4 آبان 1402
دختر گمشده
«دختر گمشده» اثری است از گیلین فلین (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۷۱) که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجرای گم شدن زنی در سالروز ازدواجش میپردازد.
دربارهی دختر گمشده
دختر گمشده یک رمان دلهرهآور از گیلین فلین است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده و در صدر لیست پرفروشترین کتابهای سال قرار گرفت. رمان در هر فصل از نگاه یکی از شخصیتهای اصلی (نیک دان / ایمی دان) روایت میشود و خواننده را در تعلیقی مدام نگاه میدارند تا این که حقایق فاش شود و مثالی از زیر سبکی به نام «نوآر خانگی» در رمانهای امروز است. منتقدان این کتاب را به خاطر روایت نامطمئن آن، تعلیق و پیچهای داستانیاش بسیار ستودند. فیلم دختر گمشده به کارگردانی دیوید فینچر اقتباسی از این رمان است که در سال ۲۰۱۴ ساخته شد.
گیلین فلین در این کتاب مسائلی را نشان میدهد که دنیای مدرن با آنها سر و کار دارد و خواننده را قدم به قدم به درون جامعهای میبرد که در آن زنان از پوسته خجالتی خود بیرون آمدهاند. علاوه بر آن به نقش تأثیرگذار رسانهها بر جامعه نیز تأکید میکند. وی در این کتاب توانسته زنان را از کنج به بیرون کشیده و آنها را به بطن داستان وارد کند. به همین دلیل نیز دختر گمشده در گروه آثار مدرن قرار دارد.
کتاب دختر گمشده در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۱۲ با حدود ۳ میلیون رای و ۱۵۰ هزار نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از آرش خیروی به بازار عرضه شده است.
داستان دختر گمشده
بخش اول
روایت متناوب بین دیدگاه نیک و امی دان (نام خانوادگی الیوت) جابجا میشود. روایت نیک مدت کوتاهی پس از رسیدن به خانه در پنجمین سالگرد ازدواجش شروع می شود تا متوجه شود امی از خانه شان گم شده است. نشانه هایی از مبارزه وجود دارد روایت امی در قالب یادداشت های روزانه او آمده و مراحل اولیه رابطه آنها را دنبال می کند.
نوشتههای دفتر خاطرات نشان می دهد که چگونه امی با نیک در شهر نیویورک آشنا شد، جایی که هر دو به عنوان نویسنده کار می کردند. نیک روزنامه نگاری بود که نقدهای سینمایی و تلویزیونی می نوشت، در حالی که امی برای مجلات زنانه آزمون های شخصیتی می نوشت. پس از دو سال آشنایی، آنها ازدواج کردند. این زوج در خانه ای زیبا در بروکلین زندگی می کردند که در آنجا خوشحال بودند.
در سال ۲۰۰۹، نیک و امی هر دو شغل خود را پس از رکود بزرگ از دست دادند. در همین حال، رند و مریبث، والدین امی، مجموعهای از کتابهای موفق کودکانه به نام «امی شگفتانگیز» را بر اساس تجربیات زندگی امی نوشته بودند. با این حال، زمانی که فروش کتابها کاهش یافت و رند و مریبث از خرج کردنشان جلوگیری نکردند، آنها نیز با مشکلات مالی مواجه شدند. راه حل آنها این بود که از امی از صندوق اعتمادش پول بخواهند که نیک را ناراضی کرد.
سرانجام، امی و نیک به زادگاه نیک در شمال کارتاژ، میسوری نقل مکان می کنند تا از مادر بیمار نیک، مورین مراقبت کنند. با اجازه، نیک از آنچه از صندوق امانی امی باقی مانده است استفاده می کند تا با خواهر دوقلوی خود، مارگو یا «برو» یک بار باز کند. نیک همچنین کار تدریس روزنامه نگاری را در یک کالج محلی پیدا می کند.
ازدواج آنها بدتر می شود. امی توضیح میدهد که چگونه از خانهدار بودن در حومه شهر متنفر است و از نیک به خاطر حرکتش رنجش میبرد. دفتر خاطرات او نیک را به عنوان شوهری پرخاشگر، بداخلاق، بیکار و تهدیدآمیز نشان می دهد و نشان می دهد که او برای زندگی خود می ترسد.
در روایت نیک، او امی را به عنوان یک کمال گرا بیهوده دشوار، ضد اجتماعی، کنترل کننده و یک تعهد ناخواسته می بیند، اما نگران ناپدید شدن او است. نیک در تحقیقات به رهبری کارآگاهان روندا بانی و جیم گیلپین مظنون می شود و نیک مسائل رابطه آنها را کم اهمیت جلوه می دهد. در طول تحقیقات، نیک با نظارت رسانهای شدید روبرو میشود که به دلیل نداشتن احساسات آشکار و نگرش تند و تیز آشکار او تشدید میشود.
همچنین توسط نوئل هاثورن، دوست صمیمی امی از محله، فاش می شود که امی باردار بوده است، که نیک از آن بی اطلاع بوده است. نیک بدهی جدی کارت اعتباری دارد که ادعا میکند از آن بیاطلاع بوده است، و بیمه عمر امی اخیراً توسط نیک افزایش یافته است، که او ادعا میکند ایده او بوده است. برای نیک آشکار می شود که همسرش رازهایی را از او پنهان کرده است.
بخش دوم
مشخص شد که نیک و امی راویان غیرقابل اعتمادی هستند. نیک اعتراف کرده است که با اندی، دانشجوی سابق خود، به همسرش خیانت می کند و قصد دارد از امی طلاق بگیرد. او برای جلوگیری از سوء ظن این موضوع را از بازرسان پنهان کرد. روایت امی به امروز تغییر می کند و نشان می دهد که او زنده است و ناپدید شدن خود را برای مخفی شدن صحنه سازی کرده است.
پس از کشف رابطه نیک، او از بی اعتنایی او به او عصبانی شد و به مدت یک سال برنامه ریزی زیادی کرد تا مرگ او را جعل کند و نیک را به عنوان انتقامی برای تلف کردن زندگی اش معرفی کند. حاملگی او، سالها ثبت خاطرات و شواهد دیگر برای متهم ساختن نیک ساخته شد.
نیک از نقشه امی بر اساس سرنخ های مبهمی که او تحت عنوان گنج یابی سنتی سالگرد آنها به جا گذاشته است آگاه می شود. او به محوطه جنگلی گو هدایت میشود، جایی که او خریدهای گزافی را که امی با کارتهای اعتباری به نام او انجام میداد تا بیشتر او را متهم کند، کشف میکند. این آلونک همچنین حاوی هدیه سالگرد امی از عروسک های پانچ و جودی است (یکی که دسته اش را از دست داده است)، که نشان می دهد او انتظار دارد نیک برای قتلش مجازات اعدام دریافت کند.
برنامه امی برای نظارت بر تحقیقات از طریق رسانه های خبری زمانی خنثی می شود که او در متل جایی که در آن پنهان شده است مورد سرقت قرار می گیرد. او ناامید از دوست پسر ثروتمند سابقش، دسی کولینگز، که در جوانی با او رابطه ای دستکاری داشت، کمک می گیرد. دسی که هنوز شیفته است، او را در خانه دریاچه خود پنهان می کند، اما مالک و کنترل کننده می شود و باعث می شود امی احساس کند در دام افتاده است.
نیک و وکیل جدیدش، تانر بولت، تلاش می کنند تا درک عمومی از نیک را از طریق مصاحبه با یک مجری محبوب برنامه های گفتگو تغییر دهند، که طی آن نیک وانمود می کند که از خیانت و شکست های خود به عنوان یک شوهر عذرخواهی می کند.
او با استقبال خوبی روبرو شد، اما پلیس محوطه جنگلی را که حاوی فیلم های پورنو خشونت آمیز نیز می باشد، کشف کرده است. دفتر خاطرات جعلی امی در مورد سوء استفاده از نیک نیز در خانه قدیمی پدرش یافت می شود. پلیس دستگیره گمشده را از عروسکها پیدا میکند که حاوی خون امی است. نیک دستگیر می شود.
در خانه دسی، امی مصاحبه تلویزیونی را می بیند و تحت تأثیر عملکرد نیک یک شوهر عالی قرار می گیرد و متقاعد می شود که آن دو به طور منحصر به فرد یکدیگر را درک می کنند و با یکدیگر مطابقت دارند. او بدن خود را مثله می کند به طوری که به نظر می رسد دسی او را اسیر نگه داشته است، سپس او را اغوا می کند و او را می کشد.
بخش سوم
امی به کارتاژ شمالی باز میگردد، جایی که نیک اخیراً در قید قرارداد است. او داستانی را برای بازرسان میسازد که نشان میدهد دسی قبل از کشتن او برای فرار از خانه ربوده شده و توسط او زندانی شده است. نوشته های خاطرات او ملودراماتیک بود و او خوشحال است که با نیک برگشته است. نیک، کارآگاه بونی و گو می دانند که او دروغ می گوید اما هیچ مدرکی ندارند. با خاموش شدن طوفان رسانه ای، نیک مجبور می شود به زندگی زناشویی با امی بازگردد.
امی شروع به نوشتن خاطرات خود از وقایع ساختگی می کند و نیک به طور خصوصی شروع به نوشتن یک افشاگری از فریبکاری های امی می کند. امی از مایع منی نیک که در یک کلینیک باروری ذخیره کرده بودند برای لقاح خود استفاده می کند و او را مجبور می کند کتابش را با تهدید به نگه داشتن او از فرزند متولد نشده خود حذف کند. نیک رعایت میکند و خود را وقف نقش یک شوهر کامل می کند.
بخشی از دختر گمشده
در آشپزخانه منتظر آمدن پلیس شدم. اما بوی تند کتری سوخته با تأکید بر نیاز من به بالاآوردن ته حلقم را میسوزاند. پس خودم را به ایوان جلویی رساندم، روی پلهی اول نشستم و تلاش کردم خودم را آرام کنم. همینطور سعی میکردم با تلفن همراه ایمی تماس بگیرم. همچنان روی پیغامگیر بود و آن پیام کوتاه و سریع مدام قول میداد که تماس خواهد گرفت. ایمی همیشه بلافاصله تماس میگرفت. سه ساعت گذشته بود و من پنج بار پیغام گذاشته بودم. اما ایمی هنوز تماس نگرفته بود.
برایم غیرمنتظره بود. به پلیس گفتم که ایمی هیچوقت با وجود کتری روی اجاق روشن خانه را ترک نمیکند. و یا در را باز نمیگذارد. و یا میز اتوی آمادهای که لباس روی آن باشد. او از آن زنهای شلختهای نبود که شوهرشان را خانهخراب میکنند.
حتا اگر خودش میخواست هم نمیتوانست اینگونه باشد. او در مدت ماه عسل دوهفتهایمان در ساحل فیجی، دمار از روزگار من درآورده بود. با خواندن کتاب سرگذشت پرندهی کوکی با سختگیریهایش مبارزه میکردم و او درحالیکه داستان مرموز کتاب مرا به هیجان آورده بود سرزنشگر و عصبانی نگاهم میکرد. از زمانیکه به میسوری نقلمکان کرده بودیم، چون بیکار بود و در خانه میماند، زندگیاش معطوف به انجام درست و دقیق کارهای کوچک و کماهمیت شده بود. لباسها باید همه اتو میشدند.
شواهد اتاق نشیمن نشان میداد درگیری رخ داده است. دیگر میدانستم ایمی تماس نخواهد گرفت. میخواستم هرچه زودتر مرحلهی بعدی را شروع کنم.
بهترین زمان روز بود. آسمان آبی بدون ابر ماه جولای و نور خورشید که بهآرامی بهسوی شرق میتابید همهچیز را مثل نقاشیهای فلاندری طلایی و درخشان کرده بود. پلیس رسید.
چنانچه به کتاب دختر گمشده علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی داستانهای ترسناک و دلهرهآور در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر موارد مشابه نیز آشنا شوید.
خیلی عجیب و قابل تامل و غافلگیر کننده….😳