«بازگشت کری سوتو» اثری است از تیلور جنکینز رید (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۸۳) که در سال ۲۰۲۲ منتشر شده است. این رمان داستان بازگشت قهرمان سالخوردهای به دنیای رقابت حرفهای تنیس است که برای حفظ رکوردش، با حریفان، گذشته و خودش میجنگد.
دربارهی بازگشت کری سوتو
کتاب بازگشت کری سوتو نوشته تیلور جنکینز رید، داستانی نفسگیر و الهامبخش دربارهی رقابت، جاهطلبی، فداکاری و بازنگری در معنای موفقیت است. این رمان که در ادامهی مسیر آثار درخشان پیشین نویسنده مانند هفت شوهر اولینگو هوگو و دیزی جونز و شش نفر قرار میگیرد، بار دیگر تیلور جنکینز رید را در مقام یکی از موفقترین و دقیقترین راویان داستانهای زنمحور معاصر تثبیت میکند.
کری سوتو، شخصیت اصلی رمان، یک قهرمان بازنشستهی تنیس است؛ زنی بیرحم، بیتعارف و بیپروا که در دوران اوج خود همه را شکست داده و رکوردی جاودان در تاریخ ورزش به جا گذاشته است. اما زمانی که جوانی تازهنفس رکورد او را تهدید میکند، کری تصمیم میگیرد به میادین بازگردد، با وجود سن بالا، بدن آسیبدیده و دنیایی که دیگر او را نمیخواهد.
در این مسیر، کری تنها نیست. پدرش خاویر، مربی قدیمیاش، کسی است که از کودکی او را آموزش داده و حالا باز هم در کنار او ایستاده تا آخرین تلاش دخترش را همراهی کند. رابطهی پدر و دختری آنها، ترکیبی از عشق، فشار، خاطره و رقابت است؛ رابطهای که از مهمترین درونمایههای کتاب به شمار میرود.
بازگشت کری سوتو داستان زنی است که تعریف خودش از پیروزی را دوباره بازنگری میکند. کری در بازگشتش فقط با حریفانش نمیجنگد؛ او با سن، با رسانهها، با جامعهای که زنان قوی را سرزنش میکند، و با گذشتهی خود نیز درگیر است. این مبارزه، فراتر از تنیس، به نبردی شخصی و درونی تبدیل میشود.
تیلور جنکینز رید با دقت و مهارتی کمنظیر، فضای رقابت حرفهای در تنیس زنان را بازسازی میکند؛ از تمرینهای طاقتفرسا تا فشارهای روانی مسابقات، از نگاه سنگین خبرنگاران تا اضطراب حضور در برابر دوربینها. تمام اینها در کنار توصیفهای زنده و پویای مسابقات، فضایی پرتنش و واقعی ایجاد میکند.
شخصیتپردازی در این رمان، بهویژه در مورد خود کری، به شکلی عمیق و چندلایه انجام شده است. کری زنی است که همزمان میتواند الهامبخش، خستهکننده، جسور و گاه خودخواه باشد. او کامل نیست، و همین نقصهاست که او را انسانیتر و باورپذیرتر میسازد.
این کتاب فقط دربارهی قهرمانی ورزشی نیست؛ دربارهی رستگاری، هویت، و یافتن معنا پس از پایان ظاهری یک مسیر است. کری باید بفهمد چه چیزی او را تعریف میکند: رکوردهایش؟ پیروزیهایش؟ یا چیزی فراتر از اینها، مثل رابطه با دیگران، میراثی که باقی میگذارد، یا حتی پذیرش شکست؟
نثر تیلور جنکینز رید روان، موجز و پرکشش است. او بدون گرفتار شدن در حواشی یا زیادهگویی، داستان را با ریتمی حسابشده پیش میبرد. خواننده با هر صفحه بیشتر درون ذهن کری فرو میرود و با فراز و نشیبهای زندگی او همراه میشود.
یکی از نقاط قوت کتاب، توانایی نویسنده در به تصویر کشیدن دوگانگی قدرت و آسیبپذیری در شخصیت اصلی است. کری زنی است که یاد گرفته برای قوی بودن باید احساساتش را پنهان کند، اما اکنون در بازگشت خود باید بپذیرد که قدرت واقعی گاهی در پذیرش ضعفهاست.
در دل این داستان ورزشی، پرسشهایی بنیادین دربارهی گذر زمان، پذیرش تغییر، و توان ایستادگی در برابر از دست دادن مطرح میشود. کتاب مخاطب را دعوت میکند به بازاندیشی دربارهی اهدافش، و اینکه چه چیزی واقعاً ارزش جنگیدن دارد.
در نهایت، بازگشت کری سوتو رمانی پرشور، پرانرژی و تأثیرگذار است که میتواند الهامبخش هر کسی باشد که روزی با سقوط یا شکست مواجه شده، اما تصمیم گرفته بار دیگر برخیزد. این داستان نهتنها دربارهی بازگشت به میدان، بلکه دربارهی بازگشت به خودِ واقعی است.
رمان بازگشت کری سوتو در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۰ با بیش از ۶۴۵ هزار رای و ۸۳۰۰۰ نقد و نظر است.
خلاصهی داستان بازگشت کری سوتو
کری سوتو، قهرمان افسانهای تنیس جهان، پس از سالها سلطه بر میادین ورزشی، در سال ۱۹۸۹ بازنشسته میشود. او با ۲۰ عنوان گرند اسلم، رکورددار بزرگترین پیروزیهای تاریخ تنیس زنان است. اما چند سال بعد، در سال ۱۹۹۴، زنی جوان به نام نیکی چن با قدرت وارد صحنه میشود و در آستانهی شکستن رکورد کری قرار میگیرد. این موضوع، کری را که اکنون ۳۷ ساله است، به فکر بازگشت میاندازد.
کری تصمیم میگیرد دوباره به رقابت بازگردد، با وجود سن بالا، بدن آسیبدیده و دنیایی که او را کهنه و تمامشده میپندارد. پدرش، خاویر سوتو، که مربی سابق و سختگیر او بوده، با اکراه اما با وفاداری همیشگیاش، دوباره مربیگری او را به عهده میگیرد. آنها تمرینات طاقتفرسا را از سر میگیرند، در حالیکه رسانهها، تماشاگران، و حتی اسپانسرها با شک و تحقیر به این بازگشت نگاه میکنند.
کری برای ورود دوباره به رقابتهای رسمی، نیاز به شرکت در چند تورنمنت آمادگی دارد. در این مسیر، او با بازیکنان جوان و سرعتیتر رقابت میکند و درمییابد که نهتنها بدنش دیگر مثل گذشته پاسخگو نیست، بلکه روحیهاش نیز دستخوش تغییراتی شده است. با این حال، ارادهی فولادین او اجازه نمیدهد که به سادگی تسلیم شود.
یکی از افراد مهم در مسیر بازگشت کری، بازیکنی به نام بوبی کانراد است؛ قهرمان سابقی که حالا به عنوان اسپارینگ پارتنر وارد زندگی ورزشی کری میشود. رابطهی این دو، که ابتدا صرفاً تمرینی و حرفهای است، به تدریج ابعادی احساسی پیدا میکند، گرچه کری همچنان تلاش میکند احساسات را از تمریناتش دور نگه دارد.
کری یکی پس از دیگری، در مسابقات شرکت میکند؛ با رقبای جوان میجنگد و سعی میکند اعتماد به نفس گذشته را بازیابد. او نهتنها باید ثابت کند هنوز توان رقابت دارد، بلکه باید با این واقعیت کنار بیاید که دیگر ستارهی بلامنازع دنیای تنیس نیست. شکستها، پیروزیهای شکننده، و نگاههای شکاک جامعه، همه بر او سنگینی میکنند.
در طول داستان، رابطهی کری با پدرش نیز دچار تحولات زیادی میشود. خاویر که زمانی همهچیز را برای موفقیت دخترش فدا کرده بود، اکنون بیش از هر زمان دیگری نگران سلامت جسمی و روانی اوست. گفتگوها، سکوتها و خاطرات گذشته، این رابطهی پیچیده را رنگ و بویی انسانیتر میبخشند.
در نهایت، کری به مسابقات اصلی بازمیگردد و با نیکی چن روبهرو میشود؛ مبارزهای که هم نماد رقابت میان نسلهاست و هم بازتابی از نبرد درونی کری برای یافتن هویتش. پایان داستان، بیش از آنکه دربارهی پیروزی یا شکست در زمین بازی باشد، دربارهی بلوغ و پذیرش است؛ پذیرش اینکه ارزش یک زندگی موفق، تنها در رکوردها خلاصه نمیشود.
بخشهایی از بازگشت کری سوتو
پدرم همیشه میگفت: «اگر میخواهی بهترین باشی، باید بخواهی که بقیه ازت بدشان بیاید.» و من، از سن خیلی کم، این را با گوشت و پوستم درک کردم. هر بار که توپ را به طرف دیگر زمین پرتاب میکردم، هر بار که بازوی راستم از درد میسوخت، هر بار که شبها از شدت خستگی خوابم نمیبرد، این جمله را تکرار میکردم.
من نیامده بودم تا محبوب باشم. من آمده بودم تا ببرم. هیچوقت با کسی نساختم، چون هیچکس اهمیت نداشت. قهرمانی یعنی تنها بودن در اوج، و من در این تنهایی خوشحال بودم — یا حداقل فکر میکردم که هستم.
………………
وقتی که اولین بار صدای گزارشگر را شنیدم که گفت نیکی چن در آستانه شکستن رکورد من است، چیزی در درونم شکست. نه از روی حسادت. نه حتی از روی خشم. بلکه از ترسی که تا آن روز نمیشناختمش. ترس از فراموش شدن. ترس از اینکه تمام آنچه ساخته بودم، با یک پیروزی دیگر از بین برود.
و در همان لحظه، انگار تمام تنم پر شد از آدرنالینی که سالها خاموش مانده بود. دلم خواست دوباره کفشها را بپوشم، راکت را در دست بگیرم، و دنیا را وادار کنم که دوباره مرا به یاد بیاورد.
………………..
وقتی که وارد زمین میشوم، همه چیز از بین میرود. سروصدای تماشاچیها، دوربینها، نگرانی دربارهی اینکه چه میگویند، چه فکر میکنند، چه قضاوتی در انتظارم است. فقط منم و توپ. راکت در دستم سنگینی آشنایی دارد. عرق روی پیشانیام جاری است، اما تمرکزم دقیقتر از همیشه است. لحظهای که توپ از راکت من جدا میشود، دلم میلرزد. نه از ترس، که از شور. این همان احساسیست که سالها برایش جنگیدهام.
……………….
وقتی بوبی کنارم ایستاده بود و به صدای پدرم گوش میداد که با لهجهی غلیظ آرژانتینیاش نقشهی حمله را میکشید، ناگهان دلم برای گذشته تنگ شد. برای وقتی که همهچیز ساده بود؛ وقتی که تنها چیزی که اهمیت داشت بردن بود و هیچکس از من نمیخواست زن مهربانی باشم یا لبخند بزنم یا در مصاحبهها خوشاخلاق به نظر برسم.
اما حالا، در این سن و با اینهمه شکست، میفهمم که گاهی چیزهایی هست که مهمتر از پیروزیاند. چیزهایی مثل نگاه پدری که سالها برایت جنگیده، یا صدای مردی که بدون اینکه لازم باشد چیزی بگویی، تو را میفهمد.
…………………
من همیشه فکر میکردم موفقیت یعنی سکوت کردن تمام دنیا با بردهایم. اگر ببرم، دیگر مهم نیست که چه میگویند یا چطور نگاهم میکنند. اما حالا که برگشتهام، میفهمم که سکوت بیرون، همیشه به معنای آرامش درون نیست. حالا با هر پیروزی، صدای درونم بلندتر شده، نه ساکتتر. انگار تکهای از من هنوز دنبال چیزیست که در زمین پیدا نمیشود.
…………………
یک لحظه در زمین ایستادم، عرق از شقیقهام چکه میکرد و هوا گرم و خفهکننده بود. تماشاگران فریاد میزدند و نام نیکی چن را صدا میزدند. ولی من فقط صدای پدرم را در ذهنم میشنیدم که میگفت: «تو آمادهای، دخترم. همه چیز را به من سپرده بودی، حالا وقتش است که همهاش را پس بگیری.» و من، برای اولین بار در عمرم، احساس کردم که به خاطر خودم بازی میکنم، نه برای رکوردها یا افتخار یا حتی او.
…………………
بوبی کنارم نشست و سکوت کرد. نه از آن سکوتهای سنگین، بلکه از آن جنس سکوتهایی که آدم را آرام میکند. بعد گفت: «تو میتونی بازنده باشی و هنوز هم کری سوتو باشی.» و من نمیدانستم از این جمله باید بترسم یا آرام شوم. من تمام عمرم را صرف این کرده بودم که هرگز بازنده نباشم. حالا کسی ازم میخواست چیزی را که هرگز یاد نگرفتهام، تمرین کنم: شکستپذیری.
اگر به کتاب بازگشت کری سوتو علاقه دارید، بخش معرفی برترین کتابهای ورزشی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میسازد.
16 خرداد 1404
بازگشت کری سوتو
«بازگشت کری سوتو» اثری است از تیلور جنکینز رید (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۸۳) که در سال ۲۰۲۲ منتشر شده است. این رمان داستان بازگشت قهرمان سالخوردهای به دنیای رقابت حرفهای تنیس است که برای حفظ رکوردش، با حریفان، گذشته و خودش میجنگد.
دربارهی بازگشت کری سوتو
کتاب بازگشت کری سوتو نوشته تیلور جنکینز رید، داستانی نفسگیر و الهامبخش دربارهی رقابت، جاهطلبی، فداکاری و بازنگری در معنای موفقیت است. این رمان که در ادامهی مسیر آثار درخشان پیشین نویسنده مانند هفت شوهر اولینگو هوگو و دیزی جونز و شش نفر قرار میگیرد، بار دیگر تیلور جنکینز رید را در مقام یکی از موفقترین و دقیقترین راویان داستانهای زنمحور معاصر تثبیت میکند.
کری سوتو، شخصیت اصلی رمان، یک قهرمان بازنشستهی تنیس است؛ زنی بیرحم، بیتعارف و بیپروا که در دوران اوج خود همه را شکست داده و رکوردی جاودان در تاریخ ورزش به جا گذاشته است. اما زمانی که جوانی تازهنفس رکورد او را تهدید میکند، کری تصمیم میگیرد به میادین بازگردد، با وجود سن بالا، بدن آسیبدیده و دنیایی که دیگر او را نمیخواهد.
در این مسیر، کری تنها نیست. پدرش خاویر، مربی قدیمیاش، کسی است که از کودکی او را آموزش داده و حالا باز هم در کنار او ایستاده تا آخرین تلاش دخترش را همراهی کند. رابطهی پدر و دختری آنها، ترکیبی از عشق، فشار، خاطره و رقابت است؛ رابطهای که از مهمترین درونمایههای کتاب به شمار میرود.
بازگشت کری سوتو داستان زنی است که تعریف خودش از پیروزی را دوباره بازنگری میکند. کری در بازگشتش فقط با حریفانش نمیجنگد؛ او با سن، با رسانهها، با جامعهای که زنان قوی را سرزنش میکند، و با گذشتهی خود نیز درگیر است. این مبارزه، فراتر از تنیس، به نبردی شخصی و درونی تبدیل میشود.
تیلور جنکینز رید با دقت و مهارتی کمنظیر، فضای رقابت حرفهای در تنیس زنان را بازسازی میکند؛ از تمرینهای طاقتفرسا تا فشارهای روانی مسابقات، از نگاه سنگین خبرنگاران تا اضطراب حضور در برابر دوربینها. تمام اینها در کنار توصیفهای زنده و پویای مسابقات، فضایی پرتنش و واقعی ایجاد میکند.
شخصیتپردازی در این رمان، بهویژه در مورد خود کری، به شکلی عمیق و چندلایه انجام شده است. کری زنی است که همزمان میتواند الهامبخش، خستهکننده، جسور و گاه خودخواه باشد. او کامل نیست، و همین نقصهاست که او را انسانیتر و باورپذیرتر میسازد.
این کتاب فقط دربارهی قهرمانی ورزشی نیست؛ دربارهی رستگاری، هویت، و یافتن معنا پس از پایان ظاهری یک مسیر است. کری باید بفهمد چه چیزی او را تعریف میکند: رکوردهایش؟ پیروزیهایش؟ یا چیزی فراتر از اینها، مثل رابطه با دیگران، میراثی که باقی میگذارد، یا حتی پذیرش شکست؟
نثر تیلور جنکینز رید روان، موجز و پرکشش است. او بدون گرفتار شدن در حواشی یا زیادهگویی، داستان را با ریتمی حسابشده پیش میبرد. خواننده با هر صفحه بیشتر درون ذهن کری فرو میرود و با فراز و نشیبهای زندگی او همراه میشود.
یکی از نقاط قوت کتاب، توانایی نویسنده در به تصویر کشیدن دوگانگی قدرت و آسیبپذیری در شخصیت اصلی است. کری زنی است که یاد گرفته برای قوی بودن باید احساساتش را پنهان کند، اما اکنون در بازگشت خود باید بپذیرد که قدرت واقعی گاهی در پذیرش ضعفهاست.
در دل این داستان ورزشی، پرسشهایی بنیادین دربارهی گذر زمان، پذیرش تغییر، و توان ایستادگی در برابر از دست دادن مطرح میشود. کتاب مخاطب را دعوت میکند به بازاندیشی دربارهی اهدافش، و اینکه چه چیزی واقعاً ارزش جنگیدن دارد.
در نهایت، بازگشت کری سوتو رمانی پرشور، پرانرژی و تأثیرگذار است که میتواند الهامبخش هر کسی باشد که روزی با سقوط یا شکست مواجه شده، اما تصمیم گرفته بار دیگر برخیزد. این داستان نهتنها دربارهی بازگشت به میدان، بلکه دربارهی بازگشت به خودِ واقعی است.
رمان بازگشت کری سوتو در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۲۰ با بیش از ۶۴۵ هزار رای و ۸۳۰۰۰ نقد و نظر است.
خلاصهی داستان بازگشت کری سوتو
کری سوتو، قهرمان افسانهای تنیس جهان، پس از سالها سلطه بر میادین ورزشی، در سال ۱۹۸۹ بازنشسته میشود. او با ۲۰ عنوان گرند اسلم، رکورددار بزرگترین پیروزیهای تاریخ تنیس زنان است. اما چند سال بعد، در سال ۱۹۹۴، زنی جوان به نام نیکی چن با قدرت وارد صحنه میشود و در آستانهی شکستن رکورد کری قرار میگیرد. این موضوع، کری را که اکنون ۳۷ ساله است، به فکر بازگشت میاندازد.
کری تصمیم میگیرد دوباره به رقابت بازگردد، با وجود سن بالا، بدن آسیبدیده و دنیایی که او را کهنه و تمامشده میپندارد. پدرش، خاویر سوتو، که مربی سابق و سختگیر او بوده، با اکراه اما با وفاداری همیشگیاش، دوباره مربیگری او را به عهده میگیرد. آنها تمرینات طاقتفرسا را از سر میگیرند، در حالیکه رسانهها، تماشاگران، و حتی اسپانسرها با شک و تحقیر به این بازگشت نگاه میکنند.
کری برای ورود دوباره به رقابتهای رسمی، نیاز به شرکت در چند تورنمنت آمادگی دارد. در این مسیر، او با بازیکنان جوان و سرعتیتر رقابت میکند و درمییابد که نهتنها بدنش دیگر مثل گذشته پاسخگو نیست، بلکه روحیهاش نیز دستخوش تغییراتی شده است. با این حال، ارادهی فولادین او اجازه نمیدهد که به سادگی تسلیم شود.
یکی از افراد مهم در مسیر بازگشت کری، بازیکنی به نام بوبی کانراد است؛ قهرمان سابقی که حالا به عنوان اسپارینگ پارتنر وارد زندگی ورزشی کری میشود. رابطهی این دو، که ابتدا صرفاً تمرینی و حرفهای است، به تدریج ابعادی احساسی پیدا میکند، گرچه کری همچنان تلاش میکند احساسات را از تمریناتش دور نگه دارد.
کری یکی پس از دیگری، در مسابقات شرکت میکند؛ با رقبای جوان میجنگد و سعی میکند اعتماد به نفس گذشته را بازیابد. او نهتنها باید ثابت کند هنوز توان رقابت دارد، بلکه باید با این واقعیت کنار بیاید که دیگر ستارهی بلامنازع دنیای تنیس نیست. شکستها، پیروزیهای شکننده، و نگاههای شکاک جامعه، همه بر او سنگینی میکنند.
در طول داستان، رابطهی کری با پدرش نیز دچار تحولات زیادی میشود. خاویر که زمانی همهچیز را برای موفقیت دخترش فدا کرده بود، اکنون بیش از هر زمان دیگری نگران سلامت جسمی و روانی اوست. گفتگوها، سکوتها و خاطرات گذشته، این رابطهی پیچیده را رنگ و بویی انسانیتر میبخشند.
در نهایت، کری به مسابقات اصلی بازمیگردد و با نیکی چن روبهرو میشود؛ مبارزهای که هم نماد رقابت میان نسلهاست و هم بازتابی از نبرد درونی کری برای یافتن هویتش. پایان داستان، بیش از آنکه دربارهی پیروزی یا شکست در زمین بازی باشد، دربارهی بلوغ و پذیرش است؛ پذیرش اینکه ارزش یک زندگی موفق، تنها در رکوردها خلاصه نمیشود.
بخشهایی از بازگشت کری سوتو
پدرم همیشه میگفت: «اگر میخواهی بهترین باشی، باید بخواهی که بقیه ازت بدشان بیاید.» و من، از سن خیلی کم، این را با گوشت و پوستم درک کردم. هر بار که توپ را به طرف دیگر زمین پرتاب میکردم، هر بار که بازوی راستم از درد میسوخت، هر بار که شبها از شدت خستگی خوابم نمیبرد، این جمله را تکرار میکردم.
من نیامده بودم تا محبوب باشم. من آمده بودم تا ببرم. هیچوقت با کسی نساختم، چون هیچکس اهمیت نداشت. قهرمانی یعنی تنها بودن در اوج، و من در این تنهایی خوشحال بودم — یا حداقل فکر میکردم که هستم.
………………
وقتی که اولین بار صدای گزارشگر را شنیدم که گفت نیکی چن در آستانه شکستن رکورد من است، چیزی در درونم شکست. نه از روی حسادت. نه حتی از روی خشم. بلکه از ترسی که تا آن روز نمیشناختمش. ترس از فراموش شدن. ترس از اینکه تمام آنچه ساخته بودم، با یک پیروزی دیگر از بین برود.
و در همان لحظه، انگار تمام تنم پر شد از آدرنالینی که سالها خاموش مانده بود. دلم خواست دوباره کفشها را بپوشم، راکت را در دست بگیرم، و دنیا را وادار کنم که دوباره مرا به یاد بیاورد.
………………..
وقتی که وارد زمین میشوم، همه چیز از بین میرود. سروصدای تماشاچیها، دوربینها، نگرانی دربارهی اینکه چه میگویند، چه فکر میکنند، چه قضاوتی در انتظارم است. فقط منم و توپ. راکت در دستم سنگینی آشنایی دارد. عرق روی پیشانیام جاری است، اما تمرکزم دقیقتر از همیشه است. لحظهای که توپ از راکت من جدا میشود، دلم میلرزد. نه از ترس، که از شور. این همان احساسیست که سالها برایش جنگیدهام.
……………….
وقتی بوبی کنارم ایستاده بود و به صدای پدرم گوش میداد که با لهجهی غلیظ آرژانتینیاش نقشهی حمله را میکشید، ناگهان دلم برای گذشته تنگ شد. برای وقتی که همهچیز ساده بود؛ وقتی که تنها چیزی که اهمیت داشت بردن بود و هیچکس از من نمیخواست زن مهربانی باشم یا لبخند بزنم یا در مصاحبهها خوشاخلاق به نظر برسم.
اما حالا، در این سن و با اینهمه شکست، میفهمم که گاهی چیزهایی هست که مهمتر از پیروزیاند. چیزهایی مثل نگاه پدری که سالها برایت جنگیده، یا صدای مردی که بدون اینکه لازم باشد چیزی بگویی، تو را میفهمد.
…………………
من همیشه فکر میکردم موفقیت یعنی سکوت کردن تمام دنیا با بردهایم. اگر ببرم، دیگر مهم نیست که چه میگویند یا چطور نگاهم میکنند. اما حالا که برگشتهام، میفهمم که سکوت بیرون، همیشه به معنای آرامش درون نیست. حالا با هر پیروزی، صدای درونم بلندتر شده، نه ساکتتر. انگار تکهای از من هنوز دنبال چیزیست که در زمین پیدا نمیشود.
…………………
یک لحظه در زمین ایستادم، عرق از شقیقهام چکه میکرد و هوا گرم و خفهکننده بود. تماشاگران فریاد میزدند و نام نیکی چن را صدا میزدند. ولی من فقط صدای پدرم را در ذهنم میشنیدم که میگفت: «تو آمادهای، دخترم. همه چیز را به من سپرده بودی، حالا وقتش است که همهاش را پس بگیری.» و من، برای اولین بار در عمرم، احساس کردم که به خاطر خودم بازی میکنم، نه برای رکوردها یا افتخار یا حتی او.
…………………
بوبی کنارم نشست و سکوت کرد. نه از آن سکوتهای سنگین، بلکه از آن جنس سکوتهایی که آدم را آرام میکند. بعد گفت: «تو میتونی بازنده باشی و هنوز هم کری سوتو باشی.» و من نمیدانستم از این جمله باید بترسم یا آرام شوم. من تمام عمرم را صرف این کرده بودم که هرگز بازنده نباشم. حالا کسی ازم میخواست چیزی را که هرگز یاد نگرفتهام، تمرین کنم: شکستپذیری.
اگر به کتاب بازگشت کری سوتو علاقه دارید، بخش معرفی برترین کتابهای ورزشی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان خارجی، داستان معاصر، رمان، ورزشی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، تیلور جنکینز رید، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب