«استخوان خوک و دستهای جذامی» اثری است از مصطفی مستور (نویسندهی اهل اهواز، متولد ۱۳۴۳) که در سال ۱۳۸۳ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی ساکنان برجی به نام برج خاوران میپردازد.
دربارهی استخوان خوک و دستهای جذامی
استخوان خوک و دستهای جذامی نام دومین رمان مصطفی مستور سال ۱۳۸۳ در نشر چشمه منتشر شدهاست. این اثر به زبانهای متعددی از جمله ترکی، روسی، ایتالیایی و غیره ترجمه و در کشورهای مختلف اروپایی منتشر شدهاست. همچنین محمد رحمانیان فیلمنامهای را با الهام از این اثر نوشت. چاپ سیو هشتم این رمان سال ۱۴۰۰ منتشر شدهاست و میتوان ادعا کرد این اثر در شمار رمانهای پرفروش فارسی است.
کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی دربارهی داستانهای زندگی مردمی است که هرکدام دغدغهها و مشکلات خود را دارند و یک دانای کل زندگیشان را روایت میکند. بسیاری از منتقدین معتقدند که کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی از برجستهترین آثار ادبیات روشنفکرانه دینی محسوب میشود.
این کتاب نام خود را از حدیثی از حضرت علی (ع) وام گرفته است که امام علی ابن ابیطالب (ع) در وصف دنیا فرمود: «به خدا سوگند که دنیای شما در نزد من پستتر و حقیرتر است از استخوانِ خوکی در دستِ فردی جذامی.»
باید اشاره کرد که کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی برگزیده جایزه ادبی اصفهان به عنوان بهترین رمان در سال ۱۳۸۳ شدهاست. به علاوه، این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۰۵ با بیش از ۳۴۰۰ رای و ۲۴۰ نقد و نظر است.
مصطفی مستور در توضیحی دربارهی این رمان گفته بود:
«مسئلهی مهم در داستان استخوان خوک و دستهای جذامی روایتهای موازی نبود بلکه تأثیرگذاری شخصیتها بر یکدیگر برایم مهم بود. طرح این کتاب شبیه طرح فیلم «ده فرمان» اثر کیشلوفسکی است و تنها تفاوتش در این است که در آن فیلم شخصیتها برهم تأثیر میگذارند؛ اما در ماجراهای کتاب من، اینچنین نیست و فکر میکنم این واقعیت زندگی است».
«من در کتاب به صراحتاً گفتهام که برج خاوران ۱۷طبقه است. اگر در هر طبقه هم ۵ واحد باشد، آن وقت میشود تعداد بیشماری خانواده که در کنار هم زندگی میکنند. چطور امکان دارد ما همسایه ۵ طبقه بالاتر خود را بشناسیم یا با او دربارهی اتفاقات زندگیاش صحبت کنیم.»
«در حالی که من فقط دربارهی ۷ واحد از این ساختمان حرف زدهام؟ من به عنوان یک دانای کل میتوانم همه ساکنان برج را ببینم؛ ولی در زندگی واقعی و طبیعی، از همدیگر چیزی نمیدانیم و از نظر من واقعیت هولناک زندگی هم همین ندانستنهاست. اصولاً ما نمیدانیم فلانی چه مشکلی دارد تا بتوانیم به او کمک کنیم یا بر زندگی او تأثیر بگذاریم. اگر داستان متعارف معنیاش، تأثیرگذاری آدمها روی یکدیگر است، من از قصد نخواستهام چنین چیزی در داستانهایم بگویم. از نظر من، کسی نمیتواند روی دیگری تأثیر بگذارد؛ چون نمیداند.»
داستان استخوان خوک و دستهای جذامی
کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی داستان زندگی ساکنین یک ساختمان ۱۷ طبقه به نام برج خاوران است که هر کدام مشکلات خود را دارند. دانیال با دغدغههای فلسفی اش،حامد دانشجوی عکاسی که بین عشق مهناز و نگار مانده، نوذر که به خاطر پول دست به هر جنایتی میزند. محسن و سیمین که در حال طلاق هستند و آینده دختر کوچک شان درنا معلوم نیست.
دکتر مفید و همسرش افسانه که دنبال اهداکننده مغز استخوان به پسر رو به مرگشان، الیاس هستند، سوسن که پس از سالها بدکارگی به خاطر امرار معاش،عشق را با شاعری به نام کیانوش تجربه میکند، پریسا که در یک مهمانی مورد تجاوز قرار گرفته و به آینده خود ناامید است، و آدمهایی از این دست که در آخر همه به رستگاری میرسند.
بخشهایی از استخوان خوک و دستهای جذامی
عاشق میشید و بعد عروسی میکنید و بعد بچهدار میشید و بعد حالتون از هم بههم میخوره و طلاق میگیرید. گاهی هم طلاقنگرفته باز میرید عاشق یکی دیگه میشید. لعنت به همهتون که حتا مِث مرغابیها هم نمیتونید فقط با یکی باشید. بوق نزن عوضی! صداش رو خاموش کن و گوش کن ببین چی دارم میگم! همهش هفتاد، هشتاد سال.
یعنی اگه شانس بیارید، اگه خیلی زودتر ریقِ رحمت رو سر نکشید، خیلی که توی این خرابشده باشید هفتاد، هشتاد سال بیشتر نیست. لامسبا اگه هفتصد سال میموندید چیکار میکردید؟ گمونم خون هم رو تو شیشه میکردید. گرچه همین حالاش هم میکنید. یعنی غلطی هست که نکرده باشید؟
قسم میخورم هر کاری که خواستهید کردهید و اگه نکردهید لابد نتونستهید بکنید. مطمئنم از سرِ دلسوزی و اینجور چیزها نبوده که نکردهید. حکماً عرضهش رو نداشتهید. همین دیروز تو روزنامه خوندم یارو واسهی یک عوضیِ دوپای دیگهی مث خودش، زنش و بچهی دوسالهش رو گوشتاگوش سر بریده. گمونم اگه سهتا بچه هم داشت باهاشون همین کار رو میکرد. دنبالِ چی میگردید؟ آهای عوضیها! آهای با شما هستم! با شما که هر کدومتون فکر میکنید دهن آسمون باز شده و تنها شما از توش پایین افتادهید. اگه تا حالا کسی بِهِتون نگفته من میگم که هیچ آشغالی نیستید.
اگر به کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار مصطفی مستور با سایر آثار این نویسنده آشنا شده و از خواندن آنها لذت ببرید.
5 آبان 1401
استخوان خوک و دستهای جذامی
«استخوان خوک و دستهای جذامی» اثری است از مصطفی مستور (نویسندهی اهل اهواز، متولد ۱۳۴۳) که در سال ۱۳۸۳ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی ساکنان برجی به نام برج خاوران میپردازد.
دربارهی استخوان خوک و دستهای جذامی
استخوان خوک و دستهای جذامی نام دومین رمان مصطفی مستور سال ۱۳۸۳ در نشر چشمه منتشر شدهاست. این اثر به زبانهای متعددی از جمله ترکی، روسی، ایتالیایی و غیره ترجمه و در کشورهای مختلف اروپایی منتشر شدهاست. همچنین محمد رحمانیان فیلمنامهای را با الهام از این اثر نوشت. چاپ سیو هشتم این رمان سال ۱۴۰۰ منتشر شدهاست و میتوان ادعا کرد این اثر در شمار رمانهای پرفروش فارسی است.
کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی دربارهی داستانهای زندگی مردمی است که هرکدام دغدغهها و مشکلات خود را دارند و یک دانای کل زندگیشان را روایت میکند. بسیاری از منتقدین معتقدند که کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی از برجستهترین آثار ادبیات روشنفکرانه دینی محسوب میشود.
این کتاب نام خود را از حدیثی از حضرت علی (ع) وام گرفته است که امام علی ابن ابیطالب (ع) در وصف دنیا فرمود: «به خدا سوگند که دنیای شما در نزد من پستتر و حقیرتر است از استخوانِ خوکی در دستِ فردی جذامی.»
باید اشاره کرد که کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی برگزیده جایزه ادبی اصفهان به عنوان بهترین رمان در سال ۱۳۸۳ شدهاست. به علاوه، این کتاب در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۰۵ با بیش از ۳۴۰۰ رای و ۲۴۰ نقد و نظر است.
مصطفی مستور در توضیحی دربارهی این رمان گفته بود:
«مسئلهی مهم در داستان استخوان خوک و دستهای جذامی روایتهای موازی نبود بلکه تأثیرگذاری شخصیتها بر یکدیگر برایم مهم بود. طرح این کتاب شبیه طرح فیلم «ده فرمان» اثر کیشلوفسکی است و تنها تفاوتش در این است که در آن فیلم شخصیتها برهم تأثیر میگذارند؛ اما در ماجراهای کتاب من، اینچنین نیست و فکر میکنم این واقعیت زندگی است».
«من در کتاب به صراحتاً گفتهام که برج خاوران ۱۷طبقه است. اگر در هر طبقه هم ۵ واحد باشد، آن وقت میشود تعداد بیشماری خانواده که در کنار هم زندگی میکنند. چطور امکان دارد ما همسایه ۵ طبقه بالاتر خود را بشناسیم یا با او دربارهی اتفاقات زندگیاش صحبت کنیم.»
«در حالی که من فقط دربارهی ۷ واحد از این ساختمان حرف زدهام؟ من به عنوان یک دانای کل میتوانم همه ساکنان برج را ببینم؛ ولی در زندگی واقعی و طبیعی، از همدیگر چیزی نمیدانیم و از نظر من واقعیت هولناک زندگی هم همین ندانستنهاست. اصولاً ما نمیدانیم فلانی چه مشکلی دارد تا بتوانیم به او کمک کنیم یا بر زندگی او تأثیر بگذاریم. اگر داستان متعارف معنیاش، تأثیرگذاری آدمها روی یکدیگر است، من از قصد نخواستهام چنین چیزی در داستانهایم بگویم. از نظر من، کسی نمیتواند روی دیگری تأثیر بگذارد؛ چون نمیداند.»
داستان استخوان خوک و دستهای جذامی
کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی داستان زندگی ساکنین یک ساختمان ۱۷ طبقه به نام برج خاوران است که هر کدام مشکلات خود را دارند. دانیال با دغدغههای فلسفی اش،حامد دانشجوی عکاسی که بین عشق مهناز و نگار مانده، نوذر که به خاطر پول دست به هر جنایتی میزند. محسن و سیمین که در حال طلاق هستند و آینده دختر کوچک شان درنا معلوم نیست.
دکتر مفید و همسرش افسانه که دنبال اهداکننده مغز استخوان به پسر رو به مرگشان، الیاس هستند، سوسن که پس از سالها بدکارگی به خاطر امرار معاش،عشق را با شاعری به نام کیانوش تجربه میکند، پریسا که در یک مهمانی مورد تجاوز قرار گرفته و به آینده خود ناامید است، و آدمهایی از این دست که در آخر همه به رستگاری میرسند.
بخشهایی از استخوان خوک و دستهای جذامی
عاشق میشید و بعد عروسی میکنید و بعد بچهدار میشید و بعد حالتون از هم بههم میخوره و طلاق میگیرید. گاهی هم طلاقنگرفته باز میرید عاشق یکی دیگه میشید. لعنت به همهتون که حتا مِث مرغابیها هم نمیتونید فقط با یکی باشید. بوق نزن عوضی! صداش رو خاموش کن و گوش کن ببین چی دارم میگم! همهش هفتاد، هشتاد سال.
یعنی اگه شانس بیارید، اگه خیلی زودتر ریقِ رحمت رو سر نکشید، خیلی که توی این خرابشده باشید هفتاد، هشتاد سال بیشتر نیست. لامسبا اگه هفتصد سال میموندید چیکار میکردید؟ گمونم خون هم رو تو شیشه میکردید. گرچه همین حالاش هم میکنید. یعنی غلطی هست که نکرده باشید؟
قسم میخورم هر کاری که خواستهید کردهید و اگه نکردهید لابد نتونستهید بکنید. مطمئنم از سرِ دلسوزی و اینجور چیزها نبوده که نکردهید. حکماً عرضهش رو نداشتهید. همین دیروز تو روزنامه خوندم یارو واسهی یک عوضیِ دوپای دیگهی مث خودش، زنش و بچهی دوسالهش رو گوشتاگوش سر بریده. گمونم اگه سهتا بچه هم داشت باهاشون همین کار رو میکرد. دنبالِ چی میگردید؟ آهای عوضیها! آهای با شما هستم! با شما که هر کدومتون فکر میکنید دهن آسمون باز شده و تنها شما از توش پایین افتادهید. اگه تا حالا کسی بِهِتون نگفته من میگم که هیچ آشغالی نیستید.
اگر به کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار مصطفی مستور با سایر آثار این نویسنده آشنا شده و از خواندن آنها لذت ببرید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: اجتماعی، ادبیات ایران، داستان ایرانی، رمان، مذهبی
۰ برچسبها: ادبیات ایران، مصطفی مستور، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب