«بیست سال بعد» کتابی است از الکساندر دوما (نویسندهی فرانسوی، از ۱۸۰۲ تا ۱۸۷۰) که در سال ۱۸۴۵ منتشر شده است. این کتاب به روایت سرگذشت قهرمانان کتاب سه تنفگدار، پس از گذشت بیست سال از ماجراهای آن کتاب میپردازد.
دربارهی بیست سال بعد
بیست سال بعد رمانی اثر نویسنده فرانسوی الکساندر دوما (پدر) که بعد از رمان موفق سه تفنگدار در سال ۱۸۴۵ به چاپ رسید. در حقیقت، این رمان قسمت دوم رمان سه تفنگدار به شمار میرود. در این داستان ما همان قهرمانان را در دوره صغارت لوئی چهاردهم و صدارت کاردینال مازارن و همزمان با شورش فلاخن در فرانسه و نیز سلطه ناپایدار کرامول بر انگلیس پس از برانداختن دودمان استوارت و اعدام چارلز اول در انگلستان باز مییابیم.
کتاب بیست سال بعد در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۶ با بیش از ۲۲ هزار رای و ۷۰۰ نقد و نظر است.
لازم به ذکر است که در ایران، رمان بیست سال بعد توسط محمد طاهر میرزا قاجار بهفارسی ترجمه شده است.
داستان بیست سال بعد
داستان بیست سال بعد در زمان نایبنشینی ملکه آن اتریش ( ۱۶۴۳تا ۱۶۵۱)، با کاردینال مازارین به صدراعظم آغاز میشود. دارتانیان که به نظر میرسید شغلی امیدوارکننده در پایان سه تفنگدار در پیش دارد، برای بیست سال ستوان باقی مانده است، و به نظر می رسد با وجود جاه طلبی و بدهی که ملکه به او دارد، پیشرفت چندانی نکرده است. او توسط مازارین احضار میشود که نیاز به اسکورت دارد. مردم فرانسه از مازارین متنفرند و در آستانه شورش قرار دارند. دارتانیان به باستیل فرستاده میشود تا یک زندانی را پس بگیرد، که معلوم می شود دشمن سابق او، کنت دو روشفور است که بیست سال بعد از وقایع گذشته با هم روبرو شدهاند.
روشفور پس از تجدید آشنایی با دارتانیان و قول کمک به پیشرفت او، با مازارین به میان مخاطبانش آورده میشود، جایی که میفهمد که علت زندانی شدنش امتناع او از خدمت به مازارین در مراحل اولیه بوده است. با این حال، او وعده خود را به یاد می آورد، و با وجود اینکه خدمات خود را به مازارین ارائه می دهد، از مراقبت از دوک دو بوفور که در آن زمان زندانی است، امتناع می ورزد و به زودی متوجه می شود که در نتیجه، قرار است به آنجا بازگردانده شود.
مازارین پس از اینکه تشخیص داد که دارتانیان همان مردی است که او به دنبالش است، وارد اتاق ملکه می شود تا به او بفهماند که مردی را که بیست سال قبل به خوبی به او خدمت کرده بود، استخدام کرده است. ملکه که به خاطر فراموش کردن خدمات دارتانیان احساس گناه می کند، به مازاین یک حلقه الماس می دهد تا به دارتانیان برگرداند، حلقه ای که او قبلاً به او داده بود و دارتانیان فروخته بود. مازارین بخیل فقط از الماس استفاده می کند تا به دآرتانیان نشان دهد که بار دیگر به خدمت ملکه می رود. او به دارتانیان دستور داد تا به دنبال دوستانش برود.
دارتانیان ارتباط خود را با دوستانش که نام واقعی خود را از سر گرفته اند کاملاً از دست داده است. آتوس، کنت دو لا فر، به ملک خود در نزدیکی بلوآ بازگشته بود. پورتوس، مسیو دو والون، با بیوه یک وکیل ازدواج کرده بود. و آرامیس یک کشیش به نام ابه دهربلی شد. زمانی که پلانشت، خدمتکار قدیمیاش، وارد اتاقهای دارتانیان میشود، فورچون مداخله میکند و سعی میکند از دستگیری برای کمک به فرار روشفو فرار کند.
او از طریق پلانشت، بازن، خدمتکار قدیمی آرامیس را که اکنون در نوتردام بیدل است، پیدا می کند. اگرچه بازن تمایلی به کمک ندارد، اما دارتانیان می تواند از طریق پسرکی متوجه شود که بازن مرتباً به نویزی مراجعه می کند. دارتانیان و پلانشت به آنجا می روند، جایی که گروهی که آنها را فروندور می پندارند در حالی که خارج از خانه مادام دو لونگویل هستند، با آنها روبرو می شوند. وقتی این گروه راضی می شوند که دارتانیان آن مردی نیست که به دنبال آن می گردند، آرامیس با انداختن روی اسبش از درختی که در آن پنهان شده بود، پلانشت را غافلگیر می کند.
دارتانیان متوجه میشود که تفنگدار سابق، که به چیزی جز کشیش بودن فکر نمی کرد، اکنون کشیشی است که به چیزی جز سرباز بودن فکر نمی کند. آرامیس حاضر نیست به خدمت مازارین وارد شود.
ملاقات آرامیس بی ثمر نبود، زیرا آدرس پورتوس را نشان داد. هنگامی که دارتانیان به املاک پورتوس می رسد، متوجه می شود که پورتوس، علیرغم ثروت و عمری که در تعقیب سرگرمی سپری کرده است، خوشحال نیست. پورتوس میخواهد بارون شود و با این طعمه دارتانیان او را به خدمت مازارین میکشد.
سپس دآرتانیان به جستجوی آتوس میپردازد، آتوس که تقریباً کاملاً تغییر یافته است تا نمونهای برای بخشش، رائول باشد. اگرچه آتوس در خدمت مازارین قرار نمیگیرد و در واقع نشان میدهد که همدردیهای او علیه مازارین است، این دو ترتیب ملاقات دوباره در پاریس را میدهند. آتوس مایل است رائول را به آنجا بیاورد تا به او کمک کند تا یک جنتلمن شود و همچنین او را از لوئیز د لا والیر که رائول به شدت عاشقش است جدا کند.
در پاریس، آتوس با مادام دو شوروز، معشوقه سابق آرامیس، که آرامیس، تحت نام ماری میشون، در سه تفنگدار با او ارتباط زیادی داشت، ملاقات می کند. آتوس با احتیاط فاش می کند که رائول پسری است که از برخورد تصادفی آتوس با او به دنیا آمده است و از طریق او توصیه نامه ای دریافت می کند که رائول به ارتش بپیوندد.
برای آشنایی با سایر آثار نویسندهی بیست سال بعد، بخش معرفی آثار الکساندر دوما (پدر) را در وبسایت هر روز یک کتاب مشاهده کنید.
1 شهریور 1401
بیست سال بعد
«بیست سال بعد» کتابی است از الکساندر دوما (نویسندهی فرانسوی، از ۱۸۰۲ تا ۱۸۷۰) که در سال ۱۸۴۵ منتشر شده است. این کتاب به روایت سرگذشت قهرمانان کتاب سه تنفگدار، پس از گذشت بیست سال از ماجراهای آن کتاب میپردازد.
دربارهی بیست سال بعد
بیست سال بعد رمانی اثر نویسنده فرانسوی الکساندر دوما (پدر) که بعد از رمان موفق سه تفنگدار در سال ۱۸۴۵ به چاپ رسید. در حقیقت، این رمان قسمت دوم رمان سه تفنگدار به شمار میرود. در این داستان ما همان قهرمانان را در دوره صغارت لوئی چهاردهم و صدارت کاردینال مازارن و همزمان با شورش فلاخن در فرانسه و نیز سلطه ناپایدار کرامول بر انگلیس پس از برانداختن دودمان استوارت و اعدام چارلز اول در انگلستان باز مییابیم.
کتاب بیست سال بعد در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۶ با بیش از ۲۲ هزار رای و ۷۰۰ نقد و نظر است.
لازم به ذکر است که در ایران، رمان بیست سال بعد توسط محمد طاهر میرزا قاجار بهفارسی ترجمه شده است.
داستان بیست سال بعد
داستان بیست سال بعد در زمان نایبنشینی ملکه آن اتریش ( ۱۶۴۳تا ۱۶۵۱)، با کاردینال مازارین به صدراعظم آغاز میشود. دارتانیان که به نظر میرسید شغلی امیدوارکننده در پایان سه تفنگدار در پیش دارد، برای بیست سال ستوان باقی مانده است، و به نظر می رسد با وجود جاه طلبی و بدهی که ملکه به او دارد، پیشرفت چندانی نکرده است. او توسط مازارین احضار میشود که نیاز به اسکورت دارد. مردم فرانسه از مازارین متنفرند و در آستانه شورش قرار دارند. دارتانیان به باستیل فرستاده میشود تا یک زندانی را پس بگیرد، که معلوم می شود دشمن سابق او، کنت دو روشفور است که بیست سال بعد از وقایع گذشته با هم روبرو شدهاند.
روشفور پس از تجدید آشنایی با دارتانیان و قول کمک به پیشرفت او، با مازارین به میان مخاطبانش آورده میشود، جایی که میفهمد که علت زندانی شدنش امتناع او از خدمت به مازارین در مراحل اولیه بوده است. با این حال، او وعده خود را به یاد می آورد، و با وجود اینکه خدمات خود را به مازارین ارائه می دهد، از مراقبت از دوک دو بوفور که در آن زمان زندانی است، امتناع می ورزد و به زودی متوجه می شود که در نتیجه، قرار است به آنجا بازگردانده شود.
مازارین پس از اینکه تشخیص داد که دارتانیان همان مردی است که او به دنبالش است، وارد اتاق ملکه می شود تا به او بفهماند که مردی را که بیست سال قبل به خوبی به او خدمت کرده بود، استخدام کرده است. ملکه که به خاطر فراموش کردن خدمات دارتانیان احساس گناه می کند، به مازاین یک حلقه الماس می دهد تا به دارتانیان برگرداند، حلقه ای که او قبلاً به او داده بود و دارتانیان فروخته بود. مازارین بخیل فقط از الماس استفاده می کند تا به دآرتانیان نشان دهد که بار دیگر به خدمت ملکه می رود. او به دارتانیان دستور داد تا به دنبال دوستانش برود.
دارتانیان ارتباط خود را با دوستانش که نام واقعی خود را از سر گرفته اند کاملاً از دست داده است. آتوس، کنت دو لا فر، به ملک خود در نزدیکی بلوآ بازگشته بود. پورتوس، مسیو دو والون، با بیوه یک وکیل ازدواج کرده بود. و آرامیس یک کشیش به نام ابه دهربلی شد. زمانی که پلانشت، خدمتکار قدیمیاش، وارد اتاقهای دارتانیان میشود، فورچون مداخله میکند و سعی میکند از دستگیری برای کمک به فرار روشفو فرار کند.
او از طریق پلانشت، بازن، خدمتکار قدیمی آرامیس را که اکنون در نوتردام بیدل است، پیدا می کند. اگرچه بازن تمایلی به کمک ندارد، اما دارتانیان می تواند از طریق پسرکی متوجه شود که بازن مرتباً به نویزی مراجعه می کند. دارتانیان و پلانشت به آنجا می روند، جایی که گروهی که آنها را فروندور می پندارند در حالی که خارج از خانه مادام دو لونگویل هستند، با آنها روبرو می شوند. وقتی این گروه راضی می شوند که دارتانیان آن مردی نیست که به دنبال آن می گردند، آرامیس با انداختن روی اسبش از درختی که در آن پنهان شده بود، پلانشت را غافلگیر می کند.
دارتانیان متوجه میشود که تفنگدار سابق، که به چیزی جز کشیش بودن فکر نمی کرد، اکنون کشیشی است که به چیزی جز سرباز بودن فکر نمی کند. آرامیس حاضر نیست به خدمت مازارین وارد شود.
ملاقات آرامیس بی ثمر نبود، زیرا آدرس پورتوس را نشان داد. هنگامی که دارتانیان به املاک پورتوس می رسد، متوجه می شود که پورتوس، علیرغم ثروت و عمری که در تعقیب سرگرمی سپری کرده است، خوشحال نیست. پورتوس میخواهد بارون شود و با این طعمه دارتانیان او را به خدمت مازارین میکشد.
سپس دآرتانیان به جستجوی آتوس میپردازد، آتوس که تقریباً کاملاً تغییر یافته است تا نمونهای برای بخشش، رائول باشد. اگرچه آتوس در خدمت مازارین قرار نمیگیرد و در واقع نشان میدهد که همدردیهای او علیه مازارین است، این دو ترتیب ملاقات دوباره در پاریس را میدهند. آتوس مایل است رائول را به آنجا بیاورد تا به او کمک کند تا یک جنتلمن شود و همچنین او را از لوئیز د لا والیر که رائول به شدت عاشقش است جدا کند.
در پاریس، آتوس با مادام دو شوروز، معشوقه سابق آرامیس، که آرامیس، تحت نام ماری میشون، در سه تفنگدار با او ارتباط زیادی داشت، ملاقات می کند. آتوس با احتیاط فاش می کند که رائول پسری است که از برخورد تصادفی آتوس با او به دنیا آمده است و از طریق او توصیه نامه ای دریافت می کند که رائول به ارتش بپیوندد.
برای آشنایی با سایر آثار نویسندهی بیست سال بعد، بخش معرفی آثار الکساندر دوما (پدر) را در وبسایت هر روز یک کتاب مشاهده کنید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان تاریخی، داستان خارجی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات جهان، الکساندر دوما، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب