«سیرک شبانه» اثری است از ارین مورگنشترن (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۷۸) که در سال ۲۰۱۱ منتشر شده است. این کتاب به روایت یک داستان عاشقانه در یک سیرک مرموز که فقط شبها باز است، میپردازد.
دربارهی سیرک شبانه
سیرک شبانه نوشته ارین مورگنشترن که اولین بار در سال ۲۰۱۱ منتشر شد، رمانی مسحورکننده است که مرزهای واقعیت و داستان را درنوردیده است. خوانندگان را به دنیایی دعوت می کند که جادو و شگفتی در تار و پود زندگی روزمره تنیده شده است. داستان حول محور یک سیرک مرموز و شبانه است که بدون هشدار ظاهر می شود و فقط در شب باز است.
این منظره مسحورکننده که با نام سیرک رویاها شناخته می شود، تصورات همه کسانی را که با آن روبرو می شوند را مجذوب خود می کند. فضای رمان فضایی از زیبایی های اثیری و جذابیت های ماورایی است که زمینه را برای روایتی خارق العاده فراهم می کند.
سیرک صرفاً یک پسزمینه نیست، بلکه موجودی زنده و نفسگیر است که در طول داستان تکامل مییابد. از چادرهای راه راه سیاه و سفید تا جاذبههای منحصر به فرد و خارقالعاده درون آن، با جزئیات واضح و شاعرانه توصیف شده است. هر چادر شگفتی متفاوتی را در خود جای داده است، از باغی از یخ گرفته تا هزارتوی ابر. سیرک تجربه ای غوطه ور است، هم برای شخصیت های رمان و هم برای خوانندگانی که دعوت می شوند خود را در شگفتی های هزارتویی آن گم کنند. این محیط جادویی به خودی خود به یک شخصیت اصلی تبدیل می شود که در طرح و مضامین رمان یکپارچه است.
در قلب سیرک شبانه دو قهرمان آن، سلیا بوون و مارکو آلیسدیر قرار دارند. هر دو با یک رقابت جادویی، که توسط مربیانشان تنظیم شده است، محدود می شوند، که تعیین می کند که چه کسی شعبده باز برتر است. سلیا، دختر توهمپرداز افسانهای، پروسپرو افسونگر، دارای استعدادهای جادویی ذاتی است که تحت نظارت دقیق پدرش به آنها کمک میکند. از سوی دیگر، مارکو یتیمی است که توسط آقای مرموز اچ به فرزندی گرفته شده است که او را به شدت در هنرهای محرمانه آموزش می دهد. اگرچه در ابتدا از هویت یکدیگر بی خبرند، اما با شرکت در این دوئل عرفانی، زندگی آنها به طرز پیچیده ای در هم تنیده می شود.
رقابت بین سلیا و مارکو یک مسابقه معمولی قدرت یا شوخ طبعی نیست. در عوض، این نبرد خلاقیت و استقامت جادویی است که از طریق خود سیرک انجام می شود. هر رقیب باید جاذبههای فزایندهای خارقالعاده و پیچیده در سیرک ایجاد کند که برای پیشی گرفتن از دیگری طراحی شده است. این دوئل با مجموعه ای از قوانین انجام می شود که به اندازه سیرک مرموز هستند و هیچ یک از شرکت کنندگان به طور کامل دامنه یا عواقب اقدامات خود را درک نمی کنند. سیرک هم به عنوان میدان نبرد و هم به عنوان تابلوی نقاشی آنها عمل می کند و مخاطرات آنها بالاتر از آن چیزی است که هر یک از آنها متوجه می شوند.
این رمان مملو از شخصیتهای متنوع و جذاب است که هر کدام به داستان عمق و جذابیت میبخشند. چاندرش رویاپرداز پشت سیرک، گروهی از افراد قابل توجه را گرد هم می آورد تا رویای خود را زنده کند. در میان آنها دوقلوها، پوپت و ویجت، که دارای توانایی های جادویی منحصر به فرد خود هستند، و تسوکیکو، یک پیچیدگی مرموز با گذشته ای پنهان هستند. این شخصیتها به همراه شخصیتهای دیگری مانند ساعتساز آقای فریدریک تیسن، داستان را غنی میکنند و به فضای جادویی سیرک کمک میکنند.
زمان در «سیرک شبانه» نقشی تعیین کننده دارد. داستان در طول چندین دهه اتفاق می افتد و سیرک در مکان های مختلف در سراسر جهان ظاهر و ناپدید می شود. این سیال بودن زمان، حس جادو و رمز و راز را که در رمان نفوذ می کند، افزایش می دهد. ساختار غیر خطی روایت، با جابجایی بین دورههای زمانی و دیدگاههای مختلف، ملیلهای از داستانهای به هم پیوسته ایجاد میکند که به تدریج حقایق عمیقتری را درباره شخصیتها و خود سیرک آشکار میکند. زمان هم به یک محدودیت و هم به یک نیروی رهایی بخش تبدیل می شود و سرنوشت کسانی را که در حوزه سیرک هستند شکل می دهد.
سیرک شبانه در هسته خود داستانی از عشق و فداکاری است. رابطه سلیا و مارکو از رقبا به عاشق تبدیل می شود و پیوند آنها به نیروی محرکه داستان تبدیل می شود. عشق آنها یک عشق پیچیده و چند وجهی است که با شور و درگیری مشخص می شود، زیرا آنها با خواسته های رقابت خود و قوانین تحمیل شده بر آنها دست و پنجه نرم می کنند. موضوع فداکاری نیز رایج است، زیرا هر دو شخصیت باید با هزینه جادوی خود و پیامدهای اعمال خود مقابله کنند. سفر آنها به مدتهایی که افراد برای عشق میروند و فداکاریهایی که به خاطر دیگران حاضرند انجام دهند را بررسی میکند.
رمان مورگنشترن از قدرت تخیل و پتانسیل دگرگونکننده هنر تجلیل میکند. سیرک با خلاقیت های خارق العاده و نمایش های جادویی خود گواهی بر امکانات بی حد و حصر ذهن انسان است. این داستان خوانندگان را تشویق می کند تا خلاقیت خود را در آغوش بگیرند و جهان را از دریچه شگفتی و امکان ببینند. سیرک به عنوان استعاره ای برای دامنه بی حد و حصر تخیل عمل می کند و خوانندگان را به رویاپردازی فراتر از حد معمول و تصور جهانی که در آن هر چیزی ممکن است دعوت می کند.
مفهوم انتخاب موضوع مهمی در «سیرک شبانه» است. سلیا و مارکو در ابتدا به محدودیتهای رقابتی خود محدود میشوند و در مورد سرنوشت خود حرف چندانی نمیزنند. با این حال، با پیشرفت داستان، آنها شروع به ادعای اختیار خود و به چالش کشیدن قوانین حاکم بر زندگی خود می کنند. این رمان تنش بین سرنوشت و اراده آزاد و قدرت افراد در شکل دادن به سرنوشت خود را بررسی می کند. تلاش شخصیتها برای رهایی از محدودیتهای رقابتشان و اثبات هویت خود، اهمیت انتخاب و عاملیت شخصی را نشان میدهد.
با وجود تأکید بر انتخاب، «سیرک شبانه» به موضوعات سرنوشت و سرنوشت نیز می پردازد. شخصیتها در شبکهای از رویدادهای از پیش تعیینشده گرفتار شدهاند که توسط نیروهایی که خارج از کنترل آنها هستند، سازماندهی شدهاند. این رمان به بررسی تعادل ظریف بین سرنوشت و اراده آزاد و راه هایی می پردازد که افراد از طریق آن مسیرهایی را که پیش روی خود قرار داده اند طی می کنند. این ایده که سرنوشت رویدادهای خاصی بدون توجه به اقدامات فردی رخ می دهد، لایه ای از پیچیدگی را به داستان اضافه می کند و سؤالاتی را در مورد ماهیت سرنوشت و میزان تغییر آن ایجاد می کند.
نثر ارین مورگنشترن سرشار از تصاویر و جزئیات حسی است که تجربه خواندنی زنده و فراگیر را ایجاد می کند. توصیف سیرک و جاذبه های مختلف آن سرسبز و خاطره انگیز است و برای همه حواس جذاب است. خوانندگان تقریباً می توانند رنگ ها را ببینند، صداها را بشنوند و عطرهای سیرک را در حین گشت و گذار در دنیای مسحورکننده آن استشمام کنند. این غنای حسی نه تنها کیفیت جادویی داستان را افزایش می دهد، بلکه خوانندگان را در دنیای سیرک غوطه ور می کند و آن را ملموس و واقعی می کند.
از زمان انتشار، سیرک شبانه تحسین گسترده و طرفداران اختصاص یافته به دست آورده است. ترکیب منحصر به فرد آن از جادو، عاشقانه، و رمز و راز با خوانندگان در سراسر جهان طنین انداز شده است، و مضامین تخیل، عشق و انتخاب همچنان الهام بخش است. جذابیت ماندگار رمان در توانایی آن در انتقال خوانندگان به دنیای شگفتی و افسون و یادآوری جادویی است که در زندگی آنها وجود دارد. به عنوان یک اثر جادویی ادبی، سیرک شبانه به عنوان شاهدی بر قدرت داستان سرایی و جذابیت ماندگار رویاها است.
در «سیرک شبانه»، ارین مورگنشترن روایتی را ساخته است که هم مسحورکننده و هم قابل تامل است، داستانی که خوانندگان را به کشف مرزهای تخیل و باور به چیزهای خارقالعاده دعوت میکند. این رمان از طریق شخصیتهای پرطرفدار، محیطهای هیجانانگیز و مضامین جاودانهاش، مجذوب و مسحور میشود و تأثیری ماندگار بر همه کسانی که وارد دنیای جادویی آن میشوند، میگذارد.
کتاب سیرک شبانه در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۲ با بیش از ۹۸۷ هزار رای و ۱۰۵ هزار نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از مریم رفیعی و محمدرضا شفاهی به بازار عرضه شده است.
فهرست افتخارات سیرک شبانه
- حضور در فهرست پرفروشترین عناوین ادبیات آمریکا
- نامزد دریافت جایزهی بهترین کتاب گودریدز
- برندهی جایزهی ادبی الکس در سال ۲۰۱۲
- برندهی جایزهی بوک بروز در سال ۲۰۱۱
- برندهی جایزهی لوکس در سال ۲۰۱۲
- نامزد دریافت جایزهی ادبی گاردین
- نامزد دریافت جایزهی ادبی اورنج
- نامزد دریافت جایزهی لینکلن
فهرست مطالب سیرک شبانه
- انتظار
- بخش اول: آغاز
- پست غیرمنتظره
- شرطبندیِ یک جنتلمن
- طیف خاکستری
- آموزشهای جادویی
- بَتلور
- فریب
- تمرین نشانهگیری
- تاریکی و ستارگان
- یا حقیقت
- شُرکا و توطئهگران
- تسلیت
- خالکوبیِ پیچشگر
- ساعتشناسی
- تئاتر
- تدبیر
- آتش و نور
- چیزهای مخفی
- بخش دوم: روشنایی
- شب افتتاحیه، ۱: آغاز
- شب افتتاحیه، ۲: جرقهها
- شب افتتاحیه، ۳: دود و آینهها
- مرد آویزان
- طالعبینیِ خواب
- قوانین بازی
- چشیدن
- همراه بزرگتر
- آرزوها و امیال
- جَو
- رؤیاپردازان
- همکاریها
- تیکتاک ساعت
- چتر شعبدهباز
- بازتابها و کژنماییها
- فال ورق
- جادوگرِ درونِ درخت
- مکانهای موقتی
- حرکت
- بهیادِ تارا بورجس
- هزارتو
- فال گربه
- دیدار دونفره
- بخش سوم: تقاطعها
- دو عاشق
- سیزده
- قصههای وقت خواب
- حسابداری
- سه فنجان چای با لِینی بورجس
- دریاهای طوفانی
- یک خواهش
- دعوت
- تقاطعها، ۱: بدون درنگ
- تاریکیِ قبلاز سحر
- تقاطعها، ۲: خشمهای سرخ و تقدیرهای قرمز
- حوض اشک
- وداع
- نگاهی به عقب
- درد زیبا
- بخش چهارم: آتشافروز
- ریزهکاریها
- بازی با آتش
- در راه از لندن به مونیخ
- گریز
- تنگنا
- ملاقاتها
- فریبنده اما مرگبار
- پیشآگاهی
- تعقیب
- شبحهای پیر
- پیامد
- آتشافروز
- دگرگونی
- معلق
- روشنکردن دوم آتش
- بخش پنجم: غیبگویی
- حکایت تقدیرها
- نقشهها
- قصهها
- رؤیای خوش
- سپاسگزاری
- پینوشتها
داستان سیرک شبانه
سیرک شبانه یک افسانه خیالی است که در نزدیکی لندن غیرتاریخی ویکتوریایی در یک سیرک سرگردان و جادویی که فقط از غروب تا طلوع خورشید باز است. سیرک رویاها نمایشگاه هایی مانند توهم پردازان، فالگیرها و جاذبه هایی دارد که قوانین فیزیک و واقعیت را به چالش می کشند. سیرک برنامه مشخصی ندارد و بدون هشدار در شهرها و شهرک های تصادفی ظاهر و ناپدید می شود.
سیرک از جادوی واقعی نیرو می گیرد و اجراکنندگان اغلب کارهایی را انجام می دهند که برای تماشاگران غیرممکن به نظر می رسد. سیرک علاوه بر نمایش بهترین استعدادهای جادویی جهان، به عنوان میدانی برای حمایت از دو جادوگر قدرتمند عمل می کند. پروسپرو افسونگر توهمپرداز در سطح جهانی و آقای اچ معمایی – توافق میکنند که هر کدام یک جادوگر جوان را تربیت کرده و تربیت کنند، که در نهایت در نبرد ارادهها و جادو با دیگری روبرو میشود.
هیچ یک از افراد تحت حمایت مجاز به یادگیری هویت رقیب خود نیستند. این درگیری مخفیانه توسط پروکسی به عنوان بازی نامیده می شود. پروسپرو دخترش سلیا بوون را مجبور میکند تا مهارتهای توهمآمیز خود را از طریق روشهای آموزشی سخت و اغلب بیرحمانه کامل کند. در همین حال، آقای اچ مارکو را آموزش می دهد تا صحنه های خارق العاده ای را خلق کند که فقط در ذهن هدف جادویی او وجود دارد.
هنگامی که سلیا و مارکو به بلوغ می رسند، هر دو تبدیل به جادوگران با استعدادی شده اند، به طور جداگانه برای پیوستن به سیرک رویاها استخدام می شوند. سلیا از جادوی خود برای سرگرم کردن جمعیت و حفظ شبکه پیچیده چادرها و نمایشگاه های ماورایی سیرک استفاده می کند. در همین حال، مارکو به عنوان دستیار تهیهکننده سیرک کار میکند که مانع از آن میشود که مستقیماً با سیرک سفر کند.
همانطور که بازی ادامه دارد، سلیا و مارکو مشکوک هستند که رقیب آنها در سیرک رویاها کار می کند. آنها هر کدام نمایشگاه هایی برای سیرک می سازند که قدرت هایشان را به نمایش می گذارد، امیدوارند که این به آنها اجازه دهد بازی را برنده شوند. مارکو همچنین با فالگیر سیرک رابطه عاشقانه ای را آغاز می کند، اما او و سلیا در نهایت پس از فهمیدن اینکه رقیب یکدیگر هستند عاشق یکدیگر می شوند.
با این حال، دیگر نوازندگان شروع به مشکوک شدن به قدرت سیرک می کنند: آنها هرگز پیر نمی شوند، به نظر می رسد اجازه دارند سیرک را ترک کنند، یا اعمالشان با شکست مواجه می شود. وقتی یکی از سرمایهگذاران اولیه سیرک در شرایط مرموز میمیرد و اقدامات اشتباه میشوند، تنشها در بین گروه بالا میرود. هنگامی که یک تماشاگر به طور تصادفی در یک نمایشگاه مورد اصابت چاقو قرار می گیرد، سلیا تصمیم می گیرد که بازی را در اسرع وقت به پایان برساند و در عین حال سیرک و افراد درگیر با آن را نیز حفظ کند.
سلیا از روح پروسپرو یاد می گیرد که بازی تا زمانی که یکی از شرکت کنندگان نتواند ادامه دهد یا بمیرد ادامه خواهد داشت. او همچنین میآموزد که تسوکیکو، گرداننده سیرک، در قسمت قبلی بازی شرکت کرد و تنها زمانی برنده شد که حریفش خودکشی کرد. پس از اینکه مذاکرات سلیا و مارکو با روح پروسپرو و آقای اچ برای پایان دادن به مسابقه با شکست مواجه شد، تسوکیکو تصمیم می گیرد مارکو را بکشد و مسابقه را پایان دهد، بنابراین سیرک و گروه آن را از آسیب بیشتر در امان می دارد.
درست زمانی که او می خواهد مارکو را بکشد، سلیا برای نجات او هجوم می آورد، که این دو عاشق را از واقعیت جدا می کند و آنها را به عنوان ارواح غیرجسمی به سیرک می بندد. این امر سیرک رویاها را به سمت خود تخریبی سوق میدهد، که تنها زمانی متوقف میشود که سلیا و مارکو به شکلی جادویی آن را به دو تن از اجراکنندگانش (دوقلوها پوپت و ویجت) و بیلی کلارک، یک طرفدار سیرک متصل میکنند.
این ترتیب روح سیرک را احیا می کند و آن را از تباهی نجات می دهد. با توجه به اینکه سلیا و مارکو هر دو فقط به عنوان ارواح وجود دارند، مسابقه از طریق بن بست کامل اعلام می شود. پاپت و ویجت در مورد آزادی باقیمانده دارایی های سیرک از تهیه کننده سابق خود و آقای اچ مذاکره می کنند.
این کتاب با یک مکاشفه پایان مییابد که پاپت، ویجت، بیلی و سیرک هنوز در دوران مدرن وجود دارند و بیش از یک قرن است که حفظ شدهاند.
بخشهایی از سیرک شبانه
امشب آخرین اجرای یک برنامهی خیلی محدود است. پِراُسْپِروی افسونگر مدتی است لندن را مستفیض نکرده و رزروها فقط برای یک هفته از اجراهاست، بدون اجرا درطولِ روز. بلیتها، بااینکه قیمت سرسامآوری برایشان تعیین شده، بهسرعت فروش رفتند و تئاتر پُرِ پر شده؛ خیلی از زنان بادبزنهایشان را در دست نگه داشتهاند تا دکلتهشان را باد بزنند و گرمای سنگینی را که بهرغم خنکای پاییزیِ بیرون فضا را پر کرده پس برانند.
در زمان خاصی درطولِ شب، هرکدام از آن بادبزنها ناگهان پرندهای کوچک میشود، تا جایی که دستههایی از آن بادبزنها در سالن تئاتر، درمیانِ تشویقی پرغوغا، حلقه میزنند. وقتی هریک از پرندهها برمیگردد و دوباره بهشکل بادبزنی جمعشده روی پای صاحبش میافتد، تشویق فقط بیشتر میشود، بااینکه بعضیها آنقدر متحیرند که نمیتوانند دست بزنند. اینها بادبزنهای توری و پَردار را شگفتزده در دستانشان جابهجا میکنند و دیگر اصلاً متوجه گرما نیستند.
مردی که کت خاکستری به تن دارد و در جایگاه سمت چپ صحنه نشسته تشویق نمیکند؛ نه برای این، نه برای هیچ شعبدهی دیگری درطولِ شب. مردِ روی سکو را با نگاه خیرهی مداوم و موشکافانهای تماشا میکند که هیچوقت در تمام طول اجرا تغییری نمیکند. او حتی یک بار هم دستان دستکشپوشش را برای کفزدن بلند نمیکند.
با دیدن کارهایی که باعث میشود تماشاچیهای مسحور دست بزنند یا نفس در سینه حبس کنند یا گاهی جیغی از سر غافلگیری بکشند حتی ابرویش را هم بالا نمیدهد. بعد از این که اجرا خاتمه مییابد، مرد کتخاکستری بهراحتی راهش را ازمیانِ ازدحام جمعیت در لابیِ سالن باز میکند. از دری پردهدار عبور میکند و بدون آنکه ببینندش به اتاق گریم میرود.
……………………..
مردی که کت خاکستری به تن دارد و در جایگاه سمت چپ صحنه نشسته تشویق نمیکند؛ نه برای این، نه برای هیچ شعبدهی دیگری درطولِ شب. مردِ روی سکو را با نگاه خیرهی مداوم و موشکافانهای تماشا میکند که هیچوقت در تمام طول اجرا تغییری نمیکند. او یک بار هم دستان دستکشپوشش را برای کفزدن بلند نمیکند.
با دیدن کارهایی که باعث میشود تماشاچیهای مسحور دست بزنند یا نفس در سینه حبس کنند یا گاهی جیغی از سر غافلگیری بکشند ابرویش را هم بالا نمیدهد.
بعداز اینکه اجرا خاتمه مییابد، مرد کتخاکستری بهراحتی راهش را ازمیانِ ازدحام جمعیت در لابیِ سالن باز میکند. از دری پردهدار عبور میکند و بدون آنکه ببینندش به اتاق گریم میرود. دستیاران صحنه و لباس حتی به او نگاه هم نمیکنند.
با سرِ نقرهایِ عصایش، دری را که آنطرفِ راهروست میکوبد. در خودبهخود باز میشود و اتاق گریم بههمریختهای را نمایان میکند که با آینههایی پوشانده شده که هرکدام نمای متفاوتی از پِراُسْپِرو را منعکس میکنند.
کتِ دُمچلچلهایاش با تنبلی روی صندلیِ دستهدار و مخملی رها شده و جلیقهاش با دکمههای باز روی پیراهن لبهتوریاش آویزان است. کلاهِ سیلندری که در اجرایش سهم زیادی داشت روی جالباسیِ کناری است.
مردِ روی صحنه جوانتر به نظر میآمد؛ سنش زیر درخشش چراغهای پای صحنه و لایههایی از گریم مدفون شده بود. چهرهی درون آینهها چینوچروک دارد و موها بهشدت به سفیدی میزنند. اما چیز شادابی در پوزخندی است که با دیدن مردی که در چارچوب در ایستاده ظاهر میشود.
بدون اینکه رویش را از آینه برگرداند، به انعکاس خاکستریِ ترسناکِ شبحمانند میگوید: «ازش متنفر بودی، مگه نه؟» تهماندهی ضخیمی از پودر را با دستمالی که شاید زمانی سفید بوده از صورتش پاک میکند.
مرد کتخاکستری، درحالیکه در را بهآرامی پشتسرش میبندد، میگوید: «من هم از دیدنت خوشحالم، هکتور.»
هکتور بووِن خندهکنان میگوید: «معلوم بود که از دقیقهبهدقیقهش بیزار بودی. سعی نکن انکار کنی، چون داشتم نگاهت میکردم.»
اگر به کتاب سیرک شبانه علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای تخیلی و عاشقانه در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.
26 خرداد 1403
سیرک شبانه
«سیرک شبانه» اثری است از ارین مورگنشترن (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۷۸) که در سال ۲۰۱۱ منتشر شده است. این کتاب به روایت یک داستان عاشقانه در یک سیرک مرموز که فقط شبها باز است، میپردازد.
دربارهی سیرک شبانه
سیرک شبانه نوشته ارین مورگنشترن که اولین بار در سال ۲۰۱۱ منتشر شد، رمانی مسحورکننده است که مرزهای واقعیت و داستان را درنوردیده است. خوانندگان را به دنیایی دعوت می کند که جادو و شگفتی در تار و پود زندگی روزمره تنیده شده است. داستان حول محور یک سیرک مرموز و شبانه است که بدون هشدار ظاهر می شود و فقط در شب باز است.
این منظره مسحورکننده که با نام سیرک رویاها شناخته می شود، تصورات همه کسانی را که با آن روبرو می شوند را مجذوب خود می کند. فضای رمان فضایی از زیبایی های اثیری و جذابیت های ماورایی است که زمینه را برای روایتی خارق العاده فراهم می کند.
سیرک صرفاً یک پسزمینه نیست، بلکه موجودی زنده و نفسگیر است که در طول داستان تکامل مییابد. از چادرهای راه راه سیاه و سفید تا جاذبههای منحصر به فرد و خارقالعاده درون آن، با جزئیات واضح و شاعرانه توصیف شده است. هر چادر شگفتی متفاوتی را در خود جای داده است، از باغی از یخ گرفته تا هزارتوی ابر. سیرک تجربه ای غوطه ور است، هم برای شخصیت های رمان و هم برای خوانندگانی که دعوت می شوند خود را در شگفتی های هزارتویی آن گم کنند. این محیط جادویی به خودی خود به یک شخصیت اصلی تبدیل می شود که در طرح و مضامین رمان یکپارچه است.
در قلب سیرک شبانه دو قهرمان آن، سلیا بوون و مارکو آلیسدیر قرار دارند. هر دو با یک رقابت جادویی، که توسط مربیانشان تنظیم شده است، محدود می شوند، که تعیین می کند که چه کسی شعبده باز برتر است. سلیا، دختر توهمپرداز افسانهای، پروسپرو افسونگر، دارای استعدادهای جادویی ذاتی است که تحت نظارت دقیق پدرش به آنها کمک میکند. از سوی دیگر، مارکو یتیمی است که توسط آقای مرموز اچ به فرزندی گرفته شده است که او را به شدت در هنرهای محرمانه آموزش می دهد. اگرچه در ابتدا از هویت یکدیگر بی خبرند، اما با شرکت در این دوئل عرفانی، زندگی آنها به طرز پیچیده ای در هم تنیده می شود.
رقابت بین سلیا و مارکو یک مسابقه معمولی قدرت یا شوخ طبعی نیست. در عوض، این نبرد خلاقیت و استقامت جادویی است که از طریق خود سیرک انجام می شود. هر رقیب باید جاذبههای فزایندهای خارقالعاده و پیچیده در سیرک ایجاد کند که برای پیشی گرفتن از دیگری طراحی شده است. این دوئل با مجموعه ای از قوانین انجام می شود که به اندازه سیرک مرموز هستند و هیچ یک از شرکت کنندگان به طور کامل دامنه یا عواقب اقدامات خود را درک نمی کنند. سیرک هم به عنوان میدان نبرد و هم به عنوان تابلوی نقاشی آنها عمل می کند و مخاطرات آنها بالاتر از آن چیزی است که هر یک از آنها متوجه می شوند.
این رمان مملو از شخصیتهای متنوع و جذاب است که هر کدام به داستان عمق و جذابیت میبخشند. چاندرش رویاپرداز پشت سیرک، گروهی از افراد قابل توجه را گرد هم می آورد تا رویای خود را زنده کند. در میان آنها دوقلوها، پوپت و ویجت، که دارای توانایی های جادویی منحصر به فرد خود هستند، و تسوکیکو، یک پیچیدگی مرموز با گذشته ای پنهان هستند. این شخصیتها به همراه شخصیتهای دیگری مانند ساعتساز آقای فریدریک تیسن، داستان را غنی میکنند و به فضای جادویی سیرک کمک میکنند.
زمان در «سیرک شبانه» نقشی تعیین کننده دارد. داستان در طول چندین دهه اتفاق می افتد و سیرک در مکان های مختلف در سراسر جهان ظاهر و ناپدید می شود. این سیال بودن زمان، حس جادو و رمز و راز را که در رمان نفوذ می کند، افزایش می دهد. ساختار غیر خطی روایت، با جابجایی بین دورههای زمانی و دیدگاههای مختلف، ملیلهای از داستانهای به هم پیوسته ایجاد میکند که به تدریج حقایق عمیقتری را درباره شخصیتها و خود سیرک آشکار میکند. زمان هم به یک محدودیت و هم به یک نیروی رهایی بخش تبدیل می شود و سرنوشت کسانی را که در حوزه سیرک هستند شکل می دهد.
سیرک شبانه در هسته خود داستانی از عشق و فداکاری است. رابطه سلیا و مارکو از رقبا به عاشق تبدیل می شود و پیوند آنها به نیروی محرکه داستان تبدیل می شود. عشق آنها یک عشق پیچیده و چند وجهی است که با شور و درگیری مشخص می شود، زیرا آنها با خواسته های رقابت خود و قوانین تحمیل شده بر آنها دست و پنجه نرم می کنند. موضوع فداکاری نیز رایج است، زیرا هر دو شخصیت باید با هزینه جادوی خود و پیامدهای اعمال خود مقابله کنند. سفر آنها به مدتهایی که افراد برای عشق میروند و فداکاریهایی که به خاطر دیگران حاضرند انجام دهند را بررسی میکند.
رمان مورگنشترن از قدرت تخیل و پتانسیل دگرگونکننده هنر تجلیل میکند. سیرک با خلاقیت های خارق العاده و نمایش های جادویی خود گواهی بر امکانات بی حد و حصر ذهن انسان است. این داستان خوانندگان را تشویق می کند تا خلاقیت خود را در آغوش بگیرند و جهان را از دریچه شگفتی و امکان ببینند. سیرک به عنوان استعاره ای برای دامنه بی حد و حصر تخیل عمل می کند و خوانندگان را به رویاپردازی فراتر از حد معمول و تصور جهانی که در آن هر چیزی ممکن است دعوت می کند.
مفهوم انتخاب موضوع مهمی در «سیرک شبانه» است. سلیا و مارکو در ابتدا به محدودیتهای رقابتی خود محدود میشوند و در مورد سرنوشت خود حرف چندانی نمیزنند. با این حال، با پیشرفت داستان، آنها شروع به ادعای اختیار خود و به چالش کشیدن قوانین حاکم بر زندگی خود می کنند. این رمان تنش بین سرنوشت و اراده آزاد و قدرت افراد در شکل دادن به سرنوشت خود را بررسی می کند. تلاش شخصیتها برای رهایی از محدودیتهای رقابتشان و اثبات هویت خود، اهمیت انتخاب و عاملیت شخصی را نشان میدهد.
با وجود تأکید بر انتخاب، «سیرک شبانه» به موضوعات سرنوشت و سرنوشت نیز می پردازد. شخصیتها در شبکهای از رویدادهای از پیش تعیینشده گرفتار شدهاند که توسط نیروهایی که خارج از کنترل آنها هستند، سازماندهی شدهاند. این رمان به بررسی تعادل ظریف بین سرنوشت و اراده آزاد و راه هایی می پردازد که افراد از طریق آن مسیرهایی را که پیش روی خود قرار داده اند طی می کنند. این ایده که سرنوشت رویدادهای خاصی بدون توجه به اقدامات فردی رخ می دهد، لایه ای از پیچیدگی را به داستان اضافه می کند و سؤالاتی را در مورد ماهیت سرنوشت و میزان تغییر آن ایجاد می کند.
نثر ارین مورگنشترن سرشار از تصاویر و جزئیات حسی است که تجربه خواندنی زنده و فراگیر را ایجاد می کند. توصیف سیرک و جاذبه های مختلف آن سرسبز و خاطره انگیز است و برای همه حواس جذاب است. خوانندگان تقریباً می توانند رنگ ها را ببینند، صداها را بشنوند و عطرهای سیرک را در حین گشت و گذار در دنیای مسحورکننده آن استشمام کنند. این غنای حسی نه تنها کیفیت جادویی داستان را افزایش می دهد، بلکه خوانندگان را در دنیای سیرک غوطه ور می کند و آن را ملموس و واقعی می کند.
از زمان انتشار، سیرک شبانه تحسین گسترده و طرفداران اختصاص یافته به دست آورده است. ترکیب منحصر به فرد آن از جادو، عاشقانه، و رمز و راز با خوانندگان در سراسر جهان طنین انداز شده است، و مضامین تخیل، عشق و انتخاب همچنان الهام بخش است. جذابیت ماندگار رمان در توانایی آن در انتقال خوانندگان به دنیای شگفتی و افسون و یادآوری جادویی است که در زندگی آنها وجود دارد. به عنوان یک اثر جادویی ادبی، سیرک شبانه به عنوان شاهدی بر قدرت داستان سرایی و جذابیت ماندگار رویاها است.
در «سیرک شبانه»، ارین مورگنشترن روایتی را ساخته است که هم مسحورکننده و هم قابل تامل است، داستانی که خوانندگان را به کشف مرزهای تخیل و باور به چیزهای خارقالعاده دعوت میکند. این رمان از طریق شخصیتهای پرطرفدار، محیطهای هیجانانگیز و مضامین جاودانهاش، مجذوب و مسحور میشود و تأثیری ماندگار بر همه کسانی که وارد دنیای جادویی آن میشوند، میگذارد.
کتاب سیرک شبانه در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۲ با بیش از ۹۸۷ هزار رای و ۱۰۵ هزار نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از مریم رفیعی و محمدرضا شفاهی به بازار عرضه شده است.
فهرست افتخارات سیرک شبانه
فهرست مطالب سیرک شبانه
داستان سیرک شبانه
سیرک شبانه یک افسانه خیالی است که در نزدیکی لندن غیرتاریخی ویکتوریایی در یک سیرک سرگردان و جادویی که فقط از غروب تا طلوع خورشید باز است. سیرک رویاها نمایشگاه هایی مانند توهم پردازان، فالگیرها و جاذبه هایی دارد که قوانین فیزیک و واقعیت را به چالش می کشند. سیرک برنامه مشخصی ندارد و بدون هشدار در شهرها و شهرک های تصادفی ظاهر و ناپدید می شود.
سیرک از جادوی واقعی نیرو می گیرد و اجراکنندگان اغلب کارهایی را انجام می دهند که برای تماشاگران غیرممکن به نظر می رسد. سیرک علاوه بر نمایش بهترین استعدادهای جادویی جهان، به عنوان میدانی برای حمایت از دو جادوگر قدرتمند عمل می کند. پروسپرو افسونگر توهمپرداز در سطح جهانی و آقای اچ معمایی – توافق میکنند که هر کدام یک جادوگر جوان را تربیت کرده و تربیت کنند، که در نهایت در نبرد ارادهها و جادو با دیگری روبرو میشود.
هیچ یک از افراد تحت حمایت مجاز به یادگیری هویت رقیب خود نیستند. این درگیری مخفیانه توسط پروکسی به عنوان بازی نامیده می شود. پروسپرو دخترش سلیا بوون را مجبور میکند تا مهارتهای توهمآمیز خود را از طریق روشهای آموزشی سخت و اغلب بیرحمانه کامل کند. در همین حال، آقای اچ مارکو را آموزش می دهد تا صحنه های خارق العاده ای را خلق کند که فقط در ذهن هدف جادویی او وجود دارد.
هنگامی که سلیا و مارکو به بلوغ می رسند، هر دو تبدیل به جادوگران با استعدادی شده اند، به طور جداگانه برای پیوستن به سیرک رویاها استخدام می شوند. سلیا از جادوی خود برای سرگرم کردن جمعیت و حفظ شبکه پیچیده چادرها و نمایشگاه های ماورایی سیرک استفاده می کند. در همین حال، مارکو به عنوان دستیار تهیهکننده سیرک کار میکند که مانع از آن میشود که مستقیماً با سیرک سفر کند.
همانطور که بازی ادامه دارد، سلیا و مارکو مشکوک هستند که رقیب آنها در سیرک رویاها کار می کند. آنها هر کدام نمایشگاه هایی برای سیرک می سازند که قدرت هایشان را به نمایش می گذارد، امیدوارند که این به آنها اجازه دهد بازی را برنده شوند. مارکو همچنین با فالگیر سیرک رابطه عاشقانه ای را آغاز می کند، اما او و سلیا در نهایت پس از فهمیدن اینکه رقیب یکدیگر هستند عاشق یکدیگر می شوند.
با این حال، دیگر نوازندگان شروع به مشکوک شدن به قدرت سیرک می کنند: آنها هرگز پیر نمی شوند، به نظر می رسد اجازه دارند سیرک را ترک کنند، یا اعمالشان با شکست مواجه می شود. وقتی یکی از سرمایهگذاران اولیه سیرک در شرایط مرموز میمیرد و اقدامات اشتباه میشوند، تنشها در بین گروه بالا میرود. هنگامی که یک تماشاگر به طور تصادفی در یک نمایشگاه مورد اصابت چاقو قرار می گیرد، سلیا تصمیم می گیرد که بازی را در اسرع وقت به پایان برساند و در عین حال سیرک و افراد درگیر با آن را نیز حفظ کند.
سلیا از روح پروسپرو یاد می گیرد که بازی تا زمانی که یکی از شرکت کنندگان نتواند ادامه دهد یا بمیرد ادامه خواهد داشت. او همچنین میآموزد که تسوکیکو، گرداننده سیرک، در قسمت قبلی بازی شرکت کرد و تنها زمانی برنده شد که حریفش خودکشی کرد. پس از اینکه مذاکرات سلیا و مارکو با روح پروسپرو و آقای اچ برای پایان دادن به مسابقه با شکست مواجه شد، تسوکیکو تصمیم می گیرد مارکو را بکشد و مسابقه را پایان دهد، بنابراین سیرک و گروه آن را از آسیب بیشتر در امان می دارد.
درست زمانی که او می خواهد مارکو را بکشد، سلیا برای نجات او هجوم می آورد، که این دو عاشق را از واقعیت جدا می کند و آنها را به عنوان ارواح غیرجسمی به سیرک می بندد. این امر سیرک رویاها را به سمت خود تخریبی سوق میدهد، که تنها زمانی متوقف میشود که سلیا و مارکو به شکلی جادویی آن را به دو تن از اجراکنندگانش (دوقلوها پوپت و ویجت) و بیلی کلارک، یک طرفدار سیرک متصل میکنند.
این ترتیب روح سیرک را احیا می کند و آن را از تباهی نجات می دهد. با توجه به اینکه سلیا و مارکو هر دو فقط به عنوان ارواح وجود دارند، مسابقه از طریق بن بست کامل اعلام می شود. پاپت و ویجت در مورد آزادی باقیمانده دارایی های سیرک از تهیه کننده سابق خود و آقای اچ مذاکره می کنند.
این کتاب با یک مکاشفه پایان مییابد که پاپت، ویجت، بیلی و سیرک هنوز در دوران مدرن وجود دارند و بیش از یک قرن است که حفظ شدهاند.
بخشهایی از سیرک شبانه
امشب آخرین اجرای یک برنامهی خیلی محدود است. پِراُسْپِروی افسونگر مدتی است لندن را مستفیض نکرده و رزروها فقط برای یک هفته از اجراهاست، بدون اجرا درطولِ روز. بلیتها، بااینکه قیمت سرسامآوری برایشان تعیین شده، بهسرعت فروش رفتند و تئاتر پُرِ پر شده؛ خیلی از زنان بادبزنهایشان را در دست نگه داشتهاند تا دکلتهشان را باد بزنند و گرمای سنگینی را که بهرغم خنکای پاییزیِ بیرون فضا را پر کرده پس برانند.
در زمان خاصی درطولِ شب، هرکدام از آن بادبزنها ناگهان پرندهای کوچک میشود، تا جایی که دستههایی از آن بادبزنها در سالن تئاتر، درمیانِ تشویقی پرغوغا، حلقه میزنند. وقتی هریک از پرندهها برمیگردد و دوباره بهشکل بادبزنی جمعشده روی پای صاحبش میافتد، تشویق فقط بیشتر میشود، بااینکه بعضیها آنقدر متحیرند که نمیتوانند دست بزنند. اینها بادبزنهای توری و پَردار را شگفتزده در دستانشان جابهجا میکنند و دیگر اصلاً متوجه گرما نیستند.
مردی که کت خاکستری به تن دارد و در جایگاه سمت چپ صحنه نشسته تشویق نمیکند؛ نه برای این، نه برای هیچ شعبدهی دیگری درطولِ شب. مردِ روی سکو را با نگاه خیرهی مداوم و موشکافانهای تماشا میکند که هیچوقت در تمام طول اجرا تغییری نمیکند. او حتی یک بار هم دستان دستکشپوشش را برای کفزدن بلند نمیکند.
با دیدن کارهایی که باعث میشود تماشاچیهای مسحور دست بزنند یا نفس در سینه حبس کنند یا گاهی جیغی از سر غافلگیری بکشند حتی ابرویش را هم بالا نمیدهد. بعد از این که اجرا خاتمه مییابد، مرد کتخاکستری بهراحتی راهش را ازمیانِ ازدحام جمعیت در لابیِ سالن باز میکند. از دری پردهدار عبور میکند و بدون آنکه ببینندش به اتاق گریم میرود.
……………………..
مردی که کت خاکستری به تن دارد و در جایگاه سمت چپ صحنه نشسته تشویق نمیکند؛ نه برای این، نه برای هیچ شعبدهی دیگری درطولِ شب. مردِ روی سکو را با نگاه خیرهی مداوم و موشکافانهای تماشا میکند که هیچوقت در تمام طول اجرا تغییری نمیکند. او یک بار هم دستان دستکشپوشش را برای کفزدن بلند نمیکند.
با دیدن کارهایی که باعث میشود تماشاچیهای مسحور دست بزنند یا نفس در سینه حبس کنند یا گاهی جیغی از سر غافلگیری بکشند ابرویش را هم بالا نمیدهد.
بعداز اینکه اجرا خاتمه مییابد، مرد کتخاکستری بهراحتی راهش را ازمیانِ ازدحام جمعیت در لابیِ سالن باز میکند. از دری پردهدار عبور میکند و بدون آنکه ببینندش به اتاق گریم میرود. دستیاران صحنه و لباس حتی به او نگاه هم نمیکنند.
با سرِ نقرهایِ عصایش، دری را که آنطرفِ راهروست میکوبد. در خودبهخود باز میشود و اتاق گریم بههمریختهای را نمایان میکند که با آینههایی پوشانده شده که هرکدام نمای متفاوتی از پِراُسْپِرو را منعکس میکنند.
کتِ دُمچلچلهایاش با تنبلی روی صندلیِ دستهدار و مخملی رها شده و جلیقهاش با دکمههای باز روی پیراهن لبهتوریاش آویزان است. کلاهِ سیلندری که در اجرایش سهم زیادی داشت روی جالباسیِ کناری است.
مردِ روی صحنه جوانتر به نظر میآمد؛ سنش زیر درخشش چراغهای پای صحنه و لایههایی از گریم مدفون شده بود. چهرهی درون آینهها چینوچروک دارد و موها بهشدت به سفیدی میزنند. اما چیز شادابی در پوزخندی است که با دیدن مردی که در چارچوب در ایستاده ظاهر میشود.
بدون اینکه رویش را از آینه برگرداند، به انعکاس خاکستریِ ترسناکِ شبحمانند میگوید: «ازش متنفر بودی، مگه نه؟» تهماندهی ضخیمی از پودر را با دستمالی که شاید زمانی سفید بوده از صورتش پاک میکند.
مرد کتخاکستری، درحالیکه در را بهآرامی پشتسرش میبندد، میگوید: «من هم از دیدنت خوشحالم، هکتور.»
هکتور بووِن خندهکنان میگوید: «معلوم بود که از دقیقهبهدقیقهش بیزار بودی. سعی نکن انکار کنی، چون داشتم نگاهت میکردم.»
اگر به کتاب سیرک شبانه علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای تخیلی و عاشقانه در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، تخیلی، داستان خارجی، رمان، عاشقانه
۰ برچسبها: ادبیات جهان، ارین مورگنشترن، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب