«فرزند صبح» اثری است از پالین گج (نویسندهی کانادایی، متولد ۱۹۴۵) که در سال ۱۹۷۷ منتشر شده است. این رمان روایت داستانی زندگی حتشپسوت، نخستین زن فرعون مصر، و مبارزهاش برای رسیدن به قدرت در جامعهای مردسالار است.
دربارهی فرزند صبح
رمان فرزند صبح نوشتهی پالین گِج، اثری است تاریخی، پرشور و غنی که به شکلی زنده و ملموس دوران باشکوه مصر باستان را بازآفرینی میکند. این کتاب نخستین بار در سال ۱۹۷۷ منتشر شد و با استقبال گستردهای روبهرو شد؛ چرا که داستانی تاریخی را با جزئیات فرهنگی و روانشناختی درآمیخته و در قالبی روایی و پرکشش ارائه کرده است. گج با استفاده از منابع تاریخی و نگاهی تخیلی اما باورپذیر، خواننده را به قلب یکی از قدیمیترین تمدنهای بشری میبرد.
مرکز ثقل این رمان، زندگی زن جوان و نیرومندی به نام «حتشپسوت» است، زنی که در تاریخ واقعی مصر نیز وجود داشته و یکی از نخستین زنانی بوده که به مقام فرعون رسید. گج با استفاده از شخصیت حتشپسوت، به کاوش در ساختار قدرت، جنسیت، ایمان و جاهطلبی در جامعهای مردسالار میپردازد. قهرمان داستان دختری است که در دوران کودکی استعداد و ارادهی نیرومند خود را به رخ میکشد و با گذشت زمان، به یکی از پرنفوذترین افراد در ساختار سیاسی و مذهبی مصر تبدیل میشود.
داستان در بستری از وقایع تاریخی، آیینهای دینی، ساختارهای معماری عظیم و نزاعهای دروندرباری پیش میرود. نویسنده با خلق فضایی بصری و ملموس، کاخها، معابد، صحراها و نیل را چنان توصیف میکند که خواننده گویی خود در آن فضاها نفس میکشد. این پرداخت دقیق، حاصل پژوهشهای گستردهی گج در تاریخ مصر و شناخت او از روانشناسی شخصیتهاست که به اثر بعدی خاصی داده است.
گج با پرداختی انسانی به شخصیت حتشپسوت، او را نه فقط به عنوان یک حاکم مقتدر، بلکه به عنوان انسانی با تردیدها، امیدها، عشقها و رنجها تصویر میکند. این نگرش باعث میشود شخصیت تاریخی فراتر از افسانهها یا اسطورهها جلوه کند و به زنی تبدیل شود که با همهی توان برای رسیدن به جایگاهی که جامعهاش آن را برای زن غیرممکن میدانست، میجنگد.
فرزند صبح تنها یک بازسازی ساده از وقایع تاریخی نیست، بلکه پژوهشی داستانی در باب قدرت، سرنوشت و ارادهی فردی نیز هست. داستان در دل کشمکشهای سیاسی، ترورهای پنهان، دسیسههای درباری و کشمکشهای خانوادگی شکل میگیرد، و در نهایت به شخصیتی عمیق و پیچیده منتهی میشود که همزمان باید هم مادر مصر باشد و هم فرعون آن.
یکی از دستاوردهای برجستهی گج، زبان روایت اوست؛ زبانی شاعرانه، پر جزئیات و خوشآهنگ که مخاطب را در لایههای گوناگون زمان و فضا غرق میکند. توصیفهای او نه تنها زیبا بلکه هدفمند هستند؛ توصیفهایی که بهجای کند کردن روند داستان، به عمیقتر شدن تجربهی خواننده کمک میکنند.
کتاب از منظر پرداختن به جایگاه زن در تاریخ نیز اثری تأثیرگذار بهشمار میآید. در دورانی که مردان همهی مناصب قدرت را در دست داشتند، حتشپسوت با عبور از سنتها و آیینها، خود را نه تنها برابر مردان، که بالاتر از بسیاری از آنان اثبات میکند. این وجه از کتاب، اثری امیدبخش و انگیزشی برای مخاطبان معاصر، بهویژه زنان، به شمار میرود.
جایگاه دین در ساختار حکومتی مصر، روابط میان کاهنان و فرعون، و نقش الهیات در مشروعیت قدرت از دیگر تمهایی هستند که کتاب بهخوبی به آنها میپردازد. گج نشان میدهد که چگونه سیاست و دین بهشکلی پیچیده و درهمتنیده در مصر باستان عمل میکردهاند و چگونه حتشپسوت از این پیوند برای تقویت جایگاهش استفاده میکند.
گرچه رمان تاریخی است، اما عناصر داستانی مانند پیشرفت تدریجی شخصیتها، کشمکشهای درونی، و تعلیقهای روانی در آن با مهارتی ادبی به کار گرفته شدهاند. گج میکوشد با نگاهی انسانی، رابطهی میان فرد و قدرت را بررسی کند و نشان دهد که حتی بزرگترین حاکمان نیز در نهایت با تردیدها و ترسهای شخصی خود دست به گریباناند.
روایت داستان از دوران کودکی حتشپسوت آغاز میشود و به تدریج با رشد او و تغییراتی که در جامعه و ساختار قدرت رخ میدهد، همراه میشود. این مسیر تدریجی، فرصتی است برای خواننده تا با شخصیت اصلی ارتباطی عمیق برقرار کند و مسیر رشد او را بهعنوان انسان، زن، و فرمانروا دنبال کند.
در طول کتاب، شاهد مواجههی حتشپسوت با رقیبان، خیانتها، و بحرانهای سیاسی هستیم. اما در نهایت، آنچه شخصیت او را ماندگار میسازد، ایمان به سرنوشت خود و شجاعت در برابر ساختارهای ناعادلانه است. او در میان جهان سنگی و طلایی مصر، صدایی انسانی و مصمم است که هنوز هم در ذهن خوانندگان باقی میماند.
فرزند صبح نه تنها داستانی تاریخی از مصر باستان است، بلکه تصویری از مقاومت، جاهطلبی، و توانایی انسان برای بازتعریف جایگاه خود در جهانی است که گاه خصمانه، گاه تحسینبرانگیز و همواره در حال تغییر است. این رمان، خواننده را دعوت میکند تا در کنار فرعون زن، قدم به درون تاریخ بگذارد و معنای قدرت را از نو تعریف کند.
رمان فرزند صبح در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۴ با بیش از ۴۴۰۰ رای و ۳۳۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از جواد سید اشرف و تحت عنوان شهبانوی درهی نیل به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان فرزند صبح
داستان فرزند صبح زندگی حتشپسوت، دختر فرعون توتمس اول، را از دوران کودکی تا رسیدن به مقام فرعونی روایت میکند. او در کاخ سلطنتی متولد میشود، دختری باهوش، نیرومند و مصمم که از همان ابتدا تفاوت خود را با دیگران نشان میدهد. برخلاف انتظارهای رایج از دختران درباری، حتشپسوت علاقهمند به سیاست، دین و قدرت است و پیوسته در تلاش است تا جایگاهی فراتر از نقشهای سنتی برای خود بیابد.
پس از مرگ مادرش، حتشپسوت بیشتر به پدرش نزدیک میشود و میان آن دو رابطهای عمیق شکل میگیرد. توتمس اول، که شخصیت مقتدر و خردمندی دارد، نبوغ دخترش را درمییابد و به آموزش او توجهی ویژه میکند. حتشپسوت به معابد راه مییابد، مناسک دینی را فرا میگیرد و با نظام سیاسی و الهیاتی مصر آشنا میشود. او بهتدریج خود را آماده میسازد تا نقشی بزرگ در آینده کشورش ایفا کند.
با مرگ پدر، سلطنت به توتمس دوم، همسر ناتوان و ضعیف حتشپسوت، میرسد. گرچه حتشپسوت از نظر قانونی تنها همسر سلطنتی است، اما قدرت واقعی در دستان دیگران است. او اما در سایهی تاج و تخت میماند و آرامآرام بر ارکان قدرت چنگ میاندازد. او از جایگاه «همسر شاه» و «دختر خدای آمون» بهره میبرد و با هوشمندی بر جریانهای درباری تأثیر میگذارد.
پس از مرگ شوهرش، پسر ناتنیاش توتمس سوم که کودکی خردسال است، ولیعهد میشود. در این وضعیت، حتشپسوت بهعنوان نایبالسلطنه ظاهر میشود، اما بهتدریج تمام قدرت را در دست میگیرد. او با تکیه بر حمایت کاهنان، معماران، و ارتش، و با نمایش چهرهای الهی از خود، موفق میشود خود را فرعون واقعی مصر بنامد، هرچند که زن بودنش با سنتهای مصر ناسازگار است.
در دوران سلطنت حتشپسوت، مصر به شکوفایی بیسابقهای دست مییابد. او معابد عظیم میسازد، صلح را برقرار میکند، و تجارت را رونق میبخشد. یکی از بزرگترین دستاوردهای او اعزام کاروان به سرزمین افسانهای پونت است که رفاه و احترام عمومی را برایش به ارمغان میآورد. در این دوران، چهرهی زنانهی او در مجسمهها به تدریج جای خود را به تصویرهای مردانه میدهد؛ نمادی از گذار او از یک زن شاهزاده به یک مرد فرعون.
اما سلطنت او بیدشمن نیست. توطئههای درباری، دشمنی برخی از کاهنان، و جاهطلبی پنهان توتمس سوم، سایههایی بر حکومت او میافکنند. حتشپسوت، که همواره با ترس از خیانت و نابودی دستبهگریبان است، باید تصمیمهای دشوار سیاسی و شخصی بگیرد؛ از جمله سرکوب شورشها، تبعید دشمنان، و دوری از کسانی که دوستشان دارد اما به آنها اطمینان ندارد.
در نهایت، پایان زندگی حتشپسوت نیز همچون سلطنتش با ابهام و رمز همراه است. برخی او را به مرگ طبیعی نسبت میدهند، برخی دیگر از توطئه سخن میگویند. اما آنچه باقی میماند، ردپایی از زنی است که برخلاف سنتهای زمانه، در مقام مردانهترین مقام ممکن ایستاد و نشان داد که قدرت، نه در جنسیت بلکه در اراده و خرد نهفته است.
بخشهایی از فرزند صبح
حتشپسوت، روبهروی پدر ایستاده بود. چشمانش همچون نیل در زمان طغیان، عمیق و پرغلیان میدرخشید. توتمس به او نگریست، نه بهچشم دختری خردسال، که گویی در چهرهاش آیندهی مصر را میدید. گفت: «تو از همان صبح نخست، فرزند خورشیدی. باید آموختن را آغاز کنی، نه برای زندگی، که برای سلطنت.»
………………..
در سکوت معبد، حتشپسوت بر زانوان نشست. دود کندر، بهسان دعاهای صعودی، در فضا پیچید و شعلهی مشعلها سایههایی لرزان بر دیوارهای سنگی انداخت. در دل نیایش، صدایی درونی به او گفت: «تو انتخابشدهای. آمون تو را خواسته است. دیگر دختری از کاخ نیستی، تو صدای خدایانی.»
………………..
«قدرت، لباسی است که اگر آن را بهاندازهی تن ندوزی، یا خفهات میکند، یا از تنت میافتد.» این را سِنان، وزیر پیر، آهسته به حتشپسوت گفت وقتی نخستین طومار سلطنتی را مهر کرد. او خندید و پاسخ داد: «من خودم خیاطم، سنان. و خوب میدانم چگونه تن خویش را برای لباس قدرت بسازم.»
……………….
وقتی نخستین تندیس سنگیاش را دید که او را با ریش مصنوعی فرعونان نشان میداد، مکثی کرد. دستی بر چهرهی سنگی کشید و در دل اندیشید: «اگر برای حکمرانی باید شبیه مردان باشم، پس بگذار چهرهام را از سنگ بتراشند. اما جانم از زن بودن سرشته شده است، و آن را هیچ تیشهای نمیتواند بزداید.»
……………….
در لحظهای از تنهایی، شبانه، کنار نیل ایستاده بود و به انعکاس ستارگان مینگریست. در دل زمزمه کرد: «آیا آنکس که تاج را بر سر گذاشت، هنوز همان دخترک معصومی است که روزی پدرش را ستایش میکرد؟ یا اکنون خود تبدیل به خدایی خاموش شدهام؟»
اگر به کتاب فرزند صبح علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای تاریخی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میسازد.
21 خرداد 1404
فرزند صبح
«فرزند صبح» اثری است از پالین گج (نویسندهی کانادایی، متولد ۱۹۴۵) که در سال ۱۹۷۷ منتشر شده است. این رمان روایت داستانی زندگی حتشپسوت، نخستین زن فرعون مصر، و مبارزهاش برای رسیدن به قدرت در جامعهای مردسالار است.
دربارهی فرزند صبح
رمان فرزند صبح نوشتهی پالین گِج، اثری است تاریخی، پرشور و غنی که به شکلی زنده و ملموس دوران باشکوه مصر باستان را بازآفرینی میکند. این کتاب نخستین بار در سال ۱۹۷۷ منتشر شد و با استقبال گستردهای روبهرو شد؛ چرا که داستانی تاریخی را با جزئیات فرهنگی و روانشناختی درآمیخته و در قالبی روایی و پرکشش ارائه کرده است. گج با استفاده از منابع تاریخی و نگاهی تخیلی اما باورپذیر، خواننده را به قلب یکی از قدیمیترین تمدنهای بشری میبرد.
مرکز ثقل این رمان، زندگی زن جوان و نیرومندی به نام «حتشپسوت» است، زنی که در تاریخ واقعی مصر نیز وجود داشته و یکی از نخستین زنانی بوده که به مقام فرعون رسید. گج با استفاده از شخصیت حتشپسوت، به کاوش در ساختار قدرت، جنسیت، ایمان و جاهطلبی در جامعهای مردسالار میپردازد. قهرمان داستان دختری است که در دوران کودکی استعداد و ارادهی نیرومند خود را به رخ میکشد و با گذشت زمان، به یکی از پرنفوذترین افراد در ساختار سیاسی و مذهبی مصر تبدیل میشود.
داستان در بستری از وقایع تاریخی، آیینهای دینی، ساختارهای معماری عظیم و نزاعهای دروندرباری پیش میرود. نویسنده با خلق فضایی بصری و ملموس، کاخها، معابد، صحراها و نیل را چنان توصیف میکند که خواننده گویی خود در آن فضاها نفس میکشد. این پرداخت دقیق، حاصل پژوهشهای گستردهی گج در تاریخ مصر و شناخت او از روانشناسی شخصیتهاست که به اثر بعدی خاصی داده است.
گج با پرداختی انسانی به شخصیت حتشپسوت، او را نه فقط به عنوان یک حاکم مقتدر، بلکه به عنوان انسانی با تردیدها، امیدها، عشقها و رنجها تصویر میکند. این نگرش باعث میشود شخصیت تاریخی فراتر از افسانهها یا اسطورهها جلوه کند و به زنی تبدیل شود که با همهی توان برای رسیدن به جایگاهی که جامعهاش آن را برای زن غیرممکن میدانست، میجنگد.
فرزند صبح تنها یک بازسازی ساده از وقایع تاریخی نیست، بلکه پژوهشی داستانی در باب قدرت، سرنوشت و ارادهی فردی نیز هست. داستان در دل کشمکشهای سیاسی، ترورهای پنهان، دسیسههای درباری و کشمکشهای خانوادگی شکل میگیرد، و در نهایت به شخصیتی عمیق و پیچیده منتهی میشود که همزمان باید هم مادر مصر باشد و هم فرعون آن.
یکی از دستاوردهای برجستهی گج، زبان روایت اوست؛ زبانی شاعرانه، پر جزئیات و خوشآهنگ که مخاطب را در لایههای گوناگون زمان و فضا غرق میکند. توصیفهای او نه تنها زیبا بلکه هدفمند هستند؛ توصیفهایی که بهجای کند کردن روند داستان، به عمیقتر شدن تجربهی خواننده کمک میکنند.
کتاب از منظر پرداختن به جایگاه زن در تاریخ نیز اثری تأثیرگذار بهشمار میآید. در دورانی که مردان همهی مناصب قدرت را در دست داشتند، حتشپسوت با عبور از سنتها و آیینها، خود را نه تنها برابر مردان، که بالاتر از بسیاری از آنان اثبات میکند. این وجه از کتاب، اثری امیدبخش و انگیزشی برای مخاطبان معاصر، بهویژه زنان، به شمار میرود.
جایگاه دین در ساختار حکومتی مصر، روابط میان کاهنان و فرعون، و نقش الهیات در مشروعیت قدرت از دیگر تمهایی هستند که کتاب بهخوبی به آنها میپردازد. گج نشان میدهد که چگونه سیاست و دین بهشکلی پیچیده و درهمتنیده در مصر باستان عمل میکردهاند و چگونه حتشپسوت از این پیوند برای تقویت جایگاهش استفاده میکند.
گرچه رمان تاریخی است، اما عناصر داستانی مانند پیشرفت تدریجی شخصیتها، کشمکشهای درونی، و تعلیقهای روانی در آن با مهارتی ادبی به کار گرفته شدهاند. گج میکوشد با نگاهی انسانی، رابطهی میان فرد و قدرت را بررسی کند و نشان دهد که حتی بزرگترین حاکمان نیز در نهایت با تردیدها و ترسهای شخصی خود دست به گریباناند.
روایت داستان از دوران کودکی حتشپسوت آغاز میشود و به تدریج با رشد او و تغییراتی که در جامعه و ساختار قدرت رخ میدهد، همراه میشود. این مسیر تدریجی، فرصتی است برای خواننده تا با شخصیت اصلی ارتباطی عمیق برقرار کند و مسیر رشد او را بهعنوان انسان، زن، و فرمانروا دنبال کند.
در طول کتاب، شاهد مواجههی حتشپسوت با رقیبان، خیانتها، و بحرانهای سیاسی هستیم. اما در نهایت، آنچه شخصیت او را ماندگار میسازد، ایمان به سرنوشت خود و شجاعت در برابر ساختارهای ناعادلانه است. او در میان جهان سنگی و طلایی مصر، صدایی انسانی و مصمم است که هنوز هم در ذهن خوانندگان باقی میماند.
فرزند صبح نه تنها داستانی تاریخی از مصر باستان است، بلکه تصویری از مقاومت، جاهطلبی، و توانایی انسان برای بازتعریف جایگاه خود در جهانی است که گاه خصمانه، گاه تحسینبرانگیز و همواره در حال تغییر است. این رمان، خواننده را دعوت میکند تا در کنار فرعون زن، قدم به درون تاریخ بگذارد و معنای قدرت را از نو تعریف کند.
رمان فرزند صبح در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۴ با بیش از ۴۴۰۰ رای و ۳۳۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از جواد سید اشرف و تحت عنوان شهبانوی درهی نیل به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان فرزند صبح
داستان فرزند صبح زندگی حتشپسوت، دختر فرعون توتمس اول، را از دوران کودکی تا رسیدن به مقام فرعونی روایت میکند. او در کاخ سلطنتی متولد میشود، دختری باهوش، نیرومند و مصمم که از همان ابتدا تفاوت خود را با دیگران نشان میدهد. برخلاف انتظارهای رایج از دختران درباری، حتشپسوت علاقهمند به سیاست، دین و قدرت است و پیوسته در تلاش است تا جایگاهی فراتر از نقشهای سنتی برای خود بیابد.
پس از مرگ مادرش، حتشپسوت بیشتر به پدرش نزدیک میشود و میان آن دو رابطهای عمیق شکل میگیرد. توتمس اول، که شخصیت مقتدر و خردمندی دارد، نبوغ دخترش را درمییابد و به آموزش او توجهی ویژه میکند. حتشپسوت به معابد راه مییابد، مناسک دینی را فرا میگیرد و با نظام سیاسی و الهیاتی مصر آشنا میشود. او بهتدریج خود را آماده میسازد تا نقشی بزرگ در آینده کشورش ایفا کند.
با مرگ پدر، سلطنت به توتمس دوم، همسر ناتوان و ضعیف حتشپسوت، میرسد. گرچه حتشپسوت از نظر قانونی تنها همسر سلطنتی است، اما قدرت واقعی در دستان دیگران است. او اما در سایهی تاج و تخت میماند و آرامآرام بر ارکان قدرت چنگ میاندازد. او از جایگاه «همسر شاه» و «دختر خدای آمون» بهره میبرد و با هوشمندی بر جریانهای درباری تأثیر میگذارد.
پس از مرگ شوهرش، پسر ناتنیاش توتمس سوم که کودکی خردسال است، ولیعهد میشود. در این وضعیت، حتشپسوت بهعنوان نایبالسلطنه ظاهر میشود، اما بهتدریج تمام قدرت را در دست میگیرد. او با تکیه بر حمایت کاهنان، معماران، و ارتش، و با نمایش چهرهای الهی از خود، موفق میشود خود را فرعون واقعی مصر بنامد، هرچند که زن بودنش با سنتهای مصر ناسازگار است.
در دوران سلطنت حتشپسوت، مصر به شکوفایی بیسابقهای دست مییابد. او معابد عظیم میسازد، صلح را برقرار میکند، و تجارت را رونق میبخشد. یکی از بزرگترین دستاوردهای او اعزام کاروان به سرزمین افسانهای پونت است که رفاه و احترام عمومی را برایش به ارمغان میآورد. در این دوران، چهرهی زنانهی او در مجسمهها به تدریج جای خود را به تصویرهای مردانه میدهد؛ نمادی از گذار او از یک زن شاهزاده به یک مرد فرعون.
اما سلطنت او بیدشمن نیست. توطئههای درباری، دشمنی برخی از کاهنان، و جاهطلبی پنهان توتمس سوم، سایههایی بر حکومت او میافکنند. حتشپسوت، که همواره با ترس از خیانت و نابودی دستبهگریبان است، باید تصمیمهای دشوار سیاسی و شخصی بگیرد؛ از جمله سرکوب شورشها، تبعید دشمنان، و دوری از کسانی که دوستشان دارد اما به آنها اطمینان ندارد.
در نهایت، پایان زندگی حتشپسوت نیز همچون سلطنتش با ابهام و رمز همراه است. برخی او را به مرگ طبیعی نسبت میدهند، برخی دیگر از توطئه سخن میگویند. اما آنچه باقی میماند، ردپایی از زنی است که برخلاف سنتهای زمانه، در مقام مردانهترین مقام ممکن ایستاد و نشان داد که قدرت، نه در جنسیت بلکه در اراده و خرد نهفته است.
بخشهایی از فرزند صبح
حتشپسوت، روبهروی پدر ایستاده بود. چشمانش همچون نیل در زمان طغیان، عمیق و پرغلیان میدرخشید. توتمس به او نگریست، نه بهچشم دختری خردسال، که گویی در چهرهاش آیندهی مصر را میدید. گفت: «تو از همان صبح نخست، فرزند خورشیدی. باید آموختن را آغاز کنی، نه برای زندگی، که برای سلطنت.»
………………..
در سکوت معبد، حتشپسوت بر زانوان نشست. دود کندر، بهسان دعاهای صعودی، در فضا پیچید و شعلهی مشعلها سایههایی لرزان بر دیوارهای سنگی انداخت. در دل نیایش، صدایی درونی به او گفت: «تو انتخابشدهای. آمون تو را خواسته است. دیگر دختری از کاخ نیستی، تو صدای خدایانی.»
………………..
«قدرت، لباسی است که اگر آن را بهاندازهی تن ندوزی، یا خفهات میکند، یا از تنت میافتد.» این را سِنان، وزیر پیر، آهسته به حتشپسوت گفت وقتی نخستین طومار سلطنتی را مهر کرد. او خندید و پاسخ داد: «من خودم خیاطم، سنان. و خوب میدانم چگونه تن خویش را برای لباس قدرت بسازم.»
……………….
وقتی نخستین تندیس سنگیاش را دید که او را با ریش مصنوعی فرعونان نشان میداد، مکثی کرد. دستی بر چهرهی سنگی کشید و در دل اندیشید: «اگر برای حکمرانی باید شبیه مردان باشم، پس بگذار چهرهام را از سنگ بتراشند. اما جانم از زن بودن سرشته شده است، و آن را هیچ تیشهای نمیتواند بزداید.»
……………….
در لحظهای از تنهایی، شبانه، کنار نیل ایستاده بود و به انعکاس ستارگان مینگریست. در دل زمزمه کرد: «آیا آنکس که تاج را بر سر گذاشت، هنوز همان دخترک معصومی است که روزی پدرش را ستایش میکرد؟ یا اکنون خود تبدیل به خدایی خاموش شدهام؟»
اگر به کتاب فرزند صبح علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستانهای تاریخی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان تاریخی، داستان خارجی، رمان، عاشقانه
۰ برچسبها: ادبیات جهان، پالین گج، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب