«دا» اثری است از سیده زهرا حسینی (نویسندهی ایرانی زادهی بصره، متولد ۱۳۴۲) که در سال ۱۳۸۷ منتشر شده است. این کتاب روایت صادقانه و تأثیرگذار زندگی و خاطرات سیده زهرا حسینی از مقاومت مردم خرمشهر و نقش زنان در روزهای آغازین جنگ ایران و عراق است.
دربارهی دا
کتاب «دا» روایت خاطرات سیده زهرا حسینی از روزهای آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است؛ کتابی که نهتنها سندی از تاریخ شفاهی جنگ است، بلکه تصویری انسانی، زنانه و صادقانه از تجربه زیستهای است که کمتر در روایتهای رسمی و رسانهای دیده میشود. این اثر با روایت اولشخص، خواننده را مستقیم به دل خیابانهای خرمشهر، کوچههای گلولهبارانشده، بیمارستانهای پر از مجروح و قلب یک دختر نوجوان میبرد که در بحبوحهی جنگ، معنای دیگری از رشادت، ترس، مسئولیت و ایمان را تجربه میکند.
نویسنده با زبانی ساده، صمیمی و بیپیرایه، وقایعی را شرح میدهد که خود شاهد آن بوده است. این زبان صادقانه، قدرت تأثیرگذاری کتاب را دوچندان کرده و باعث شده خواننده همپای راوی، درد و رنج، امید و اندوه، اضطراب و پایداری را لمس کند. چیزی که «دا» را از بسیاری از آثار دیگر دربارهی جنگ متمایز میکند، نگاه فردی و شخصی آن به جنگ است؛ نه از منظر فرماندهان یا سیاستمداران، بلکه از نگاه دختری نوجوان که با شجاعت وارد عرصهای شده که مردان بزرگ را هم به زانو درآورده است.
کتاب با توصیف صحنههایی آغاز میشود که جنگ را با تمام وحشتش به خانهی مردم میآورد. راوی نهتنها شاهد کشتهشدن دوستان و همسایگانش است، بلکه در موقعیتی قرار میگیرد که باید نقش پرستار، امدادگر، حتی گاه مدافع شهر را ایفا کند. «دا» در این لحظات، فراتر از یک شخصیت فردی ظاهر میشود و به نماد نسل دختران مقاومی بدل میگردد که جنگ را فقط با تفنگ نمیجنگیدند، بلکه با اشک و آغوش و دستان پینهبستهشان در برابر آن ایستادند.
کتاب در عین روایت مصائب جنگ، پر از لحظاتی از ایمان، انسانیت، امید و حتی شوخطبعی است. نویسنده با مهارت، میان وقایع تلخ و امیدبخش تعادلی برقرار میکند و این باعث میشود کتاب، در عین آنکه عمیقاً تأثیرگذار است، از یأس و سیاهی مفرط نیز بپرهیزد. این ویژگی است که «دا» را برای نسل امروز هم خواندنی نگه داشته است، نسلی که ممکن است از جنگ فاصله زمانی داشته باشد، اما با خواندن این کتاب، پیوندی عاطفی با آن برقرار میکند.
نکته مهم دیگر در «دا»، حضور پررنگ عنصر زنانه در دل رویدادهای خشن و مردانهی جنگ است. سیده زهرا حسینی با روایت خود نشان میدهد که چگونه زنان و دختران، بهویژه در روزهای آغازین جنگ و در شهرهایی مانند خرمشهر، نقشی کلیدی در حفظ روحیه مردم و پایداری اجتماعی ایفا کردند. «دا» تنها قصهی یک نفر نیست، بلکه بازتاب صدای هزاران زن است که در تاریخنگاری رسمی کمتر به آنها پرداخته شده است.
علاوه بر ارزشهای محتوایی، «دا» بهلحاظ ساختار نیز اثری مهم محسوب میشود. تدوین کتاب توسط سیده اعظم حسینی بهگونهای صورت گرفته که نهتنها جریان خاطرات حفظ شود، بلکه نظم و انسجامی روایی نیز به متن داده شده است. این تلاش سبب شده که کتاب از ریتم نیفتد و خواننده با اشتیاق صفحه به صفحه پیش برود.
یکی از نقاط قوت مهم کتاب، استفاده از جزئیات دقیق و ملموس در روایت وقایع است. توصیف صحنههای بیمارستان، شیوهی انتقال مجروحان، شرایط محلهها، صدای خمپارهها و انفجارها، همه و همه با جزئیاتی آمدهاند که نهتنها سند تاریخی محسوب میشوند، بلکه حسی زنده و پراحساس از زمانه خود را منتقل میکنند.
با آنکه مضمون کتاب درباره جنگ است، اما مضمون مرکزی آن، بیشتر درباره «زیستن» در دل فاجعه است. این کتاب قصهی مقاومت است، اما نه مقاومت سربازان با اسلحه، بلکه مقاومت مردمی بیدفاع، زنانی که پناهگاه نشدند، بلکه پناه شدند. این انسانمحوری کتاب است که باعث میشود با هر بار خواندن، لایهی تازهای از معنای آن کشف شود.
انتشار این کتاب تأثیر چشمگیری در بازشناسی نقش زنان در دفاع مقدس گذاشت و باعث شد بسیاری از مخاطبان ایرانی – بهویژه نسل جوان – با جنگ و پیامدهایش نه از زاویه حماسه و پیروزی، بلکه از دیدگاه انسانی و اخلاقی آشنا شوند. این کتاب نمونهای شاخص از ادبیات مستند جنگی است که از سطح شعار فراتر رفته و به ژرفای تجربه انسانی رسیده است.
بازتاب گسترده کتاب در رسانهها، نشستهای نقد و بررسی، و ترجمه آن به زبانهای دیگر نیز نشاندهنده اهمیت و استقبال از آن است. این کتاب ثابت کرد که آوای فردی، وقتی صادق و بیپیرایه باشد، میتواند به زبان جمعی تبدیل شود و اثری ماندگار در ذهن جامعه بگذارد.
در نهایت، این کتاب نهفقط روایتی از جنگ، که کتابی درباره شجاعت، ایمان، مسئولیت و انسانبودن در زمانهای است که هرچه انسانی بود، زیر گلوله و خاکستر مدفون میشد. خواندن این کتاب، تجربهای است عمیقاً تأثیرگذار که ذهن را میلرزاند و دل را روشن میکند.
این کتاب در وبسایت goodreads امتیاز ۳.۷۱ با بیش از ۱۳۰۰ رای و ۱۴۰ نقد و نظر دریافت کرده است.
خلاصهی محتوای دا
کتاب «دا» روایت زندگی سیده زهرا حسینی در سالهای آغازین جنگ ایران و عراق است که از زبان خودش و به شکل خاطرهنگاری تدوین شده است. کتاب با دوران کودکی زهرا در عراق آغاز میشود؛ جایی که خانوادهی او، بهدلیل اصالت ایرانیشان، مورد آزار حکومت بعث قرار میگیرند و در نهایت مجبور به ترک عراق و بازگشت به ایران میشوند. این مهاجرت ناگهانی، زندگی خانوادگی آنها را دستخوش تغییر میکند و خانواده در شهر خرمشهر ساکن میشود؛ شهری که بهزودی در آستانهی یکی از بزرگترین تهاجمهای نظامی قرن قرار میگیرد.
با آغاز جنگ در شهریور ۱۳۵۹، زهرا که هنوز نوجوانی بیش نیست، درگیر بحران و آشوبی میشود که خرمشهر را در بر گرفته است. او که روحیهای مذهبی، فعال و مسئولیتپذیر دارد، برخلاف بسیاری از مردم که از شهر میگریزند، تصمیم میگیرد در خرمشهر بماند و به امدادرسانی بپردازد. از همینجا است که نقش او در کتاب پررنگ میشود: امدادگر مجروحان، حملدار شهدا، پرستار بیامکانات، ناظم اضطراری بیمارستان و صدای مظلوم مردم تحت محاصره.
زهرا با جسارت وارد بیمارستانها میشود و در کنار چند زن و دختر دیگر، به مداوای زخمیها، جابهجایی پیکر شهدا، شستوشوی اجساد و ساماندهی فضاهای درمانی کمک میکند. او در بسیاری از صحنهها جان خود را به خطر میاندازد تا کودکی مجروح را نجات دهد، یا کمک کند یک مجروح را از میدان آتش به پشت جبهه برسانند. از نگاه او، شهر خرمشهر تبدیل به زمینی میان زمین و آسمان شده است: جایی میان رنج، شهادت، ایمان و امید.
در ادامه، با پیشروی نیروهای عراقی، وضعیت خرمشهر وخیمتر میشود. بیمارستانها هدف قرار میگیرند، امکانات درمانی کمتر و روحیه مردم شکستهتر میشود. اما زهرا همچنان ایستادگی میکند و تلاش میکند در دل ویرانی، امید را زنده نگه دارد. او شاهد کشتهشدن دوستان، همسایگان و حتی اعضای خانوادهاش است و در عین حال باید دلی قوی داشته باشد تا به دیگران قوت قلب بدهد.
یکی از ویژگیهای روایت زهرا، دقت او در ذکر جزئیات است. از نحوهی پانسمان مجروحان گرفته تا فضای داخل خانههایی که به سنگر تبدیل شدهاند، و از توصیف صحنههای تدفین شهدا تا لحظههای اضطراب هنگام شنیدن صدای هواپیماهای دشمن. این جزئیات باعث میشود خواننده در دل وقایع قرار بگیرد و همهچیز را با چشم راوی ببیند.
در بخشی از کتاب، زهرا ماجرای فعالیتهایش در مسجد جامع خرمشهر را شرح میدهد، که به مرکز مقاومت مردم تبدیل شده است. مسجد، بیمارستان، سنگر، انبار غذا و مقر فرماندهی در یک نقطه جمع شدهاند و زهرا و دوستانش در همهی این نقشها حضور دارند. او بارها با نیروهای بعثی فاصلهای کمتر از چند متر پیدا میکند و معجزهوار نجات مییابد.
در پایان کتاب، با سقوط خرمشهر، زهرا ناچار به ترک شهر میشود. اما این خروج، تنها به معنای خروج فیزیکی نیست؛ زخمی در جان او به جا میماند که تا سالها پس از آن باقی خواهد ماند. «دا» نه تنها روایتی از جنگ است، بلکه اثری درباره مقاومت، بلوغ زودرس، ایثار زنانه و ایمان در دل تاریکی است. زهرا دیگر آن دختر نوجوان خجالتی آغاز کتاب نیست؛ او حالا نماد نسلی از زنان شده است که در خاموشترین و خونینترین لحظات تاریخ ایران، صدای بلند ایستادگی بودند.
بخشهایی از دا
باورم نمیشد که جنگ واقعاً شروع شده باشد. صدای انفجار از دور میآمد و من هنوز در ذهنم دنبال تصویری بودم که جنگ باید چه شکلی باشد. هیچکس ما را برای دیدن تکهتکه شدن آدمها آماده نکرده بود.»
……………..
وارد اورژانس شدم. بوی خون و دود همهجا را گرفته بود. پرستارها از شدت کار نفس نمیکشیدند. مردی را آوردند که دستش آویزان بود. صدای گریهاش هنوز در گوشم است… آنجا فهمیدم که دختر بودن، مانع بودن نیست؛ میشود وسط جنگ، مادر بود، پرستار بود، حتی سنگر بود.
……………
در همان اتاقِ پر از مجروح و خون، گوشهای پیدا کردم، چادرم را کشیدم روی صورتم و نماز خواندم. هر لحظه صدای خمپارهای دیگر میآمد. اما عجیب بود که با هر سجده، ترسم کمتر میشد. انگار به خدا نزدیکتر شده بودم.
…………..
وقتی جنازهی محمد را آوردند، همه ساکت شدند. او همیشه میخندید. حالا ساکت خوابیده بود. خواستم گریه کنم، اما نتوانستم. بچههای دیگر داشتند از دست میرفتند. وقت گریه نبود. وقت ایستادن بود.
…………..
وقتی خرمشهر سقوط کرد، انگار بخشی از قلبم را جا گذاشتم. از پشت وانت نگاه میکردم به کوچهها، دیوارها، پنجرههایی که دیگر نبودند. با خودم گفتم: ما میرویم، اما برمیگردیم. این شهر مال ماست.
………………
آنچه به چشمم می خورد غیر قابل باور بود. من شهری نمی دیدم. همه جا صاف شده بود. سر در نمی آوردم کجا هستیم. هرجا می رفتیم حبیب توضیح می داد اینجا قبلا چه بوده است. هرجا را نگاه می کردم نمی توانستم تشخیص بدهم کجاست، نه خیابانی بود نه فلکه ای و نه خانه ای. همه جا را تخریب و صاف کرده بودند.
همه جا بیابان شده بود و از خانه ها جز تلی از خاک و آهن پاره چیزی به چشم نمی خورد. فقط میدان های وسیع مین ما را محاصره کرده بودند آنها آنقدر غافلگیر شده بودند که حتی فرصت جمع کردن این تابلوها را که برای نیروهای خودشان زده بودند ، نکرده بودند.
……………….
همان طور که بین شهدا چرخ می زدم، یکهو احساس کردم پایم در چیزی فرو رفت. موهای تنم سیخ شد. جرأت نداشتم تکان بخورم یا دستم را به طرف پایم ببرم. لیزی و رطوبتی توی پایم حس می کردم که لحظه به لحظه بیشتر می شد. یک دفعه یخ کردم. با این حال دانه های عرق از پیشانی ام می ریخت.
آرام دستم را پایین بردم و به پایم کشیدم. وقتی فهمیدم چه اتفاقی افتاده است، تیره پشتم تا سرم تیر کشید و چهار ستون بدنم لرزید. پایم در شکم جنازه ایی که امعاء و احشایش بیرون ریخته بود، فرو رفته بود. به زحمت پایم را بالا آوردم. سنگین و کرخت شده بود. انگار مال خودم نبود. کشان کشان تا دم تکه زمین خاکی آمدم. پایم را از کفش درآوردم و روی زمین کشیدم.
اگر به این کتاب علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار ادبیات پایداری در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میسازد.
27 خرداد 1404
دا
«دا» اثری است از سیده زهرا حسینی (نویسندهی ایرانی زادهی بصره، متولد ۱۳۴۲) که در سال ۱۳۸۷ منتشر شده است. این کتاب روایت صادقانه و تأثیرگذار زندگی و خاطرات سیده زهرا حسینی از مقاومت مردم خرمشهر و نقش زنان در روزهای آغازین جنگ ایران و عراق است.
دربارهی دا
کتاب «دا» روایت خاطرات سیده زهرا حسینی از روزهای آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است؛ کتابی که نهتنها سندی از تاریخ شفاهی جنگ است، بلکه تصویری انسانی، زنانه و صادقانه از تجربه زیستهای است که کمتر در روایتهای رسمی و رسانهای دیده میشود. این اثر با روایت اولشخص، خواننده را مستقیم به دل خیابانهای خرمشهر، کوچههای گلولهبارانشده، بیمارستانهای پر از مجروح و قلب یک دختر نوجوان میبرد که در بحبوحهی جنگ، معنای دیگری از رشادت، ترس، مسئولیت و ایمان را تجربه میکند.
نویسنده با زبانی ساده، صمیمی و بیپیرایه، وقایعی را شرح میدهد که خود شاهد آن بوده است. این زبان صادقانه، قدرت تأثیرگذاری کتاب را دوچندان کرده و باعث شده خواننده همپای راوی، درد و رنج، امید و اندوه، اضطراب و پایداری را لمس کند. چیزی که «دا» را از بسیاری از آثار دیگر دربارهی جنگ متمایز میکند، نگاه فردی و شخصی آن به جنگ است؛ نه از منظر فرماندهان یا سیاستمداران، بلکه از نگاه دختری نوجوان که با شجاعت وارد عرصهای شده که مردان بزرگ را هم به زانو درآورده است.
کتاب با توصیف صحنههایی آغاز میشود که جنگ را با تمام وحشتش به خانهی مردم میآورد. راوی نهتنها شاهد کشتهشدن دوستان و همسایگانش است، بلکه در موقعیتی قرار میگیرد که باید نقش پرستار، امدادگر، حتی گاه مدافع شهر را ایفا کند. «دا» در این لحظات، فراتر از یک شخصیت فردی ظاهر میشود و به نماد نسل دختران مقاومی بدل میگردد که جنگ را فقط با تفنگ نمیجنگیدند، بلکه با اشک و آغوش و دستان پینهبستهشان در برابر آن ایستادند.
کتاب در عین روایت مصائب جنگ، پر از لحظاتی از ایمان، انسانیت، امید و حتی شوخطبعی است. نویسنده با مهارت، میان وقایع تلخ و امیدبخش تعادلی برقرار میکند و این باعث میشود کتاب، در عین آنکه عمیقاً تأثیرگذار است، از یأس و سیاهی مفرط نیز بپرهیزد. این ویژگی است که «دا» را برای نسل امروز هم خواندنی نگه داشته است، نسلی که ممکن است از جنگ فاصله زمانی داشته باشد، اما با خواندن این کتاب، پیوندی عاطفی با آن برقرار میکند.
نکته مهم دیگر در «دا»، حضور پررنگ عنصر زنانه در دل رویدادهای خشن و مردانهی جنگ است. سیده زهرا حسینی با روایت خود نشان میدهد که چگونه زنان و دختران، بهویژه در روزهای آغازین جنگ و در شهرهایی مانند خرمشهر، نقشی کلیدی در حفظ روحیه مردم و پایداری اجتماعی ایفا کردند. «دا» تنها قصهی یک نفر نیست، بلکه بازتاب صدای هزاران زن است که در تاریخنگاری رسمی کمتر به آنها پرداخته شده است.
علاوه بر ارزشهای محتوایی، «دا» بهلحاظ ساختار نیز اثری مهم محسوب میشود. تدوین کتاب توسط سیده اعظم حسینی بهگونهای صورت گرفته که نهتنها جریان خاطرات حفظ شود، بلکه نظم و انسجامی روایی نیز به متن داده شده است. این تلاش سبب شده که کتاب از ریتم نیفتد و خواننده با اشتیاق صفحه به صفحه پیش برود.
یکی از نقاط قوت مهم کتاب، استفاده از جزئیات دقیق و ملموس در روایت وقایع است. توصیف صحنههای بیمارستان، شیوهی انتقال مجروحان، شرایط محلهها، صدای خمپارهها و انفجارها، همه و همه با جزئیاتی آمدهاند که نهتنها سند تاریخی محسوب میشوند، بلکه حسی زنده و پراحساس از زمانه خود را منتقل میکنند.
با آنکه مضمون کتاب درباره جنگ است، اما مضمون مرکزی آن، بیشتر درباره «زیستن» در دل فاجعه است. این کتاب قصهی مقاومت است، اما نه مقاومت سربازان با اسلحه، بلکه مقاومت مردمی بیدفاع، زنانی که پناهگاه نشدند، بلکه پناه شدند. این انسانمحوری کتاب است که باعث میشود با هر بار خواندن، لایهی تازهای از معنای آن کشف شود.
انتشار این کتاب تأثیر چشمگیری در بازشناسی نقش زنان در دفاع مقدس گذاشت و باعث شد بسیاری از مخاطبان ایرانی – بهویژه نسل جوان – با جنگ و پیامدهایش نه از زاویه حماسه و پیروزی، بلکه از دیدگاه انسانی و اخلاقی آشنا شوند. این کتاب نمونهای شاخص از ادبیات مستند جنگی است که از سطح شعار فراتر رفته و به ژرفای تجربه انسانی رسیده است.
بازتاب گسترده کتاب در رسانهها، نشستهای نقد و بررسی، و ترجمه آن به زبانهای دیگر نیز نشاندهنده اهمیت و استقبال از آن است. این کتاب ثابت کرد که آوای فردی، وقتی صادق و بیپیرایه باشد، میتواند به زبان جمعی تبدیل شود و اثری ماندگار در ذهن جامعه بگذارد.
در نهایت، این کتاب نهفقط روایتی از جنگ، که کتابی درباره شجاعت، ایمان، مسئولیت و انسانبودن در زمانهای است که هرچه انسانی بود، زیر گلوله و خاکستر مدفون میشد. خواندن این کتاب، تجربهای است عمیقاً تأثیرگذار که ذهن را میلرزاند و دل را روشن میکند.
این کتاب در وبسایت goodreads امتیاز ۳.۷۱ با بیش از ۱۳۰۰ رای و ۱۴۰ نقد و نظر دریافت کرده است.
خلاصهی محتوای دا
کتاب «دا» روایت زندگی سیده زهرا حسینی در سالهای آغازین جنگ ایران و عراق است که از زبان خودش و به شکل خاطرهنگاری تدوین شده است. کتاب با دوران کودکی زهرا در عراق آغاز میشود؛ جایی که خانوادهی او، بهدلیل اصالت ایرانیشان، مورد آزار حکومت بعث قرار میگیرند و در نهایت مجبور به ترک عراق و بازگشت به ایران میشوند. این مهاجرت ناگهانی، زندگی خانوادگی آنها را دستخوش تغییر میکند و خانواده در شهر خرمشهر ساکن میشود؛ شهری که بهزودی در آستانهی یکی از بزرگترین تهاجمهای نظامی قرن قرار میگیرد.
با آغاز جنگ در شهریور ۱۳۵۹، زهرا که هنوز نوجوانی بیش نیست، درگیر بحران و آشوبی میشود که خرمشهر را در بر گرفته است. او که روحیهای مذهبی، فعال و مسئولیتپذیر دارد، برخلاف بسیاری از مردم که از شهر میگریزند، تصمیم میگیرد در خرمشهر بماند و به امدادرسانی بپردازد. از همینجا است که نقش او در کتاب پررنگ میشود: امدادگر مجروحان، حملدار شهدا، پرستار بیامکانات، ناظم اضطراری بیمارستان و صدای مظلوم مردم تحت محاصره.
زهرا با جسارت وارد بیمارستانها میشود و در کنار چند زن و دختر دیگر، به مداوای زخمیها، جابهجایی پیکر شهدا، شستوشوی اجساد و ساماندهی فضاهای درمانی کمک میکند. او در بسیاری از صحنهها جان خود را به خطر میاندازد تا کودکی مجروح را نجات دهد، یا کمک کند یک مجروح را از میدان آتش به پشت جبهه برسانند. از نگاه او، شهر خرمشهر تبدیل به زمینی میان زمین و آسمان شده است: جایی میان رنج، شهادت، ایمان و امید.
در ادامه، با پیشروی نیروهای عراقی، وضعیت خرمشهر وخیمتر میشود. بیمارستانها هدف قرار میگیرند، امکانات درمانی کمتر و روحیه مردم شکستهتر میشود. اما زهرا همچنان ایستادگی میکند و تلاش میکند در دل ویرانی، امید را زنده نگه دارد. او شاهد کشتهشدن دوستان، همسایگان و حتی اعضای خانوادهاش است و در عین حال باید دلی قوی داشته باشد تا به دیگران قوت قلب بدهد.
یکی از ویژگیهای روایت زهرا، دقت او در ذکر جزئیات است. از نحوهی پانسمان مجروحان گرفته تا فضای داخل خانههایی که به سنگر تبدیل شدهاند، و از توصیف صحنههای تدفین شهدا تا لحظههای اضطراب هنگام شنیدن صدای هواپیماهای دشمن. این جزئیات باعث میشود خواننده در دل وقایع قرار بگیرد و همهچیز را با چشم راوی ببیند.
در بخشی از کتاب، زهرا ماجرای فعالیتهایش در مسجد جامع خرمشهر را شرح میدهد، که به مرکز مقاومت مردم تبدیل شده است. مسجد، بیمارستان، سنگر، انبار غذا و مقر فرماندهی در یک نقطه جمع شدهاند و زهرا و دوستانش در همهی این نقشها حضور دارند. او بارها با نیروهای بعثی فاصلهای کمتر از چند متر پیدا میکند و معجزهوار نجات مییابد.
در پایان کتاب، با سقوط خرمشهر، زهرا ناچار به ترک شهر میشود. اما این خروج، تنها به معنای خروج فیزیکی نیست؛ زخمی در جان او به جا میماند که تا سالها پس از آن باقی خواهد ماند. «دا» نه تنها روایتی از جنگ است، بلکه اثری درباره مقاومت، بلوغ زودرس، ایثار زنانه و ایمان در دل تاریکی است. زهرا دیگر آن دختر نوجوان خجالتی آغاز کتاب نیست؛ او حالا نماد نسلی از زنان شده است که در خاموشترین و خونینترین لحظات تاریخ ایران، صدای بلند ایستادگی بودند.
بخشهایی از دا
باورم نمیشد که جنگ واقعاً شروع شده باشد. صدای انفجار از دور میآمد و من هنوز در ذهنم دنبال تصویری بودم که جنگ باید چه شکلی باشد. هیچکس ما را برای دیدن تکهتکه شدن آدمها آماده نکرده بود.»
……………..
وارد اورژانس شدم. بوی خون و دود همهجا را گرفته بود. پرستارها از شدت کار نفس نمیکشیدند. مردی را آوردند که دستش آویزان بود. صدای گریهاش هنوز در گوشم است… آنجا فهمیدم که دختر بودن، مانع بودن نیست؛ میشود وسط جنگ، مادر بود، پرستار بود، حتی سنگر بود.
……………
در همان اتاقِ پر از مجروح و خون، گوشهای پیدا کردم، چادرم را کشیدم روی صورتم و نماز خواندم. هر لحظه صدای خمپارهای دیگر میآمد. اما عجیب بود که با هر سجده، ترسم کمتر میشد. انگار به خدا نزدیکتر شده بودم.
…………..
وقتی جنازهی محمد را آوردند، همه ساکت شدند. او همیشه میخندید. حالا ساکت خوابیده بود. خواستم گریه کنم، اما نتوانستم. بچههای دیگر داشتند از دست میرفتند. وقت گریه نبود. وقت ایستادن بود.
…………..
وقتی خرمشهر سقوط کرد، انگار بخشی از قلبم را جا گذاشتم. از پشت وانت نگاه میکردم به کوچهها، دیوارها، پنجرههایی که دیگر نبودند. با خودم گفتم: ما میرویم، اما برمیگردیم. این شهر مال ماست.
………………
آنچه به چشمم می خورد غیر قابل باور بود. من شهری نمی دیدم. همه جا صاف شده بود. سر در نمی آوردم کجا هستیم. هرجا می رفتیم حبیب توضیح می داد اینجا قبلا چه بوده است. هرجا را نگاه می کردم نمی توانستم تشخیص بدهم کجاست، نه خیابانی بود نه فلکه ای و نه خانه ای. همه جا را تخریب و صاف کرده بودند.
همه جا بیابان شده بود و از خانه ها جز تلی از خاک و آهن پاره چیزی به چشم نمی خورد. فقط میدان های وسیع مین ما را محاصره کرده بودند آنها آنقدر غافلگیر شده بودند که حتی فرصت جمع کردن این تابلوها را که برای نیروهای خودشان زده بودند ، نکرده بودند.
……………….
همان طور که بین شهدا چرخ می زدم، یکهو احساس کردم پایم در چیزی فرو رفت. موهای تنم سیخ شد. جرأت نداشتم تکان بخورم یا دستم را به طرف پایم ببرم. لیزی و رطوبتی توی پایم حس می کردم که لحظه به لحظه بیشتر می شد. یک دفعه یخ کردم. با این حال دانه های عرق از پیشانی ام می ریخت.
آرام دستم را پایین بردم و به پایم کشیدم. وقتی فهمیدم چه اتفاقی افتاده است، تیره پشتم تا سرم تیر کشید و چهار ستون بدنم لرزید. پایم در شکم جنازه ایی که امعاء و احشایش بیرون ریخته بود، فرو رفته بود. به زحمت پایم را بالا آوردم. سنگین و کرخت شده بود. انگار مال خودم نبود. کشان کشان تا دم تکه زمین خاکی آمدم. پایم را از کفش درآوردم و روی زمین کشیدم.
اگر به این کتاب علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار ادبیات پایداری در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، ادبیات پایداری، زندگینامه
۰ برچسبها: ادبیات ایران، سیده زهرا حسینی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب