راز آن بوی شگفت

«راز آن بوی شگفت» اثری است از فریبا کلهر (نویسنده‌ی اهل تهران، متولد ۱۳۴۰) که در سال ۱۳۹۶ منتشر شده است. این رمان داستانی است که زندگی امام رضا علیه‌السلام را در کنار روایت‌هایی از شیعیان و دوستدارانش با زبانی شاعرانه و برای نوجوانان بازآفرینی می‌کند.

درباره‌ی راز آن بوی شگفت

کتاب راز آن بوی شگفت نوشته فریبا کلهر از جمله آثاری است که با زبانی ساده و در عین حال شاعرانه، زندگی و سیره امام رضا علیه‌السلام را برای نوجوانان روایت می‌کند. نویسنده تلاش کرده است با بازآفرینی ماجراهای زندگی این امام بزرگوار، علاوه بر انتقال تاریخ و آموزه‌های دینی، قصه‌ای دلنشین و پرکشش برای نسل جوان بیافریند.

امام رضا علیه‌السلام در یازدهم ذی‌القعده سال ۱۴۸ هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود و در پایان ماه صفر سال ۲۰۳ هجری قمری در شهر مرو به شهادت رسید. او فرزند امام موسی کاظم علیه‌السلام و بانو نجمه خاتون بود و پس از پدرش به امامت رسید. دوران زندگی ایشان مقارن با خلافت عباسیان و کشمکش‌های سیاسی و اجتماعی فراوان بود.

در روزگار هارون، امین و مأمون عباسی، اوضاع سیاسی جهان اسلام پر از نزاع‌های داخلی و شورش‌های گوناگون بود. در چنین شرایطی امام رضا علیه‌السلام با صبر، حکمت و هدایت معنوی، مسلمانان را راهبری می‌کرد. مأمون برای تحکیم موقعیت خود، تصمیم گرفت امام را به ظاهر در اداره حکومت شریک کند. هرچند امام رضا علیه‌السلام این مقام را نپذیرفت، اما به ناچار راهی خراسان شد.

چگونگی شهادت امام رضا علیه‌السلام در منابع تاریخی با اختلاف روایت شده است. شیعیان مأمون را عامل اصلی شهادت ایشان می‌دانند، در حالی که برخی منابع اهل سنت بر مسموم شدن آن حضرت به وسیله زهر تأکید دارند. با این حال، همگان متفق‌اند که زندگی و شهادت ایشان نقطه عطفی در تاریخ اسلام است.

پس از شهادت امام، در محل آرامگاه ایشان بنایی ساخته شد که در طول تاریخ به یکی از مهم‌ترین مراکز معنوی جهان اسلام تبدیل گردیده است. حرم مطهر امام رضا علیه‌السلام همواره جایگاه عشق، ایمان و امید میلیون‌ها زائر از سراسر دنیاست.

فریبا کلهر، نویسنده پرکار ادبیات کودک و نوجوان، با سال‌ها تجربه در این عرصه توانسته است با زبانی روان و قابل فهم برای نوجوانان، روایتی تازه از زندگی امام هشتم ارائه دهد. او سال‌ها به عنوان نویسنده و سردبیر مجلات کودک فعالیت کرده و آثار متعددی در حوزه بازنویسی افسانه‌ها و زندگی بزرگان خلق کرده است.

این نویسنده در راز آن بوی شگفت از شیوه‌ای نمادین بهره می‌برد. در داستان او حتی پرندگان و عناصر طبیعت نقشی فعال دارند و همراه با انسان‌ها ماجراهای زندگی امام رضا علیه‌السلام را دنبال می‌کنند. این رویکرد، داستان را برای مخاطب نوجوان جذاب‌تر کرده است.

کتاب ساختاری چندلایه دارد و در آن سه خط داستانی در کنار هم پیش می‌روند. نخست، زندگی تاریخی امام رضا علیه‌السلام از مدینه تا مرو روایت می‌شود. دوم، داستان سلیمان، جوان شیعه‌ای که به دنبال امام راهی سفر می‌شود و در مسیر با دشواری‌ها و انسان‌های گوناگون مواجه می‌گردد. سوم، ماجرای ابوعبدالله است که گرفتار راهزنان می‌شود و پس از رهایی به همراه خانواده‌اش به دیدار امام می‌شتابد.

این سه روایت در نقطه‌ای مشترک به هم می‌پیوندند: دیدار با امام و برکت حضور او. هر یک از شخصیت‌ها در این دیدار تغییر می‌کنند و مشکلاتشان رنگ دیگری می‌گیرد. این پیوند سه داستان با سیره امام، رمان را به تجربه‌ای روحانی و در عین حال داستانی پرکشش برای نوجوانان تبدیل کرده است.

کتاب در سال ۱۳۹۷ به عنوان اثر برگزیده جشنواره کتاب سال رضوی معرفی شد که نشانی از ارزش ادبی و محتوایی آن است. این انتخاب نشان می‌دهد که اثر توانسته هم نظر منتقدان و هم دل نوجوانان را به خود جلب کند.

انتشارات آستان قدس رضوی (به‌نشر) انتشار این کتاب را بر عهده داشته و با چاپ آن، اثری ماندگار در حوزه ادبیات مذهبی نوجوان عرضه کرده است. کیفیت نگارش، انتخاب موضوع و پرداخت شخصیت‌ها باعث شده کتاب جایگاه ویژه‌ای در میان آثار داستانی دینی برای نوجوانان پیدا کند.

راز آن بوی شگفت فقط یک روایت تاریخی نیست؛ بلکه داستانی سرشار از معنا، ایمان و امید است که نوجوانان را با جلوه‌ای تازه از زندگی امام رضا علیه‌السلام آشنا می‌سازد. این کتاب پلی است میان تاریخ و ادبیات، میان ایمان و داستان، و میان حقیقت و خیال شاعرانه که خواندن آن را برای نوجوانان امروز لذت‌بخش می‌کند.

کتاب راز آن بوی شگفت تاکنون توانسته در جشنواره‌های کتاب سال رضوی(۱۳۹۷) و نخستین جشنواره کتاب سال دینی کودک‌و‌نوجوان(۱۴۰۰) برگزیده شود و رتبه نخست کتاب‌های دیجیتال و گویای سیزدهمین جشنواره کتاب سال رضوی(۱۴۰۱) را کسب کند.

خلاصه‌ی داستان راز آن بوی شگفت

رمان راز آن بوی شگفت در سه خط اصلی داستانی پیش می‌رود که در نهایت همه به زندگی و حضور امام رضا علیه‌السلام پیوند می‌خورند. نویسنده با زبانی ساده و شاعرانه، ماجراهای تاریخی و شخصیت‌های خیالی را در کنار هم می‌نشاند تا روایتی تازه و خواندنی بیافریند.

در خط نخست داستان، زندگی امام رضا علیه‌السلام از مدینه آغاز می‌شود و تا حرکت به سوی خراسان و شهر مرو ادامه پیدا می‌کند. در این مسیر، فشارهای سیاسی، دعوت اجباری مأمون و در نهایت شهادت امام روایت می‌شود. این بخش جنبه تاریخی دارد و چارچوب اصلی رمان را شکل می‌دهد.

خط دوم به شخصیت سلیمان اختصاص دارد؛ جوانی شیعه در مدینه که با شنیدن خبر حرکت امام رضا علیه‌السلام تصمیم می‌گیرد او را دنبال کند. سلیمان در راه با دشواری‌های فراوان روبه‌رو می‌شود و شخصی به نام اَخرس را ملاقات می‌کند که ابتدا با سوءظن و دشمنی با او رفتار می‌کند، اما رفته‌رفته تغییر می‌کند و در نهایت همراه و یاریگر سلیمان می‌شود.

این دو جوان پس از تحمل سختی‌ها به مرو می‌رسند و به خدمت امام مشرف می‌شوند. نویسنده در این بخش، وفاداری شیعیان و دگرگونی شخصیت‌ها در پرتو ایمان را نشان می‌دهد. سلیمان نماد عشق به امام و اخلاص است، در حالی که اَخرس نماد کسی است که با هدایت تغییر می‌یابد.

خط سوم به سرگذشت مردی به نام ابوعبدالله می‌پردازد که در بیابان گرفتار راهزنان می‌شود. راهزنان به او بدگمان می‌شوند و شکنجه‌های سختی بر او روا می‌دارند، از جمله نگه داشتنش در سرما و پر کردن دهانش از برف. این شکنجه‌ها باعث می‌شود قدرت تکلمش را از دست بدهد.

سرانجام با کمک همسر یکی از راهزنان که از ظلم آنان به ستوه آمده، موفق به فرار می‌شود و همراه پسرش راهی مرو می‌گردد تا نزد امام رضا علیه‌السلام شفا بگیرد. در این مسیر نیز با افراد گوناگونی برخورد می‌کند، از جمله زنی یک چشم و معلول که بعدها در مرو نقش مهمی پیدا می‌کند.

وقتی ابوعبدالله و پسرش به زیارت امام می‌رسند، همان زن معلول نیز حاضر می‌شود و معلوم می‌گردد همان کسی است که روزی او را از چنگ راهزنان نجات داده بود. امام با دعای خود او را شفا می‌دهد و برای ابوعبدالله نیز راهی جهت بازیابی قدرت سخن گفتن نشان می‌دهد. این دیدار نقطه اوج داستان است که سه خط روایی در آن به هم می‌رسند.

با وجود آنکه ماجرای داستان پس از این نیز ادامه دارد و به شهادت امام رضا علیه‌السلام و سرنوشت مأمون می‌رسد، بخش اصلی رمان بر تحولات شخصیت‌ها و برکات حضور امام متمرکز است. در پایان، مخاطب نوجوان با تصویری هم تاریخی و هم داستانی از امام هشتم آشنا می‌شود و معنای ایمان، صبر و دگرگونی روحی را بهتر درک می‌کند.

بخش‌هایی از راز آن بوی شگفت

ابر دوسه روزی بود که به آسمان شهر مدینه رسیده، بر فراز نخلستان‌ها قدم زده بود، سایه‌اش را روی بام‌های خاک‌آلود شهر انداخته بود و گاهی جلوی خورشید را گرفته بود تا سایه‌ای باشد برای مردان خسته و عرق کرده‌ای که از نخلستان‌ها برمی‌گشتند.

ابر یک جا نمی‌ماند. همیشه در حرکت بود. همه جای شهر را دیده بود و می‌خواست از فراز شهر مدینه بگذرد که اتفاقی او را ماندگار کرد. مردی سوار بر الاغی خاکستری، از کوچه‌های شهر مدینه می‌گذشت. لباسی سرتاسر سفید بر تن داشت و بلندی دستارش تا روی سینه می‌رسید. مرد سفیدپوش سرش را بلند کرد و نگاهی به ابر انداخت. ابر به نظرش رسید که مرد سفیدپوش به او لبخند زده است؛ پس جواب لبخند او را داد. مرد دوباره ابر را نگاه کرد. این بار به نظر ابر رسید که مرد سفیدپوش با او حرف زده است. اما چه حرفی؟

…………………….

سلیمان به طرف خانۀ مرد سفیدپوش می رفت که دید چندین سوار از دروازۀ شهر گذشتند و وارد شهر شدند. سواران بیشتر از سی نفر بودند و همگی بر اسبانی قوی و تزیین شده سوار بودند. دو سوار که پیشاپیش همه بودند لباس هایی سیاه اما گرانبها بر تن داشتند. یکی اسمش «جلودی » بود و دیگری «رجاء».

سلیمان چشمانش را تنگ کرد تا دقیق تر ببیند. جلودی را شناخت و نفرت مثل گیاهی خاردار در دلش رویید. سواران به سلیمان که رسیدند ایستادند. جلودی از بالای اسب، از او پرسید: «منزل علی بن موسی الرضا کجاست؟»

ریش دوشاخۀ جلودی، سلیمان را به یاد ماری انداخت که چند دقیقۀ پیش کشته بود.

…………………..

صدا گفت: بلند شو… بلند شو فرار کن!. صاحب آن صدای لرزان، دست‌های ابوعبدالله را باز کرد. پوستین گرمی به روی دوشش انداخت و گفت: این بخت توست. گروگان‌های قبلی، همین‌جا بالای کوه دفن شدند و کسی خبر ندارد که چه بلایی به سرشان آمده است؛ اما تو… خوش اقبال بودی که تحمل من تمام شد و دیگر نمی‌توانم به این زندگی ادامه بدهم. بلند شو و برو… دور شو…!

 

اگر به کتاب راز آن بوی شگفت علاقه دارید، بخش معرفی آثار فریبا کلهر در وب‌سایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار این نویسنده نیز آشنا می‌کند.