«تابوت بسته» اثری است از سوفی هانا (نویسنده انگلیسی متولد ۱۹۷۱) که در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است. این کتاب به روایت داستان قتلی عجیب میپردازد که پوآرو برای جلوگیری از آن دعوت شده است.
دربارهی تابوت بسته
تابوت بسته یک داستان کارآگاهی نوشته نویسنده بریتانیایی سوفی هانا با حضور کاراکتر معرفی شده توسط آگاتا کریستی، هرکول پوآرو میباشد. سوفی هانا اولین نویسندهای است که با اجازه از خانواده آگاتا کریستی، توانسته داستانهای جدید برای کاراکترهای او بنویسد.
آثار هانا در ساختار و استعاره، دوران طلایی داستانهای کارآگاهی را تداعی میکنند. کتاب تابوت بسته حتی شامل یک نقشه از خانه است که قتل در آن رخ می دهد؛ چنین نقشههایی گاهی در کتابهای این دوران استفاده میشدند تا به خواننده در حل معما کمک کنند.
«تابوت بسته» نوشته سوفی هانا ادای احترامی هیجانانگیز به دنبالهی داستانهای کارآگاه محبوب هرکول پوآرو آگاتا کریستی است که کارآگاه بلژیکی نمادین را برای حل یک معمای گیجکننده دیگر بازمیگرداند. این رمان با پسزمینه حومههای انگلیسی روایت میشود، با معرفی بانوی مرموز آتلیندا پلیفورد، نویسندهای ثروتمند و عجیب و غریب که بهخاطر پرفروشترین رمانهای جناییاش شناخته میشود، آغاز میشود.
لیدی پلیفورد گروهی از مردم را در املاک وسیع خود جمع کرده است تا به نظر می رسد یک موقعیت مهم باشد. در میان مهمانان کسی نیست جز خود هرکول پوآرو، که دعوت شده تا شاهد اعلامیه ای باشد که پایه های خانواده پلیفورد را متزلزل خواهد کرد. اما قبل از اینکه افشاگری صورت گیرد، لیدی پلیفورد با اعلام قصد خود برای تغییر وصیت نامه، قطع رابطه با دو فرزند و سپردن ثروت هنگفت خود به منشی خود، جوزف اسکاچر، همه را شوکه می کند.
این اطلاعیه غیرمنتظره موجی از شوک را در میان مهمانان جمع شده ایجاد می کند و باعث ایجاد سوء ظن و دسیسه می شود. با افزایش تنش ها، نیات لیدی پلیفورد زیر سوال می رود و پوآرو را وادار می کند تا پویایی پیچیده خانواده پلیفورد و ارتباط آنها با اسکاچر را بررسی کند. پوآرو با قدرت مشاهدات و استنباط شدید خود تصمیم می گیرد تا حقیقتی را که در پس تصمیم لیدی پلیفورد و رازهایی که در دیوارهای املاک او مدفون است، کشف کند.
وقتی پوآرو عمیقتر در این راز کاوش میکند، شبکهای از دروغ، خیانت و انگیزههای پنهان را کشف میکند، جایی که هیچ چیز آنطور که به نظر میرسد نیست. هر مهمان در املاک اسرار و برنامه های خود را دارد و لایه هایی از پیچیدگی را به تحقیق اضافه می کند. از وکیل فریبکار گرفته تا خانه دار مکر، همه چیزهایی برای پنهان کردن دارند و پوآرو باید در پیچ و خم فریب حرکت کند تا حقیقت را آشکار کند.
هانا در پس زمینه یک خانه عمارت کلاسیک انگلیسی، به طرز ماهرانه ای روایتی پر از تعلیق و پر از پیچ و تاب می سازد که خوانندگان را تا انتها حدس می زند. «تابوت بسته» با شخصیتهای پرطرفدار و طرح پیچیدهاش، به اسرار همیشگی کریستی ادای احترام میکند و در عین حال برداشتی تازه و قانعکننده از این ژانر ارائه میدهد.
در قلب خود، «تابوت بسته» فقط یک داستان نیست، بلکه مراقبهای است در مورد ماهیت فریب و راه هایی که مردم برای محافظت از اسرار خود خواهند رفت. در حالی که پوآرو تارهای رمز و راز را باز می کند، باید با تاریکی که در زیر سطح جامعه مودبانه نهفته است، جایی که طمع، حسادت و جاه طلبی حکمفرماست، مقابله کند.
با طرح پیچیده، محیط زنده و شخصیت های فراموش نشدنی، «تابوت بسته» برای طرفداران داستان های پلیسی کلاسیک و تازه واردان به طور یکسان خواندنی است. سوفی هانا بار دیگر ثابت می کند که استاد این ژانر است و داستانی گیرا و پر تعلیق را ارائه می دهد که خوانندگان را تا صفحه آخر در لبه صندلی خود نگه می دارد.
کتاب تابوت بسته در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۰ با بیش از ۱۷ هزار رای و ۲۰۰۰ نقد و نظر است.
داستان تابوت بسته
**توجه: این بخش از متن میتواند منجر به افشای داستان کتاب شود.**
لیدی آتلیندا پلیفورد، نویسنده مجموعه ای محبوب از رمان های معمایی کودکان، فرزندان، وکلا، هرکول پوآرو و کارآگاه اسکاتلند یارد ادوارد کچپول را به خانه خود، لیلیوک، در کلوناکیلتی، ایرلند فرا می خواند. هنگام شام، او تغییر تکان دهنده ای را در وصیتنامهی خود اعلام می کند.
او پسرش هری و دخترش کلودیا را به نفع منشی کاریزماتیک خود، جوزف اسکاچر، که بیماری لاعلاجی دارد و تنها چند هفته به زندگی خود فرصت دارد، از ارث محروم کرده است. همچنین او قصد دارد جوزف را نزد دکتر خودش ببرد و تمام تلاش های لازم را برای نجات جان او انجام دهد.
دورو همسر هری به شدت انتقاد می کند، در حالی که کلودیا و نامزدش، دکتر راندال کیمپتون، تحقیر می شوند. جوزف از تغییر وصیت نامه نگران می شود، اما به طور خود به خود به پرستارش، سوفی بورلت، پیشنهاد ازدواج می دهد.
آن شب همه صدای فریاد سوفی را می شنوند و با عجله به سمت صحنه می روند. جوزف اسکاچر با خشونت کشته شده است. سوفی ادعا می کند که او به تازگی شاهد بوده است که کلودیا در حالی که او برای زندگی اش التماس می کند به سر او چماق زده است. با این حال، زمان معنا ندارد; کلودیا با بقیه به اتاق رسیده و لباسش را هم عوض کرده است، چیزی که نباید برای آن وقت می داشت.
تحقیقات در مورد مرگ اسکاچر نشان می دهد که او قبل از ضربه زدن به سرش بر اثر مسمومیت با استریکنین مرده بود. علاوه بر این، او بیمار لاعلاج نبود و در واقع در سلامت کامل بود. پوآرو و کچپول شروع به تحقیق در مورد حقایق خانواده ناکارآمد می کنند و دروغ های مختلفی را کشف می کنند. پوآرو به روایت سوفی معتقد است، اگرچه به نظر می رسد که تطبیق آن با جدول زمانی غیرممکن است.
کیمپتون و کلودیا فاش میکنند که از قبل میدانستند اسکاچر در حال جعل بیماری خود است. کیمپتون در کالج با اسکاچر دوست بود اما زمانی که اسکاچر شروع به ادعای مرگ کرد مشکوک شد. آیریس، دختری که کیمپتون می دید، او را به مقصد اسکاچر ترک کرد و بعداً در شرایط مشکوکی درگذشت.
لیدی پلیفورد همچنین متوجه شده بود که اسکاچر یک دروغگوی است. قرار بود وصیت او منجر به پایان دادن به دروغگوییهای او شود. او از پوآرو و کچپول دعوت کرد تا در برابر خشونت اسکاچر از وی محافظت کنند.
پوآرو از یک سفر تحقیقاتی به آکسفورد برمی گردد و همه را برای سخنرانیاش جمع می کند. او نشان می دهد که شهادت سوفی ناقص بود. او با دیدن کلودیا که در حال چماق زدن به جوزف بود، شوکه شد، بنابراین زمان بیشتری از آنچه قبلاً تصور می شد گذشت، به این معنی که کلودیا زمان داشت که آنجا را ترک کند و لباس های خون آلود خود را عوض کند.
قاتل کیمپتون بود که وسواس داشت ثابت کند اسکاچر دروغ می گوید. او همچنین مشکوک بود که اسکاچر آیریس را به قتل رساند تا او را از افشای حقیقت باز دارد. او از رابطه خود با کلودیا برای دسترسی به اسکاچر استفاده کرد. در شامی که لیدی پلیفورد تغییر وصیت نامه خود را اعلام کرد، کیمپتون متوجه شد که اکنون چندین مظنون بالقوه وجود خواهند داشت و استریکنین را در نوشیدنی اسکاچر ریخت.
اسکاچر چند ساعت بعد درگذشت. کلودیا که از دستکاری کیمپتون خشمگین بود، با حرکت دادن بدن اسکاچر و ضربه زدن به او، پوشش او را خراب کرد. وقتی سوفی فکر میکرد که صدای جوزف را میشنود که برای زندگیاش التماس میکند، در واقع میشنید که کیمپتون به کلودیا التماس میکند که منصرف شود. با آشکار شدن حقیقت، کیمپتون با نوشیدن استریکنین خودکشی می کند.
بخشهایی از تابوت بسته
در حالی که هرکول پوآرو گردهمایی را در اتاق پذیرایی لیدی پلیفورد بررسی میکرد، نمیتوانست این احساس را که چیزی شوم در زیر سطح گفتگوی مؤدبانه آنها پنهان شده، از بین ببرد. میهمانان که در حالتهای مختلف انتظار و ناراحتی کنار هم قرار گرفته بودند، با لبخندهای خشن و ژستهایشان نگاههای پنهانی به یکدیگر انداختند.
خود لیدی پلیفورد، با لباسی سرمهای، بر صحنه با هوای سلطنتی اداره میکرد، اما پوآرو سوسویی از عدم اطمینان را در چشمانش دید، نشانهای از دلهره که آرامش ظاهری او را رد کرد. واضح بود که هر اطلاعیه ای که او باید می داد از سوی کسانی که جمع شده بودند به راحتی مورد استقبال قرار نمی گرفت.
………………..
جوزف اسکاچر، منشی لیدی پلیفورد، جدا از مهمانان دیگر ایستاده بود، در حالی که با شدت آرامی جریانات را مشاهده می کرد، بیانش غیرقابل درک بود. قد بلند و لاغر، با رنگ پریدگی که حکایت از ساعات طولانی گذراندن در داخل خانه داشت، در میان مجلل املاک تقریباً نامناسب به نظر می رسید.
با این حال، زیرکی در نگاهش وجود داشت، هوش تیزبینی که به اعماق زیر سطح اشاره می کرد. پوآرو او را از نزدیک تماشا کرد و احساس کرد که اسکاچر کلید رازی را که همه آنها را گرد هم آورده بود در دست دارد.
………………….
در سراسر اتاق، الینور کارلایل، دختر جدا شده لیدی پلیفورد، نگاهی معنادار با همسرش، جان گاترکول رد و بدل کرد. این زوج که به دلیل رابطه سخت خود با لیدی پلیفورد مشهور بودند، در مواجهه با اعلامیه قریب الوقوع به طرز عجیبی مطیع به نظر می رسیدند. پوآرو به تنش در زبان بدن آنها اشاره کرد، نحوه ی فشرده شدن و بازکردن دست هایشان در کناره ها، که نشان دهنده ی آشفتگی است که در درون آنها موج می زد.
واضح بود که لیدی پلیفورد هر چه برنامه ریزی کرده باشد، عواقب گسترده ای برای همه آنها خواهد داشت. و در حالی که پوآرو آماده شروع تحقیقات دیگری بود، می دانست که حقیقت بیش از هر زمان دیگری مبهم خواهد بود.
اگر به کتاب تابوت بسته علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین آثار سوفی هانا در وبسایت هر روز یک کتاب با سایر آثار وی، به ویژه کتاب قتلهای تکنگاره که به صورت رایگان در این سایت قابل دانلود است، نیز آشنا شوید.
26 اردیبهشت 1403
تابوت بسته
«تابوت بسته» اثری است از سوفی هانا (نویسنده انگلیسی متولد ۱۹۷۱) که در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است. این کتاب به روایت داستان قتلی عجیب میپردازد که پوآرو برای جلوگیری از آن دعوت شده است.
دربارهی تابوت بسته
تابوت بسته یک داستان کارآگاهی نوشته نویسنده بریتانیایی سوفی هانا با حضور کاراکتر معرفی شده توسط آگاتا کریستی، هرکول پوآرو میباشد. سوفی هانا اولین نویسندهای است که با اجازه از خانواده آگاتا کریستی، توانسته داستانهای جدید برای کاراکترهای او بنویسد.
آثار هانا در ساختار و استعاره، دوران طلایی داستانهای کارآگاهی را تداعی میکنند. کتاب تابوت بسته حتی شامل یک نقشه از خانه است که قتل در آن رخ می دهد؛ چنین نقشههایی گاهی در کتابهای این دوران استفاده میشدند تا به خواننده در حل معما کمک کنند.
«تابوت بسته» نوشته سوفی هانا ادای احترامی هیجانانگیز به دنبالهی داستانهای کارآگاه محبوب هرکول پوآرو آگاتا کریستی است که کارآگاه بلژیکی نمادین را برای حل یک معمای گیجکننده دیگر بازمیگرداند. این رمان با پسزمینه حومههای انگلیسی روایت میشود، با معرفی بانوی مرموز آتلیندا پلیفورد، نویسندهای ثروتمند و عجیب و غریب که بهخاطر پرفروشترین رمانهای جناییاش شناخته میشود، آغاز میشود.
لیدی پلیفورد گروهی از مردم را در املاک وسیع خود جمع کرده است تا به نظر می رسد یک موقعیت مهم باشد. در میان مهمانان کسی نیست جز خود هرکول پوآرو، که دعوت شده تا شاهد اعلامیه ای باشد که پایه های خانواده پلیفورد را متزلزل خواهد کرد. اما قبل از اینکه افشاگری صورت گیرد، لیدی پلیفورد با اعلام قصد خود برای تغییر وصیت نامه، قطع رابطه با دو فرزند و سپردن ثروت هنگفت خود به منشی خود، جوزف اسکاچر، همه را شوکه می کند.
این اطلاعیه غیرمنتظره موجی از شوک را در میان مهمانان جمع شده ایجاد می کند و باعث ایجاد سوء ظن و دسیسه می شود. با افزایش تنش ها، نیات لیدی پلیفورد زیر سوال می رود و پوآرو را وادار می کند تا پویایی پیچیده خانواده پلیفورد و ارتباط آنها با اسکاچر را بررسی کند. پوآرو با قدرت مشاهدات و استنباط شدید خود تصمیم می گیرد تا حقیقتی را که در پس تصمیم لیدی پلیفورد و رازهایی که در دیوارهای املاک او مدفون است، کشف کند.
وقتی پوآرو عمیقتر در این راز کاوش میکند، شبکهای از دروغ، خیانت و انگیزههای پنهان را کشف میکند، جایی که هیچ چیز آنطور که به نظر میرسد نیست. هر مهمان در املاک اسرار و برنامه های خود را دارد و لایه هایی از پیچیدگی را به تحقیق اضافه می کند. از وکیل فریبکار گرفته تا خانه دار مکر، همه چیزهایی برای پنهان کردن دارند و پوآرو باید در پیچ و خم فریب حرکت کند تا حقیقت را آشکار کند.
هانا در پس زمینه یک خانه عمارت کلاسیک انگلیسی، به طرز ماهرانه ای روایتی پر از تعلیق و پر از پیچ و تاب می سازد که خوانندگان را تا انتها حدس می زند. «تابوت بسته» با شخصیتهای پرطرفدار و طرح پیچیدهاش، به اسرار همیشگی کریستی ادای احترام میکند و در عین حال برداشتی تازه و قانعکننده از این ژانر ارائه میدهد.
در قلب خود، «تابوت بسته» فقط یک داستان نیست، بلکه مراقبهای است در مورد ماهیت فریب و راه هایی که مردم برای محافظت از اسرار خود خواهند رفت. در حالی که پوآرو تارهای رمز و راز را باز می کند، باید با تاریکی که در زیر سطح جامعه مودبانه نهفته است، جایی که طمع، حسادت و جاه طلبی حکمفرماست، مقابله کند.
با طرح پیچیده، محیط زنده و شخصیت های فراموش نشدنی، «تابوت بسته» برای طرفداران داستان های پلیسی کلاسیک و تازه واردان به طور یکسان خواندنی است. سوفی هانا بار دیگر ثابت می کند که استاد این ژانر است و داستانی گیرا و پر تعلیق را ارائه می دهد که خوانندگان را تا صفحه آخر در لبه صندلی خود نگه می دارد.
کتاب تابوت بسته در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۶۰ با بیش از ۱۷ هزار رای و ۲۰۰۰ نقد و نظر است.
داستان تابوت بسته
**توجه: این بخش از متن میتواند منجر به افشای داستان کتاب شود.**
لیدی آتلیندا پلیفورد، نویسنده مجموعه ای محبوب از رمان های معمایی کودکان، فرزندان، وکلا، هرکول پوآرو و کارآگاه اسکاتلند یارد ادوارد کچپول را به خانه خود، لیلیوک، در کلوناکیلتی، ایرلند فرا می خواند. هنگام شام، او تغییر تکان دهنده ای را در وصیتنامهی خود اعلام می کند.
او پسرش هری و دخترش کلودیا را به نفع منشی کاریزماتیک خود، جوزف اسکاچر، که بیماری لاعلاجی دارد و تنها چند هفته به زندگی خود فرصت دارد، از ارث محروم کرده است. همچنین او قصد دارد جوزف را نزد دکتر خودش ببرد و تمام تلاش های لازم را برای نجات جان او انجام دهد.
دورو همسر هری به شدت انتقاد می کند، در حالی که کلودیا و نامزدش، دکتر راندال کیمپتون، تحقیر می شوند. جوزف از تغییر وصیت نامه نگران می شود، اما به طور خود به خود به پرستارش، سوفی بورلت، پیشنهاد ازدواج می دهد.
آن شب همه صدای فریاد سوفی را می شنوند و با عجله به سمت صحنه می روند. جوزف اسکاچر با خشونت کشته شده است. سوفی ادعا می کند که او به تازگی شاهد بوده است که کلودیا در حالی که او برای زندگی اش التماس می کند به سر او چماق زده است. با این حال، زمان معنا ندارد; کلودیا با بقیه به اتاق رسیده و لباسش را هم عوض کرده است، چیزی که نباید برای آن وقت می داشت.
تحقیقات در مورد مرگ اسکاچر نشان می دهد که او قبل از ضربه زدن به سرش بر اثر مسمومیت با استریکنین مرده بود. علاوه بر این، او بیمار لاعلاج نبود و در واقع در سلامت کامل بود. پوآرو و کچپول شروع به تحقیق در مورد حقایق خانواده ناکارآمد می کنند و دروغ های مختلفی را کشف می کنند. پوآرو به روایت سوفی معتقد است، اگرچه به نظر می رسد که تطبیق آن با جدول زمانی غیرممکن است.
کیمپتون و کلودیا فاش میکنند که از قبل میدانستند اسکاچر در حال جعل بیماری خود است. کیمپتون در کالج با اسکاچر دوست بود اما زمانی که اسکاچر شروع به ادعای مرگ کرد مشکوک شد. آیریس، دختری که کیمپتون می دید، او را به مقصد اسکاچر ترک کرد و بعداً در شرایط مشکوکی درگذشت.
لیدی پلیفورد همچنین متوجه شده بود که اسکاچر یک دروغگوی است. قرار بود وصیت او منجر به پایان دادن به دروغگوییهای او شود. او از پوآرو و کچپول دعوت کرد تا در برابر خشونت اسکاچر از وی محافظت کنند.
پوآرو از یک سفر تحقیقاتی به آکسفورد برمی گردد و همه را برای سخنرانیاش جمع می کند. او نشان می دهد که شهادت سوفی ناقص بود. او با دیدن کلودیا که در حال چماق زدن به جوزف بود، شوکه شد، بنابراین زمان بیشتری از آنچه قبلاً تصور می شد گذشت، به این معنی که کلودیا زمان داشت که آنجا را ترک کند و لباس های خون آلود خود را عوض کند.
قاتل کیمپتون بود که وسواس داشت ثابت کند اسکاچر دروغ می گوید. او همچنین مشکوک بود که اسکاچر آیریس را به قتل رساند تا او را از افشای حقیقت باز دارد. او از رابطه خود با کلودیا برای دسترسی به اسکاچر استفاده کرد. در شامی که لیدی پلیفورد تغییر وصیت نامه خود را اعلام کرد، کیمپتون متوجه شد که اکنون چندین مظنون بالقوه وجود خواهند داشت و استریکنین را در نوشیدنی اسکاچر ریخت.
اسکاچر چند ساعت بعد درگذشت. کلودیا که از دستکاری کیمپتون خشمگین بود، با حرکت دادن بدن اسکاچر و ضربه زدن به او، پوشش او را خراب کرد. وقتی سوفی فکر میکرد که صدای جوزف را میشنود که برای زندگیاش التماس میکند، در واقع میشنید که کیمپتون به کلودیا التماس میکند که منصرف شود. با آشکار شدن حقیقت، کیمپتون با نوشیدن استریکنین خودکشی می کند.
بخشهایی از تابوت بسته
در حالی که هرکول پوآرو گردهمایی را در اتاق پذیرایی لیدی پلیفورد بررسی میکرد، نمیتوانست این احساس را که چیزی شوم در زیر سطح گفتگوی مؤدبانه آنها پنهان شده، از بین ببرد. میهمانان که در حالتهای مختلف انتظار و ناراحتی کنار هم قرار گرفته بودند، با لبخندهای خشن و ژستهایشان نگاههای پنهانی به یکدیگر انداختند.
خود لیدی پلیفورد، با لباسی سرمهای، بر صحنه با هوای سلطنتی اداره میکرد، اما پوآرو سوسویی از عدم اطمینان را در چشمانش دید، نشانهای از دلهره که آرامش ظاهری او را رد کرد. واضح بود که هر اطلاعیه ای که او باید می داد از سوی کسانی که جمع شده بودند به راحتی مورد استقبال قرار نمی گرفت.
………………..
جوزف اسکاچر، منشی لیدی پلیفورد، جدا از مهمانان دیگر ایستاده بود، در حالی که با شدت آرامی جریانات را مشاهده می کرد، بیانش غیرقابل درک بود. قد بلند و لاغر، با رنگ پریدگی که حکایت از ساعات طولانی گذراندن در داخل خانه داشت، در میان مجلل املاک تقریباً نامناسب به نظر می رسید.
با این حال، زیرکی در نگاهش وجود داشت، هوش تیزبینی که به اعماق زیر سطح اشاره می کرد. پوآرو او را از نزدیک تماشا کرد و احساس کرد که اسکاچر کلید رازی را که همه آنها را گرد هم آورده بود در دست دارد.
………………….
در سراسر اتاق، الینور کارلایل، دختر جدا شده لیدی پلیفورد، نگاهی معنادار با همسرش، جان گاترکول رد و بدل کرد. این زوج که به دلیل رابطه سخت خود با لیدی پلیفورد مشهور بودند، در مواجهه با اعلامیه قریب الوقوع به طرز عجیبی مطیع به نظر می رسیدند. پوآرو به تنش در زبان بدن آنها اشاره کرد، نحوه ی فشرده شدن و بازکردن دست هایشان در کناره ها، که نشان دهنده ی آشفتگی است که در درون آنها موج می زد.
واضح بود که لیدی پلیفورد هر چه برنامه ریزی کرده باشد، عواقب گسترده ای برای همه آنها خواهد داشت. و در حالی که پوآرو آماده شروع تحقیقات دیگری بود، می دانست که حقیقت بیش از هر زمان دیگری مبهم خواهد بود.
اگر به کتاب تابوت بسته علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی برترین آثار سوفی هانا در وبسایت هر روز یک کتاب با سایر آثار وی، به ویژه کتاب قتلهای تکنگاره که به صورت رایگان در این سایت قابل دانلود است، نیز آشنا شوید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، جنایی و پلیسی، داستان خارجی، رمان
۰ برچسبها: ادبیات جهان، سوفی هانا، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب