«گربهی بلیتس» اثری است از رابرت وستال (نویسنده و معلم انگلیسی، از ۱۹۲۹ تا ۱۹۹۳) که در سال ۱۹۸۹ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجراهایی میپردازد که در طی جنگ جهانی دوم برای یک گربه رخ میدهند.
دربارهی گربهی بلیتس
«گربهی بلیتس» رمانی تاریخی پیرامون جنگ جهانی دوم نوشته رابرت وِستال نویسندهی انگلیسی است.در این کتاب ما با آوارگی گربهای سیاه همراه میشویم که با گذر از هر شهر و روستایی با آسیبهای غیر قابل جبران جنگ روبهرو میشود و با صحنههای دلخراشی رو به رو میگردد. رابرت وستال در این رمان به زیبایی میان واقعیتهای تاریخی، مستندات روزشمار جنگ و قصهای خیالپردازانه، ارتباط برقرار کرده است و به فرمی در روایت دست پیدا کرده که خشونت و تاریکیهای جنگ، در بطن یک روایت فانتزی ظریف جا گرفته است.
ناگفته نماند که این کتاب ترکیبی از واقعیت و تخیّل است. کسانی که با تاریخ روزشمار جنگ جهانی دوم آشنایند، پی خواهند برد که نویسنده رُخدادها را اندکی پسوپیش کردهاست، اما تمام آنها حقیقتاً در عالمِ واقع رُخ داده است.
در سالهای جنگ دوم جهانی، گربهای که در یک سانحه آسیب دیده است، توسط یک دامپزشک نجات داده میشود. حال گربه پس از معالجه بهبود مییابد اما یکی از مهرههای گردن او که در اثر تصادف بیرون زده بود هیچگاه به حالت طبیعی برنمیگردد. دامپزشک، گربه را به خانهی خود راه میدهد و از او نگهداری میکند، اما پس از مدتی مجبور میشود که به طرف ساحل غربی برود، بنابراین تصمیم میگیرد لرد گرت را بگذارد نزد دوستانش که در نزدیکی خانهاش زندگی میکند.
مدتها میگذرد و روزی دامپزشک پشت پنجرهی اتاق مطبش در ساحل غربی گربهای میبیند که بسیار شبیه به گربهی خودش است. او را به داخل مطب میآورد و پس از معاینهی او و دیدن مهرهی گردنی که بیرون زده است، متوجه میشود که این گربه، همان لرد گرت خودش است که تمام این راه طولانی را پیموده برای پیدا کردن صاحبش.
کتابه گربهی بلیتس در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۲ با بیش از ۱۱۰۰ رای و ۱۴۱ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهی مسعود امیرخانی به بازار عرضه شده است.
داستان گربهی بلیتس
گربه های سیاه خوش شانسی می آورند. این ادعایی است که بسیاری از افرادی که زندگی شان پس از مواجهه با گربه ای به نام لرد گورت تغییر کرده، به آن باور دارند. لرد گورت، گربه ای معمولی و فاقد قدرت های جادویی است و همان کارهایی را انجام می دهد که از همه ی گربه ها انتظار می رود.
وقتی که صاحب این گربه برای جنگیدن با آلمانی ها در جنگ جهانی دوم، خانه را ترک می گوید، لرد گورت تصمیم می گیرد تا او را پیدا کند. این گربه ی سیاه در جریان سفرهایش با داوطلبی تنها، گروهبانی مستقل، راننده ای سالخورده و بیوه ای جوان آشنا و دوست می شود. لرد گورت با توپچی یک هواپیمای بمب افکن همراه شده و مأموریت های متعددی را در خاک و آسمان دشمن تجربه می کند.
در یکی از مأموریت ها، هواپیما به مشکل برخورده و آن ها مجبور می شوند با کمک نیروهای مقاومت فرانسوی و اسپانیایی از فرانسه ی تحت اشغال نازی ها بگریزند. کتاب گربه ی بلیتس با پرداختی فوق العاده به ماجراهای مردان و زنانی در جنگ، اثری بسیار درخشان و خواندنی است.
بخشهایی از گربهی بلیتس
خانم اسمایلی دست گروهبان را دید که گربه را نوازش می کرد. دست های بزرگی داشت که با آن انگشتان ظریف، لاغر و بلندش خوش ترکیب می نمودند. حالا این انگشتان گوش های گربه را تاب می دادند، حالا این انگشتان پس گردن گربه را گرفته و همچون شانه ای جاندار بر کمر منقبض شده گربه فرو می رفتند.
…………………..
خانم اسمایلی می توانست قسم بخورد که گروهبان با این شدت عمل داشت به گربه صدمه می رساند، اما خرخر بلند گربه و ساییدن سرخوشانه گونه هایش به دست چابک گروهبان شک او را باطل کرد. خانم اسمایلی با خود اندیشید چقدر عجیب است که شور و شعف تا این حد به رنج و عذاب و نزدیک است.
…………………
گروهبان از بشقابش یک استخوان گوشت دنده به گربه داد. گربه آن را روی میز خورد در حالی که دست گروهبان هنوز او را نوازش می داد. خانم اسمایلی راضی نبود، اما درست هم نبود به خاطر یک چیز کوچک و احمقانه جار و جنجال به راه بیندازد. به خصوص باتوجه به آنچه به دنبال می آمد.
اگر به کتاب «گربهی بلیتس» علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین داستانهای تاریخی در وبسایت هر روز یک کتاب با دیگر نمونههای مشابه آشنا شوید.
7 اردیبهشت 1402
گربهی بلیتس
«گربهی بلیتس» اثری است از رابرت وستال (نویسنده و معلم انگلیسی، از ۱۹۲۹ تا ۱۹۹۳) که در سال ۱۹۸۹ منتشر شده است. این کتاب به روایت ماجراهایی میپردازد که در طی جنگ جهانی دوم برای یک گربه رخ میدهند.
دربارهی گربهی بلیتس
«گربهی بلیتس» رمانی تاریخی پیرامون جنگ جهانی دوم نوشته رابرت وِستال نویسندهی انگلیسی است.در این کتاب ما با آوارگی گربهای سیاه همراه میشویم که با گذر از هر شهر و روستایی با آسیبهای غیر قابل جبران جنگ روبهرو میشود و با صحنههای دلخراشی رو به رو میگردد. رابرت وستال در این رمان به زیبایی میان واقعیتهای تاریخی، مستندات روزشمار جنگ و قصهای خیالپردازانه، ارتباط برقرار کرده است و به فرمی در روایت دست پیدا کرده که خشونت و تاریکیهای جنگ، در بطن یک روایت فانتزی ظریف جا گرفته است.
ناگفته نماند که این کتاب ترکیبی از واقعیت و تخیّل است. کسانی که با تاریخ روزشمار جنگ جهانی دوم آشنایند، پی خواهند برد که نویسنده رُخدادها را اندکی پسوپیش کردهاست، اما تمام آنها حقیقتاً در عالمِ واقع رُخ داده است.
در سالهای جنگ دوم جهانی، گربهای که در یک سانحه آسیب دیده است، توسط یک دامپزشک نجات داده میشود. حال گربه پس از معالجه بهبود مییابد اما یکی از مهرههای گردن او که در اثر تصادف بیرون زده بود هیچگاه به حالت طبیعی برنمیگردد. دامپزشک، گربه را به خانهی خود راه میدهد و از او نگهداری میکند، اما پس از مدتی مجبور میشود که به طرف ساحل غربی برود، بنابراین تصمیم میگیرد لرد گرت را بگذارد نزد دوستانش که در نزدیکی خانهاش زندگی میکند.
مدتها میگذرد و روزی دامپزشک پشت پنجرهی اتاق مطبش در ساحل غربی گربهای میبیند که بسیار شبیه به گربهی خودش است. او را به داخل مطب میآورد و پس از معاینهی او و دیدن مهرهی گردنی که بیرون زده است، متوجه میشود که این گربه، همان لرد گرت خودش است که تمام این راه طولانی را پیموده برای پیدا کردن صاحبش.
کتابه گربهی بلیتس در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۲ با بیش از ۱۱۰۰ رای و ۱۴۱ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمهی مسعود امیرخانی به بازار عرضه شده است.
داستان گربهی بلیتس
گربه های سیاه خوش شانسی می آورند. این ادعایی است که بسیاری از افرادی که زندگی شان پس از مواجهه با گربه ای به نام لرد گورت تغییر کرده، به آن باور دارند. لرد گورت، گربه ای معمولی و فاقد قدرت های جادویی است و همان کارهایی را انجام می دهد که از همه ی گربه ها انتظار می رود.
وقتی که صاحب این گربه برای جنگیدن با آلمانی ها در جنگ جهانی دوم، خانه را ترک می گوید، لرد گورت تصمیم می گیرد تا او را پیدا کند. این گربه ی سیاه در جریان سفرهایش با داوطلبی تنها، گروهبانی مستقل، راننده ای سالخورده و بیوه ای جوان آشنا و دوست می شود. لرد گورت با توپچی یک هواپیمای بمب افکن همراه شده و مأموریت های متعددی را در خاک و آسمان دشمن تجربه می کند.
در یکی از مأموریت ها، هواپیما به مشکل برخورده و آن ها مجبور می شوند با کمک نیروهای مقاومت فرانسوی و اسپانیایی از فرانسه ی تحت اشغال نازی ها بگریزند. کتاب گربه ی بلیتس با پرداختی فوق العاده به ماجراهای مردان و زنانی در جنگ، اثری بسیار درخشان و خواندنی است.
بخشهایی از گربهی بلیتس
خانم اسمایلی دست گروهبان را دید که گربه را نوازش می کرد. دست های بزرگی داشت که با آن انگشتان ظریف، لاغر و بلندش خوش ترکیب می نمودند. حالا این انگشتان گوش های گربه را تاب می دادند، حالا این انگشتان پس گردن گربه را گرفته و همچون شانه ای جاندار بر کمر منقبض شده گربه فرو می رفتند.
…………………..
خانم اسمایلی می توانست قسم بخورد که گروهبان با این شدت عمل داشت به گربه صدمه می رساند، اما خرخر بلند گربه و ساییدن سرخوشانه گونه هایش به دست چابک گروهبان شک او را باطل کرد. خانم اسمایلی با خود اندیشید چقدر عجیب است که شور و شعف تا این حد به رنج و عذاب و نزدیک است.
…………………
گروهبان از بشقابش یک استخوان گوشت دنده به گربه داد. گربه آن را روی میز خورد در حالی که دست گروهبان هنوز او را نوازش می داد. خانم اسمایلی راضی نبود، اما درست هم نبود به خاطر یک چیز کوچک و احمقانه جار و جنجال به راه بیندازد. به خصوص باتوجه به آنچه به دنبال می آمد.
اگر به کتاب «گربهی بلیتس» علاقه دارید، میتوانید با مراجعه به بخش معرفی برترین داستانهای تاریخی در وبسایت هر روز یک کتاب با دیگر نمونههای مشابه آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان تاریخی، داستان خارجی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات جهان، رابرت وستال، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب