«حمامها و آدمها» اثری است از میخائیل زوشنکو (نویسندهی روسی، از ۱۸۹۵ تا ۱۹۵۸) که در سال ۱۹۶۱ منتشر شده است. این کتاب شامل ۱۵ داستان طنز ولی تکاندهنده در مورد زندگی مردم عادی در شوروی کمونیستی است.
دربارهی حمامها و آدمها
«حمامها و آدمها» نوشته میخائیل زوشنکو نگاهی طنزآمیز و در عین حال تکاندهنده به زندگی مردم عادی در روسیه (شوروی کمونیستی) به خوانندگان ارائه می دهد. این مجموعه داستان کوتاه در یک حمام عمومی قرار دارد و تسلط زوشنکو در طنز و مشاهده دقیق او از طبیعت انسان را به نمایش می گذارد. زوشنکو از طریق روایتهای شوخآمیز و اغلب پوچ خود، تصویر واضحی از زندگی در اتحاد جماهیر شوروی در اوایل قرن بیستم ترسیم میکند و پوچها و تضادهای آن زمان را به تصویر میکشد.
حمام به عنوان یک عالم کوچک از جامعه شوروی عمل می کند، جایی که افراد از هر طبقه اجتماعی گرد هم می آیند تا خود را از نظر جسمی و روحی پاک کنند. از بوروکراتهای زمخت گرفته تا کارگران سرکوبشده، هر یک از شخصیتهای کتاب نمایانگر جنبهای متفاوت از زندگی شوروی است و به زوشنکو این امکان را میدهد تا موضوعات قدرت، اقتدار و نابرابری اجتماعی را با تیز هوشی بررسی کند.
یکی از برجستهترین جنبههای حمامها و آدمها، توانایی زوشنکو در یافتن طنز در پیش پا افتادهترین موقعیتها است. خواه قوانین و مقررات پوچ حمام یا مشاجره های کوچک بین حامیان آن باشد، نوشته زوشنکو با حسی پوچ آمیخته شده است که خوانندگان را به خنده و تفکر عمیق در مورد وضعیت انسانی وا می دارد.
اما در زیر طنز لایه عمیق تری از تفسیر اجتماعی نهفته است. زوشنکو از طریق به تصویر کشیدن حمام به عنوان استعاره ای از جامعه شوروی، پوچی و ناکارآمدی سیستم شوروی را برجسته می کند. زوشنکو با افشای ریاکاری و فسادی که در تمام جنبه های زندگی در اتحاد جماهیر شوروی وجود دارد، خوانندگان را به چالش می کشد تا با واقعیت های خشن زندگی در یک رژیم توتالیتر مواجه شوند.
حمامها و آدمها با وجود تیرگی موضوع، در نهایت تجلیل از انعطاف پذیری روح انسان است. شخصیتهای زوشنکو در مواجهه با ناملایمات و ظلمها لحظاتی سرشار از شادی و رفاقت مییابند و به خوانندگان یادآوری میکنند که حتی در تاریکترین زمانها، هنوز امیدی برای یافتن وجود دارد.
در خاتمه، حمامها و آدمها شاهکاری جاودانه از ادبیات روسیه است که امروزه همچنان در میان خوانندگان طنین انداز است. کار زوشنکو از طریق هوش تیز، مشاهدات دقیق و بینش عمیق خود در مورد شرایط انسانی، یادآور قدرت پایدار خنده در مواجهه با استبداد است.
کتاب حمامها و آدمها در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۸ با بیش از ۵۲۶ رای و ۹۹ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از آبتین گلکار به بازار عرضه شده است.
فهرست داستانهای حمامها و آدمها
- حمام
- لیدای دیوانه
- خیاط
- برگ بلوط
- اعتبار
- شهروند
- شیفت صبح
- شیفت حمام
- دیوانه
- پیر مرد
- خانم صاحبخانه
- آتش
- کلاهبرداران
- سرباز
- جستجو
بخشهایی از حمامها و آدمها
این داستان کاملا واقعی است. در آستراخان اتفاق افتاده. یک هنرپیشهٔ آماتور آن را برایم تعریف کرد.
این چیزی است که او برایم تعریف کرد:
از من میپرسید هنرپیشه بودهام؟ بله، بودهام. تئاتر بازی میکردم.
از این هنر سررشته دارم. ولی کار چرندی است. هیچ چیز جالبی در آن نیست.
البته اگر عمیقتر فکر کنیم، چیزهای خوب هم توی این هنر پیدا میشود.
مثلا میآیی روی صحنه. همهی تماشاچیها به تو نگاه میکنند. بینشان دوست وآشنا و قوم وخویشهای زنت و همسایهها هم هستند. وقتی نگاهشان میکنی، از توی سالن چشمک میزنند که: نترس، واسیا، برو ببینیم چهکار میکنی! و تو هم علامت میدهی که نگران نباشید همشهریها، درسمان را بلدیم، خودمان اینکارهایم.
ولی اگر عمیقتر فکر کنیم، هیچ چیز خوبی توی این حرفه پیدا نمیکنیم. فقط حرص وجوش است.
مثلا یک بار نمایش مقصر کیست را اجرا میکردیم. مال قدیمها. نمایش فوقالعادهای است. در یک صحنه دزدها جلو چشم مردم یک کاسب را لخت میکنند. خیلی طبیعی درمیآید. کاسب دادوبیداد میکند و لگد میاندازد. ولی بههرحال لختش میکنند. مو به تن آدم سیخ میشود.
خلاصه این نمایش را اجرا میکردیم.
درست قبل از شروع نمایش، یکی از هنرپیشهها که نقش کاسب را بازی میکرد، مست کرد. چنان هم داغ کرده بود که دیدیم نمیتواند نقشش را بازی کند. تا رفت روی صحنه، انگار مخصوصآ پایش را میگذاشت روی لامپهای دکور.
ایوان پاولویچ، کارگردان تئاترِ آماتوری ما، به من گفت: «پردهی دوم نمیتوانیم او را بفرستیم روی صحنه. حرامزاده تمام لامپها را میشکند. بهتر است تو جای او بازی کنی. تماشاچیها احمقند، نمیفهمند.»
گفتم: «همشهریها، من الان نمیتوانم بروم روی صحنه. بیخود اصرار نکنید. من الان دوتا هندوانهی درسته خوردهام. مغزم کار نمیکند.»
ایوان پاولویچ گفت: «برادرجان، نجاتمان بده. لااقل فقط یک پرده. شاید هنرپیشه بعداً حالش جا بیاید. کار فرهنگی ما را خراب نکن.:
خلاصه هرطور بود متقاعدم کردند. رفتم روی صحنه.
طبق ماجرای نمایش با همان لباس خودم بودم، با کت وشلوار. فقط ریش یکی دیگر از هنرپیشهها را چسباندند به صورتم. خلاصه رفتم روی صحنه و تماشاچیها با اینکه احمق بودند، فوری مرا شناختند: «بَه، اینکه واسیاست! نترس، برو ببینیم چهکار میکنی!»
اگر به کتاب حمامها و آدمها علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای کوتاه جهان در وبسایت هر ر وز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.
18 اسفند 1402
حمامها و آدمها
«حمامها و آدمها» اثری است از میخائیل زوشنکو (نویسندهی روسی، از ۱۸۹۵ تا ۱۹۵۸) که در سال ۱۹۶۱ منتشر شده است. این کتاب شامل ۱۵ داستان طنز ولی تکاندهنده در مورد زندگی مردم عادی در شوروی کمونیستی است.
دربارهی حمامها و آدمها
«حمامها و آدمها» نوشته میخائیل زوشنکو نگاهی طنزآمیز و در عین حال تکاندهنده به زندگی مردم عادی در روسیه (شوروی کمونیستی) به خوانندگان ارائه می دهد. این مجموعه داستان کوتاه در یک حمام عمومی قرار دارد و تسلط زوشنکو در طنز و مشاهده دقیق او از طبیعت انسان را به نمایش می گذارد. زوشنکو از طریق روایتهای شوخآمیز و اغلب پوچ خود، تصویر واضحی از زندگی در اتحاد جماهیر شوروی در اوایل قرن بیستم ترسیم میکند و پوچها و تضادهای آن زمان را به تصویر میکشد.
حمام به عنوان یک عالم کوچک از جامعه شوروی عمل می کند، جایی که افراد از هر طبقه اجتماعی گرد هم می آیند تا خود را از نظر جسمی و روحی پاک کنند. از بوروکراتهای زمخت گرفته تا کارگران سرکوبشده، هر یک از شخصیتهای کتاب نمایانگر جنبهای متفاوت از زندگی شوروی است و به زوشنکو این امکان را میدهد تا موضوعات قدرت، اقتدار و نابرابری اجتماعی را با تیز هوشی بررسی کند.
یکی از برجستهترین جنبههای حمامها و آدمها، توانایی زوشنکو در یافتن طنز در پیش پا افتادهترین موقعیتها است. خواه قوانین و مقررات پوچ حمام یا مشاجره های کوچک بین حامیان آن باشد، نوشته زوشنکو با حسی پوچ آمیخته شده است که خوانندگان را به خنده و تفکر عمیق در مورد وضعیت انسانی وا می دارد.
اما در زیر طنز لایه عمیق تری از تفسیر اجتماعی نهفته است. زوشنکو از طریق به تصویر کشیدن حمام به عنوان استعاره ای از جامعه شوروی، پوچی و ناکارآمدی سیستم شوروی را برجسته می کند. زوشنکو با افشای ریاکاری و فسادی که در تمام جنبه های زندگی در اتحاد جماهیر شوروی وجود دارد، خوانندگان را به چالش می کشد تا با واقعیت های خشن زندگی در یک رژیم توتالیتر مواجه شوند.
حمامها و آدمها با وجود تیرگی موضوع، در نهایت تجلیل از انعطاف پذیری روح انسان است. شخصیتهای زوشنکو در مواجهه با ناملایمات و ظلمها لحظاتی سرشار از شادی و رفاقت مییابند و به خوانندگان یادآوری میکنند که حتی در تاریکترین زمانها، هنوز امیدی برای یافتن وجود دارد.
در خاتمه، حمامها و آدمها شاهکاری جاودانه از ادبیات روسیه است که امروزه همچنان در میان خوانندگان طنین انداز است. کار زوشنکو از طریق هوش تیز، مشاهدات دقیق و بینش عمیق خود در مورد شرایط انسانی، یادآور قدرت پایدار خنده در مواجهه با استبداد است.
کتاب حمامها و آدمها در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۸ با بیش از ۵۲۶ رای و ۹۹ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهای از آبتین گلکار به بازار عرضه شده است.
فهرست داستانهای حمامها و آدمها
بخشهایی از حمامها و آدمها
این داستان کاملا واقعی است. در آستراخان اتفاق افتاده. یک هنرپیشهٔ آماتور آن را برایم تعریف کرد.
این چیزی است که او برایم تعریف کرد:
از من میپرسید هنرپیشه بودهام؟ بله، بودهام. تئاتر بازی میکردم.
از این هنر سررشته دارم. ولی کار چرندی است. هیچ چیز جالبی در آن نیست.
البته اگر عمیقتر فکر کنیم، چیزهای خوب هم توی این هنر پیدا میشود.
مثلا میآیی روی صحنه. همهی تماشاچیها به تو نگاه میکنند. بینشان دوست وآشنا و قوم وخویشهای زنت و همسایهها هم هستند. وقتی نگاهشان میکنی، از توی سالن چشمک میزنند که: نترس، واسیا، برو ببینیم چهکار میکنی! و تو هم علامت میدهی که نگران نباشید همشهریها، درسمان را بلدیم، خودمان اینکارهایم.
ولی اگر عمیقتر فکر کنیم، هیچ چیز خوبی توی این حرفه پیدا نمیکنیم. فقط حرص وجوش است.
مثلا یک بار نمایش مقصر کیست را اجرا میکردیم. مال قدیمها. نمایش فوقالعادهای است. در یک صحنه دزدها جلو چشم مردم یک کاسب را لخت میکنند. خیلی طبیعی درمیآید. کاسب دادوبیداد میکند و لگد میاندازد. ولی بههرحال لختش میکنند. مو به تن آدم سیخ میشود.
خلاصه این نمایش را اجرا میکردیم.
درست قبل از شروع نمایش، یکی از هنرپیشهها که نقش کاسب را بازی میکرد، مست کرد. چنان هم داغ کرده بود که دیدیم نمیتواند نقشش را بازی کند. تا رفت روی صحنه، انگار مخصوصآ پایش را میگذاشت روی لامپهای دکور.
ایوان پاولویچ، کارگردان تئاترِ آماتوری ما، به من گفت: «پردهی دوم نمیتوانیم او را بفرستیم روی صحنه. حرامزاده تمام لامپها را میشکند. بهتر است تو جای او بازی کنی. تماشاچیها احمقند، نمیفهمند.»
گفتم: «همشهریها، من الان نمیتوانم بروم روی صحنه. بیخود اصرار نکنید. من الان دوتا هندوانهی درسته خوردهام. مغزم کار نمیکند.»
ایوان پاولویچ گفت: «برادرجان، نجاتمان بده. لااقل فقط یک پرده. شاید هنرپیشه بعداً حالش جا بیاید. کار فرهنگی ما را خراب نکن.:
خلاصه هرطور بود متقاعدم کردند. رفتم روی صحنه.
طبق ماجرای نمایش با همان لباس خودم بودم، با کت وشلوار. فقط ریش یکی دیگر از هنرپیشهها را چسباندند به صورتم. خلاصه رفتم روی صحنه و تماشاچیها با اینکه احمق بودند، فوری مرا شناختند: «بَه، اینکه واسیاست! نترس، برو ببینیم چهکار میکنی!»
اگر به کتاب حمامها و آدمها علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین داستانهای کوتاه جهان در وبسایت هر ر وز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات جهان، داستان کوتاه، داستان کوتاه خارجی، طنز
۰ برچسبها: ادبیات جهان، معرفی کتاب، میخائیل زوشنکو، هر روز یک کتاب