غزالی و زهره

«غزالی و زهره» یا «غزالی در بغداد» اثری است از ادوارد توماس (نویسنده انگلیسی، از ۱۸۹۵ تا ۱۹۸۶؟) که در سال‌های دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی منتشر شده است. این رمان داستانی تاریخی ـ فلسفی است که زندگی و کشمکش‌های فکری و عاطفی غزالی را در بستر بغداد دوران عباسیان روایت می‌کند.

درباره‌ی غزالی و زهره

کتاب غزالی و زهره از جمله آثار داستانی ـ تاریخی ذبیح‌الله منصوری است که او با نام ساختگی «ادوارد توماس» آن را به خوانندگان معرفی کرده است. همانند بسیاری از آثار منصوری، این کتاب نه یک پژوهش مستند تاریخی بلکه روایتی داستانی با تکیه بر قلمی روان و پرکشش است. از همین رو، مخاطب باید آن را به چشم یک رمان جذاب و خیال‌انگیز بنگرد، نه اثری مستند در حوزه تاریخ یا فلسفه.

داستان در بستر بغداد دوران عباسیان می‌گذرد؛ شهری پرشکوه و در عین حال پرآشوب که به عنوان پایتخت خلفا، قلب علمی و فرهنگی جهان اسلام به شمار می‌آمد. منصوری با نثری پرتصویر، فضای بغداد، کاخ‌ها، کوچه‌ها، بازارها و مجالس علمی آن زمان را به گونه‌ای بازسازی می‌کند که خواننده خود را در میان آن روزگار حس می‌کند.

شخصیت اصلی کتاب، امام الحرمین ابوموسی، جوانی خراسانی است که برای تحصیل وارد بغداد می‌شود و در همان آغاز با نام غزالی پیوند می‌خورد. غزالی در این رمان شخصیتی کاریزماتیک، پرهیبت و در عین حال عمیقاً درگیر اندیشه‌های فلسفی و دینی زمانه معرفی می‌شود. تقابل او با جریان‌های فکری مختلف، از معتزله گرفته تا اشاعره و حتی فیلسوفان یونانی، بخش مهمی از روایت را تشکیل می‌دهد.

یکی از نقاط برجسته کتاب، ورود به ماجرای کشمکش‌های فکری میان مکاتب کلامی است. خواننده با بحث‌های طولانی درباره حادث یا قدیم بودن قرآن، جبر و اختیار، و جایگاه عقل در دین روبه‌رو می‌شود. منصوری این مباحث پیچیده را در قالب داستانی و محاوره‌ای روایت می‌کند، به گونه‌ای که فهم آن برای خواننده غیرمتخصص نیز ساده‌تر شود.

زهره در داستان، شخصیتی است که هم بار عاشقانه روایت را بر دوش می‌کشد و هم نماینده بُعد انسانی و عاطفی زندگی غزالی است. رابطه او با غزالی آمیزه‌ای از شور، تضاد، دلبستگی و جدال‌های درونی است. زهره به نوعی آینه‌ای در برابر غزالی قرار می‌گیرد که عقل و احساس، ایمان و شک، علم و عشق را در کشاکش با یکدیگر نشان می‌دهد.

داستان پر است از صحنه‌های پرتنش: از مجلس‌های علمی و مناظره‌های فکری تا توطئه‌های سیاسی در دربار عباسی. حضور خلفا، وزرا، جاسوسان و دانشمندان، فضایی چندلایه ایجاد می‌کند که هم جنبه تاریخی دارد و هم رنگ‌وبوی رمان تاریخی ـ ماجراجویانه.

با وجود جذابیت داستان، باید توجه داشت که بخش زیادی از روایت ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است. همانند بسیاری از آثار منصوری، مرز میان واقعیت و خیال در این کتاب چندان روشن نیست. شخصیت‌ها، حوادث و حتی نقل‌قول‌ها بیش از آنکه سندیت تاریخی داشته باشند، رنگ ادبی و داستانی دارند.

با این حال، همین ویژگی کتاب را خواندنی می‌کند. مخاطب بیش از آنکه به دنبال حقیقت تاریخی باشد، با روایتی پرکشش، آمیخته با فلسفه و ماجرا، و آشنایی با فضای فکری و اجتماعی قرن پنجم هجری همراه می‌شود.

یکی از جذابیت‌های کتاب، زبان و نثر منصوری است. او با نثر آهنگین، پر از تشبیه و تصویر، روایت را به جلو می‌برد و در عین حال از توضیحات ساده برای مفاهیم پیچیده بهره می‌گیرد. همین امر باعث می‌شود کتاب برای طیف گسترده‌ای از خوانندگان، از علاقه‌مندان ادبیات گرفته تا دوستداران تاریخ و فلسفه، خواندنی باشد.

غزالی و زهره در نهایت تصویری خیالی اما پرکشش از شخصیت غزالی ارائه می‌دهد؛ فیلسوف و متکلمی که در تاریخ واقعی اسلام جایگاهی یگانه دارد، اما در این رمان، بیشتر به عنوان قهرمانی داستانی و نماینده‌ای از جدال همیشگی عقل و ایمان به تصویر کشیده شده است.

اگرچه این کتاب را نمی‌توان منبعی تاریخی دانست، اما به مثابه رمانی جذاب، خواننده را به فضای بغداد عباسی، دغدغه‌های فکری متکلمان و فیلسوفان، و درگیری‌های انسانی یک متفکر بزرگ می‌برد. از همین روست که می‌توان آن را یکی از نمونه‌های شاخص نثر داستانی ذبیح‌الله منصوری دانست.

این اثر بیش از هر چیز، دعوتی است به اندیشیدن درباره رابطه میان علم و ایمان، سنت و نوآوری، و عقل و عشق؛ رابطه‌ای که هم در روزگار غزالی و هم در جهان معاصر همچنان موضوعی پرچالش باقی مانده است.

رمان غزالی و زهره در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵۶ است.

خلاصه‌ی داستان غزالی و زهره

بغدادِ عهد عباسی صحنه‌ی آغاز رمان است؛ غزالی جوان، طلبه‌ای از خراسان، وارد شهر دانش و سیاست می‌شود و خیلی زود پایش به نظامیه و دربار باز می‌شود. روایت از همان فصل‌های نخست با معرفی «امام‌الحرمین» و فضای علمی بغداد، مایه‌های تاریخی-فلسفی خود را تثبیت می‌کند.

زهره، زنی شگفت‌زیبا و اثرگذار در حوادث، به‌عنوان دختر شاه غسان و از زنان نزدیک به خلیفه معرفی می‌شود؛ زیبایی و جایگاهش هم الهام‌بخش است و هم خطرآفرین. نگاهِ نخست غزالی به زهره در کاخ خُلد، شگفتی و دوگانگی عقل واحساس را از همان ابتدا در او برمی‌انگیزد.

رشته‌ی حوادث با زمزمه‌ی توطئه‌ای در کاخ خُلد گره می‌خورد؛ نام موسیِ نیشابوری در مظان اتهام می‌افتد و غزالی، میان وفاداری به حقیقت و فشارهای قدرت، مأمورِ جست‌وجوی حقیقت می‌شود. اتاقی پر از رجالِ دربار و ورود زهره به همان مجلس، صحنه‌ی رویاروییِ نگاه‌ها و آغاز بازپرسی است.

خطِ فرعیِ پرکشش دیگری با پی‌گیری‌های «سِندباد» شکل می‌گیرد: زهره در شط دجله سوار زورق می‌شود و سندباد، پنهانی از دور تعقیبش می‌کند تا به دیوارهای بلند کاخی با دری سبز می‌رسد؛ نشانی از خانه‌ای اشرافی در قلب بغداد و مدخلی به دلِ توطئه.

در یکی از فصل‌های به‌یادماندنی، غزالی در دیدار با خلیفه به بحران نان و قحطی اشاره می‌کند و راه‌حلِ ساده اما نمادینی پیشنهاد می‌دهد: تقسیم انجیرِ باغ‌های خلافت میان مردم. این کنش، سیمای اخلاقی واجتماعی غزالی را کنار نقش سیاسی‌اش برجسته می‌کند.

با پیش‌رفتن تحقیق، زهره مدتی روی کشتی بازداشت می‌شود و پرسش‌های تازه‌ای سربرمیاورد: آیا او ابزار دستِ توطئه‌گران است یا بازیگر اصلی؟ متن، عمداً با شهادت‌های مبهم و فقدانِ شاهد مستقیم، خواننده را در مرز تردید نگه می‌دارد.

غزالی می‌کوشد موسیِ نیشابوری را از تیغ اتهام برهاند؛ اما معماری پیچیده‌ی کاخ خُلد و رفت‌وآمدهای پنهانِ زهره، کارِ حقیقت‌یابی را دشوار می‌کند. شاهدی در کار نیست، کوشک‌ها مستقل‌اند و راه‌های آشپزخانه، حضورِ زهره را از چشم‌ها پنهان نگاه داشته است.

روایت از بغداد فراتر می‌رود: دوره‌ای از خلوت و عزلت غزالی، سفرهای کوتاه به شهرهایی چون سامرّه، و حتی فصلی با پرسش «آیا غزالی در بیت‌المقدس اسیر شد؟» لحن ماجرایی را با سیرِ درونی و عرفانی در هم می‌آمیزد. در حقیقت، این رفت‌وبرگشت‌ها به لایه‌ی معنوی داستان پهنا می‌دهد.

در میانه‌ی کشاکش‌ها، سازوکاری مالی برای رهایی و جابجاییِ زهره طرح می‌شود: حواله‌هایی از سوی خلیفه و مسیر بصره و دریا، با تکیه بر خریدوفروش مروارید و نقشِ مزدوران، نشان می‌دهد که دربار، حقیقت و سیاست را با معامله گره می‌زند.

در پرده‌های پایانی، رمان با امتداد بحث‌های کلامی و فلسفی (تا حد اشاره به ابن‌رشد) و فرجامِ مبهمِ رابطه‌ی غزالی و زهره، بر همان دوگانگیِ آغازین می‌ایستد: عقل و عشق، قدرت و حقیقت، تاریخ و خیال. نتیجه نه یک داوری قطعی، که تعلیقی روایی است که خواننده را به تأمل می‌خواند.

بخش‌هایی از غزالی و زهره

جوان خراسانی چون به بغداد رسید، عظمت شهر و شکوه کاخ‌های عباسیان او را شگفت‌زده ساخت. بغداد، آن‌چنان پرهیبت بود که در نظرش از هر شهری که دیده یا شنیده بود بزرگ‌تر و با شکوه‌تر جلوه می‌کرد؛ و او احساس می‌کرد که در قلب جهان اسلام قدم نهاده است.

……………………

زنی فاخرپوش با قامتی بلند و چهره‌ای پوشیده از معجر زرّبفت از برابر موسی گذشت. چشم‌های نافذش از میان حریر می‌درخشید و جوان خراسانی دریافت که این زن با همه‌ی زنان شهر متفاوت است. او زهره بود؛ زنی که نامش در بغداد با زیبایی و خطر آمیخته بود.

………………………

غزالی در حضور خلیفه گفت: ای امیرالمؤمنین، اگر می‌خواهی مردم از گرسنگی نرَسند، انجیرهای باغ را میان آنان قسمت کن. خلیفه از این سخن در شگفت شد؛ زیرا راه‌حلی به این سادگی را در میان هزاران تدبیر پیچیده نمی‌دید.

………………………

نظامیه بغداد، با حجره‌های وسیع و باغ‌های پرگل، در نظر موسی چون بهشتی بر روی زمین می‌نمود. هر حجره چراغی داشت و درختان سایه‌گستر در حیاط‌ها صف کشیده بودند. آنجا جایی بود که علم و عبادت در کنار هم جریان داشت و نام غزالی چون خورشیدی در آن می‌درخشید.

……………………..

غزالی گفت: علم اگر با ایمان پیوند نخورد، همچون چراغی است که در باد نهاده باشند. زهره به او نگریست و پرسید: پس عشق چه جایگاهی دارد؟ غزالی سکوت کرد، زیرا در دلش این پرسش بیش از هر مناظره‌ای او را به تردید می‌انداخت.

………………………

در جاهای دیگر مردم بعداز این که از نردبان بالا می آمدند قبل از این که قدم به حصار بگذارند تیر میخوردند و سقوط می‌کردند یا بعداز این که واردحصار می‌شدند طعمه شمشیر می‌شدند و می‌افتادند. اما درمنطقه‌ای که فروته حضورداشت، مرتب منطقه اشغالی مهاجمین وسعت می‌گرفت وعده‌ای بیشتر وارد حصار می‌شدند. منطقه اشغالی مها جمین در آنجا آن قدر وسعت بهم رسانید تا این که به یکی از دو برج طرفین دروازه رسید وقتى فروته و همراهانش به آن برج رسیدند نگهبانان برج تیر نداشتند زیرا تمام تیرهای خود را پرتاب کرده بودند و چون مهاجمین را قوی دیدند گفتند که ا گر به ما آزار نرسانید تسلیم خواهیم شد.

 

اگر به کتاب غزالی و زهره علاقه دارید، بخش معرفی برترین داستان‌های تاریخی در وب‌سایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا می‌سازد.