«زندگی خصوصی کاترین کبیر» اثری است از جورج پیبادی گوچ (نویسندهی انگلیسی، از ۱۸۷۳ تا ۱۹۶۸) که در سال ۱۹۵۴ منتشر شده است. این کتاب روایت زندگی خصوصی و سیاسی کاترین کبیر است و نشان میدهد چگونه او از شاهزادهای گمنام به امپراتریسی قدرتمند بدل شد که مسیر تاریخ روسیه را تغییر داد.
دربارهی زندگی خصوصی کاترین کبیر
کتاب زندگی خصوصی کاترین کبیر (Catherine The Great: And Other Studies) نوشته جورج پیبادی گوچ، اثری پژوهشی و تحلیلی درباره یکی از چهرههای برجسته تاریخ روسیه یعنی کاترین کبیر است؛ زنی که در قرن هجدهم با هوش سیاسی و ارادهای استثنایی توانست مسیر یک امپراتوری عظیم را دگرگون کند. نویسنده در این کتاب تلاش کرده است تا نه تنها زندگی شخصی و سیاسی کاترین را روایت کند، بلکه تصویری همهجانبه از دنیای درونی و بیرونی او ارائه دهد.
گوچ به عنوان یک تاریخنگار برجسته انگلیسی که همواره به نقد و تحلیل رویدادها و شخصیتهای مهم علاقه داشت، در این اثر نیز به سراغ زنی میرود که نام او با شکوه، قدرت و در عین حال جنجال همراه است. کاترین دوم روسیه تنها یک فرمانروا نبود؛ او نمادی از تحول و گذار روسیه به یک قدرت اروپایی محسوب میشود و همین موضوع کتاب را برای علاقهمندان تاریخ اروپا و تاریخ اندیشه سیاسی جذاب میسازد.
کتاب بیش از آنکه صرفاً یک روایت تاریخی خشک باشد، کوششی است برای فهمیدن رازهای پشت پرده قدرت. گوچ میکوشد نشان دهد که کاترین چگونه توانست از یک شاهزاده آلمانی بیاهمیت به ملکهای بدل شود که سرنوشت میلیونها نفر را در اختیار داشت. در این مسیر، نویسنده به روابط شخصی، دسیسههای درباری و پیوندهای سیاسی او توجه ویژهای دارد.
کاترین کبیر به عنوان زنی که بر تخت امپراتوری نشست، همواره در مرکز توجهات قرار داشت. دربار او صحنهای پر از رقابتهای سیاسی، توطئهها و روابط پیچیده بود و گوچ با دقت و بیپرده به این جنبهها میپردازد. این نگاه صریح و تحلیلی سبب میشود کتاب نه تنها به یک اثر تاریخی بلکه به مطالعهای روانشناسانه و اجتماعی نیز شباهت پیدا کند.
یکی از نقاط قوت این اثر آن است که نویسنده با رویکردی متعادل به موضوع نزدیک میشود. او نه قصد دارد کاترین را صرفاً به عنوان قهرمانی بزرگ ستایش کند و نه در پی تخریب و افشای صرف است. بلکه میخواهد تصویری واقعی و چندوجهی ارائه دهد؛ تصویری که در آن قدرت، عشق، جاهطلبی و تناقضات انسانی در هم تنیدهاند.
گوچ در این اثر تنها به زندگی خصوصی کاترین بسنده نمیکند، بلکه با نگاهی تطبیقی او را در کنار دیگر رهبران و متفکران عصر روشنگری قرار میدهد. کاترین در عین آنکه حاکمی مطلق بود، با فیلسوفانی چون ولتر و دیدرو مکاتبه داشت و به نوعی میکوشید از اندیشههای نوین برای تثبیت قدرت خود استفاده کند. این تضاد میان استبداد و روشنگری یکی از موضوعات کلیدی کتاب است.
کتاب نشان میدهد که کاترین همواره در جستجوی مشروعیت بود. او از یک سو به دنبال اصلاحات و توسعه نهادهای دولتی بود و از سوی دیگر برای تحکیم قدرت شخصی خود از ابزارهای سنتی اقتدار بهره میبرد. این تناقض در شخصیت و عملکرد او از دید گوچ نقطهای مهم برای درک تاریخ روسیه قرن هجدهم است.
نویسنده همچنین به زندگی عاطفی و شخصی کاترین توجهی جدی دارد. روابط متعدد او با درباریان و افراد قدرتمند تنها ماجراهای عاشقانه نبودند، بلکه اغلب نقش مهمی در شکلگیری سیاستها و اتحادها ایفا میکردند. همین پیوند میان عرصه خصوصی و عرصه عمومی یکی از نکات محوری کتاب است.
از منظر تاریخی، گوچ میکوشد دستاوردهای کاترین در عرصه گسترش قلمرو، اصلاحات اداری و تقویت موقعیت بینالمللی روسیه را برجسته کند. در عین حال، او از بیان کاستیها، شکستها و چالشهای دوران کاترین نیز غافل نمیماند. این نگاه جامع سبب میشود خواننده با تصویر یکدست و سادهانگارانه مواجه نشود.
سبک نگارش گوچ همانند دیگر آثار او روشن، روان و همراه با تحلیلهای ژرف است. او تلاش میکند تاریخ را صرفاً روایت نکند، بلکه آن را بفهمد و تفسیر کند. به همین دلیل کتاب علاوه بر جذابیت روایی، ارزش علمی و پژوهشی بالایی دارد.
این اثر تنها برای علاقهمندان به تاریخ روسیه نیست؛ بلکه برای هر کسی که به مطالعه قدرت، نقش زنان در تاریخ و ارتباط میان سیاست و زندگی خصوصی علاقه دارد، میتواند الهامبخش باشد. کاترین کبیر نمونهای استثنایی از زنی است که توانست بر محدودیتهای زمانه غلبه کند و به نمادی از اقتدار بدل شود.
در نهایت، زندگی خصوصی کاترین کبیر کتابی است که هم تاریخدوستان و هم علاقهمندان به روانشناسی قدرت را مجذوب خود میکند. گوچ در این اثر تصویری چندوجهی، انسانی و در عین حال سیاسی از کاترین کبیر ترسیم میکند؛ تصویری که خواننده را وامیدارد به این بیندیشد که پشت شکوه تاج و تخت، چه انسانی با چه رنجها و آرزوهایی ایستاده است.
کتاب زندگی خصوصی کاترین کبیر در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵۰ است. این کتاب در ایران با ترجمه و اقتباسی از ذبیحالله منصوری به بازار عرضه شده است.
خلاصهی محتوای زندگی خصوصی کاترین کبیر
کاترین دوم در سال ۱۷۲۹ در خانوادهای آلمانی و نسبتاً گمنام به دنیا آمد. او که در اصل نامش سوفیا آگوستا بود، در نوجوانی به روسیه فرستاده شد تا با نوهی پتر کبیر، یعنی پیوتر فئودوروویچ، ازدواج کند. این ازدواج بیشتر یک تصمیم سیاسی بود تا یک پیوند عاشقانه، و همین از آغاز، مسیر پر فراز و نشیبی برای او رقم زد.
زندگی مشترک کاترین با پیوتر به سرعت با تنش همراه شد. اختلافهای شخصیتی، بیمیلی پیوتر به امور حکومت، و بیاعتنایی او به همسرش، سوفیا را در موقعیتی قرار داد که به تدریج به دنبال جایگاهی مستقل برای خود باشد. او به روسیه خو گرفت، زبان روسی را آموخت و نام کاترین را اختیار کرد؛ نشانهای از عزم او برای پذیرفته شدن در سرزمین جدیدش.
با گذشت زمان، کاترین توانست در دربار روسیه نفوذ پیدا کند. او روابط نزدیکی با برخی اشراف و درباریان برقرار کرد و باهوش سیاسی خود احترام بسیاری را به دست آورد. در همین دوره بود که روابط شخصی او با افراد مختلف نه تنها جنبه عاطفی، بلکه نقشی کلیدی در اتحادها و حمایتهای سیاسی ایفا کرد.
مرگ امپراتریس الیزابت و به سلطنت رسیدن پیوتر سوم، فرصتی تازه برای کاترین به وجود آورد. پیوتر که در سیاستورزی ضعیف و در تصمیمگیریها بیثبات بود، به سرعت جایگاه خود را در میان اشراف و ارتش از دست داد. کاترین با استفاده از این شرایط و با حمایت گستردهی ارتش، توانست در یک کودتا همسرش را از تخت پایین بکشد و خود را امپراتریس روسیه اعلام کند.
پس از رسیدن به قدرت، کاترین سیاستهای بزرگی را برای توسعه روسیه آغاز کرد. او اصلاحاتی در نظام اداری و آموزشی به وجود آورد، ارتش را تقویت کرد و مرزهای امپراتوری را گسترش داد. در عین حال روابط نزدیکی با فیلسوفان عصر روشنگری از جمله ولتر و دیدرو داشت و میکوشید اندیشههای نوین اروپایی را وارد ساختار حکومتی روسیه کند.
دوران سلطنت کاترین البته با چالشهای فراوان همراه بود. شورشهای داخلی، بهویژه قیام پوگاچف، از مهمترین تهدیدهایی بودند که او با قاطعیت سرکوب کرد. همچنین در عرصه خارجی، جنگهای متعدد با عثمانی و لهستان، موقعیت روسیه را بهعنوان قدرتی مسلط در اروپا تثبیت کرد.
زندگی شخصی کاترین نیز در کنار این دستاوردها، موضوع توجه بسیاری بوده است. روابط او با معشوقان متعدد نه تنها جنبهای خصوصی داشت، بلکه اغلب بر تصمیمهای سیاسی و روند اداره کشور تأثیر میگذاشت. با این همه، او توانست تصویر زنی قدرتمند و سیاستمداری برجسته را در ذهن معاصران و آیندگان به جا بگذارد.
در پایان عمر، کاترین کبیر به عنوان یکی از بزرگترین فرمانروایان روسیه شناخته میشد. او با مرگ خود در سال ۱۷۹۶، امپراتوریای برجای گذاشت که از نظر وسعت و قدرت، در اوج شکوفایی بود. کتاب گوچ با تمرکز بر زندگی خصوصی و سیاسی او، نشان میدهد چگونه این زن توانست سرنوشت یک ملت را برای دههها دگرگون سازد.
بخشهایی از زندگی خصوصی کاترین کبیر
روز بیستوپنجم ماه دسامبر ۱۷۴۳ میلادی، یعنی روزی که شب قبل از آن در سراسر دنیای مسیحیت مردم مراسم جشن نوئل را برپا کرده بودند، سواری در جادهای که از برلن منتهی به شهر کوچک «زربست» کرسی منطقهای به همین نام میشد، اسب میتاخت. با اینکه در آن شب برف میبارید و ممکن بود که اسب در حال تاخت زمین بخورد و سوار آسیب ببیند، راکب آن اسب از سرعت خود نمیکاست، زیرا میدانست حامل نامهای است که باید هرچه زودتر به مقصد برسد.
اگر برف ادامه مییافت و روی زمین مینشست، بهطور حتم از سرعت سوار مزبور میکاست و مجبورش میکرد که با قدم اسب حرکت کند، ولی مقارن ساعت نه بعدازظهر ریزش برف قطع شد و آن سوار به یک چاپارخانه که کنار آن یک مهمانخانۀ روستایی بود رسید و بانگ زد: فوری یک اسب تازهنفس به من بدهید.
هنگامی که اسبی از اصطبل خارج میکردند تا به وی واگذارند، او در مهمانخانۀ روستایی یک جام نوشیدنی نوشید و از مهمانخانهچی پرسید: از اینجا تا زربست چقدر راه است؟ مهمانخانهچی گفت: ابتدا اجازه بدهید که به مناسبت عید نوئل به شما تبریک بگویم و اما از اینجا تا زربست سه فرسنگ راه است و اگر یک اسب راهوار داشته باشید، قبل از نیمهشب به آن جا خواهید رسید.
آن مرد پس از اینکه نوشیدنیاش را نوشید و بهای آن را پرداخت، گفت: یک اسب راهوار سه فرسنگ راه را باید در یک ساعت طی کند، نه در سه ساعت. آنگاه از مهمانخانه خارج شد و سوار بر اسب تازهنفس، به راه افتاد و رکاب کشید. ولی قدری که راه پیمود، برف تجدید شد؛ طوری که آن سوار نتوانست در ظرف یک ساعت خویش را به زربست برساند و طولی نکشید که راکب و مرکوب بر اثر ریزش برف سفید شدند.
معهذا قبل از ساعت دوازده (نیمه شب) شهر زربست که مثل همۀ شهرهای کوچک و قدیم آلمان اطراف قلعۀ حکمران بنا شده بود، نمایان شد. قلعۀ زربست مثل همۀ قلاع شاهزادگان و امرای آلمان در آن دوره، هم یک دژ بود و هم یک کاخ. سوار بعد از اینکه به شهر وارد شد، عزم کاخ مزبور را کرد، زیرا میدانست شخصی که باید نامۀ او را بگیرد، در آن کاخ سکونت دارد.
هیچیک از سکنۀ کاخ، غیر از نگهبان داخل آن دژ، مطلع نشدند که یک سوار به آن قصر نزدیک میشود و فقط یک دختر جوان که در اتاقی واقع در برج مرتفع و مرکزی کاخ، روی بستر دراز کشیده بود، صدای سم اسب را شنید و دید که یک سوار سفید به کاخ نزدیک میشود.
آن دختر، به اسم شاهزاده خانم «سوفی» که بیش از چهارده سال نداشت و میبایست در آن ساعت خوابیده باشد، وقتی سوار مستور از برف را دید پیشبینی نمیکرد نامهای که بهواسطۀ آن مرد آورده میشود، سرنوشت زندگی وی را تغییر خواهد داد.
اگر به کتاب زندگی خصوصی کاترین کبیر علاقه دارید، بخش معرفی برترین زندگینامهها در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میسازد.
31 مرداد 1404
زندگی خصوصی کاترین کبیر
«زندگی خصوصی کاترین کبیر» اثری است از جورج پیبادی گوچ (نویسندهی انگلیسی، از ۱۸۷۳ تا ۱۹۶۸) که در سال ۱۹۵۴ منتشر شده است. این کتاب روایت زندگی خصوصی و سیاسی کاترین کبیر است و نشان میدهد چگونه او از شاهزادهای گمنام به امپراتریسی قدرتمند بدل شد که مسیر تاریخ روسیه را تغییر داد.
دربارهی زندگی خصوصی کاترین کبیر
کتاب زندگی خصوصی کاترین کبیر (Catherine The Great: And Other Studies) نوشته جورج پیبادی گوچ، اثری پژوهشی و تحلیلی درباره یکی از چهرههای برجسته تاریخ روسیه یعنی کاترین کبیر است؛ زنی که در قرن هجدهم با هوش سیاسی و ارادهای استثنایی توانست مسیر یک امپراتوری عظیم را دگرگون کند. نویسنده در این کتاب تلاش کرده است تا نه تنها زندگی شخصی و سیاسی کاترین را روایت کند، بلکه تصویری همهجانبه از دنیای درونی و بیرونی او ارائه دهد.
گوچ به عنوان یک تاریخنگار برجسته انگلیسی که همواره به نقد و تحلیل رویدادها و شخصیتهای مهم علاقه داشت، در این اثر نیز به سراغ زنی میرود که نام او با شکوه، قدرت و در عین حال جنجال همراه است. کاترین دوم روسیه تنها یک فرمانروا نبود؛ او نمادی از تحول و گذار روسیه به یک قدرت اروپایی محسوب میشود و همین موضوع کتاب را برای علاقهمندان تاریخ اروپا و تاریخ اندیشه سیاسی جذاب میسازد.
کتاب بیش از آنکه صرفاً یک روایت تاریخی خشک باشد، کوششی است برای فهمیدن رازهای پشت پرده قدرت. گوچ میکوشد نشان دهد که کاترین چگونه توانست از یک شاهزاده آلمانی بیاهمیت به ملکهای بدل شود که سرنوشت میلیونها نفر را در اختیار داشت. در این مسیر، نویسنده به روابط شخصی، دسیسههای درباری و پیوندهای سیاسی او توجه ویژهای دارد.
کاترین کبیر به عنوان زنی که بر تخت امپراتوری نشست، همواره در مرکز توجهات قرار داشت. دربار او صحنهای پر از رقابتهای سیاسی، توطئهها و روابط پیچیده بود و گوچ با دقت و بیپرده به این جنبهها میپردازد. این نگاه صریح و تحلیلی سبب میشود کتاب نه تنها به یک اثر تاریخی بلکه به مطالعهای روانشناسانه و اجتماعی نیز شباهت پیدا کند.
یکی از نقاط قوت این اثر آن است که نویسنده با رویکردی متعادل به موضوع نزدیک میشود. او نه قصد دارد کاترین را صرفاً به عنوان قهرمانی بزرگ ستایش کند و نه در پی تخریب و افشای صرف است. بلکه میخواهد تصویری واقعی و چندوجهی ارائه دهد؛ تصویری که در آن قدرت، عشق، جاهطلبی و تناقضات انسانی در هم تنیدهاند.
گوچ در این اثر تنها به زندگی خصوصی کاترین بسنده نمیکند، بلکه با نگاهی تطبیقی او را در کنار دیگر رهبران و متفکران عصر روشنگری قرار میدهد. کاترین در عین آنکه حاکمی مطلق بود، با فیلسوفانی چون ولتر و دیدرو مکاتبه داشت و به نوعی میکوشید از اندیشههای نوین برای تثبیت قدرت خود استفاده کند. این تضاد میان استبداد و روشنگری یکی از موضوعات کلیدی کتاب است.
کتاب نشان میدهد که کاترین همواره در جستجوی مشروعیت بود. او از یک سو به دنبال اصلاحات و توسعه نهادهای دولتی بود و از سوی دیگر برای تحکیم قدرت شخصی خود از ابزارهای سنتی اقتدار بهره میبرد. این تناقض در شخصیت و عملکرد او از دید گوچ نقطهای مهم برای درک تاریخ روسیه قرن هجدهم است.
نویسنده همچنین به زندگی عاطفی و شخصی کاترین توجهی جدی دارد. روابط متعدد او با درباریان و افراد قدرتمند تنها ماجراهای عاشقانه نبودند، بلکه اغلب نقش مهمی در شکلگیری سیاستها و اتحادها ایفا میکردند. همین پیوند میان عرصه خصوصی و عرصه عمومی یکی از نکات محوری کتاب است.
از منظر تاریخی، گوچ میکوشد دستاوردهای کاترین در عرصه گسترش قلمرو، اصلاحات اداری و تقویت موقعیت بینالمللی روسیه را برجسته کند. در عین حال، او از بیان کاستیها، شکستها و چالشهای دوران کاترین نیز غافل نمیماند. این نگاه جامع سبب میشود خواننده با تصویر یکدست و سادهانگارانه مواجه نشود.
سبک نگارش گوچ همانند دیگر آثار او روشن، روان و همراه با تحلیلهای ژرف است. او تلاش میکند تاریخ را صرفاً روایت نکند، بلکه آن را بفهمد و تفسیر کند. به همین دلیل کتاب علاوه بر جذابیت روایی، ارزش علمی و پژوهشی بالایی دارد.
این اثر تنها برای علاقهمندان به تاریخ روسیه نیست؛ بلکه برای هر کسی که به مطالعه قدرت، نقش زنان در تاریخ و ارتباط میان سیاست و زندگی خصوصی علاقه دارد، میتواند الهامبخش باشد. کاترین کبیر نمونهای استثنایی از زنی است که توانست بر محدودیتهای زمانه غلبه کند و به نمادی از اقتدار بدل شود.
در نهایت، زندگی خصوصی کاترین کبیر کتابی است که هم تاریخدوستان و هم علاقهمندان به روانشناسی قدرت را مجذوب خود میکند. گوچ در این اثر تصویری چندوجهی، انسانی و در عین حال سیاسی از کاترین کبیر ترسیم میکند؛ تصویری که خواننده را وامیدارد به این بیندیشد که پشت شکوه تاج و تخت، چه انسانی با چه رنجها و آرزوهایی ایستاده است.
کتاب زندگی خصوصی کاترین کبیر در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۵۰ است. این کتاب در ایران با ترجمه و اقتباسی از ذبیحالله منصوری به بازار عرضه شده است.
خلاصهی محتوای زندگی خصوصی کاترین کبیر
کاترین دوم در سال ۱۷۲۹ در خانوادهای آلمانی و نسبتاً گمنام به دنیا آمد. او که در اصل نامش سوفیا آگوستا بود، در نوجوانی به روسیه فرستاده شد تا با نوهی پتر کبیر، یعنی پیوتر فئودوروویچ، ازدواج کند. این ازدواج بیشتر یک تصمیم سیاسی بود تا یک پیوند عاشقانه، و همین از آغاز، مسیر پر فراز و نشیبی برای او رقم زد.
زندگی مشترک کاترین با پیوتر به سرعت با تنش همراه شد. اختلافهای شخصیتی، بیمیلی پیوتر به امور حکومت، و بیاعتنایی او به همسرش، سوفیا را در موقعیتی قرار داد که به تدریج به دنبال جایگاهی مستقل برای خود باشد. او به روسیه خو گرفت، زبان روسی را آموخت و نام کاترین را اختیار کرد؛ نشانهای از عزم او برای پذیرفته شدن در سرزمین جدیدش.
با گذشت زمان، کاترین توانست در دربار روسیه نفوذ پیدا کند. او روابط نزدیکی با برخی اشراف و درباریان برقرار کرد و باهوش سیاسی خود احترام بسیاری را به دست آورد. در همین دوره بود که روابط شخصی او با افراد مختلف نه تنها جنبه عاطفی، بلکه نقشی کلیدی در اتحادها و حمایتهای سیاسی ایفا کرد.
مرگ امپراتریس الیزابت و به سلطنت رسیدن پیوتر سوم، فرصتی تازه برای کاترین به وجود آورد. پیوتر که در سیاستورزی ضعیف و در تصمیمگیریها بیثبات بود، به سرعت جایگاه خود را در میان اشراف و ارتش از دست داد. کاترین با استفاده از این شرایط و با حمایت گستردهی ارتش، توانست در یک کودتا همسرش را از تخت پایین بکشد و خود را امپراتریس روسیه اعلام کند.
پس از رسیدن به قدرت، کاترین سیاستهای بزرگی را برای توسعه روسیه آغاز کرد. او اصلاحاتی در نظام اداری و آموزشی به وجود آورد، ارتش را تقویت کرد و مرزهای امپراتوری را گسترش داد. در عین حال روابط نزدیکی با فیلسوفان عصر روشنگری از جمله ولتر و دیدرو داشت و میکوشید اندیشههای نوین اروپایی را وارد ساختار حکومتی روسیه کند.
دوران سلطنت کاترین البته با چالشهای فراوان همراه بود. شورشهای داخلی، بهویژه قیام پوگاچف، از مهمترین تهدیدهایی بودند که او با قاطعیت سرکوب کرد. همچنین در عرصه خارجی، جنگهای متعدد با عثمانی و لهستان، موقعیت روسیه را بهعنوان قدرتی مسلط در اروپا تثبیت کرد.
زندگی شخصی کاترین نیز در کنار این دستاوردها، موضوع توجه بسیاری بوده است. روابط او با معشوقان متعدد نه تنها جنبهای خصوصی داشت، بلکه اغلب بر تصمیمهای سیاسی و روند اداره کشور تأثیر میگذاشت. با این همه، او توانست تصویر زنی قدرتمند و سیاستمداری برجسته را در ذهن معاصران و آیندگان به جا بگذارد.
در پایان عمر، کاترین کبیر به عنوان یکی از بزرگترین فرمانروایان روسیه شناخته میشد. او با مرگ خود در سال ۱۷۹۶، امپراتوریای برجای گذاشت که از نظر وسعت و قدرت، در اوج شکوفایی بود. کتاب گوچ با تمرکز بر زندگی خصوصی و سیاسی او، نشان میدهد چگونه این زن توانست سرنوشت یک ملت را برای دههها دگرگون سازد.
بخشهایی از زندگی خصوصی کاترین کبیر
روز بیستوپنجم ماه دسامبر ۱۷۴۳ میلادی، یعنی روزی که شب قبل از آن در سراسر دنیای مسیحیت مردم مراسم جشن نوئل را برپا کرده بودند، سواری در جادهای که از برلن منتهی به شهر کوچک «زربست» کرسی منطقهای به همین نام میشد، اسب میتاخت. با اینکه در آن شب برف میبارید و ممکن بود که اسب در حال تاخت زمین بخورد و سوار آسیب ببیند، راکب آن اسب از سرعت خود نمیکاست، زیرا میدانست حامل نامهای است که باید هرچه زودتر به مقصد برسد.
اگر برف ادامه مییافت و روی زمین مینشست، بهطور حتم از سرعت سوار مزبور میکاست و مجبورش میکرد که با قدم اسب حرکت کند، ولی مقارن ساعت نه بعدازظهر ریزش برف قطع شد و آن سوار به یک چاپارخانه که کنار آن یک مهمانخانۀ روستایی بود رسید و بانگ زد: فوری یک اسب تازهنفس به من بدهید.
هنگامی که اسبی از اصطبل خارج میکردند تا به وی واگذارند، او در مهمانخانۀ روستایی یک جام نوشیدنی نوشید و از مهمانخانهچی پرسید: از اینجا تا زربست چقدر راه است؟ مهمانخانهچی گفت: ابتدا اجازه بدهید که به مناسبت عید نوئل به شما تبریک بگویم و اما از اینجا تا زربست سه فرسنگ راه است و اگر یک اسب راهوار داشته باشید، قبل از نیمهشب به آن جا خواهید رسید.
آن مرد پس از اینکه نوشیدنیاش را نوشید و بهای آن را پرداخت، گفت: یک اسب راهوار سه فرسنگ راه را باید در یک ساعت طی کند، نه در سه ساعت. آنگاه از مهمانخانه خارج شد و سوار بر اسب تازهنفس، به راه افتاد و رکاب کشید. ولی قدری که راه پیمود، برف تجدید شد؛ طوری که آن سوار نتوانست در ظرف یک ساعت خویش را به زربست برساند و طولی نکشید که راکب و مرکوب بر اثر ریزش برف سفید شدند.
معهذا قبل از ساعت دوازده (نیمه شب) شهر زربست که مثل همۀ شهرهای کوچک و قدیم آلمان اطراف قلعۀ حکمران بنا شده بود، نمایان شد. قلعۀ زربست مثل همۀ قلاع شاهزادگان و امرای آلمان در آن دوره، هم یک دژ بود و هم یک کاخ. سوار بعد از اینکه به شهر وارد شد، عزم کاخ مزبور را کرد، زیرا میدانست شخصی که باید نامۀ او را بگیرد، در آن کاخ سکونت دارد.
هیچیک از سکنۀ کاخ، غیر از نگهبان داخل آن دژ، مطلع نشدند که یک سوار به آن قصر نزدیک میشود و فقط یک دختر جوان که در اتاقی واقع در برج مرتفع و مرکزی کاخ، روی بستر دراز کشیده بود، صدای سم اسب را شنید و دید که یک سوار سفید به کاخ نزدیک میشود.
آن دختر، به اسم شاهزاده خانم «سوفی» که بیش از چهارده سال نداشت و میبایست در آن ساعت خوابیده باشد، وقتی سوار مستور از برف را دید پیشبینی نمیکرد نامهای که بهواسطۀ آن مرد آورده میشود، سرنوشت زندگی وی را تغییر خواهد داد.
اگر به کتاب زندگی خصوصی کاترین کبیر علاقه دارید، بخش معرفی برترین زندگینامهها در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، زندگینامه
۰ برچسبها: ادبیات انگلیس، ادبیات جهان، جورج پیبادی گوچ، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب