«فراسوی نیک و بد» با نام کامل «فراسوی نیک و بد: درآمدی بر فلسفهی آینده» اثری است از فردریش نیچه (ادیب و فیلسوف آلمانی، از ۱۸۴۴ تا ۱۹۰۰) که در سال ۱۸۸۶ منتشر شده است. این کتاب مطالبی پیشگامانه در رابطه با حقیقت، خدا و به طور کلی خیر و شر ارائه میدهد.
دربارهی فراسوی نیک و بد
فراسوی نیک و بد کتابیست نوشته فریدریش نیچه فیلسوف آلمانی، که در واپسین سالهای عمر وی در سال ۱۸۸۶ انتشار یافت. عنوان اصلی کتاب فراسوی نیک و بد: پیشدرآمدی بر فلسفه آینده است که نویسنده مقصودش را از نگارش این کتاب نگاه به فلسفه آینده عنوان میکند.
نویسنده در واپسین سالهای عمر خویش دورهای سخت را گذراندهاست و این کتاب حاصل زمستان یکی از سالهای عمر اوست که به گفته خویش خیلی مهم بودهاست.
دریکی از نامههای خویش به دوست خود مینویسد:
از این زمستان بهرهای فراوان بردم و اثری نگاشتم که دشواریهای فراوانی دارد و حتی از انتشار آن گاهی میهراسم و لرزه بر اندامم میافتد. نام این کتاب چنین است: فراسوی نیک و بد : پیشدرآمدی بر فلسفه آینده.
این کتاب توانست جایگاه نیچه را به عنوان برجسته ترین فیلسوف اروپایی زمانه ی خود به تثبیت برساند. این اثر بسیار ارزشمند با ارائه ی بینش هایی پیشگامانه درباره ی حقیقت، خدا و به طور کلی مسئله ی نیک و بد، چارچوب های مرسوم و سنت های فکری جامعهی غرب را شدیداً پس میزند. نیچه بیان میکند که جهان مسیحیت، اسیر پندارها و عملکردهایی اشتباه شده و تحت سلطه ی «اخلاقیات بردهدارانه» قرار گرفته است.
نیچه با هوشمندی و شور کم نظیر و همیشگی موجود در آثارش، پس از بیان این انتقادات، به سوی طرح فلسفه ای می رود که زمان حال را گرامی می دارد و نشان می دهد که هر فرد، چگونه ممکن است «ارادهی قدرت» خود را بر جهان پیرامون تحمیل کند.
کتاب فراسوی نیک و بد در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۲ با بیش از ۸۸ هزار رای و ۲۹۰۰ نقد و نظر است. همچنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران با ترجمهی سعید فیروزآبادی، محمد غلامی و داریوش آشوری به بازار عرضه شده است.
محتوای فراسوی نیک و بد
کتاب فراسوی نیک و بد شامل یک پیشگفتار، نه فصل و یک شعر پایانی است. نیچه کتاب را با نقد فلاسفه و پیشفرضهای معمول و متداول آنان آغاز کرده است. او مقدمات غلط را که با نمطی جزمگرایانه و حتی منفعلانه، بدیهی شمرده شده و نتایجی باطل به بار آوردهاند، بهتندی نقد کرده و دوباره به نقش بنیادی «ارادهی معطوف به قدرت» تاکید کرده است.
نیچه از «جانهای آزاد» که عزمی راسخ برای دستیابی به اهداف خود دارند، سخن گفته تا افق نویی را که برای انسانها در نظر دارد، روشن کند. «فراسوی نیک و بد» مجموعهای از گزارههای فلسفی برآمده از دید انتقادی نسبت به منابع اخلاقی کهن و معاصر، با لحن منحصربهفرد نیچه است. از افلاطون گرفته تا بیکن و هابز و هیوم، فلاسفهی بزرگ انگلیسی و فلاسفهی فرانسوی و اخلاق کانتی هیچکدام از گزند تیغ برندهی نقد نیچه در امان نماندهاند.
پس از پیشگفتار، فصل اول کتاب با عنوان «در باب پیشداوریهای فلسفی» آغاز میشود. همانگونه که از عنوان فصل پیداست، نیچه پیشفرضهای مسلط بر فلاسفه را نقد کرده است. پیشفرضهایی که باعث تکوین اخلاقی جزمگرایانه شده است. قواعد اخلاقی خشکی که امروزه با اصطلاح «سیاه و سفید» از آن یاد میشود و «خیر و شر» برساختهی آن است. نیچه نظامهای اخلاقی حاصل از ایمان کورکورانه را برنمیتابد و در پی جایگزینکردن اخلاقی جدید با آنهاست.
عنوان فصل دوم کتاب «جان آزاده» است. همانطور که پیش از این گفته شد، جانهای آزاد در برابر نظامهای اخلاقی کهنه و محدودکننده قیام میکنند و برای رسیدن به اهداف خود، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند.
فصل سوم کتاب «ماهیت دین» نام گرفته است. او در این بخش تحلیل خود از دین را ارائه داده است. نیچه تمایل انسانها به مذهب را در نیاز آنها به تبیین جهان میداند. فطرت، اخلاق و آیینهای اخلاقی در این فصل به بحث گذاشته شده است. اصولا نیچه به آن دسته از سیستمهای اخلاقی که انسان در آن به چیزی بالاتر از خود عقیدهمند است، نقد دارد.
«گزیدهگویی و میانپردهها» عنوان فصل چهارم است. ناگفته پیداست فصل چهارم از دو بخش تشکیل شده است. این فصل شامل جملات قصار و مقالات کوتاه با سبکی متفاوت از سایر بخشهای کتاب است.
فصل پنجم کتاب فراسوی نیک و بد «در باب تاریخ طبیعی اخلاق» عنوان دارد. نیچه در این فصل بهتفصیل بنیانهای اخلاقی را واکاوی کرده است. او ایدهی خیر و شر را برساختهای تحمیلی از جامعه بر فرد، برای تسلط بر او میداند.
عنوان فصل ششم کتاب «دانشمندان» است. دستهبندی دانشمندان به چهار گروه مختلف و تحلیل و برشمردن ویژگیهای هر گروه، هستهی اصلی این فصل را تشکیل داده است.
فصل هفتم، فصل «فضیلتهای ما» است. بازتعریف فضیلت اخلاقی و سخن از اهمیت تعادل اخلاقی در جامعه چکیدهی محتوای این فصل است.
فصل هشتم «اقوام و میهنها» نام دارد. نیچه در این فصل به تحلیل پدیدهای به نام «مردم» و منشأ ارزشها و ایدئالهای آنان پرداخته است.
فصل نهم «والا چیست» عنوان دارد. نیچه درنهایت به تعریف خود از «والایی» که پدیدهای ذاتی است، پرداخته است. والایی از نظر او در ذات انسان است و میتوان آن را در وجود انسان یافت.
بخشی از فراسوی نیک و بد
در مورد اتمباوری مادهگرایانه میتوان گفت که از جمله مردودترین اموری است که تاکنون وجود داشته است. شاید امروز در اروپا کسی در بین دانشمندان چنان بیبهره از دانش نباشد که از این مبحث جز برای مباحث پیشپاافتاده بهرهای ببرد (در واقع به مثابه بیان مختصر نظر خویش) و آنرا جدی بپندارد. این همه، بهخصوص مرهون بوسکوویچ لهستانی است که همگام با کوپرنیک لهستانی، تاکنون بزرگترین و موفقترین مخالفان امور ظاهری بودهاند.
در حالی که کوپرنیک این باور را در وجود ما پدید آورده است که خلاف تمام حسها، زمین ثابت نیست، بوسکوویچ واپسین باور را میآموزاند و میگوید: باور به هر چه بر زمین ثابت بوده، باور به «ماده»، «جوهر مادی»، باور به اتم تشکیلدهندهی زمین و ذرههای آن نادرست بوده است. این کار بزرگترین پیروزی بر حواس بود که تاکنون در زمین به آن دست یافتهاند.
اما ناگزیر باید به راه خویش ادامه داد و حتی آن «نیازهای اتمباورانه» را که هنوز هم به زندگی خطرناک خویش ادامه میدهد و هیچ کس از آنها به سان «نیازهای متافیزیکی» آگاه نیست، به جنگ فرا خواند، جنگی بیهیچ ترحم و با همهی جنگافزارها: باید ابتدا آن اتمباوری دیگر و ننگآوری را به خاک و خون کشید که مسیحیت به بهترین شیوه از دورترین زمانها به مردم آموزانده است، یعنی همان اتمباوری روان.
از چنین اصطلاحی منظور ما همان باوری است که بر آن اساس روان را امری ثابت، جاودانه و تفکیکناپذیر و موناد و اتم میدانند و باید چنین باوری را از قلمرو علم بیرون انداخت! بین خودمان بماند، اصلاً ضرورتی ندارد که بخواهیم از شر «روان» خلاص شویم و از کهنترین و گرامیترین فرضیه بپرهیزیم، یعنی همان گونه که طبیعتگرایان نگونبخت عادت به انجام آن دارند و هنوز به «روان» دست نیافتهاند که این یک از چنگ آنان میگریزد.
اما هنوز هم راه برای تعریف و نکتهپردازیهای ظریف این فرضیه روان باز است و مفاهیمی همانند «روان میرا» و «روان به مثابه تکثّر ذهنی» و «روان به مثابه مجموعهای از رانهها و عواطف» از این پس در علم نیز مطرح میشود. در حالی که روانشناس جدید میکوشد به خرافاتی پایان دهد که تاکنون در باب تصور روان به سان انبوهی از گیاهان استوایی روییده است، خویشتن را به واهه و وادی بدبینی میکشاند ـ شاید، روانشناسان گذشته روزگاری راحتتر و جالبتر داشتندـ ولی در نهایت خودش میداند که محکوم به خیالبافی است و چه کسی میداند، شاید به کشف همان خرافات.
اگر به کتاب «فراسوی نیک و بد» علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار فردریش نیچه در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر کتابهای این نویسنده نیز آشنا شوید. به علاوه، بخش معرفی برترین کتابهای فلسفی نیز شما را با سایر موارد مشابه آشنا میسازد.
2 تیر 1402
فراسوی نیک و بد
«فراسوی نیک و بد» با نام کامل «فراسوی نیک و بد: درآمدی بر فلسفهی آینده» اثری است از فردریش نیچه (ادیب و فیلسوف آلمانی، از ۱۸۴۴ تا ۱۹۰۰) که در سال ۱۸۸۶ منتشر شده است. این کتاب مطالبی پیشگامانه در رابطه با حقیقت، خدا و به طور کلی خیر و شر ارائه میدهد.
دربارهی فراسوی نیک و بد
فراسوی نیک و بد کتابیست نوشته فریدریش نیچه فیلسوف آلمانی، که در واپسین سالهای عمر وی در سال ۱۸۸۶ انتشار یافت. عنوان اصلی کتاب فراسوی نیک و بد: پیشدرآمدی بر فلسفه آینده است که نویسنده مقصودش را از نگارش این کتاب نگاه به فلسفه آینده عنوان میکند.
نویسنده در واپسین سالهای عمر خویش دورهای سخت را گذراندهاست و این کتاب حاصل زمستان یکی از سالهای عمر اوست که به گفته خویش خیلی مهم بودهاست.
دریکی از نامههای خویش به دوست خود مینویسد:
از این زمستان بهرهای فراوان بردم و اثری نگاشتم که دشواریهای فراوانی دارد و حتی از انتشار آن گاهی میهراسم و لرزه بر اندامم میافتد. نام این کتاب چنین است: فراسوی نیک و بد : پیشدرآمدی بر فلسفه آینده.
این کتاب توانست جایگاه نیچه را به عنوان برجسته ترین فیلسوف اروپایی زمانه ی خود به تثبیت برساند. این اثر بسیار ارزشمند با ارائه ی بینش هایی پیشگامانه درباره ی حقیقت، خدا و به طور کلی مسئله ی نیک و بد، چارچوب های مرسوم و سنت های فکری جامعهی غرب را شدیداً پس میزند. نیچه بیان میکند که جهان مسیحیت، اسیر پندارها و عملکردهایی اشتباه شده و تحت سلطه ی «اخلاقیات بردهدارانه» قرار گرفته است.
نیچه با هوشمندی و شور کم نظیر و همیشگی موجود در آثارش، پس از بیان این انتقادات، به سوی طرح فلسفه ای می رود که زمان حال را گرامی می دارد و نشان می دهد که هر فرد، چگونه ممکن است «ارادهی قدرت» خود را بر جهان پیرامون تحمیل کند.
کتاب فراسوی نیک و بد در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۲ با بیش از ۸۸ هزار رای و ۲۹۰۰ نقد و نظر است. همچنین باید اشاره کرد که این کتاب در ایران با ترجمهی سعید فیروزآبادی، محمد غلامی و داریوش آشوری به بازار عرضه شده است.
محتوای فراسوی نیک و بد
کتاب فراسوی نیک و بد شامل یک پیشگفتار، نه فصل و یک شعر پایانی است. نیچه کتاب را با نقد فلاسفه و پیشفرضهای معمول و متداول آنان آغاز کرده است. او مقدمات غلط را که با نمطی جزمگرایانه و حتی منفعلانه، بدیهی شمرده شده و نتایجی باطل به بار آوردهاند، بهتندی نقد کرده و دوباره به نقش بنیادی «ارادهی معطوف به قدرت» تاکید کرده است.
نیچه از «جانهای آزاد» که عزمی راسخ برای دستیابی به اهداف خود دارند، سخن گفته تا افق نویی را که برای انسانها در نظر دارد، روشن کند. «فراسوی نیک و بد» مجموعهای از گزارههای فلسفی برآمده از دید انتقادی نسبت به منابع اخلاقی کهن و معاصر، با لحن منحصربهفرد نیچه است. از افلاطون گرفته تا بیکن و هابز و هیوم، فلاسفهی بزرگ انگلیسی و فلاسفهی فرانسوی و اخلاق کانتی هیچکدام از گزند تیغ برندهی نقد نیچه در امان نماندهاند.
پس از پیشگفتار، فصل اول کتاب با عنوان «در باب پیشداوریهای فلسفی» آغاز میشود. همانگونه که از عنوان فصل پیداست، نیچه پیشفرضهای مسلط بر فلاسفه را نقد کرده است. پیشفرضهایی که باعث تکوین اخلاقی جزمگرایانه شده است. قواعد اخلاقی خشکی که امروزه با اصطلاح «سیاه و سفید» از آن یاد میشود و «خیر و شر» برساختهی آن است. نیچه نظامهای اخلاقی حاصل از ایمان کورکورانه را برنمیتابد و در پی جایگزینکردن اخلاقی جدید با آنهاست.
عنوان فصل دوم کتاب «جان آزاده» است. همانطور که پیش از این گفته شد، جانهای آزاد در برابر نظامهای اخلاقی کهنه و محدودکننده قیام میکنند و برای رسیدن به اهداف خود، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند.
فصل سوم کتاب «ماهیت دین» نام گرفته است. او در این بخش تحلیل خود از دین را ارائه داده است. نیچه تمایل انسانها به مذهب را در نیاز آنها به تبیین جهان میداند. فطرت، اخلاق و آیینهای اخلاقی در این فصل به بحث گذاشته شده است. اصولا نیچه به آن دسته از سیستمهای اخلاقی که انسان در آن به چیزی بالاتر از خود عقیدهمند است، نقد دارد.
«گزیدهگویی و میانپردهها» عنوان فصل چهارم است. ناگفته پیداست فصل چهارم از دو بخش تشکیل شده است. این فصل شامل جملات قصار و مقالات کوتاه با سبکی متفاوت از سایر بخشهای کتاب است.
فصل پنجم کتاب فراسوی نیک و بد «در باب تاریخ طبیعی اخلاق» عنوان دارد. نیچه در این فصل بهتفصیل بنیانهای اخلاقی را واکاوی کرده است. او ایدهی خیر و شر را برساختهای تحمیلی از جامعه بر فرد، برای تسلط بر او میداند.
عنوان فصل ششم کتاب «دانشمندان» است. دستهبندی دانشمندان به چهار گروه مختلف و تحلیل و برشمردن ویژگیهای هر گروه، هستهی اصلی این فصل را تشکیل داده است.
فصل هفتم، فصل «فضیلتهای ما» است. بازتعریف فضیلت اخلاقی و سخن از اهمیت تعادل اخلاقی در جامعه چکیدهی محتوای این فصل است.
فصل هشتم «اقوام و میهنها» نام دارد. نیچه در این فصل به تحلیل پدیدهای به نام «مردم» و منشأ ارزشها و ایدئالهای آنان پرداخته است.
فصل نهم «والا چیست» عنوان دارد. نیچه درنهایت به تعریف خود از «والایی» که پدیدهای ذاتی است، پرداخته است. والایی از نظر او در ذات انسان است و میتوان آن را در وجود انسان یافت.
بخشی از فراسوی نیک و بد
در مورد اتمباوری مادهگرایانه میتوان گفت که از جمله مردودترین اموری است که تاکنون وجود داشته است. شاید امروز در اروپا کسی در بین دانشمندان چنان بیبهره از دانش نباشد که از این مبحث جز برای مباحث پیشپاافتاده بهرهای ببرد (در واقع به مثابه بیان مختصر نظر خویش) و آنرا جدی بپندارد. این همه، بهخصوص مرهون بوسکوویچ لهستانی است که همگام با کوپرنیک لهستانی، تاکنون بزرگترین و موفقترین مخالفان امور ظاهری بودهاند.
در حالی که کوپرنیک این باور را در وجود ما پدید آورده است که خلاف تمام حسها، زمین ثابت نیست، بوسکوویچ واپسین باور را میآموزاند و میگوید: باور به هر چه بر زمین ثابت بوده، باور به «ماده»، «جوهر مادی»، باور به اتم تشکیلدهندهی زمین و ذرههای آن نادرست بوده است. این کار بزرگترین پیروزی بر حواس بود که تاکنون در زمین به آن دست یافتهاند.
اما ناگزیر باید به راه خویش ادامه داد و حتی آن «نیازهای اتمباورانه» را که هنوز هم به زندگی خطرناک خویش ادامه میدهد و هیچ کس از آنها به سان «نیازهای متافیزیکی» آگاه نیست، به جنگ فرا خواند، جنگی بیهیچ ترحم و با همهی جنگافزارها: باید ابتدا آن اتمباوری دیگر و ننگآوری را به خاک و خون کشید که مسیحیت به بهترین شیوه از دورترین زمانها به مردم آموزانده است، یعنی همان اتمباوری روان.
از چنین اصطلاحی منظور ما همان باوری است که بر آن اساس روان را امری ثابت، جاودانه و تفکیکناپذیر و موناد و اتم میدانند و باید چنین باوری را از قلمرو علم بیرون انداخت! بین خودمان بماند، اصلاً ضرورتی ندارد که بخواهیم از شر «روان» خلاص شویم و از کهنترین و گرامیترین فرضیه بپرهیزیم، یعنی همان گونه که طبیعتگرایان نگونبخت عادت به انجام آن دارند و هنوز به «روان» دست نیافتهاند که این یک از چنگ آنان میگریزد.
اما هنوز هم راه برای تعریف و نکتهپردازیهای ظریف این فرضیه روان باز است و مفاهیمی همانند «روان میرا» و «روان به مثابه تکثّر ذهنی» و «روان به مثابه مجموعهای از رانهها و عواطف» از این پس در علم نیز مطرح میشود. در حالی که روانشناس جدید میکوشد به خرافاتی پایان دهد که تاکنون در باب تصور روان به سان انبوهی از گیاهان استوایی روییده است، خویشتن را به واهه و وادی بدبینی میکشاند ـ شاید، روانشناسان گذشته روزگاری راحتتر و جالبتر داشتندـ ولی در نهایت خودش میداند که محکوم به خیالبافی است و چه کسی میداند، شاید به کشف همان خرافات.
اگر به کتاب «فراسوی نیک و بد» علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار فردریش نیچه در وبسایت هر روز یک کتاب، با دیگر کتابهای این نویسنده نیز آشنا شوید. به علاوه، بخش معرفی برترین کتابهای فلسفی نیز شما را با سایر موارد مشابه آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، فلسفی
۰ برچسبها: ادبیات جهان، فردریش نیچه، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب