نمایش درآمد؛ و این نخستین اجرایش بیرون از ایران بوده است.
کتاب هشتمین سفر سندباد در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۱ با بیش از ۱۴۰ رای و ۱۴ نقد و نظر است.
داستان هشتمین سفر سندباد
سندباد با ملّاحانش از هفتمین سفر به زادگاهش بازمیگردد، ولی اهالیِ شهر نمیشناسندشان و ایشان را بازیگران و مطربان میگیرند. هزار سال از واپسین سفرِ سندباد گذشته و سفرهایش یکیک مجسّم میشود و کمکم حکایتِ سفرهای سندباد را میبینیم.
سندباد تصادفاً نوفلِ بازرگان را از چنگِ دزدان رهانده و نوفل او را، که جوانی درمانده ولی نیرومند است، چون پسری در خانهی خویش برده. نوفل داراییِ خود را به سندباد میبخشد تا بر کشتی نشسته و کالا به بازرگانی برد. سندباد در سفرِ نخست دل به دخترِ خاقانِ چین میبازد.
سفرِ دوّم را به خواستگاریِ دختر میرود، که اینک از بیماریِ ناگهانی مُرده. در سفرهای سپسین گردِ جهان در پیِ خوشبختی میگردد، همان پرسشی که دخترِ خاقان در سر داشت، تا به وطنِ جنگزده به ارمغان آورد. در این سفرها کسی را سایهبهسایه در تعقیبِ خویش میبیند. سفرِ هفتم را به تبعید میرود. و سفرِ هشتمِ سندباد سفرِ مرگ است.
بخشهایی از هشتمین سفر سندباد
شعبدهباز: امروز پایان عمرها از دست من بیرون است. هر گاه سروقت تنابندهای میروم میبینم که پیش از رسیدن من او پایان یافته است؛ به دست یک میرندهی دیگر! گاهی به دست یک دوست!
سندباد: باور نمی کنم.
شعبده باز: این همه ابزارهای کشنده که ساخته است سندباد؟ هم چشمی مردمان شوخی نیست. امروزه هرکس برای دیگری مرگ است!
…………………………
سندباد: [بی آرام] من باید بروم. باید بدانم اگر وجود من لازم نبود، اگر نباید کاری به دست من می شد، چرا به دنیا آمدم. باید بدانم، تو با من خواهی بود وهب؟
وهب: می خواهی کجا بروی سندباد؟
سندباد: کجا؟ پرسیدی کجا؟ تا هرکجا بشود وهب. هرجا حقیقت را بیابم؛ شاید به طرف خورشید.
شجاع: دیوانگی یک شکل ندارد!
سندباد: دیوانه مردک پست؟ کسی که بخواهد بداند چرا زندگی می کند دیوانه است؟ – هه!
چنانچه به کتاب هشتمین سفر سندباد علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار بهرام بیضایی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، فیلمنامه/نمایشنامه
۰ برچسبها: ادبیات ایران، بهرام بیضایی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب