«هندوی شیدا» اثری است از سعید تشکری (نویسنده و کارگردان زادهی قوچان، از ۱۳۴۲ تا ۱۴۰۰) که در سال ۱۳۹۴ منتشر شده است. این کتاب ماجرای مردی را روایت میکند که برای رسیدن به عشق خود، مهاجرت میکند.
دربارهی هندوی شیدا
کتاب هندوی شیدا داستانی عاشقانه نوشته سعید تشکری است که در انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است. این داستان ماجرای مردی را روایت میکند که برای رسیدن به عشقش که از ایران مهاجرت کرده است، دست به کارهایی میزند و تقلاهای او، نتیجه عکس دربر دارد.
«هندوی شیدا» را در واقع می توان داستان حرکت به سمت کشف عشق ناب دانست، عشقی که خود انتخاب می کند به سراغ که برود و چگونه او را شیدای خود کند. این رمان را همچنین می توان روایت سرگشتگی انسان امروز نامید. انسانی که برای اثبات انسانیت و نفسانیت خود، به هر سوی خود را می زند تا بتواند به نتیجه مطلوب و دلخواهش دست پیدا کند.
عشق زیر و زبر میکند… این احتمالاً صادقترین حکمیست که میتوان در باب عشق صادر کرد. حکمی که درستیِ آن، بر هر آن کس که شهد عشق را چشیده باشد آشکار و بینیاز از اثبات است. اما آیا میتوان به صرف اینکه عشق تجربهای زیر و زبرکننده است، آن را تجربهای سازنده نیز نامید؟ آیا هر تجربهای که جهان ما و عمق روحمان را تکان دهد، تجربهای نیک است؟ اگر چنین است، چرا چنین هراسی از عشق در سینه داریم؟ و اگر چنین نیست، آیا نباید با صدای بلند گفت: «بدا به حال عاشقان»؟…
کتاب هندوی شیدا یکی از بیشمار داستانهاییست که با درونمایهی عشق به رشتهی تحریر درآمدهاند. این اثر توسط سعید تشکری نگاشته شده و از سوی انتشارات نیستان در اختیار مخاطبین علاقهمند قرار گرفته است. سعید تشکری برای دنبالکنندگان ادبیات روز ایران نامی آشنا و محبوب است. قلم باصلابت او در کنار نگاه خاص و ممتازش به زندگی، خوانندگان زیادی را متوجه آثار او نموده.
کتاب هندوی شیدا در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۲.۷۵ است.
داستان هندوی شیدا
داستان درباره زندگی ناصر ریحانی است. مرد جوانی که متوجه میشود دختری که دوستش داشته، برای زندگی از ایران مهاجرت کرده و به آلمان رفته است. او که تصمیم میگیرد عشقش را دنبال کند، به دنبال دختر راهی میشود. برای اینکه بتواند خرج زندگیاش را دربیاورد، کافهاش را میفروشد اما هنوز هم به پول بیشتری نیاز دارد. پس سراغ خانه پدری و گاوصندوقش میرود. اما ناخواسته خانه را به آتش میکشد و آتشسوزی خانه، صورت پدرش و صدای او را هم از بین میبرد.
حالا ناصر مجبور است که به ایران برگردد و زندگی جدیدی آغاز کند. زندگی که با عذاب وجدان خودش و با سرزنش و نگاههای سنگین اعضای خانوادهاش همراه است. اما از دل همین زندگی دردناکش، چشمانش به عشق دیگری گشوده میشود.
بخشهای از هندوی شیدا
نترکون… گفتم نترکون. بچه شدین همهتون. این چه کاریه؟! میترسه و از خواب میپره. کی میتونه دوباره بخوابوندش؟ یه کم آروم بگیرین… اصلاً پاشین برین از اتاق بیرون. برین پایین. زائو و بچهش باید استراحت کنن. یالّا… بیرون… بیرون…
همه را از اتاق فریبا بیرون کرد تا دختر تازه زایمانکرده و نوزاد، بیسر و صدای بقیه دخترها و دامادها و نوهها کمی استراحت کنند.
مادر… فرستادم واست یه شیردوش بگیرن. هر چی بیشتر شیر بیاد از سینههات، شیرت بیشتر میشه. نباید بچه گرسنه بمونه. فکر شیرخشک هم از سرت بیرون کن. پنج تا بچه به دنیا آوردم، یادم نمیآد واسه هیچ کدوم از این اَداها درآورده باشم. با سزارین موافقت کردم، اما از این فکرا که هیکلم به هم میخوره و نمیتونم و شیر ندارم بیا بیرون. آبمیوه فراوون، غذای ساده، اما پرقوت… همچی بشه بتونی دوتا بچه رو عوض یکی سیر کنی. حالام بخواب… منم میرم ببینم اینا چیکار میکنن.
از اتاق بیرون آمد و در را آهسته بست. ردیف نردههای چوبی را تا انتها طی کرد و به پلهها رسید. سر و صدای خوشحالی همه از پایین به گوش میرسید. از بالا نگاهی به سالن پذیرایی انداخت. ردیف بادکنکها و شرشرهها را که دورتادور نردههای چوبی بسته شده بود و تا پایین آویزان بود، دید.
طلعت، همان طور که آهسته از پلهها پایین میآمد، در ذهنش حرفها میآمد.
چنانچه به کتاب هندوی شیدا علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار سعید تشکری در وبسایت هر روز یک کتاب، بادیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.
12 دی 1402
هندوی شیدا
«هندوی شیدا» اثری است از سعید تشکری (نویسنده و کارگردان زادهی قوچان، از ۱۳۴۲ تا ۱۴۰۰) که در سال ۱۳۹۴ منتشر شده است. این کتاب ماجرای مردی را روایت میکند که برای رسیدن به عشق خود، مهاجرت میکند.
دربارهی هندوی شیدا
کتاب هندوی شیدا داستانی عاشقانه نوشته سعید تشکری است که در انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است. این داستان ماجرای مردی را روایت میکند که برای رسیدن به عشقش که از ایران مهاجرت کرده است، دست به کارهایی میزند و تقلاهای او، نتیجه عکس دربر دارد.
«هندوی شیدا» را در واقع می توان داستان حرکت به سمت کشف عشق ناب دانست، عشقی که خود انتخاب می کند به سراغ که برود و چگونه او را شیدای خود کند. این رمان را همچنین می توان روایت سرگشتگی انسان امروز نامید. انسانی که برای اثبات انسانیت و نفسانیت خود، به هر سوی خود را می زند تا بتواند به نتیجه مطلوب و دلخواهش دست پیدا کند.
عشق زیر و زبر میکند… این احتمالاً صادقترین حکمیست که میتوان در باب عشق صادر کرد. حکمی که درستیِ آن، بر هر آن کس که شهد عشق را چشیده باشد آشکار و بینیاز از اثبات است. اما آیا میتوان به صرف اینکه عشق تجربهای زیر و زبرکننده است، آن را تجربهای سازنده نیز نامید؟ آیا هر تجربهای که جهان ما و عمق روحمان را تکان دهد، تجربهای نیک است؟ اگر چنین است، چرا چنین هراسی از عشق در سینه داریم؟ و اگر چنین نیست، آیا نباید با صدای بلند گفت: «بدا به حال عاشقان»؟…
کتاب هندوی شیدا یکی از بیشمار داستانهاییست که با درونمایهی عشق به رشتهی تحریر درآمدهاند. این اثر توسط سعید تشکری نگاشته شده و از سوی انتشارات نیستان در اختیار مخاطبین علاقهمند قرار گرفته است. سعید تشکری برای دنبالکنندگان ادبیات روز ایران نامی آشنا و محبوب است. قلم باصلابت او در کنار نگاه خاص و ممتازش به زندگی، خوانندگان زیادی را متوجه آثار او نموده.
کتاب هندوی شیدا در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۲.۷۵ است.
داستان هندوی شیدا
داستان درباره زندگی ناصر ریحانی است. مرد جوانی که متوجه میشود دختری که دوستش داشته، برای زندگی از ایران مهاجرت کرده و به آلمان رفته است. او که تصمیم میگیرد عشقش را دنبال کند، به دنبال دختر راهی میشود. برای اینکه بتواند خرج زندگیاش را دربیاورد، کافهاش را میفروشد اما هنوز هم به پول بیشتری نیاز دارد. پس سراغ خانه پدری و گاوصندوقش میرود. اما ناخواسته خانه را به آتش میکشد و آتشسوزی خانه، صورت پدرش و صدای او را هم از بین میبرد.
حالا ناصر مجبور است که به ایران برگردد و زندگی جدیدی آغاز کند. زندگی که با عذاب وجدان خودش و با سرزنش و نگاههای سنگین اعضای خانوادهاش همراه است. اما از دل همین زندگی دردناکش، چشمانش به عشق دیگری گشوده میشود.
بخشهای از هندوی شیدا
نترکون… گفتم نترکون. بچه شدین همهتون. این چه کاریه؟! میترسه و از خواب میپره. کی میتونه دوباره بخوابوندش؟ یه کم آروم بگیرین… اصلاً پاشین برین از اتاق بیرون. برین پایین. زائو و بچهش باید استراحت کنن. یالّا… بیرون… بیرون…
همه را از اتاق فریبا بیرون کرد تا دختر تازه زایمانکرده و نوزاد، بیسر و صدای بقیه دخترها و دامادها و نوهها کمی استراحت کنند.
مادر… فرستادم واست یه شیردوش بگیرن. هر چی بیشتر شیر بیاد از سینههات، شیرت بیشتر میشه. نباید بچه گرسنه بمونه. فکر شیرخشک هم از سرت بیرون کن. پنج تا بچه به دنیا آوردم، یادم نمیآد واسه هیچ کدوم از این اَداها درآورده باشم. با سزارین موافقت کردم، اما از این فکرا که هیکلم به هم میخوره و نمیتونم و شیر ندارم بیا بیرون. آبمیوه فراوون، غذای ساده، اما پرقوت… همچی بشه بتونی دوتا بچه رو عوض یکی سیر کنی. حالام بخواب… منم میرم ببینم اینا چیکار میکنن.
از اتاق بیرون آمد و در را آهسته بست. ردیف نردههای چوبی را تا انتها طی کرد و به پلهها رسید. سر و صدای خوشحالی همه از پایین به گوش میرسید. از بالا نگاهی به سالن پذیرایی انداخت. ردیف بادکنکها و شرشرهها را که دورتادور نردههای چوبی بسته شده بود و تا پایین آویزان بود، دید.
طلعت، همان طور که آهسته از پلهها پایین میآمد، در ذهنش حرفها میآمد.
چنانچه به کتاب هندوی شیدا علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار سعید تشکری در وبسایت هر روز یک کتاب، بادیگر آثار این نویسنده نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، داستان ایرانی، داستان معاصر، رمان، عاشقانه
۰ برچسبها: ادبیات ایران، سعید تشکری، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب