«ویکنت دونیم شده» اثری است از ایتالو کالوینو (نویسندهی ایتالیایی، از ۱۹۲۳ تا ۱۹۸۵) که در سال ۱۹۵۲ منتشر شده است. این کتاب به روایت فردی میپردازد که در جنگ با ترکها به دو نیمهی خیر و شر تقسیم میشود.
دربارهی ویکنت دونیم شده
ویکنت دونیم شده رمانی از مجموعه نیاکان ما اثر نویسنده ایتالیایی ایتالو کالوینو است. این رمان نخستین بار در سال ۱۹۵۲ به زبان ایتالیایی منتشر و در سال ۱۹۶۲ به زبان انگلیسی ترجمه شد.
داستان کتاب درباره ویکنت مداردو از ترالبا است که به ارتش مسیحی در جنگهای قرن هفدهم با امپراتوری عثمانی میپیوندد. وی در روز اول درگیری در بوهم توسط گلوله توپی که به سینهاش برخورد میکند به دو نیم تقسیم میشود. ویکنت مداردو در اثر این جراحت به دو فرد خوب و بد تبدیل میشود. در ادامه داستان هر دو نیمه به ترالبا بازمیگردند و باعث ایجاد مشکلاتی برای اهالی میشوند.
ویکنت دونیم شده رمانی گیرا است که توسط نویسنده ایتالیایی ایتالو کالوینو نوشته شده است که به خاطر روایت های تخیلی و تفکر برانگیزش شهرت دارد. این داستان تمثیلی که در ابتدا در سال ۱۹۵۲ با عنوان Il visconte dimezzato در ایتالیایی منتشر شد، مضامین هویت، دوگانگی و پیامدهای جنگ را از طریق دریچه ای سورئال و خارق العاده بررسی می کند.
داستان در پس زمینه یک کشور اروپایی ناشناس که توسط درگیری ویران شده است، با شخصیت اصلی، ویکنت مداردو از ترالبا شروع می شود که در طول نبرد توسط یک گلوله توپ به دو نیم تقسیم می شود. این رویداد آسیب زا نه تنها او را از نظر جسمی به دو موجود جداگانه تقسیم می کند، بلکه به طور نمادین روان او را می شکند و دو شخصیت متمایز را ایجاد می کند که ویژگی های متضاد را در بر می گیرد.
نیمه اول ویکنت که نشان دهنده طبیعت خوب و مهربان اوست، با خیرخواهی و نوع دوستی مشخص می شود. علیرغم بدشکلی جسمانی، او خود را وقف رفاه رعایای خود می کند، و در حین عبور از چالش های وجود تقسیم شده خود، اعمال مهربانانه و سخاوتمندانه را به نمایش می گذارد.
برعکس، نیمه دیگر ویکنت انگیزههای تیرهتر و تمایلات بدخواهانه او را تجسم میدهد. این نیمه که از کینه و تلخی تغذیه می شود، زمین را ویران می کند و هرج و مرج و بدبختی را در هر کجا که پرسه می زند، گسترش می دهد. از طریق کنار هم قرار دادن این دو نیمه، کالوینو به پیچیدگی های طبیعت انسان می پردازد و دوگانگی ذاتی را که در درون هر فرد وجود دارد زیر سوال می برد.
همانطور که روایت باز می شود، عواقب تقسیم ویکنت در سرتاسر سرزمین طنین انداز می شود و نه تنها زندگی خودش، بلکه زندگی اطرافیانش را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. از طریق رویارویی با گروهی رنگارنگ از شخصیتها، از جمله گروهی از طردشدگان، گروهی راهبه، و یک دوشیزه زیبا، سفر ویکنت به اکتشاف تلخ رستگاری، آشتی، و جستجوی تمامیت تبدیل میشود.
نثر استادانه کالوینو، آغشته به شوخ طبعی، کنایه و تمثیل، خوانندگان را به دنیایی سرشار از تخیل دعوت می کند که در آن واقعیت و خیال در هم آمیخته می شوند. ویکنت دونیم شده به عنوان تمثیلی بیزمان عمل میکند که با مخاطبان معاصر طنینانداز میشود، و دعوت به تأمل در مورد پیچیدگیهای طبیعت انسان و تلاش پایدار برای هماهنگی و وحدت در درون خود میکند.
کتاب ویکنت دونیم شده در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۲ با بیش از ۲۶ هزار رای و ۱۳۵۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از غلامرضا امامی و پرویز شهدی به بازار عرضه شده است.
داستان ویکنت دونیم شده
ویکنت مداردو از ترالبا و کارمندش کورت در مسیر دشت ویران شده از طاعون بوهمیا سوار می شوند تا به ارتش مسیحی در جنگ های ترکیه در قرن هفدهم بپیوندند. در روز اول نبرد، یک شمشیرباز ترک، ویکنت بی تجربه را از اسب سرنگون می کند. او بدون ترس در میدان جنگ با شمشیر برهنه میجنگد و گلوله توپی که به سینهاش برخورد میکند به دو نیم میشود.
در نتیجه آسیب دیدگی، ویکنت مداردو دو نفر می شود: گرامو (بد) و بونو (خوب). پزشکان میدانی ارتش گرامو را از طریق یک معجزه بخیه نجات می دهند. ویکنت زنده و دوپاره است. با یک چشم و یک سوراخ بینی گشاد شده، به ترالبا برمیگردد و نیمی از دهان نیمه صورتش را به شکل لبخندی قیچی مانند میپیچاند. در همین حال، گروهی از گوشه نشینان بونو را در بوته ها پیدا می کنند. او را درمان می کنند و او بهبود می یابد. پس از یک سفر طولانی زیارتی، بونو به خانه باز می گردد.
در حال حاضر دو ویکنت در ترالبا وجود دارد. گرامو در قلعه زندگی می کند، بونو در جنگل زندگی می کند. گرامو باعث آسیب و درد می شود، بوئونو کارهای خوبی انجام می دهد. پیتروکیودو، نجار، در ساختن گیوتین برای گرامو مهارت بیشتری نسبت به ماشین های درخواستی بوئونو دارد. در نهایت، روستاییان از هر دو خصلت بدشان می آید، زیرا بدخواهی گرامو باعث خصومت می شود و نوع دوستی بونو باعث ناراحتی می شود.
پاملا، دهقان، بونو را به گرامو ترجیح می دهد، اما والدینش می خواهند او با گرامو ازدواج کند. به او دستور داده می شود که با پیشنهاد ازدواج گرامو موافقت کند. در روز عروسی، پاملا با بونو ازدواج می کند، زیرا گرامو دیر می رسد. گرامو بونو را به یک دوئل دعوت می کند تا تصمیم بگیرد که چه کسی شوهر پاملا باشد. در نتیجه هر دو به شدت مجروح می شوند.
دکتر ترلاونی دو بدن را می گیرد و دو طرف را به هم می دوزد. مداردو بالاخره کامل شد. او و همسرش پاملا (حالا ویکنتس) تا پایان روزهای خود در کنار هم زندگی می کنند.
بخشهایی از ویکنت دونیم شده
مدردو پس از مرگ پدرش گاه و بیگاه از قلعه بیرون میرفت. باز هم سباستیانا بود که پیش از دیگران متوجه بیرون رفتن او شد. چون یک روز صبح دید همهی درهای آپارتمان باز است و کسی هم در آن نیست. گروهی از خدمتکاران را فرستاد تا مسیر حرکت ویکنت را از میان دشت پی بگیرند. خدمتکارها میدویدند.
از زیر یک درخت گلابی گذشتند که همین دیشب دیده بودند میوههای دیررس آن هنوز سبز است. یکی از خدمتکارها گفت: «آن بالا را نگاه کنید!» به گلابیهایی که در برابر آسمان سفیدرنگ از شاخهها آویزان بودند نگاه کردند و وحشتزده شدند. گلابیها کامل نبودند. فقط نیمی از آنها از درازا به دمشان آویزان بودند. از هر گلابی فقط نیمهی راست آن باقی مانده بود یا نیمهی چپ. بر حسب این که از کدام سو به آن نگریسته شود.
ولی همگی در یک جهت بریده شده بودند. نیمهی دیگر معلوم نیست کجا بود. از شاخه جدا یا بلعیده شده بود. خدمتکارها گفتند: «ویکنت از اینجا گذشته است.» بهطور حتم پس از چندین و چند روز که خود را در آپارتمانش حبس کرده و چیزی نخورده بود، احساس گرسنگی کرده و میوههای اولین درختی را که سر راهش دیده خورده بود.
…………………..
کاش می شد هر چیز کاملی را به این شکل دو نیم کرد. کاش هرکسی می توانست از این قالب تنگ و بیهوده اش بیرون بیاید. وقتی کامل بودم، همه چیز برایم طبیعی، درهم و برهم و احمقانه بود، مثل هوا، گمان می کردم همه چیز را می بینم، ولی جز پوسته سطحی آن، چیزی را نمی دیدم.
اگر روزی نیمی از خودت شدی، که امیدوارم این طور بشود، چون بچه هستی، چیزهایی را درک خواهی کرد که فراتر از هوشمندی مغزهای کامل است. تو نیمی از خودت و دنیا را از دست خواهی داد، ولی نیمۀ دیگر هزاران بار ژرف نگرتر و ارزشمندتر خواهد شد. تو هم آرزو خواهی کرد همه چیز مثل خودت دو نیم و لت و پار باشد، چون زیبایی، خرد و عدالت فقط در چیزی وجود دارد که قطعه قطعه شده است!
………………….
مزیت دو نیم شدن این است که در هر فرد و هر شیء، آدم در می یابد درد ناقص بودن در آن فرد یا آن شیء چگونه چیزی است. وقتی کامل بودم این را درک نمی کردم. از میان دردها و رنج هایی که همه جا وجود داشت بی خیال می گذشتم بی آن که چیزی درک کنم یا در آن ها شریک شوم، دردها و رنج هایی که آدم کامل حتی تصورش را هم نمی تواند بکند. تنها من نیستم که دو نیم شده ام، تو و بقیۀ مردم هم در همین وضعیت قرار دارید. و حالا همبستگی ای در خودم احساس می کنم که وقتی کامل بودم به هیچ وجه درک نمی کردم.
همبستگی ای که مرا با همۀ معلولیت ها و همۀ نارسایی های دنیا پیوند می دهد. اگر با من بیایی، تو هم یاد می گیری در غم و درد دیگران شریک شوی و با تسکین دادن آلام شان، ناراحتی های خودت را هم تسکین دهی!
اگر به کتاب ویکنت دونیم شده علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار ایتالو کالوینو در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشناشوید.
27 اسفند 1402
ویکنت دونیم شده
«ویکنت دونیم شده» اثری است از ایتالو کالوینو (نویسندهی ایتالیایی، از ۱۹۲۳ تا ۱۹۸۵) که در سال ۱۹۵۲ منتشر شده است. این کتاب به روایت فردی میپردازد که در جنگ با ترکها به دو نیمهی خیر و شر تقسیم میشود.
دربارهی ویکنت دونیم شده
ویکنت دونیم شده رمانی از مجموعه نیاکان ما اثر نویسنده ایتالیایی ایتالو کالوینو است. این رمان نخستین بار در سال ۱۹۵۲ به زبان ایتالیایی منتشر و در سال ۱۹۶۲ به زبان انگلیسی ترجمه شد.
داستان کتاب درباره ویکنت مداردو از ترالبا است که به ارتش مسیحی در جنگهای قرن هفدهم با امپراتوری عثمانی میپیوندد. وی در روز اول درگیری در بوهم توسط گلوله توپی که به سینهاش برخورد میکند به دو نیم تقسیم میشود. ویکنت مداردو در اثر این جراحت به دو فرد خوب و بد تبدیل میشود. در ادامه داستان هر دو نیمه به ترالبا بازمیگردند و باعث ایجاد مشکلاتی برای اهالی میشوند.
ویکنت دونیم شده رمانی گیرا است که توسط نویسنده ایتالیایی ایتالو کالوینو نوشته شده است که به خاطر روایت های تخیلی و تفکر برانگیزش شهرت دارد. این داستان تمثیلی که در ابتدا در سال ۱۹۵۲ با عنوان Il visconte dimezzato در ایتالیایی منتشر شد، مضامین هویت، دوگانگی و پیامدهای جنگ را از طریق دریچه ای سورئال و خارق العاده بررسی می کند.
داستان در پس زمینه یک کشور اروپایی ناشناس که توسط درگیری ویران شده است، با شخصیت اصلی، ویکنت مداردو از ترالبا شروع می شود که در طول نبرد توسط یک گلوله توپ به دو نیم تقسیم می شود. این رویداد آسیب زا نه تنها او را از نظر جسمی به دو موجود جداگانه تقسیم می کند، بلکه به طور نمادین روان او را می شکند و دو شخصیت متمایز را ایجاد می کند که ویژگی های متضاد را در بر می گیرد.
نیمه اول ویکنت که نشان دهنده طبیعت خوب و مهربان اوست، با خیرخواهی و نوع دوستی مشخص می شود. علیرغم بدشکلی جسمانی، او خود را وقف رفاه رعایای خود می کند، و در حین عبور از چالش های وجود تقسیم شده خود، اعمال مهربانانه و سخاوتمندانه را به نمایش می گذارد.
برعکس، نیمه دیگر ویکنت انگیزههای تیرهتر و تمایلات بدخواهانه او را تجسم میدهد. این نیمه که از کینه و تلخی تغذیه می شود، زمین را ویران می کند و هرج و مرج و بدبختی را در هر کجا که پرسه می زند، گسترش می دهد. از طریق کنار هم قرار دادن این دو نیمه، کالوینو به پیچیدگی های طبیعت انسان می پردازد و دوگانگی ذاتی را که در درون هر فرد وجود دارد زیر سوال می برد.
همانطور که روایت باز می شود، عواقب تقسیم ویکنت در سرتاسر سرزمین طنین انداز می شود و نه تنها زندگی خودش، بلکه زندگی اطرافیانش را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. از طریق رویارویی با گروهی رنگارنگ از شخصیتها، از جمله گروهی از طردشدگان، گروهی راهبه، و یک دوشیزه زیبا، سفر ویکنت به اکتشاف تلخ رستگاری، آشتی، و جستجوی تمامیت تبدیل میشود.
نثر استادانه کالوینو، آغشته به شوخ طبعی، کنایه و تمثیل، خوانندگان را به دنیایی سرشار از تخیل دعوت می کند که در آن واقعیت و خیال در هم آمیخته می شوند. ویکنت دونیم شده به عنوان تمثیلی بیزمان عمل میکند که با مخاطبان معاصر طنینانداز میشود، و دعوت به تأمل در مورد پیچیدگیهای طبیعت انسان و تلاش پایدار برای هماهنگی و وحدت در درون خود میکند.
کتاب ویکنت دونیم شده در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۲ با بیش از ۲۶ هزار رای و ۱۳۵۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از غلامرضا امامی و پرویز شهدی به بازار عرضه شده است.
داستان ویکنت دونیم شده
ویکنت مداردو از ترالبا و کارمندش کورت در مسیر دشت ویران شده از طاعون بوهمیا سوار می شوند تا به ارتش مسیحی در جنگ های ترکیه در قرن هفدهم بپیوندند. در روز اول نبرد، یک شمشیرباز ترک، ویکنت بی تجربه را از اسب سرنگون می کند. او بدون ترس در میدان جنگ با شمشیر برهنه میجنگد و گلوله توپی که به سینهاش برخورد میکند به دو نیم میشود.
در نتیجه آسیب دیدگی، ویکنت مداردو دو نفر می شود: گرامو (بد) و بونو (خوب). پزشکان میدانی ارتش گرامو را از طریق یک معجزه بخیه نجات می دهند. ویکنت زنده و دوپاره است. با یک چشم و یک سوراخ بینی گشاد شده، به ترالبا برمیگردد و نیمی از دهان نیمه صورتش را به شکل لبخندی قیچی مانند میپیچاند. در همین حال، گروهی از گوشه نشینان بونو را در بوته ها پیدا می کنند. او را درمان می کنند و او بهبود می یابد. پس از یک سفر طولانی زیارتی، بونو به خانه باز می گردد.
در حال حاضر دو ویکنت در ترالبا وجود دارد. گرامو در قلعه زندگی می کند، بونو در جنگل زندگی می کند. گرامو باعث آسیب و درد می شود، بوئونو کارهای خوبی انجام می دهد. پیتروکیودو، نجار، در ساختن گیوتین برای گرامو مهارت بیشتری نسبت به ماشین های درخواستی بوئونو دارد. در نهایت، روستاییان از هر دو خصلت بدشان می آید، زیرا بدخواهی گرامو باعث خصومت می شود و نوع دوستی بونو باعث ناراحتی می شود.
پاملا، دهقان، بونو را به گرامو ترجیح می دهد، اما والدینش می خواهند او با گرامو ازدواج کند. به او دستور داده می شود که با پیشنهاد ازدواج گرامو موافقت کند. در روز عروسی، پاملا با بونو ازدواج می کند، زیرا گرامو دیر می رسد. گرامو بونو را به یک دوئل دعوت می کند تا تصمیم بگیرد که چه کسی شوهر پاملا باشد. در نتیجه هر دو به شدت مجروح می شوند.
دکتر ترلاونی دو بدن را می گیرد و دو طرف را به هم می دوزد. مداردو بالاخره کامل شد. او و همسرش پاملا (حالا ویکنتس) تا پایان روزهای خود در کنار هم زندگی می کنند.
بخشهایی از ویکنت دونیم شده
مدردو پس از مرگ پدرش گاه و بیگاه از قلعه بیرون میرفت. باز هم سباستیانا بود که پیش از دیگران متوجه بیرون رفتن او شد. چون یک روز صبح دید همهی درهای آپارتمان باز است و کسی هم در آن نیست. گروهی از خدمتکاران را فرستاد تا مسیر حرکت ویکنت را از میان دشت پی بگیرند. خدمتکارها میدویدند.
از زیر یک درخت گلابی گذشتند که همین دیشب دیده بودند میوههای دیررس آن هنوز سبز است. یکی از خدمتکارها گفت: «آن بالا را نگاه کنید!» به گلابیهایی که در برابر آسمان سفیدرنگ از شاخهها آویزان بودند نگاه کردند و وحشتزده شدند. گلابیها کامل نبودند. فقط نیمی از آنها از درازا به دمشان آویزان بودند. از هر گلابی فقط نیمهی راست آن باقی مانده بود یا نیمهی چپ. بر حسب این که از کدام سو به آن نگریسته شود.
ولی همگی در یک جهت بریده شده بودند. نیمهی دیگر معلوم نیست کجا بود. از شاخه جدا یا بلعیده شده بود. خدمتکارها گفتند: «ویکنت از اینجا گذشته است.» بهطور حتم پس از چندین و چند روز که خود را در آپارتمانش حبس کرده و چیزی نخورده بود، احساس گرسنگی کرده و میوههای اولین درختی را که سر راهش دیده خورده بود.
…………………..
کاش می شد هر چیز کاملی را به این شکل دو نیم کرد. کاش هرکسی می توانست از این قالب تنگ و بیهوده اش بیرون بیاید. وقتی کامل بودم، همه چیز برایم طبیعی، درهم و برهم و احمقانه بود، مثل هوا، گمان می کردم همه چیز را می بینم، ولی جز پوسته سطحی آن، چیزی را نمی دیدم.
اگر روزی نیمی از خودت شدی، که امیدوارم این طور بشود، چون بچه هستی، چیزهایی را درک خواهی کرد که فراتر از هوشمندی مغزهای کامل است. تو نیمی از خودت و دنیا را از دست خواهی داد، ولی نیمۀ دیگر هزاران بار ژرف نگرتر و ارزشمندتر خواهد شد. تو هم آرزو خواهی کرد همه چیز مثل خودت دو نیم و لت و پار باشد، چون زیبایی، خرد و عدالت فقط در چیزی وجود دارد که قطعه قطعه شده است!
………………….
مزیت دو نیم شدن این است که در هر فرد و هر شیء، آدم در می یابد درد ناقص بودن در آن فرد یا آن شیء چگونه چیزی است. وقتی کامل بودم این را درک نمی کردم. از میان دردها و رنج هایی که همه جا وجود داشت بی خیال می گذشتم بی آن که چیزی درک کنم یا در آن ها شریک شوم، دردها و رنج هایی که آدم کامل حتی تصورش را هم نمی تواند بکند. تنها من نیستم که دو نیم شده ام، تو و بقیۀ مردم هم در همین وضعیت قرار دارید. و حالا همبستگی ای در خودم احساس می کنم که وقتی کامل بودم به هیچ وجه درک نمی کردم.
همبستگی ای که مرا با همۀ معلولیت ها و همۀ نارسایی های دنیا پیوند می دهد. اگر با من بیایی، تو هم یاد می گیری در غم و درد دیگران شریک شوی و با تسکین دادن آلام شان، ناراحتی های خودت را هم تسکین دهی!
اگر به کتاب ویکنت دونیم شده علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار ایتالو کالوینو در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده نیز آشناشوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، تخیلی، داستان تاریخی، داستان خارجی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات جهان، ایتالو کالوینو، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب