همنت

«همنت» اثری است از مگی اوفارل (نویسنده‌ی اهل ایرلند شمالی، متولد ۱۹۷۲) که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای زندگی فرزند بیمار ویلیام شکسپیر، به نام همنت، می‌پردازد.

درباره‌ی همنت

«همنت» نوشته‌ی مگی اوفارل، رمانی عمیقاً تکان دهنده است که زندگی و مرگ همنت، پسر ویلیام شکسپیر را دوباره به تصویر می کشد. این اثر داستانی تاریخی در اواخر قرن شانزدهم می گذرد، درد دل و انعطاف پذیری خانواده ای را که در حال عبور از تراژدی شخصی از دست دادن یک فرزند هستند، به تصویر می کشد. این رمان در استراتفورد آپون آون می گذرد و ترکیبی غنی از جزئیات تاریخی، عمق احساسی و نثر غنایی را ارائه می دهد.

داستان حول محور زندگی همسر شکسپیر، اگنس (که بیشتر با نام آن هاتاوی شناخته می‌شود) و فرزندانشان است. اگنس به عنوان زنی با شهود فوق العاده و توانایی های شفابخش، عمیقاً مرتبط با طبیعت و دنیای عرفانی به تصویر کشیده شده است. رابطه او با همسرش با پیچیدگی لطیفی به تصویر کشیده شده است که هم عشق و هم فاصله ای را که بین آنها به دلیل کار شکسپیر در لندن وجود دارد برجسته می کند.

همنت، تنها پسرشان، کودکی باهوش و حساس است که مرگ نابهنگامش در سن یازده سالگی عمیقاً خانواده اش را تحت تأثیر قرار می دهد. این رمان به‌طور پیچیده دو خط زمانی را به هم می‌پیوندد: رویدادهای فوری منجر به مرگ همنت و فلاش‌بک‌هایی که به بررسی خواستگاری و ازدواج زودهنگام اگنس و شکسپیر می‌پردازند. اوفارل از طریق این ساختار روایی دوگانه، مضامین عشق، غم و اندوه و تأثیر پایدار از دست دادن را بررسی می کند.

یکی از موضوعات اصلی کتاب، پیوند بین اگنس و فرزندانش است. اوفارل تصویر واضحی از عشق شدید یک مادر و ارتباط شهودی که با فرزندانش به اشتراک می گذارد ترسیم می کند. توانایی‌های اگنس به‌عنوان یک درمانگر، یک موتیف تکرارشونده است، که نمادی از تلاش‌های او برای محافظت و پرورش خانواده‌اش در میان چالش‌هایی است که با آن‌ها روبرو هستند.

تصویر اوفارل از شکسپیر ظریف و در عین حال تاثیرگذار است. او بیشتر به عنوان «پدر» یا «شوهر» نامیده می شود، یک انتخاب عمدی که تمرکز را بر روی تجربه خانواده به جای شهرت او معطوف می کند. غیبت او به دلیل حرفه‌اش و فشار متعاقب آن بر پویایی خانواده به طرز تلخی به تصویر کشیده می‌شود و لایه‌هایی از پیچیدگی عاطفی را به روایت اضافه می‌کند.

این رمان همچنین به بافت تاریخی آن زمان می پردازد و واقعیت های خشن زندگی قرن شانزدهم را به تصویر می کشد. طاعون بوبونیک که جان همنت را می گیرد، با جزئیات وحشتناکی توصیف شده است که آسیب پذیری زندگی در این دوره را برجسته می کند. تحقیقات دقیق اوفارل در توصیف‌های واضح او از زندگی روزمره آن دوران، از روتین‌های خانگی گرفته تا محیط اجتماعی و فرهنگی گسترده‌تر، مشهود است.

«همنت» فقط داستانی درباره از دست دادن نیست. این جشن شادی های کوچک زندگی و قدرت پایدار عشق است. لحظات مهربانی بین اعضای خانواده، زیبایی دنیای طبیعی، و آرامشی که در هنر و خلاقیت یافت می شود، همه با لطافتی غنایی به تصویر کشیده شده اند که بر غنای عاطفی رمان تأکید می کند.

شخصیت اگنس به عنوان نمادی از قدرت و انعطاف پذیری برجسته است. سفر او در میان غم و اندوه، تلاش های او برای نگه داشتن خانواده اش و پذیرش نهایی او از مرگ همنت با همدلی و بینش عمیق انجام می شود. تصویر ظریف اوفارل از اگنس او ​​را از یک پاورقی تاریخی به یک قهرمان کاملاً درک شده و جذاب تبدیل می کند.

ویژگی نوشته اوفارل زبان شاعرانه و تصاویر خاطره انگیز است. او به طرز ماهرانه‌ای جزئیات حسی آن دوره را به تصویر می‌کشد و خوانندگان را با توصیف‌های واضح از مناظر، صداها و بوهای آن به دنیای استراتفورد آپون آون می‌کشاند. نثر او هم تغزلی و هم دقیق است و روایتی بسیار زیبا خلق می کند که مدت ها پس از صفحه آخر در ذهن باقی می ماند.

کاوش رمان در غم و اندوه هم جهانی و هم عمیقاً شخصی است. اوفارل درد خام از دست دادن و روند آهسته و ناهموار بهبودی را با حساسیت زیادی منتقل می کند. سفر احساسی هر شخصیت با صداقت و عمق به تصویر کشیده می شود و باعث می شود که تجربیات آنها در سطح عمیقی با خوانندگان طنین انداز شود.

«همنت» همچنین مراقبه ای در مورد قدرت حافظه و داستان سرایی ارائه می دهد. روشی که اگنس و شکسپیر با مرگ پسرشان کنار می‌آیند، به‌ویژه اینکه چگونه شکسپیر غم و اندوه خود را در آثارش هدایت می‌کند، بر قدرت دگرگون‌کننده هنر تأکید می‌کند. این رمان به طرز ماهرانه‌ای نشان می‌دهد که خاطره همنت در نمایشنامه‌هایی که پدرش می‌نویسد، زنده می‌ماند، به‌ویژه در «هملت» که نامی مشترک با پسر فقیدش دارد.

در اصل، «همنت» مگی اوفارل رمانی عمیقا تاثیرگذار است که داستان تاریخی را با کاوشی دلخراش از خانواده، عشق و از دست دادن ترکیب می کند. شخصیت‌های پرطرفدار، نثر خاطره‌انگیز و عمق احساسی آن، آن را به خواندنی جذاب تبدیل می‌کند که دیدگاه‌های جدیدی را در مورد یک شخصیت مشهور تاریخی و خانواده‌اش ارائه می‌دهد.

اوفارل از دریچه یک تراژدی شخصی، مضامین جاودانه تجربه انسانی را روشن می کند و داستانی را می سازد که هم دلخراش و هم به شدت زیباست.

کتاب همنت در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۰ با بیش از ۲۶۸ هزار رای و ۳۲۸۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌ای از مریم رئیسی به بازار عرضه شده است.

افتخارات همنت

  • برنده جایزه ادبیات داستانی زنان سال ۲۰۲۰
  • برنده جایزه کتاب سال واتر استونز سال ۲۰۲۰
  • نامزد جایزه بهترین داستان تاریخی گودریدز سال ۲۰۲۰
  • کتاب پرفروش نیویورک تایمز
  • نامزده جایزه کتاب گاردین
  • نامزد جایزه من بوکر

داستان همنت

«همنت» نوشته مگی اوفارل داستان خانواده شکسپیر را روایت می کند که بر زندگی و مرگ نابهنگام همنت، تنها پسر ویلیام شکسپیر تمرکز دارد. داستان این رمان در اواخر قرن شانزدهم در استراتفورد آپون ایون می گذرد و از طریق دو خط زمانی در هم تنیده می گذرد.

روایت اولیه در طی چند روز در سال ۱۵۹۶ اتفاق می‌افتد که منجر به مرگ همنت در یازده سالگی می‌شود. این با همنت شروع می شود که خواهر دوقلویش، جودیت، به شدت بیمار است و تب دارد.

مادرش، اگنس، علیرغم تلاش‌های او برای کمک گرفتن، از زنبورهایش مراقبت می‌کند و پدرش در لندن است. با بدتر شدن وضعیت جودیت، خانواده از بدترین اتفاق می ترسند، اما در یک پیچ و تاب غم انگیز، این همنت است که تسلیم طاعون بوبونیک می شود.

روایت ثانویه داستان رابطه شکسپیر و اگنس، از خواستگاری تا ازدواج و زندگی خانوادگی را دنبال می کند. اگنس به عنوان زنی با پیوند عمیق با طبیعت و قدرت های شفابخش به تصویر کشیده شده است. این رمان پیوند شهودی او با فرزندانش و تنش‌های ازدواجش را به دلیل غیبت طولانی شکسپیر برای کارش در لندن بررسی می‌کند.

این رمان پس از مرگ همنت به اوج خود می رسد و غم و اندوه خانواده و روش هایی که آنها با از دست دادن خود کنار می آیند را به تصویر می کشد. شکسپیر غم و اندوه خود را به کار خود منتقل می کند و در نهایت نمایشنامه «هملت» را می نویسد که نام پسرش را جاودانه می کند. داستان مبارزه و انعطاف‌پذیری خانواده را به تصویر می‌کشد و تأثیر پایدار زندگی کوتاه همنت را بر کسانی که پشت سر گذاشته است، برجسته می‌کند.

بخش‌هایی از همنت

 آموزگار در فکر دختر است، گیسوی بافته اش، شاهینش. حالا راهی برای سبک کردن بار حضور واداشته و قراردادی اش در این مکان رخ می نماید. شاید این جایگاه با این بچه ها در این فضای ملال انگیز دهشتناک، به گونه ای تاب آوردنی شود.

در ذهنش تصور می کند که هر بار با اتمام کلاس به هم صحبتی با دختر خواهد پرداخت، قدمی در جنگل خواهند زد، در پس یکی از این چپرها و آلونک ها دیداری خواهند داشت.

……………………..

«اگنس» سوارکار ماهری است ولی چندان علاقه ای به این کار ندارد. حیوان را دوست دارد ولی در مجموع معلق بودن در هوا برایش تجربه ی چندان خوشایندی نیست. همین طور که اسب می تازد، منظره ی زمینی که زیر پایش به سرعت رد می شود.

او را گیج می کند؛ تکان ها و چرخش های موجود دیگری زیر پایش، جیرجیرهای زین چرمی، بویی که از این یال های غبارگرفته و برشته بلند می شود، همه به این معناست که «اگنس» لحظه شماری می کند تا این سواری پشت اسب پایان یابد و او به لندن برسد.

برتولما اصرار دارد که مسیر آکسفورد امن‌تر و کوتاه‌تر است؛ این را مردی که گوشت گوسفند می‌فروخت به او گفته بود. از پستی‌بلندی‌های ملایم چیلتون‌هیلز می‌گذرند، یک طوفان و اندکی هم تگرگ را از سر می‌گذرانند.

اسب اگنس در کیدلینگتون شَل می‌شود، برای همین آن را با مادیان ابلقی عوض می‌کند که پهلوهای باریکی دارد و اگر حتی پرنده‌ای سر راهشان سبز شود، سرمست از جا می‌پرد. شب را در مهمان‌سرایی در آکسفورد می‌گذرانند؛ اگنس از سروصدای موش‌های توی دیوار و خروپف‌های کسی در اتاق کناری، تقریباً پلک روی‌هم نمی‌گذارد.

اواسط صبح روز سوم سفرشان، اول اگنس است که دود را می‌بیند که به‌سان پارچه‌ای خاکستری بر فراز دره‌ای قرار گرفته است. به برتولما می‌گوید همان است و برتولما سر تکان می‌دهد.

نزدیک‌تر که می‌شوند، صدای دنگ‌دنگ ناقوس‌هایش را می‌شنوند، بویش به مشامشان می‌رسد؛ بوی سبزیجات تر، حیوانات، گچ نمدار و چیزهای دیگری که اگنس نمی‌تواند نامی برایشان بیابد. گسترۀ بی‌کرانش را می‌بینند، شهری تکه‌پاره و پراکنده با رودی پرپیچ‌وخم در میانه‌اش و ابرهایی که گویی رشته‌های دود را از آن بیرون می‌کشند.

………………………

 نزدیک تر که می شوند، صدای دنگ دنگ ناقوس هایش را می شنوند، بویش به مشامشان می رسد؛ بوی سبزیجات تر، حیوانات، گچ نمدار و چیزهای دیگری که «اگنس» نمی تواند نامی برایشان بیابد. گستره ی بی کرانش را می بینند، شهری تکه پاره و پراکنده با رودی پرپیچ و خم در میانه اش و ابرهایی که گویی رشته های دود را از آن بیرون می کشند.

 

اگر به کتاب همنت علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین داستان‌های تاریخی در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.