بازگشت چورب

«بازگشت چورب» اثری است از ولادیمیر ناباکوف (نویسنده‌ی روس، از ۱۸۹۹ تا ۱۹۷۷) که در سال ۱۹۲۹ منتشر شده است. کتاب بازگشت چورب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه ولادیمیر ناباکوف است که به مضامین پیچیده‌ای چون عشق، تنهایی، مرگ، خاطرات، و تقابل میان واقعیت و خیال با روایتی شاعرانه و زبانی زیبا می‌پردازد.

درباره‌ی بازگشت چورب

کتاب بازگشت چورب نوشته ولادیمیر ناباکوف مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که نه تنها نمایانگر مهارت بی‌بدیل او در داستان‌نویسی، بلکه تجلی‌گاه خلاقیت زبانی و تخیل سرشار نویسنده نیز به شمار می‌رود. این اثر در زمره اولین نوشته‌های ناباکوف قرار دارد و برخی از داستان‌های آن در دوران اقامت وی در اروپا و پیش از مهاجرت به آمریکا نوشته شده‌اند. ناباکوف در این مجموعه، مضامین پیچیده‌ای چون عشق، مرگ، هویت، و تنهایی را با سبکی ظریف و زبان‌آوری حیرت‌انگیز روایت می‌کند.

داستان‌های این مجموعه بازتاب‌دهنده جهان‌بینی خاص ناباکوف هستند؛ جهانی که در آن زیبایی‌شناسی و ظرافت هنری به‌اندازه مضامین انسانی اهمیت دارند. او با چیره‌دستی از واقعیت‌های روزمره فراتر می‌رود و فضایی خلق می‌کند که در آن مرز میان واقعیت و خیال کمرنگ می‌شود. این ویژگی خاص ناباکوف سبب شده است تا داستان‌های او لایه‌های متعدد معنایی داشته باشند و خواننده را به تفکر و تأمل عمیق دعوت کنند.

عنوان کتاب، برگرفته از داستانی به همین نام است که شاید یکی از تأثیرگذارترین داستان‌های مجموعه باشد. «چورب» نمادی از شخصیتی منزوی و متفکر است که بازگشت او، به‌نوعی استعاره‌ای از تقابل میان گذشته و حال، خاطرات و واقعیت، و امید و ناامیدی است. ناباکوف در این داستان با خلق فضایی ملودراماتیک، خواننده را به قلب درگیری‌های درونی شخصیت اصلی می‌برد و لحظاتی پر از تنش و تأمل‌برانگیز رقم می‌زند.

زبان ناباکوف در بازگشت چورب همانند دیگر آثارش، مملو از تصاویر زنده و توصیف‌های شاعرانه است. او به‌گونه‌ای از واژگان بهره می‌گیرد که هر جمله به‌تنهایی می‌تواند به‌عنوان اثری هنری تلقی شود. این سبک نگارش، نشان‌دهنده تسلط ناباکوف بر هنر نویسندگی و توانایی او در بازآفرینی واقعیت از طریق کلمات است. داستان‌های این مجموعه، هرچند کوتاه، اما غنی از جزئیات هستند و به خواننده اجازه می‌دهند تا در جهانی که ناباکوف خلق کرده است غوطه‌ور شود.

یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد این مجموعه، توانایی ناباکوف در به تصویر کشیدن دنیای درونی شخصیت‌ها است. او با موشکافی روان‌شناسانه و توجه دقیق به جزئیات، شخصیت‌هایی را خلق می‌کند که زنده و باورپذیر به نظر می‌رسند. این توانایی باعث می‌شود تا خواننده نه تنها با داستان، بلکه با احساسات و درگیری‌های درونی شخصیت‌ها نیز ارتباطی عمیق برقرار کند.

بازگشت چورب همچنین بازتاب‌دهنده مهاجرت و تبعید ناباکوف است؛ تجربه‌ای که تأثیر عمیقی بر جهان‌بینی و آثار او گذاشت. بسیاری از داستان‌های این مجموعه به بررسی تأثیر جابه‌جایی جغرافیایی و فرهنگی بر انسان می‌پردازند و نشان می‌دهند که چگونه هویت فردی می‌تواند در مواجهه با تغییرات دستخوش دگرگونی شود.

این اثر همچنین حاوی نمونه‌های اولیه از تم‌هایی است که ناباکوف در آثار بعدی خود به‌طور عمیق‌تر کاوش کرده است. مفاهیمی مانند خاطره، زمان، و رابطه میان واقعیت و توهم در داستان‌های این مجموعه به‌طور ضمنی مطرح می‌شوند و می‌توان آن را به‌عنوان مقدمه‌ای بر آثار برجسته‌تر ناباکوف در نظر گرفت.

علاوه بر مضامین فلسفی و روان‌شناختی، ناباکوف در این مجموعه از طنز ظریف و گاه گزنده‌ای استفاده می‌کند که به داستان‌ها بعدی تازه می‌بخشد. طنز او اغلب از طریق موقعیت‌های غیرمنتظره یا شخصیت‌های غیرمعمول بیان می‌شود و به داستان‌ها حسی از زندگی و شگفتی می‌دهد.

این کتاب برای خوانندگانی که به دنبال ادبیاتی عمیق، پر از لایه‌های معنایی، و سرشار از زیبایی‌شناسی هستند، اثری بی‌نظیر است. ناباکوف در بازگشت چورب نه تنها داستان می‌گوید، بلکه به نوعی نقاشی می‌کند، شعر می‌سراید، و موسیقی می‌نوازد. هر داستان همچون قطعه‌ای از یک سمفونی است که به دقت و هنرمندی تمام چیده شده است.

ناباکوف همچنین در این اثر، رابطه میان نویسنده و خواننده را به چالش می‌کشد. او با بازی‌های زبانی و ساختارهای نوآورانه، خواننده را دعوت می‌کند تا به مشارکتی فعال در فرآیند روایت بپردازد. این تعامل، تجربه‌ای بی‌همتا و به‌یادماندنی برای خوانندگان فراهم می‌آورد.

در نهایت، بازگشت چورب نمایانگر آغاز درخشانی برای یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن بیستم است. این مجموعه نه تنها به‌عنوان اثری مستقل ارزشمند است، بلکه به درک بهتر و عمیق‌تر آثار بعدی ناباکوف نیز کمک می‌کند. خواندن این کتاب، سفری است به دنیای ناباکوف؛ دنیایی که در آن هنر و زندگی در هم تنیده‌اند.

کتاب بازگشت چورب در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴ است. این کتاب در ایران با ترجمه‌ای ازآبتین گلکار به بازار عرضه شده است.

فهرست داستان‌های بازگشت چورب

کتاب بازگشت چورب نوشته ولادیمیر ناباکوف شامل مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است که برخی از آن‌ها به بررسی مضامین عمیق انسانی و روان‌شناسانه می‌پردازد. در اینجا فهرستی از داستان‌های این مجموعه (بر اساس نسخه‌های متداول منتشرشده) به همراه خلاصه‌ای از هر داستان آورده شده است:

  1. بازگشت چورب: داستان روایت مردی به نام چورب است که پس از مرگ همسرش به شهر بازمی‌گردد تا با خاطرات او روبه‌رو شود. او سعی می‌کند با بازآفرینی لحظاتی از زندگی مشترکشان، از اندوه خود بکاهد. اما بازگشت او به گذشته و مواجهه با خاطرات، به نوعی سفر عاطفی و روانی پیچیده تبدیل می‌شود که مرز بین واقعیت و خیال را کمرنگ می‌کند.
  2. پدرها و فرزندان: این داستان به رابطه پرتنش میان یک پدر و پسر می‌پردازد. پدر، مردی سنتی و مقتدر، با فرزندش که دیدگاه‌های مدرن و متفاوتی دارد، در تضاد است. این تضاد در نهایت به لحظات تلخی از جدایی عاطفی و درک متقابل ختم می‌شود.
  3. بادبادک‌ها: یک داستان نمادین درباره کودکی است که با ساختن بادبادک‌هایی رنگارنگ، در تلاش است از محدودیت‌های دنیای اطرافش فرار کند. بادبادک‌ها نمادی از آزادی، تخیل، و آرزوهایی هستند که هرگز به‌طور کامل محقق نمی‌شوند.
  4. یادداشت‌های یک مادربزرگ: مادربزرگی پیر خاطرات گذشته‌اش را مرور می‌کند و از دست دادن خانواده و خانه‌اش را به‌نوعی با افسانه‌ای تخیلی از دوران کودکی مرتبط می‌کند. این داستان میان واقعیت و خیال در نوسان است و خواننده را به تأمل درباره قدرت حافظه و زمان وامی‌دارد.
  5. تصادف: روایت یک تصادف جاده‌ای که در نگاه اول ساده به نظر می‌رسد اما با ورود به ذهن شخصیت‌ها، لایه‌های عمیق‌تری از انگیزه‌ها، احساسات، و گناه‌های پنهان آشکار می‌شود. داستان با تمرکز بر جزئیات، مرز باریک بین تصادف و سرنوشت را بررسی می‌کند.
  6. ابرها و دودکش‌ها: این داستان تأملی شاعرانه بر زندگی روزمره است که از نگاه یک کودک روایت می‌شود. کودک، با دیدگاه معصومانه و تخیلی خود، میان ابرهای آسمان و دودکش‌های ساختمان‌ها ارتباطی جادویی می‌یابد.
  7. عکاس و مدل: داستانی درباره یک عکاس که در تلاش است از یک مدل عکس کامل بگیرد، اما این فرآیند به یک جستجوی فلسفی برای یافتن زیبایی حقیقی و ذات انسان تبدیل می‌شود. این داستان به رابطه میان هنر و واقعیت می‌پردازد.
  8. قفس پرندگان: در این داستان، قفسی که پرنده‌ای در آن نیست، نماد تنهایی و حسرت است. شخصیت اصلی که در جستجوی عشق و معناست، با مشاهده قفس خالی، به تأمل درباره آزادی، مرگ، و زندگی می‌پردازد.
  9. پاریس و پروانه‌ها: داستانی نوستالژیک درباره مهاجری در پاریس که زندگی جدیدش را با گذشته‌اش مقایسه می‌کند. پروانه‌ها در این داستان نماد خاطرات گمشده و آرزوهای دست‌نیافتنی هستند.
  10. پایان تابستان: این داستان درباره زنی است که در پایان تابستان با تغییرات درونی خود و ناپایداری روابطش روبه‌رو می‌شود. ناباکوف با توصیف‌های شاعرانه‌اش، حس گذرای زمان و شکنندگی لحظات زندگی را به تصویر می‌کشد.
  11. کتاب‌فروش دوره‌گرد: روایت مردی که به‌عنوان یک کتاب‌فروش دوره‌گرد سفر می‌کند و در این سفرها با شخصیت‌های مختلف و داستان‌های کوچک اما تأثیرگذار روبه‌رو می‌شود. این داستان ادای دینی به قدرت کتاب و داستان‌گویی است.
  12. آینه شکسته: داستان زنی که پس از شکسته شدن آینه‌اش، با دیدگاهی تازه به زندگی خود نگاه می‌کند. این آینه شکسته نمادی از خاطرات پراکنده و تلاش برای بازسازی هویت است.

این مجموعه، تلفیقی از زیبایی‌شناسی ادبی و نگاه عمیق ناباکوف به روان انسان است. داستان‌ها به‌نوعی انعکاس دغدغه‌ها و تجربیات شخصی نویسنده‌اند که با مهارت زبانی او به شاهکارهایی هنری تبدیل شده‌اند.

بخش‌هایی از بازگشت چورب

او پیشخدمت رستوران قطار سریع‌السیر آلمان بود. نامش این بود: آلکسِی لِوویچ لوژین.

پنج سال پیش از روسیه آمده بود و از آن زمان از شهری به شهر دیگر کوچ کرده و حرفه‌ها و پیشه‌های متفاوتی را آزموده بود: کارگری مزرعه در ترکیه، دلالی در وین، نقاشی ساختمان، فروشندگی و چند شغل دیگر.

حالا در دو سوی واگنِ دراز، دشت‌ها و تپه‌های علف‌پوش و کاج‌زارها جاری بودند و سوپ مرغ داخل کاسه‌های کلفت روی آن سینی، که او نرم و لغزان در راهرو باریکِ لای میزهای چسبیده به دیوار عبورش می‌داد، در غلیان بود و از آن بخار برمی‌خاست. او با شتاب چیره‌دستانه‌ای غذا را سرو می‌کرد، با مهارت تکه‌های گوشت گاو را برمی‌داشت و در بشقاب‌ها سُر می‌داد و در همان حال، سَرِ اصلاح‌شده، پیشانی گره‌خورده و ابروهای سیاه و پُرپشتش، که به سبیل وارونه شبیه بود، به این‌سو و آن‌سو خم می‌شد.

ساعت پنج بعدازظهر قطار به برلین می‌رسید و ساعت هفت دوباره به سوی مرز فرانسه به راه می‌افتاد. لوژین انگار روی تابی فلزی زندگی می‌کرد: فقط نیمه‌شب‌ها فرصت فکر کردن و به یاد آوردن داشت، در پستوی تنگی که بوی ماهی و جوراب شسته‌نشده می‌داد.

بیش از همه اتاق کارش در خانه‌ی پتربورگ را به یاد می‌آورد: دگمه‌های چرمی روی انحنای مبل‌های نرم و همسرش، یِلِنا، را که پنج سال بود هیچ خبری از او نداشت. خودش حس می‌کرد که زندگی روزبه‌روز بی‌مایه‌تر می‌شود. از کوکائین و از استنشاق بیش از حد آن، روحش تهی و تهی‌تر می‌شد و در سوراخ‌های بینی، روی غضروف درونی، زخم‌های باریکی به وجود می‌آمد.

هنگامی که لبخند می‌زد، دندان‌های درشتش با درخشش پاک خاصی برق می‌زد و دو پیشخدمتِ دیگر، به خاطر همین لبخند سفید روسی، به سبک خودشان با او دوست شده بودند: هوگو، برلینی چهارشانه و موبوری بود که حساب‌ها را یادداشت می‌کرد، و ماکس چالاک، با بینی تیز، شبیه روباهی حنایی، که در کوپه‌ها آبجو و قهوه پخش می‌کرد. ولی این اواخر لوژین کم‌تر لبخند می‌زد.

در آن روزهای تعطیل، که موج براق بلورینِ سمّ به جانش می‌زد و با درخششی اعماق افکارش را می‌شکافت و هر چیز پیش‌پاافتاده‌ای را به معجزه‌ای سبک بدل می‌کرد، لوژین با جدوجهد تمام اقداماتی را که قصد داشت برای یافتن همسرش انجام دهد روی برگه‌ای یادداشت می‌کرد.

تا وقتی قلمش غژغژ می‌کرد و همه‌ی آن احساسات هنوز در درونش محبوس بودند، این یادداشت به نظرش فوق‌العاده مهم و صحیح می‌رسید. ولی صبح، که سرش تیر می‌کشید و زیرپوش به تنش می‌چسبید، با نفرت و ملال به سطور لرزان و خرچنگ‌قورباغه می‌نگریست. به‌تازگی هم فکر دیگری مشغولش می‌کرد.

با همان ریزبینی و دقت نقشه‌ی مرگ خود را تنظیم می‌کرد و لحظات سقوط یا اوج گرفتن احساس ترسش را روی نمودار می‌برد و سرانجام، برای راحت‌تر شدن کار، زمان دقیقی برای خود تعیین کرد: شب اول اوت.

…………………..

 چشم راستش هنوز در سایه بود، چشم چپش ترسان به من می نگریست، چشمی کشیده و میشی رنگ، مردمکش به قرمزی می زد، همچون نقطه ای زنگ زده و این طره ی پرپشت خاکستری روی شقیقه، با ابروی کمرنگ و سیمین فامی که به زحمت قابل رویت بود، یا چین خنده آور کنار دهان بدون سبیلش، همه ی این ها چه قدر به حافظه ی من نیش می زد و خراشی مبهم بر آن می انداخت! بلند شدم و او هم جلو آمد.

…………………..

 آهی عمیق کشید و دوباره توهمی به من دست داد: ابرهای سیاه و پرتحرک، امواج بلند شاخ وبرگ ها، پوسته های براق درخت توس که به ترشح کف می مانست، همهمه ای شیرین او به سوی من خم شد و به نرمی به چشمانم نگاه انداخت.

جنگل مان یادت هست؟ کاج سیاه، توس سفید؟ ریشه کن شان کردند تأسفم غیرقابل تحمل بود. می دیدم که درختان توس چرق چرق می کنند و می افتند، ولی چه کمکی از دستم برمی آمد؟ مرا به باتلاق راندند، گریه می کردم، ضجه می زدم، مثل بوتیمارهای باتلاق ناله می کردم و دوان دوان به جنگل صنوبر مجاور گریختم.

………………….

بیست و دو سال از عمرش می‌گذشت، حدود ده کیلوگرم وزن داشت و قدش فقط چند سانتی‌متر از زیمرمان، کوتوله‌ی مشهور سویسی، معروف به پرنس بالتازار، بلندتر بود. فرِد نیز مانند همکارش زیمرمان اندامی بی‌اندازه متناسب داشت و اگر چروک‌های روی پیشانیِ گرد و دور چشمان درهم‌کشیده‌اش نبود، و البته آن حالت تنشِ همیشگی‌اش که بیننده را کمی پس می‌زد، انگار زور می‌زد که رشد نکند، آن‌گاه کاملاً به یک پسربچه‌ی ساکت هشت‌ساله شباهت داشت.

موهایش، که به رنگ کاه مرطوب بود، کاملاً آب‌وشانه شده بود و خط صاف و مستقیم فرقش درست از وسط سر می‌گذشت تا در انتهای خط به توافقی زیرکانه با موهای پشت و بغل برسد. فرِد سبُک گام برمی‌داشت، حرکاتش آزاد و بی‌تکلف بود و بد هم نمی‌رقصید، ولی همان اولین مدیر سیرکی که توجهش به او جلب شد، وقتی بینی گوشتالوی او را دید که از پدر پُرشروشور و خوش‌گذرانش به ارث رسیده بود، لازم دید سنگینیِ بار «کوتوله» را با افزودن یک صفت مضحک باز هم بیش‌تر کند.

کوتوله‌ی سیب‌زمینی فقط با ظاهر خود در سراسر انگلیس، و سپس در سایر شهرهای بزرگ قاره، توفانی از تشویق و خنده به پا می‌کرد. برخلاف دیگر کوتوله‌ها، خلق‌وخوی ملایم و دوستانه‌ای داشت: به گوله‌برف، پونی کوچولویی که بر صحنه‌ی سیرک هلند با جدوجهد یورتمه می‌رفت، بسیار دلبسته شده بود و در وین قلب غول ابله و عبوسی را، که اهل اُمسک بود، به این شکل تسخیر کرد که در اولین ملاقات مستقیم به سوی او رفت و مانند بچه‌ها گفت: «می‌خواهم بیایم آن بالا.»

معمولاً تنها برنامه اجرا نمی‌کرد. مثلاً در وین به همراه غول روی صحنه می‌رفت، با قدم‌های ریز دور او می‌چرخید، با لباسی آراسته، شلوار راه‌راه، کتی که خوب به تنش می‌نشست، و دسته‌ای بزرگ از نتِ لوله‌شده در زیر بغل. گیتار را به دست غول می‌داد. او مانند عروسک عظیم‌الجثه‌ای می‌ایستاد و با حرکتی مکانیکی ساز را می‌گرفت.

 

اگر به کتاب بازگشت چورب علاقه دارید، بخش معرفی بهترین داستان‌های کوتاه جهان در وب‌سایت هر روز یک کتاب شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا می‌سازد.