«تالار پذیرایی پایتخت» اثری است از محمدعلی گودینی (نویسندهی اهل شهر کنگاور، متولد ۱۳۳۵) که در سال ۱۳۸۸ منتشر شده است. این کتاب به روایت داستان روستاییانی میپردازد که بعد از اصلاحات ارضی به شهر کوچ کردهاند.
دربارهی تالار پذیرایی پایتخت
محمدعلی گودینی در کتاب تالار پذیرایی پایتخت، روایتی از مصایب اصلاحات ارضی در دوره محمدرضاشاه پهلوی و بازتابهای آن را شرح میدهد و در کنار آن کوچ روستاییان کشاورز به پایتخت و سایر شهرها را بررسی میکند.
داستان کتاب تالار پذیرایی پایتخت مربوط به اصلاحات ارضی شاه و درآوردن زمینهای کشاورزی از دست مالکان و تقسیم آن بین رعیتهاست. رعیتهای بیچاره که در ابتدای مالک شدن شیرینی طرح زیر زبانشان رفته است، اما پس از مدتی با یکدیگر کنار نمیآیند و کار را به درگیری و دعوا میکشانند. سپس رعیتها همگی به فکر فروش زمینهایشان میافتند تا به شهر و پایتخت مملکت کوچ کنند و بتوانند مانند یکی از اهالی روستا برای خودشان کسی شوند و همسایه دولت و نخست وزیر شوند.
پس از مهاجرت رعیتهای بیچاره به پایتخت و زندگی خفتبار و فلاکتبار، خودشان متوجه اشتباهشان میشوند. اما راه بازگشتی ندارند. در کتاب تالار پذیرایی پایتخت نویسنده علاوه بر روایت داستان این رعیتها، نقبی هم به اوضاع انقلاب و تحرکات امام خمینی (ره) و مواضعش میزند.
اصلاحات یا همان تقسیم اراضی در اوایل دهه ۱۳۴۰ به توصیه آمریکا در ایران تصویب شد و شاه مصرانه اجرایی شدن آن را پیگیری میکرد، اما این طرح به دلیل ابعاد غیر شرعی مورد مخالفت شدید علما از جمله حضرت آیتالله بروجردی، مرجع تقلید شیعیان، قرار گرفت.
این طرح در کنار برخی ویژگیهای مثبت، بازتابهای اجتماعی و اقتصادی ناخوشایندی برای کشور رقم میزد. در واقع قصد آمریکا از اجرای این طرح، جلوگیری از رشد نظام کمونیستی، سوسیالیستی بود که باعث میشد نظام یکپارچه کشت و ظهور طبقه کشاورزان خرده پا و بدون امکانات از هم بپاشد.
مخاطب زمانیکه هنوز به نیمه رمان نرسیده معنای مجازی تالار پذیرایی پایتخت را میفهمد، اما به آخر رمان که میرسد منظور حقیقی نویسنده فاش میشود که تالار پذیرایی عروسی است به نام «پایتخت» که قرار است افتتاحیه آن با عروسی برات علی برگزار شود. اینجاست که مخاطب انتخاب نام رمان را تحسین میکند.
نویسندهای که قصد دارد فضا و سبک زندگی در یک دهات را برای مخاطبش به تصویر بکشد، سبک رئالیسم، بهترین سبک است. توصیفات دقیق محمدعلی گودینی از صحنهها و جزئیات اتفاقات، بیانگر تسلطش بر سبک رئالیسم است.
داستان کتاب تالار پذیرایی پایتخت از ۶ بهمن سال ۴۱ همزمان با طرح انقلاب سفید شروع و در خلال آن به جریانهای روابط ارباب و رعیتی و انقلاب رعیتی اشاره میشود. ماجراهای رمان تالار پذیرایی پایتخت که قبل از ۱۵ خرداد سال ۴۲ شروع شده و وقایع انقلاب را به طور مستقیم مورد توجه قرار داده، پیش از انقلاب و در سال ۵۳ تمام میشود.
موضوع رمان از روستای پامیل و چند روستای اطراف آن به نامهای برف رود، چغاپیره و گودپهن و… شروع میشود و با پیاده کردن طرح تقسیم اراضی ـیکی از اصول انقلاب سفیدـ در این روستا و روستاهای دیگر، دگرگونیهایی رخ میدهد که تمام زندگی آنها را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
دقت نویسنده در انتخاب نام رمان قابلتحسین است. از این رو که خواننده هنوز به نیمه رمان نرسیده معنای مجازی تالار پذیرایی پایتخت را میفهمد، اما به آخر رمان که میرسد منظور حقیقی نویسنده فاش میشود که تالار پذیرایی عروسی است به نام «پایتخت» که قرار است افتتاحیه آن با عروسی برات علی برگزار شود!!
در واقع اتفاقاتی که در شب عروسی براتعلی در تالار پذیرایی پایتخت رخ میدهد و نقلقول پایانی غلامعلی در صفحه آخر که میگوید: « عجب پایتختی! عجب تالار پذیرایی پایتختی! … کاش هرگز به پایتخت مملکت نیامده بودیم.» لب لباب نویسنده از شرح آن همه مصایب کوچ روستاییان به پایتخت مملکت است.
رمان «تالار پذیرایی پایتخت» در جشنواره داستان انقلاب مورد تقدیر قرار گرفت. این کتاب برگزیده جایزه کتاب فصل شده و در سومین دوره جایزه جلال نیز از آن تقدیر شده است.
کتاب تالار پذیرایی پایتخت در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۲.۵۵ است.
داستان تالار پذیرایی پایتخت
داستان تالار پذیرایی پایتخت از روستا در هنگام جریان اصلاحات ارضی آغاز شده و سالهای پیش از انقلاب اسلامی را روایت میکند. غلامعلی فرزند براتعلی، روستازادهای است که با خانوادهاش شامل پدر و مادر و برادرش چراغعلی و سه خواهرش به نامهای تاج دولت، نیم تاج و تاج ماه زندگی میکند.
پس از اعلام اصلاحات ارضی در ۶بهمن۱۳۴۲، روستاییان که دیگر مالکی بالای سر آنان نیست با هم اختلاف و نزاع پیدا میکنند و پارهای از آنان به طمع شغل و امکانات بهتر به سمت پایتخت هجوم میبرند.
غلامعلی، راوی نوجوان یکی از این مهاجران است که در طول داستان به ماجراهای رخ داده در ایران و پایتخت نگاه میکند. او در پایتخت بزرگ میشود و هر کاری میکند جز آموختن حرفه و صنعتی که آینده داشته باشد. وی پس از پایان دوران سربازی میان ماندن یا رفتن از پایتخت حیران و سرگردان است.
خواننده از زبان راوی تنها روایاتی دو یا سه خطی میشنود که واقعه ۱۵خرداد۴۲، حادثه فیضیه قم، جشنوارهی فرهنگ و هنر شیراز از آن جمله هستند و اینها وقایعی است که نه راوی بلکه، نویسندهی محترم جسته و گریخته به آنها پرداخته است.
راوی که برای کار به شهر آمده به سختی زندگی را پیش میبرد؛ اما در مقابل، براتعلی پسرعموی او که شخصیت شروری دارد، با گروهی از کلاهبرداران تبانی میکند و با طرح یک عروسی دروغین جشنی در «تالار پذیرایی پایتخت» برگزار میکنند تا پولی نصیب گردانندگان این سناریو شود. با این حال، قضیه پس از مدت کوتاهی لو میرود.
شخصیتهای این کتاب که عمدتا از اهالی روستا و اقشار پایین جامعهاند، همه در یک حد در داستان تاثیر میگذارند؛ اما دو نفر که بیشتر مطرح هستند یکی خود راوی است و دیگری براتعلی پسر عمویش. براتعلی از همان زمانی که در روستا زندگی میکند، بچه سربهراهی نیست و مشکلاتی را برای اهالی فراهم میآورد، و در شهر هم همان رویه را ادامه میدهد تا در انتهای داستان که حادثه اصلی اتفاق میافتد، یکی از شخصیتهای به ظاهر محوری آن است.
نویسنده در این داستان با برشکافتن شخصیت داستان به نوعی روایتگر انقلاب نیز هست؛ انقلابی که همه ارکان جامعه را درگیر کرده و همه به نوعی در آن سهیم هستند.
بخشهایی از تالار پذیرایی پایتخت
با گرفتن قول چهار دانه تخم مرغ و یک من و نیم گندم، بیبی وقت میداد و مثل هر سال میآمد و با پارچهای سر و صورتش را میبست، طوری که فقط دو تا چشمهایش پیدا باشد. اول روی دیوارها را خوب جارو میکشید تا دودههایش کنده بشود بریزد روی زمین و جارو بزند جمع کند یک جا.
………………..
اسکناس را گذاشتم توی جیب شلوارم در یخدان را آهسته بستم. برگشتم به اتاق دو قطره اشک توی چشمهای بیبی شکسته بود. احساس بیقراری داشت. توی اتاق احساس خفقان داشتم، خواستم برم حیاط: جلو در اتاق، آقا مشی دست جلو آورد، نگاهش مهربان شده بود. اشک در چشمهایش میلغزید، نگاهش پر از رضایت بود، صدایش خشدار شده بود. صبر کن غلامعلی، بگذار بیبی قرآن را بیاورد!
…………….
بیبی باز هم اشکهایش را پاک کرد. برگشتم رو به طاقچه بزرگ که قرآن با جلد مخمل سبز رنگش جلو آینه بود و عکس آقای بروجردی هم به شیشه آینه چسبیده بود، بیبی قرآن را برداشت زیر لب چیزی گفت و قرآن را بوسید و لحظهای رو به عکس، دعایی خواند و با کف دست روی عکس کشید و به صورتش مالید و صلوات گفت.
اگر به کتاب تالار پذیرایی پایتخت علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین رمانهای ایرانی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
11 اردیبهشت 1403
تالار پذیرایی پایتخت
«تالار پذیرایی پایتخت» اثری است از محمدعلی گودینی (نویسندهی اهل شهر کنگاور، متولد ۱۳۳۵) که در سال ۱۳۸۸ منتشر شده است. این کتاب به روایت داستان روستاییانی میپردازد که بعد از اصلاحات ارضی به شهر کوچ کردهاند.
دربارهی تالار پذیرایی پایتخت
محمدعلی گودینی در کتاب تالار پذیرایی پایتخت، روایتی از مصایب اصلاحات ارضی در دوره محمدرضاشاه پهلوی و بازتابهای آن را شرح میدهد و در کنار آن کوچ روستاییان کشاورز به پایتخت و سایر شهرها را بررسی میکند.
داستان کتاب تالار پذیرایی پایتخت مربوط به اصلاحات ارضی شاه و درآوردن زمینهای کشاورزی از دست مالکان و تقسیم آن بین رعیتهاست. رعیتهای بیچاره که در ابتدای مالک شدن شیرینی طرح زیر زبانشان رفته است، اما پس از مدتی با یکدیگر کنار نمیآیند و کار را به درگیری و دعوا میکشانند. سپس رعیتها همگی به فکر فروش زمینهایشان میافتند تا به شهر و پایتخت مملکت کوچ کنند و بتوانند مانند یکی از اهالی روستا برای خودشان کسی شوند و همسایه دولت و نخست وزیر شوند.
پس از مهاجرت رعیتهای بیچاره به پایتخت و زندگی خفتبار و فلاکتبار، خودشان متوجه اشتباهشان میشوند. اما راه بازگشتی ندارند. در کتاب تالار پذیرایی پایتخت نویسنده علاوه بر روایت داستان این رعیتها، نقبی هم به اوضاع انقلاب و تحرکات امام خمینی (ره) و مواضعش میزند.
اصلاحات یا همان تقسیم اراضی در اوایل دهه ۱۳۴۰ به توصیه آمریکا در ایران تصویب شد و شاه مصرانه اجرایی شدن آن را پیگیری میکرد، اما این طرح به دلیل ابعاد غیر شرعی مورد مخالفت شدید علما از جمله حضرت آیتالله بروجردی، مرجع تقلید شیعیان، قرار گرفت.
این طرح در کنار برخی ویژگیهای مثبت، بازتابهای اجتماعی و اقتصادی ناخوشایندی برای کشور رقم میزد. در واقع قصد آمریکا از اجرای این طرح، جلوگیری از رشد نظام کمونیستی، سوسیالیستی بود که باعث میشد نظام یکپارچه کشت و ظهور طبقه کشاورزان خرده پا و بدون امکانات از هم بپاشد.
مخاطب زمانیکه هنوز به نیمه رمان نرسیده معنای مجازی تالار پذیرایی پایتخت را میفهمد، اما به آخر رمان که میرسد منظور حقیقی نویسنده فاش میشود که تالار پذیرایی عروسی است به نام «پایتخت» که قرار است افتتاحیه آن با عروسی برات علی برگزار شود. اینجاست که مخاطب انتخاب نام رمان را تحسین میکند.
نویسندهای که قصد دارد فضا و سبک زندگی در یک دهات را برای مخاطبش به تصویر بکشد، سبک رئالیسم، بهترین سبک است. توصیفات دقیق محمدعلی گودینی از صحنهها و جزئیات اتفاقات، بیانگر تسلطش بر سبک رئالیسم است.
داستان کتاب تالار پذیرایی پایتخت از ۶ بهمن سال ۴۱ همزمان با طرح انقلاب سفید شروع و در خلال آن به جریانهای روابط ارباب و رعیتی و انقلاب رعیتی اشاره میشود. ماجراهای رمان تالار پذیرایی پایتخت که قبل از ۱۵ خرداد سال ۴۲ شروع شده و وقایع انقلاب را به طور مستقیم مورد توجه قرار داده، پیش از انقلاب و در سال ۵۳ تمام میشود.
موضوع رمان از روستای پامیل و چند روستای اطراف آن به نامهای برف رود، چغاپیره و گودپهن و… شروع میشود و با پیاده کردن طرح تقسیم اراضی ـیکی از اصول انقلاب سفیدـ در این روستا و روستاهای دیگر، دگرگونیهایی رخ میدهد که تمام زندگی آنها را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
دقت نویسنده در انتخاب نام رمان قابلتحسین است. از این رو که خواننده هنوز به نیمه رمان نرسیده معنای مجازی تالار پذیرایی پایتخت را میفهمد، اما به آخر رمان که میرسد منظور حقیقی نویسنده فاش میشود که تالار پذیرایی عروسی است به نام «پایتخت» که قرار است افتتاحیه آن با عروسی برات علی برگزار شود!!
در واقع اتفاقاتی که در شب عروسی براتعلی در تالار پذیرایی پایتخت رخ میدهد و نقلقول پایانی غلامعلی در صفحه آخر که میگوید: « عجب پایتختی! عجب تالار پذیرایی پایتختی! … کاش هرگز به پایتخت مملکت نیامده بودیم.» لب لباب نویسنده از شرح آن همه مصایب کوچ روستاییان به پایتخت مملکت است.
رمان «تالار پذیرایی پایتخت» در جشنواره داستان انقلاب مورد تقدیر قرار گرفت. این کتاب برگزیده جایزه کتاب فصل شده و در سومین دوره جایزه جلال نیز از آن تقدیر شده است.
کتاب تالار پذیرایی پایتخت در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۲.۵۵ است.
داستان تالار پذیرایی پایتخت
داستان تالار پذیرایی پایتخت از روستا در هنگام جریان اصلاحات ارضی آغاز شده و سالهای پیش از انقلاب اسلامی را روایت میکند. غلامعلی فرزند براتعلی، روستازادهای است که با خانوادهاش شامل پدر و مادر و برادرش چراغعلی و سه خواهرش به نامهای تاج دولت، نیم تاج و تاج ماه زندگی میکند.
پس از اعلام اصلاحات ارضی در ۶بهمن۱۳۴۲، روستاییان که دیگر مالکی بالای سر آنان نیست با هم اختلاف و نزاع پیدا میکنند و پارهای از آنان به طمع شغل و امکانات بهتر به سمت پایتخت هجوم میبرند.
غلامعلی، راوی نوجوان یکی از این مهاجران است که در طول داستان به ماجراهای رخ داده در ایران و پایتخت نگاه میکند. او در پایتخت بزرگ میشود و هر کاری میکند جز آموختن حرفه و صنعتی که آینده داشته باشد. وی پس از پایان دوران سربازی میان ماندن یا رفتن از پایتخت حیران و سرگردان است.
خواننده از زبان راوی تنها روایاتی دو یا سه خطی میشنود که واقعه ۱۵خرداد۴۲، حادثه فیضیه قم، جشنوارهی فرهنگ و هنر شیراز از آن جمله هستند و اینها وقایعی است که نه راوی بلکه، نویسندهی محترم جسته و گریخته به آنها پرداخته است.
راوی که برای کار به شهر آمده به سختی زندگی را پیش میبرد؛ اما در مقابل، براتعلی پسرعموی او که شخصیت شروری دارد، با گروهی از کلاهبرداران تبانی میکند و با طرح یک عروسی دروغین جشنی در «تالار پذیرایی پایتخت» برگزار میکنند تا پولی نصیب گردانندگان این سناریو شود. با این حال، قضیه پس از مدت کوتاهی لو میرود.
شخصیتهای این کتاب که عمدتا از اهالی روستا و اقشار پایین جامعهاند، همه در یک حد در داستان تاثیر میگذارند؛ اما دو نفر که بیشتر مطرح هستند یکی خود راوی است و دیگری براتعلی پسر عمویش. براتعلی از همان زمانی که در روستا زندگی میکند، بچه سربهراهی نیست و مشکلاتی را برای اهالی فراهم میآورد، و در شهر هم همان رویه را ادامه میدهد تا در انتهای داستان که حادثه اصلی اتفاق میافتد، یکی از شخصیتهای به ظاهر محوری آن است.
نویسنده در این داستان با برشکافتن شخصیت داستان به نوعی روایتگر انقلاب نیز هست؛ انقلابی که همه ارکان جامعه را درگیر کرده و همه به نوعی در آن سهیم هستند.
بخشهایی از تالار پذیرایی پایتخت
با گرفتن قول چهار دانه تخم مرغ و یک من و نیم گندم، بیبی وقت میداد و مثل هر سال میآمد و با پارچهای سر و صورتش را میبست، طوری که فقط دو تا چشمهایش پیدا باشد. اول روی دیوارها را خوب جارو میکشید تا دودههایش کنده بشود بریزد روی زمین و جارو بزند جمع کند یک جا.
………………..
اسکناس را گذاشتم توی جیب شلوارم در یخدان را آهسته بستم. برگشتم به اتاق دو قطره اشک توی چشمهای بیبی شکسته بود. احساس بیقراری داشت. توی اتاق احساس خفقان داشتم، خواستم برم حیاط: جلو در اتاق، آقا مشی دست جلو آورد، نگاهش مهربان شده بود. اشک در چشمهایش میلغزید، نگاهش پر از رضایت بود، صدایش خشدار شده بود. صبر کن غلامعلی، بگذار بیبی قرآن را بیاورد!
…………….
بیبی باز هم اشکهایش را پاک کرد. برگشتم رو به طاقچه بزرگ که قرآن با جلد مخمل سبز رنگش جلو آینه بود و عکس آقای بروجردی هم به شیشه آینه چسبیده بود، بیبی قرآن را برداشت زیر لب چیزی گفت و قرآن را بوسید و لحظهای رو به عکس، دعایی خواند و با کف دست روی عکس کشید و به صورتش مالید و صلوات گفت.
اگر به کتاب تالار پذیرایی پایتخت علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین رمانهای ایرانی در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر نمونههای مشابه نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات ایران، داستان ایرانی، داستان تاریخی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات ایران، محمدعلی گودینی، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب