آداب بی‌قراری

«آداب بی‌قراری» اثری است از یعقوب یادعلی (نویسنده‌ی زاده‌ی اصفهان، از ۱۳۴۹ تا ۱۴۰۰) که در سال ۱۳۸۳ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی مهندسی به نام کامران خسروی و مشکلات وی‌ می‌پردازد.

درباره‌ی آداب بی‌قراری

آداب بی‌قراری نام رمانی از یعقوب یادعلی است که برنده‌ی جایزه‌ی بهترین رمان سال ۱۳۸۳ بنیاد گلشیری شده‌است. این کتاب یکی از جنجال‌برانگیزترین کتاب‌هایی بود که در سال‌های اخیر در ایران منتشرشده است. نویسنده‌ی این کتاب به دلیل توهین به قوم لر بازداشت شد و به یک سال زندان محکوم شد، هر چند که پنج‌سال بعد وی از تمام این اتهامات تبرئه شد.

 نویسنده در کتاب آداب بی‌قراری با شرح روزمره‌های زندگی‌اش به خواننده نشان می‌دهد که چطور می‌توان به پوچی رسید. این رمان روایتی خیال‌آمیز و وهم‌آلود دارد.

کتاب آداب بی‌قراری در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۲۶ با بیش از ۱۱۰۰ رای و ۹۵ نقد و نظر است.

داستان آداب بی‌قراری

از آن‌جا که رمان  آداب بی‌قراری در روایتی واقعی و وهم‌آلود در نوسان است نمی‌توان خط داستانی سرراستی از آن بازگو کرد. رمان با این جمله شروع می‌شود: «خیلی ساده، مهندس کامران خسروی در یک سانحه‌ی رانندگی کشته می‌شود.» این جمله از خاطر مهندس کامران خسروی می‌گذرد. او در اداره‌ی کشاورزی واحد آب‌خیزداری در شهری نزدیک دنا احتمالاً یاسوج به هم‌راه همسرش، فریبا، زندگی می‌کرده‌است فریبا بعد از چهار سال زندگی در جایی دورافتاده او را ترک می‌کند و به خانه‌ی پدرش در اصفهان می‌رود و از کامران می‌خواهد که انتقالی بگیرد و به اصفهان برود.

کامران موفق می‌شود انتقالی بگیرد و خانه‌شان در یاسوج را به قیمت سی‌وپنج میلیون تومان بفروشد و در آغاز داستان با ساکی پر از پول و یک دست لباس و دبه‌ای بنزین سر راه کارگری افغان، به نام گلشاه، را به منظور انجام کاری اجیر می‌کند و به سمت اصفهان حرکت می‌کند.

اما او نقشه‌ی شیطانی کشیده‌است می‌خواهد در چای گلشاه مواد خواب‌آور بریزد و وقتی خواب‌اش برد لباس‌های خود را تن او کند و ماشین را به آتش بکشد و ته دره بفرستد تا همه گمان کنند او مرده‌است و بعد زندگی جدیدی را شروع کند. تمام رمان در همین جاده می‌گذرد با مرور خاطرات وهم‌گونه‌ای از گذشته و آینده‌ی کامران مرور می‌شود.

کامران وقتی به بالای گردنه می‌رسد تغییر عقیده می‌دهد و از گلشاه می‌خواهد که او را آتش بزند و ته دره بیندازد و پول‌ها را بردارد که گلشاه موافقت نمی‌کند و کامران پنج هزارتومان به او می‌دهد و او می‌رود. کامران بقیه مسیر را به سمت اصفهان تنهایی طی می‌کند با مرور وهم گونه‌ی خاطراتی که معلوم نیست واقعاً برای او اتفاق افتاده‌است یا در تصورات‌اش مرور می‌شود در یکی از این خاطرات که ظاهراً تصورات کامران از زندگی بعد از انجام نقشه‌اش است با زنی عجیب به نام ناهید آشنا می‌شود.

در بخش پنجم فصل میانی رمان، تکبال، کامران به جستجوی ناهید می‌رود و وقتی او را می‌یابد با اتومبیلی تصادف می‌کند و وقتی به هوش می‌آید متوجه می‌شود ناهید او را به بیمارستان آورده‌است. اما شخصیت ناهید کاملاً خیالی به‌نظر می‌رسد. او غیب‌گوست و از هر چه کامران می‌کند با اطلاع است.

بخشی از آداب بی‌قراری

گوشی را برداشت، مکث کرد و نتوانست شماره بگیرد. چه داشت به فریبایی بگوید که تصمیم گرفته بود دیگر به آن بیغوله، جایی که چهار سال از جوانی اش را، تنها و غریب، به زعم خود تلف کرده بود، برنگردد؛ حتا شده به قیمت طلاق گرفتن و از دست دادن کامرانی که هنوز دوستش دارد.

حوله‌ی خیس را انداخت روی پشتی مبل، موها را با یکدست مالید و با دست دیگر همچنان گوشی را نگه داشت. اعتنا نکرد به

پر حوله که ول شده بود روی ترنج قالی. فریبا آمد حوله‌ی خیس را برداشت، گفت:«اقلاً بیاندازش دور گردنت که رو زمین نیفتِ.»

 وقتی فریبا رفت، فکر کرد حالاست که برود توی بالکن، حوله را آویزان بند رخت کند، سه گیره‌ی سبز و قرمز و سفید به آن بزند، برگردد تا قبل از رفتن به آشپزخانه رو کند به او، بگوید:«کامی، بجنب دیگه.»

گوشی را گذاشت، گفت: «بعد زنگ می‌زنم، تو راه.»

فریبا گفت: «همیشه کارها رو می ذاری برای بعد.» داشت صبحانه را آماده می‌کرد. نیم رخش برگشت به‌سوی او: «بدم نیست بی‌خبر بریم آ. یه عالمه خوشحال می‌شن. مامان می‌گفت دایی اینا از ترشی بیلهر که اون دفعه بردیم، خیلی خوششان اومده. یادت باشه بسپری کمالی یه دبه دیگه برامون بیاره. به سمیه هم گفتم.»

نفهمید چرا حوصله‌ی خوردن صبحانه را نداشت، برخلاف این چندساله که یک روز هم ناشتا از خانه بیرون نزده بود. پاکت

سیگار را از روی میز برداشت، سیگاری روشن کرد، لمید توی مبل و دلش خواست همان‌جا دراز بکشد، پاها را بیندازد روی میز، زیرسیگاری را بگذارد روی شکمش، به سیگار یک بزند و فکر نکند به تصمیمی که گرفته بود. دوست داشت تا ابد همان‌جا ولو می‌شد و هیچ کاری نمی‌کرد. ‌

 

اگر به رمان «آداب بی‌قراری» علاقه دارید، برای آشنا شدن با سایر آثار مشابه می‌توانید بخش‌های معرفی برترین داستان‌های معاصر و معرفی داستان‌های دارای مضامین اجتماعی را در وب‌سایت هر روز یک کتاب مشاهده کنید.