سلام مترسک

«سلام مترسک» اثری است از منیرالدین بیروتی (نویسنده‌ی ایرانی زاده‌ی بغداد، متولد ۱۳۴۹) که در سال ۱۳۸۸ منتشر شده است. کتاب درباره‌ی زندگی مردی بیمار و تنها است که پس از آزادی از زندان با بحران‌های عاطفی، اجتماعی و فلسفی روبرو می‌شود و در جستجوی معنای حقیقت و هویت خود است.

درباره‌ی سلام مترسک

رمان سلام مترسک اثری است از نویسنده معاصر ایرانی، منیرالدین بیروتی، که به‌عنوان دومین اثر او توسط انتشارات نیلوفر در سال ۱۳۸۸ به چاپ رسیده است. این رمان ۳۴۵ صفحه‌ای به لحاظ ساختار و محتوا یکی از آثار قابل‌توجه در ادبیات داستانی معاصر ایران به شمار می‌آید. محور اصلی داستان زندگی صارم، شخصیت اصلی آن است که در کشاکش با بیماری، تنهایی و پیچیدگی‌های روانی روایت می‌شود.

بیروتی در این اثر، داستان مردی را روایت می‌کند که پس از گذراندن شش ماه در زندان، نه‌تنها شغل ثابتی ندارد، بلکه رابطه‌اش با همسرش، مهسا، به بن‌بستی عاطفی رسیده است. از سوی دیگر، بیماری سرطان نیز بر بار روانی او افزوده و نگاهش به زندگی را در سایه‌ای از تلخی فرو برده است. این موقعیت‌ها زمینه‌ای برای بازنمایی تنش‌های عمیق انسانی در قالبی داستانی فراهم کرده است.

رمان به دو بخش تقسیم می‌شود. بخش اول، «هشتی پاییز»، با یادداشتی از مسعود، یکی از شخصیت‌های رمان، آغاز می‌شود که نقش مهمی در معرفی داستان دارد. او در این یادداشت توضیح می‌دهد که نوشته‌های صارم، دست‌نوشته‌هایی از دوران زندان، روایت اصلی این بخش را تشکیل می‌دهند. این روایت، خواننده را با زبانی ویژه و غیرمعمول روبرو می‌کند که نثری خاص و گاه دشوار دارد، اما همین ویژگی به هویت ادبی اثر افزوده است.

بخش دوم با عنوان «وصل» شامل خاطرات صارم از دوران زندان و ماجراهای پس از آن است. این بخش که روایت آن به‌صورت سوم‌شخص ارائه می‌شود، نگاه دقیق‌تری به زندگی شخصی و عاطفی صارم دارد و فضایی متفاوت از بخش اول را ارائه می‌دهد. در این قسمت، نقش مسعود بار دیگر پررنگ می‌شود و خواننده با دیدگاه‌های او درباره یادداشت‌های صارم و روایت‌های ناتمامش مواجه می‌شود.

یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های سلام مترسک وجود دو راوی غیرقابل‌اعتماد است. صارم و مسعود هر یک بخشی از حقیقت را از دید مخاطب پنهان کرده و یا آن را تحریف می‌کنند. این تکنیک روایی، عنصر تعلیق را در اثر تقویت کرده و مخاطب را تا پایان درگیر کشف واقعیت‌های پنهان در پس روایت‌ها نگه می‌دارد.

بیروتی در این اثر نگاهی فلسفی به مفهوم حقیقت دارد. او معتقد است که روایت حقیقت مطلق غیرممکن است و هر نویسنده یا شخصیت داستانی تنها قادر به ارائه بخشی از آن است. این دیدگاه در ساختار و محتوای رمان به‌خوبی نمایان است و باعث تمایز آن از سایر آثار داستانی شده است.

از دیگر نقاط قوت این اثر می‌توان به زبان آن اشاره کرد. بیروتی با تأثیرپذیری از ادبیات کلاسیک فارسی، نثری خاص و شناسنامه‌دار خلق کرده است. همین زبان موجب شده که حتی بدون ذکر نام نویسنده، هویت او در اثر مشهود باشد. این ویژگی باعث شده است که منتقدان نثر این رمان را به‌عنوان نقطه تمایز اصلی آن ستایش کنند.

یکی از چالش‌هایی که ممکن است خواننده با آن روبرو شود، زبان سنگین و گاه پیچیده بخشی از رمان است. بااین‌حال، این چالش خود به تجربه‌ای ادبی تبدیل می‌شود که خواننده را درگیر روایت می‌کند و به او امکان می‌دهد تا در لایه‌های عمیق‌تر داستان غوطه‌ور شود.

رمان سلام مترسک علاوه بر پرداختن به زندگی شخصیت اصلی، کاوشی در فرهنگ و خلقیات جامعه است. بیروتی تلاش کرده تا این کاوش را بدون نگاه نوستالژیک به گذشته و با تأکید بر تنش‌ها و بحران‌های معاصر ارائه کند. این نگاه انتقادی به جامعه، اثری چندبعدی و تفکربرانگیز خلق کرده است.

منتقدان درباره شخصیت‌پردازی صارم، نقطه نظرات متفاوتی ارائه کرده‌اند. برخی بر این باورند که بیروتی تنها به یک بعد از شخصیت صارم پرداخته و سایر جنبه‌های او را نادیده گرفته است. بااین‌حال، می‌توان گفت که این رویکرد، هماهنگ با فضای فلسفی و روانشناختی رمان است.

رمان سلام مترسک با تمامی پیچیدگی‌هایش، اثری است که مخاطب را به تفکر درباره حقیقت، هویت و جایگاه انسان در جامعه معاصر دعوت می‌کند. در عین حال، نثر خاص و تکنیک‌های روایی آن، تجربه‌ای منحصر به فرد از ادبیات داستانی را برای خواننده به ارمغان می‌آورد.

سلام مترسک، اثری است که مخاطب خود را در مرز میان حقیقت و دروغ، واقعیت و خیال، و امید و ناامیدی به تأمل وا می‌دارد و تا پایان او را همراه خود نگه می‌دارد. این کتاب نماینده‌ای از ادبیات معاصر ایران است که به کاوش در جنبه‌های پنهان انسان و جامعه پرداخته و در عین حال، تجربه‌ای ادبی و هنری متفاوت را ارائه می‌دهد.

کتاب سلام مترسک در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۲.۷۰ با بیش از ۲۷ رای و ۴ نقد و نظر است.

داستان سلام مترسک

رمان سلام مترسک داستان زندگی صارم، مردی تنها و بیمار، را روایت می‌کند که پس از گذراندن شش ماه در زندان، تلاش می‌کند زندگی خود را بازسازی کند. صارم، که به بیماری سرطان مبتلا است، پس از آزادی از زندان شغلی ندارد و تنها به آموزش خصوصی چند دانش‌آموز در زمینه زبان و ادبیات می‌پردازد. او همچنین با بحرانی عاطفی روبروست، چراکه همسرش، مهسا، پس از زندانی شدن او هرگز نخواسته است با او زندگی کند یا حتی او را ببیند.

داستان در دو بخش ارائه می‌شود. بخش اول با یادداشتی از مسعود، یکی از شخصیت‌های اصلی، آغاز می‌شود. در این یادداشت، مسعود توضیح می‌دهد که متن اصلی کتاب شامل دست‌نوشته‌های صارم است که در دوران زندان نوشته شده‌اند. او همچنین به سرنوشت صارم اشاره‌ای مختصر دارد و خواننده را ترغیب می‌کند تا نوشته‌های او را بخواند.

نوشته‌های صارم با زبانی خاص و گاه دشوار ارائه می‌شوند و بخش بزرگی از روایت، به تأملات درونی او و مواجهه‌اش با تنهایی و ناامیدی اختصاص دارد. او به شرح زندگی در زندان، تجربه‌های تلخ و احساسات متضادش می‌پردازد. همچنین به رابطه شکست‌خورده‌اش با مهسا و ناکامی در بازیابی اعتماد او اشاره می‌کند.

بخش دوم داستان، که با نام «وصل» شناخته می‌شود، با روایت خاطرات کوتاهی از دوران زندان آغاز می‌شود. این بخش بیشتر به زندگی صارم پس از آزادی می‌پردازد، جایی که او به خانه بازمی‌گردد و با خاطرات گذشته و غیبت همسرش مواجه می‌شود. صارم در این بخش، به جستجو در میان کتاب‌ها و وسایلش می‌پردازد و تلاش می‌کند معنایی برای زندگی‌اش بیابد.

در ادامه، زاویه دید روایت تغییر می‌کند و داستان از زبان مسعود بازگو می‌شود. او درباره بخش‌هایی از نوشته‌های صارم که ناقص یا تحریف‌شده به نظر می‌رسند، نظر می‌دهد. مسعود با دیدگاه خود به تحلیل و نقد یادداشت‌های صارم می‌پردازد و این مسئله به تعلیق داستان و پیچیدگی آن می‌افزاید.

یکی از موضوعات اصلی داستان، عدم قطعیت و تردید درباره حقیقت است. صارم و مسعود، به‌عنوان دو راوی اصلی، هر کدام به‌گونه‌ای بخشی از واقعیت را پنهان می‌کنند. این امر باعث می‌شود خواننده نتواند به طور کامل به هیچ‌یک از آنها اعتماد کند و همواره به دنبال کشف حقیقت باشد.

رمان با زبانی خاص و غیرمتداول نوشته شده است که یکی از ویژگی‌های برجسته آن به شمار می‌آید. بیروتی با استفاده از این زبان خاص، تنش‌های درونی صارم و بحران‌های زندگی او را با جزئیات و عمق بیشتری نشان می‌دهد.

در نهایت، داستان با پرداختن به تنهایی، شکست‌های انسانی و تلاش برای یافتن معنای زندگی، به پایان می‌رسد. سلام مترسک اثری است که در آن خواننده با شخصیت‌هایی پیچیده و چندوجهی مواجه می‌شود و تا پایان درگیر کشف رازهای پنهان آنها باقی می‌ماند.

بخش‌هایی از سلام مترسک

فکر هانی رهام نمی کند. آن روز هم پی هانی بودم خیالم که یکهو دیدم وایستاده‌ام جلوی در خانه مادری. متحیر و مات نگاه دخترکی می‌کردم پنج- شش ساله که چند قدمی جلوترم، نشسته بود و جعبه میوه‌ای را وارونه گذاشته بود و پارچه‌ای سفید روی آن پهن کرده بود و بسته‌های پلاستیکی کوچک نخودچی کشمش را کنار هم چیده بود.

نگاه به من می‎‌کرد و موهاب خرمایی ش ریخته بود بیرون از مقنعه سفیدش. توی دلم یکی شیون می‌زد و چرا نمی‌دانم. حتم که مادرش تا خلاص بشود از دستش فرستاده بودش توی کوچه. در زدم و تا در را وا کردم مادرم جا خورده گفت: «وا، نصیب نشود الهی چی شده صارم؟ زنت طوری‌ش شده؟»

خندیدم که :«نه نه چیزی نشده، مهسا هم حالش خوب است.»

شک دار نگاه من می‌کرد: «چته صارم، خیر باشد…»

رفتم تو و نشستم یک گوشه‌ای و بیچاره با آن درد پاش رفت بالشی آورد تا بگذارد پشت ام. هردو مچ پا را بسته بود با پارچه‌های جورواجور. بوی روغن زیتون پیچیده بود. نشست و مثل همیشه هاش دست می‌کشید به قالی تا خرده نان‌هایی را که بابام وقت خوردن می‌ریخت جمع بکند.

– ها مادر، خیر است، طوری شده؟

تا دلواپسی کلا م وتلواسه‌های نگاهش کلافه کن ام نشود زود گفتم: «مرخصی گرفتم چند روز به خاطر مهسا….»

بابام دستش به قفس قناری‌ش آمد از اتاق بیرون و نه انگار ما آدم رفت تا برود به حیاط، کنار باغچه. سلامی همینطوری پرداندم و رفتنا و رفع تکلیفی جوابم را داد. اخم نشست به صورت مادرم. گفت: «ناشتایی خوردی؟»

چهچه قناری بلند شد. مادرم بلندتر این بار گفت: «مهسا چطوره، خانه خودتان است یا بردی‌ش پیش مادرش؟»

گوش به قناری می‌دادم و تیزی چهچه‌اش. ساکت که شد گفتم:«بردم‌اش آنجا، گفتم مادرش پیش‌اش باشد بهتر است.»

پاها را به آخه آخه دراز کرد :«دارم عین فلج‌ها می‌شوم … دیگه دکتر و دوا هم فایده ندارد…»

و زانوهاش را مالید و گفت: «تنهایی چرا می‌مانی توی خانه، ناهار و شام چه‌کار می‌کنی؟ لابد می‌روی ساندویچ می‌خوری.»

چهچه قناری مهلت حرف زدن‌ام نمی‌داد.

……………….

 بلند بلند هی هایی کشیدم و شماره را دوباره گرفتم. هلاهل ریخته به حلقوم عرق از پشت گوش هام می چکید. روی اولین زنگ که خورد قطع کردم. هن هنه ی ترس شده بود نفس ام. گفتم ای کمتر از سگ.

……………..

 به عقیدۀ صارم این یادداشت ها یک تاریخ درست و حسابی است، همان طوری که اتفاقات رخ داده اند. او می گوید که «تازه می فهم ام که تمام تاریخ نگاران ما فقط قصه گفته اند.

 

اگر به کتاب سلام مترسک علاقه دارید، بخش معرفی برترین رمان‌های ایرانی در وب‌سایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا می‌سازد.