جیمز

«جیمز» اثری است از پرسیوال اورت (نویسنده‌ی آمریکایی، متولد ۱۹۵۶) که در سال ۲۰۲۴ منتشر شده است. این رمان بازروایتی جسورانه از داستان کلاسیک هاکلبری فین است که این‌بار از زبان برده‌ای سیاه‌پوست به نام جیم، به نقد نژادپرستی، سکوت تاریخی اجتماع و قدرت می‌پردازد.

درباره‌ی جیمز

رمان جیمز نوشته‌ی پرسیوال اورت، یکی از مهم‌ترین آثار ادبی سال‌های اخیر است که با نگاهی تازه و جسورانه به میراث ادبی آمریکا، گفت‌وگویی خلاقانه و انتقادی با رمان کلاسیک ماجراهای هاکلبری فین از مارک تواین برقرار می‌کند. این کتاب، که در سال ۲۰۲۴ منتشر شد و به‌سرعت با تحسین گسترده‌ای از سوی منتقدان و خوانندگان روبه‌رو شد، نه‌تنها اثری ادبی بلکه بیانیه‌ای فرهنگی، تاریخی و اجتماعی درباره نژاد، زبان، و هویت در آمریکا به شمار می‌آید.

در این بازخوانی رادیکال از رمان معروف تواین، پرسیوال اورت روایت داستان را به شخصیت جیم، برده‌ی سیاه‌پوستی که پیش‌تر تنها در حاشیه قرار داشت، منتقل می‌کند. او از جایگاه یک شخصیت فرعی به راوی اصلی تبدیل می‌شود و با صدایی مستقل، طنزآمیز و در عین حال متفکرانه، تصویری متفاوت از همان ماجراها ارائه می‌دهد. همین تغییر زاویه دید، کل ساختار روایت و معنا را دگرگون می‌سازد.

جیمز به‌شکلی هنرمندانه از زبان به‌عنوان ابزاری برای افشاگری استفاده می‌کند. جیم، برخلاف آنچه سفیدپوستان تصور می‌کنند، مردی باهوش، کتاب‌خوان و زبان‌دان است که خود را در لفافه‌ی جهالت پنهان کرده تا در جهان ناعادلانه‌اش زنده بماند. او به زبان‌های لاتین و فرانسوی تسلط دارد، اشعار کلاسیک را می‌شناسد و حتی فلسفه می‌خواند. این تضاد میان ظاهر و باطن او، به ابزار اصلی طنز تلخ رمان بدل می‌شود.

طنز در این رمان تنها ابزاری برای خنداندن نیست، بلکه بیشتر کارکردی افشاگرانه دارد. اورت از طنز برای برملا ساختن نفاق، نژادپرستی نهادینه و خشونت پنهان‌شده در پس ساختارهای ظاهراً متمدن استفاده می‌کند. در نتیجه، مخاطب با روایتی روبه‌روست که هم خنده‌دار است و هم عمیقاً آزاردهنده.

رمان از ساختار و نثر کلاسیک تواین فاصله می‌گیرد و زبان امروزی‌تر، تیزتر و چندلایه‌تری را به‌کار می‌برد. در عین حال، ارجاعات هوشمندانه‌اش به هاکلبری فین، پلی میان ادبیات قرن نوزدهم و دغدغه‌های قرن بیست‌و‌یکم می‌سازد. این ارجاعات نه‌فقط برای ادای دین، بلکه برای نقد و بازاندیشی به میراث ادبی شکل گرفته‌اند.

جیم در طول سفرش با هاک، نه‌تنها جغرافیای آمریکا بلکه لایه‌های پیچیده‌ی روان و تاریخ آن را نیز طی می‌کند. او بیش از آنکه به‌دنبال آزادی فیزیکی باشد، در جستجوی صدایی مستقل، معنای کرامت انسانی و راهی برای روایت داستان خودش است. در همین مسیر است که به شخصیتی پیچیده، چندبُعدی و عمیق تبدیل می‌شود.

پرسیوال اورت که پیش‌تر نیز در آثارش مانند تلفن و حذف شده مفاهیمی چون هویت، نژاد و روایت را به چالش کشیده بود، در جیمز به اوج خلاقیت و جسارت می‌رسد. او با استفاده از فرمی پست‌مدرن، بازی‌های زبانی و ارجاع‌های میان‌متنی، اثری آفریده که هم‌زمان کلاسیک و نوآورانه است.

یکی از ویژگی‌های قابل توجه رمان، نحوه‌ی پرداخت به سکوت و صدای شخصیت‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده است. جیم که در روایت تواین تقریباً ساکت بود، این‌بار از فرصت استفاده می‌کند تا نه‌فقط داستان خودش، بلکه تاریخ پنهان‌شده‌ی میلیون‌ها نفر مانند خود را بازگو کند.

منتقدان این رمان را اثری درخشان، بی‌پروا و خلاقانه دانسته‌اند که در سنت ادبیات بازنوشت‌گرایانه قرار می‌گیرد. به باور بسیاری، جیمز نه‌فقط یکی از بهترین آثار سال، بلکه یکی از مهم‌ترین رمان‌های آمریکایی دهه‌ی اخیر است؛ کتابی که جرأت دارد به گذشته بازگردد و آن را از نو روایت کند.

در میان استقبال گسترده، این رمان به فهرست نهایی بسیاری از جوایز ادبی راه یافت و در نهایت برنده جایزه پولیتزر ۲۰۲۵ شد. این افتخار، هم تأییدی بر کیفیت ادبی اثر بود و هم نشانه‌ای از پذیرش اجتماعی این رویکرد بازخوانانه نسبت به تاریخ.

جیمز نه‌فقط یک داستان تازه، بلکه روایتی مجدد از تاریخ و ادبیات آمریکا از نگاه دیگر است. کتابی که نشان می‌دهد چگونه روایت‌ها، بسته به راوی‌شان، می‌توانند جهان را تغییر دهند. این رمان دعوتی است به خوانندگان برای شنیدن صداهایی که قرن‌ها خاموش مانده بودند.

رمان جیمز در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۴.۴۹ با بیش از ۲۹۶ هزار رای و ۳۳۰۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌ای از رضا حسینی به بازار عرضه شده است.

خلاصه‌ی داستان جیمز

رمان جیمز نوشته‌ی پرسیوال اورت، بازآفرینی داستان مشهور ماجراهای هاکلبری فین از زاویه‌ی دید جیم، برده‌ی سیاه‌پوستی است که در اثر اصلی بیشتر نقش یک شخصیت فرعی را داشت. داستان با تمرکز بر شخصیت جیم آغاز می‌شود که تصمیم می‌گیرد از اسارت فرار کند تا بتواند دوباره خانواده‌اش را پیدا کند. او با آگاهی، زیرکی و نقشه‌ریزی دقیق، خود را به مردی ساده‌دل و نادان نشان می‌دهد تا در دل یک جامعه‌ی نژادپرست زنده بماند.

جیم در مسیر فرار، با هاک فین، پسر سفیدپوستی که از خانه فرار کرده، هم‌سفر می‌شود. برخلاف ظاهر ماجرا، این جیم است که بیشتر بار عقلانی و اخلاقی داستان را به دوش می‌کشد. در حالی‌که هاک گاه از نژادپرستی رایج در اطرافش متأثر است، جیم با صبر، نکته‌سنجی و دلسوزی، رابطه‌ای پدرانه و آموزنده با او برقرار می‌کند. در بسیاری از موقعیت‌ها، این جیم است که تصمیمات مهم و انسانی‌تری می‌گیرد.

یکی از ویژگی‌های جالب رمان، مونولوگ‌های درونی و تأملات ذهنی جیم است که نشان می‌دهد او مردی عمیق، اندیشمند و آگاه به تاریخ و فلسفه است. او با آگاهی از ادبیات کلاسیک، چند زبان خارجی و دانش اجتماعی، تصویری کاملاً متفاوت از برده‌ای «جاهل» را ترسیم می‌کند؛ تصویری که با آنچه جامعه سفیدپوست از او انتظار دارد، در تضاد کامل است.

در طول سفرشان با قایق در رودخانه می‌سی‌سی‌پی، جیم و هاک با شخصیت‌هایی مختلف مواجه می‌شوند که هرکدام نماینده‌ی نوعی از خشونت، فریب، جهل یا ریاکاری در جامعه‌ی برده‌دار آمریکاست. ماجراهایی چون برخورد با دو کلاهبردار (دوک و پادشاه)، ورود به شهرهای کوچک، و گرفتار شدن جیم توسط خانواده‌ای سفیدپوست، فرصت‌هایی فراهم می‌آورد تا او با هوشمندی و طنز تلخ، از خطرها عبور کند.

در یکی از نقاط حساس داستان، جیم دوباره به اسارت گرفته می‌شود و این‌بار در خانه‌ای نگهداری می‌شود که افرادش ظاهراً مهربان، اما در باطن کاملاً وفادار به ساختارهای نژادپرستانه هستند. هاک تصمیم می‌گیرد جیم را آزاد کند، اما این‌بار، برخلاف نسخه‌ی تواین، جیم خود ابتکار عمل را به‌دست می‌گیرد و طرحی دقیق برای نجات خود و بازگشت به خانواده‌اش پیاده می‌کند.

در بخش‌های پایانی، جیم با خطر مرگ روبه‌رو می‌شود، اما با درایت و کمی بخت، موفق می‌شود از چنگال دشمنانش بگریزد. داستان با لحنی باز و بدون قاطعیت پایانی به سر می‌رسد، اما این پایان باز، بر قدرت جیم در روایت داستان خودش تأکید دارد. او اکنون نه‌فقط برده‌ای آزاد، بلکه انسانی روایتگر، صاحب‌صدا و اندیشه است.

تمامی وقایع رمان، در کنار طنز و نقد اجتماعی، در قالب روایتی پرکشش، انسانی و گاه تکان‌دهنده پیش می‌رود. ما در طول داستان شاهد تغییر تدریجی نگاه هاک به جیم هستیم؛ از موجودی پست‌تر به انسانی برابر، که حتی در بسیاری از موارد برتر از خود اوست. این تحول، یکی از محورهای اصلی رمان است.

در نهایت، جیمز روایت مردی است که تمام عمرش را دیگران برایش داستان گفته‌اند و اکنون، خودش قلم را به‌دست می‌گیرد تا حقیقت را بازنویسی کند. این داستان، هم بازنویسی یک اثر کلاسیک است و هم پاسخی درخشان به قرن‌ها خاموشی و تحریف صدای سیاه‌پوستان در ادبیات آمریکا.

بخش‌هایی از جیمز

از این‌که هاکلبری را برای انجام مأموریت به آن سوی رودخانه فرستاده بودم خوشحال بودم. وقتی به سمت مقصد راه افتاد خوشحالی‌ام چند برابر شد، اما اگر موفق نمی‌شد و لو می‌رفت، نه‌تنها به این متهم می‌شد که به من کمک کرده تا فرار کنم بلکه به من هم برچسب بردۀ فراری می‌زدند.

اگر اهالی هاک را زنده می‌دیدند دیگر مظنون به قتل و یا حتی آدم‌ربایی نبودم، هر چند مجازات هر دو شکنجه و مرگ بود، اما اگر هاک بدون شناسایی‌شدن مأموریتش را به سرانجام برساند، در آن صورت می‌تواند خبرهای خوش و دلگرم‌کننده‌ای از اوضاع خانواده‌ام به من بدهد.

از این‌که با آن جثۀ کوچکش از تمام توانش استفاده می‌کرد تا در جریان تند آب پاور بزند به او افتخار می‌کردم. وقتی به ساحل آن سوی رودخانه رسید مه صبحگاهی اندکی فرو نشسته بود. زمانی که داشت بلم را به درختی می‌بست و آن را لای بوته‌ها پنهان می‌کرد به زحمت قابل رؤیت بود. با آن لباس دخترانه شن‌های ساحل را به‌هم ریخته بود و اثری از او نبود. من هم به داخل غار برگشتم، کمی ماهی خشک خوردم و چرتی زدم، اما خبری از خواب‌دیدن نبود.

به تجربه دریافته بودم زهر ماری که مرا نیش زده بود، کشنده نبود. دغدغۀ اصلی من جای نیش مار بود؛ زخمی که ایجاد شده بود، نه خود سَم. جای دو دندان مار پوسته‌پوسته شده بود اما هیچ ورمی نداشت. همین منظره خیالم را راحت کرد و خوابم برد.

این‌که این‌قدر می‌توانستم بخوابم کمی نگران‌کننده بود، اما خب حالم داشت بهتر می‌شد. هر بار که از خواب بیدار می‌شدم قوی‌تر بودم. این‌قدر قوی که کم‌کم داشتم بی‌قرار می‌شدم. چوب جمع کردم تا آتش روشن بماند. از تور ماهیگیری چند گربه‌ماهی گرفتم، کمی از ماهی‌ها را خوردم و مابقی را روی دود گرفتم تا خشک شوند.

گاهی به این فکر می‌کردم که از مسیرهای روستای پشتی، چه با هاک، چه بی او فرار کنم. روز دوم حسابی دلشوره گرفته بودم، کلافه بودم. شاخه‌های بزرگ درختان را در دهانۀ غار جمع کرده بودم و آن را پوشانده بودم و درون غار هم جایی تعبیه کرده بودم که از طریق آن می‌توانستم محیط بیرون را ارزیابی کنم، اما به این فکر نکرده بودم اگر کسی به دهانۀ غار نزدیک شد چه کار باید بکنم.

 

اگر به کتاب جیمز علاقه دارید، بخش معرفی برترین رمان‌های طنز در وب‌سایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا می‌سازد.