«مدیر یک دقیقهای» اثری است از کنت بلانچارد (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۳۹) و اسپنسر جانسون (پزشک و نویسندهی آمریکایی، از ۱۹۳۸ تا ۲۰۱۷) که در سال ۱۹۸۱ منتشر شده است. این کتاب راهکاری ساده و کاربردی برای مدیریت مؤثر افراد از طریق تعیین اهداف شفاف، بازخورد مثبت فوری و اصلاح سازنده رفتارها ارائه میدهد.
دربارهی مدیر یک دقیقهای
کتاب مدیر یک دقیقهای نوشتهی کنت بلانچارد و اسپنسر جانسون یکی از شناختهشدهترین آثار در زمینهی مدیریت و رهبری در محیط کار است. این کتاب با زبانی ساده و داستانمحور تلاش میکند تا مفاهیم بنیادین رهبری اثربخش را به خواننده منتقل کند. نویسندگان کتاب با بهرهگیری از تجربههای مدیریتی و علمی خود، الگویی کاربردی و قابل فهم از مدیریت مؤثر را ارائه میدهند که بهویژه برای مدیران تازهکار یا علاقهمندان به بهبود مهارتهای رهبری، بسیار مفید و قابل استفاده است.
اثر حاضر نخستین بار در دههی ۱۹۸۰ منتشر شد و از همان ابتدا مورد توجه مدیران، مشاوران و علاقهمندان به حوزهی کسبوکار قرار گرفت. ویژگی منحصربهفرد کتاب در سادگی پیامهای آن نهفته است. نویسندگان از مفاهیمی پیچیده و نظریات آکادمیک فاصله گرفتهاند و بهجای آن، مجموعهای از توصیههای عملی و روزمره را در قالب یک داستان جذاب روایت کردهاند. این سبک باعث شده پیامهای کتاب ماندگارتر و قابلفهمتر باشند.
راوی داستان، مدیری جوان و جویای موفقیت است که در جستوجوی یافتن رازهای رهبری مؤثر، به سراغ مدیرانی با سبکهای مختلف میرود. در نهایت، با مدیری آشنا میشود که بهدلیل سادگی و کارایی روشهایش به «مدیر یک دقیقهای» شهرت دارد. این ملاقات نقطهی عطفی در مسیر یادگیری و تحول فکری راوی میشود و چارچوب اصلی کتاب نیز حول همین دیدار شکل میگیرد.
کتاب بر سه اصل بنیادین مدیریت یک دقیقهای تأکید میکند: اهداف یکدقیقهای، تحسین یکدقیقهای و توبیخ یکدقیقهای. این اصول ساده و در عین حال کاربردی، ستونهای اصلی ساختار مدیریتی در کتاب هستند. به اعتقاد نویسندگان، با تعیین دقیق و سریع اهداف، قدردانی بهموقع از عملکرد خوب و بازخورد صریح در مواقع اشتباه، میتوان فضایی سازنده و کارآمد در سازمان ایجاد کرد.
یکی از جذابترین نکات کتاب، تاکید آن بر روابط انسانی و اهمیت توجه به انگیزهها و احساسات کارکنان است. برخلاف بسیاری از نظریههای مدیریتی خشک و مکانیکی، مدیر یک دقیقهای نگاهی انسانی به مدیریت دارد. نویسندگان بر این باورند که موفقیت سازمانها وابسته به افراد آنهاست و تنها از طریق درک متقابل و ارتباط مؤثر میتوان به بهرهوری بالا دست یافت.
اگرچه عنوان کتاب ممکن است این تصور را ایجاد کند که با روشی عجولانه یا سطحی برای مدیریت روبهرو هستیم، اما واقعیت برعکس است. مفهوم «یک دقیقه» در اینجا نماد اختصار، دقت و بهموقع بودن است؛ نه بیتوجهی یا سادهانگاری. مدیر یک دقیقهای نهتنها زمان خود را بهخوبی مدیریت میکند، بلکه در ارتباطات سازمانی نیز از اتلاف انرژی جلوگیری مینماید.
مدیر یک دقیقهای بارها در لیست پرفروشترین کتابهای مدیریتی قرار گرفته و به زبانهای متعددی ترجمه شده است. موفقیت این کتاب تنها بهدلیل محتوای آن نیست، بلکه نحوهی ارائهی مطالب و داستانسرایی آن نیز نقش پررنگی در جذب خوانندگان دارد. روایتهایی ساده و ملموس که بهراحتی در ذهن خواننده باقی میمانند و قابلیت اجرایی دارند.
در طول سالها، نسخههای مختلفی از این کتاب با محوریت موضوعات متفاوت مانند فروش، رهبری، کار گروهی و حتی تربیت فرزندان منتشر شدهاند. این توسعهی مفهومی نشان میدهد که اصول معرفیشده در کتاب، انعطافپذیری بالایی دارند و میتوان آنها را در موقعیتهای متنوع زندگی بهکار بست.
در دنیایی که مدیریت اغلب با جلسات طولانی، تصمیمگیریهای پیچیده و فرآیندهای اداری وقتگیر همراه است، کتاب مدیر یک دقیقهای دعوتی است به سادگی، صراحت و کارایی. این اثر تأکید میکند که با رعایت اصول ساده و انسانی میتوان اثربخشی بیشتری در رهبری سازمانی داشت.
نویسندگان همچنین به اهمیت بازخورد فوری اشاره میکنند؛ چه در قالب تشویق و چه در قالب تذکر. آنها معتقدند که فاصله انداختن میان عملکرد و بازخورد باعث کاهش تأثیر یادگیری و انگیزش میشود. از این رو، «یکدقیقهای» بودن نهتنها به زمان فیزیکی اشاره دارد بلکه نشانگر فوریت و ضرورت واکنش به موقع است.
کتاب در عین سادگی، خواننده را به تفکر دربارهی سبک رهبری شخصی خود دعوت میکند. مخاطب با خواندن آن احتمالاً به بازنگری در رفتارها و روشهای مدیریتیاش ترغیب میشود. این بازتاب و تأمل درونی، از مهمترین تأثیرات کتاب است.
مدیر یک دقیقهای در نهایت یک یادآوری مهم به مدیران است: آنچه کارکنان نیاز دارند، نه مدیریت سختگیرانه یا آزادی کامل، بلکه راهنمایی دقیق، تشویق بهموقع و اصلاح محترمانه است. روشی که در عین سادگی، تأثیر عمیقی در عملکرد فردی و جمعی سازمان میگذارد.
کتاب مدیر یک دقیقهای در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۵ با بیش از ۱۴۰ هزار رای و ۳۲۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از صدیقه ابراهیمی، بهناز پیاده، الهام مبارکی زاده، صالح سپهری فر، حسین معارف وند، مهسار مشتاق، لی لا الوندیان و غلامحسین اعربی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی محتوای مدیر یک دقیقهای
کتاب مدیر یک دقیقهای از کنت بلانچارد و اسپنسر جانسون ساختاری داستانی دارد و بهجای تقسیم سنتی به فصلها، در قالب یک روایت پیوسته، سه اصل کلیدی مدیریت اثربخش را معرفی میکند. با این حال، میتوان محتوای آن را بهصورت تقریبی در ده بخش محوری خلاصه کرد که هر یک بر یکی از مفاهیم بنیادین یا مراحل آشنایی راوی با فلسفهی مدیریت یک دقیقهای تمرکز دارد.
کتاب با روایت دیدار یک مدیر جوان آغاز میشود که در جستوجوی یافتن الگویی برای رهبری مؤثر به سر میبرد. او با مدیران بسیاری ملاقات کرده اما هیچیک نتوانستهاند تعادلی میان بهرهوری و توجه انسانی برقرار کنند. تا اینکه با شخصی آشنا میشود که به «مدیر یک دقیقهای» شهرت دارد. این دیدار مقدمهای است برای معرفی مفاهیم بنیادین مدیریت مؤثر.
مدیر یک دقیقهای در گفتوگو با راوی توضیح میدهد که فلسفهی کاریاش بر سه اصل ساده و کارآمد استوار است. نخستین اصل، اهداف یکدقیقهای است. مدیران باید اهداف را بهروشنی با کارکنان خود در میان بگذارند و آنها را بهصورت مکتوب در یک پاراگراف خلاصه کنند. این اهداف باید آنقدر شفاف باشند که در عرض یک دقیقه بتوان آنها را مرور کرد. این شفافیت موجب تمرکز، انگیزه و وضوح در عملکرد میشود.
در ادامه، اصل دوم یعنی تحسین یکدقیقهای مطرح میشود. بر اساس این اصل، مدیر موفق باید عملکرد خوب کارکنان را بهمحض مشاهده مورد توجه و ستایش قرار دهد. بازخورد مثبت فوری، اعتمادبهنفس و انگیزه را در فرد تقویت میکند و رفتار مطلوب را تکرارپذیر میسازد. تحسین باید خاص، صریح و شخصی باشد تا بیشترین اثر را داشته باشد.
سپس نوبت به اصل سوم، توبیخ یکدقیقهای میرسد. هنگامی که کارکنان عملکرد نادرستی دارند، مدیر نباید آن را نادیده بگیرد یا بازخورد را به تأخیر بیندازد. توبیخ باید بهسرعت، صریح و بدون تخریب شخصیت فرد انجام شود. مدیر یک دقیقهای رفتار اشتباه را نقد میکند، نه خود فرد را، و بلافاصله پس از تذکر، رابطهای حمایتگرانه را برقرار میسازد.
در بخشهای بعدی کتاب، راوی با کارکنان مدیر یک دقیقهای نیز گفتوگو میکند تا ببیند این اصول در عمل چگونه اجرا میشوند. کارکنان از سبک مدیریتی او ابراز رضایت دارند و تأکید میکنند که این روش باعث افزایش اعتماد، وضوح وظایف و انگیزش در کار شده است. آنها احساس میکنند در سازمانی انسانی و عادلانه کار میکنند که در آن عملکرد دیده میشود.
کتاب به این نکته اشاره دارد که برای موفقیت در مدیریت، نباید کنترلگری را با رهبری اشتباه گرفت. مدیر یک دقیقهای با تعیین دقیق اهداف، بازخورد مداوم و روابط انسانی، کارایی را بدون استبداد افزایش میدهد. او مدیر وقتگذران نیست، اما بیتفاوت هم نیست؛ بلکه مدیر آگاه و دقیق است که در زمان کوتاه، تأثیر عمیقی میگذارد.
در انتهای داستان، مدیر جوان که در ابتدا با تردید وارد این مسیر شده بود، تصمیم میگیرد آموزههای مدیر یک دقیقهای را در کار خود بهکار بگیرد. او درمییابد که این اصول تنها یک تکنیک نیستند، بلکه فلسفهای هستند برای احترام به انسانها در کنار تحقق اهداف سازمانی.
کتاب در پیامی پایانی، تأکید میکند که اجرای این سه اصل به تمرین، تعهد و هماهنگی نیاز دارد. موفقیت یکشبه حاصل نمیشود، اما با تداوم در بهکارگیری این روشها، میتوان سازمانی کارآمد، انسانی و موفق بنا نهاد. کتاب در نهایت به خواننده امید میدهد که مدیریت مؤثر دستیافتنی است، اگر به انسان و ساختار بهصورت همزمان توجه شود.
بهطور کلی، مدیر یک دقیقهای کتابی کوتاه، ساده اما تأثیرگذار است که با تمرکز بر سه اصل مشخص، راهکارهایی عملی برای مدیریت روزمره ارائه میدهد. مخاطب پس از مطالعهی آن، میتواند دید تازهای نسبت به مدیریت، ارتباط و انگیزش پیدا کند و این اصول را بهسرعت در زندگی شغلی خود پیادهسازی نماید.
بخشهایی از مدیر یک دقیقهای
وقتی مرد جوان وارد اتاق شد، مدیر که پشت پنجره به تماشا ایستاده بود، روی برگرداند و به گرمی او را دعوت به نشستن کرد. پرسید:
«چه فرمایشی داری؟»
جوان گفت: «چیزهای ارزشمندی درباره شیوه مدیریت شما شنیدهام و دوست دارم بیشتر بدانم.»
«بسیار خب، با توجه به همه تغییراتی که در جهان رخ داده است، ما داریم از مقررات و شیوههای اثبات شده خودمان برای رسیدگی به امور استفاده میکنیم؛ البته به روشهایی تازه. اما بهتر است در این باره بعدا حرف بزنیم. اجازه بده با اصول اولیه شروع کنیم.
ما سازمانی با مدیریت از بالا به پایین بودیم که در روزگار خودش خوب عمل میکرد و موفق بود. اما امروزه آن سیستم و ساختار بسیار کُند کار میکند و برای افراد و کارکنان الهامبخش نیست. ابتکار را نابود میکند. مشتریان تقاضای خدماتی سریعتر و تولیداتی بهتر دارند، بنابراین ما نیاز داریم از همه استعدادهای سرپرستان و نیز افراد کمک بگیریم. قدرت تفکر فقط در دفتر رئیس نیست و میتواند در کل سازمان وجود داشته باشد.
از انجا که در این زمانه سرعت موجب سودآوری و موفقیت است، راهنمایی و هدایتِ توأم با همکاری و مشارکت، خیلی اثرگذارتر از شیوه قدیمی ِدستور دادن و تسلط بر امور است.»
«شما چگونه به صورت مشارکتی رهبری میکنید؟»
«هفتهای یک بار، روزهای چهارشنبه با گروه افراد ارشد دیدار میکنم، به این دلیل به شما گفتم چهارشنبه وقت ندارم. در این دیدارها من گوش میدهم و گروه کارها را مرور میکنند و مشخص میکنند در هفتهای که گذشت چه کارهایی انجام شد و چه مشکلاتی داشتند. چه کارهایی باقی مانده که باید انجام شود، و درباره طرحها و شیوهای که برای انجام دادن آنها دارند گفتگو میشود.»
«آیا تصمیمگیریها را شما و گروه در این جلسه انجام میدهید؟»
«بله، همینطور است. هدف از نشستها این است که این افراد در تصمیمگیریهای کلیدی برای آنچه باید در آینده انجام شود شرکت داشته باشند.»
جوان پرسید: «پس شما مدیری مشارکتکننده هستید یا دخالتکننده؟»
«نه، در واقع نیستم. من به آسان کردن کار باور دارم. نه به مشارکت و دخالت در تصمیمگیریهای دیگران.»
«پس هدف از این دیدارهای شما چیست؟»
«مردِ جوان، مگر هم اکنون آن را برایت نگفتم؟»
……………….
وقتی جوان وارد دفتر خانم تِرِزا لی شد، زن عینک مطالعهاش را برداشت و با لبخند گفت:
«شنیدم شما امروز مدیر ما را دیدی؛ او دوست بسیار خوبی است، این طور نیست؟»
«این گونه به نظر میرسد.»
«آیا پیشنهاد کرد درباره چگونگی مدیریتش با ما حرف بزنی؟»
«بله، این پیشنهاد را کرد.»
خانم تِرِزا گفت: «شگفتانگیز است که این شیوه چقدر خوب و مؤثر است. من هنوز در شگفتم که از وقتی یاد گرفتهام خودم مسئولیتم را انجام دهم، او خیلی برای با من بودن وقت نمیگذارد.»
«آیا این واقعیت دارد؟»
«بایستی این را باور کنی. حالا دیگر خیلی کم او را میبینم.»
جوان پرسید: «منظورتان این است که هیچ کمکی از او نمیگیرید؟»
«نه به اندازه روزهایی که تازه کار را شروع کرده بودم. البته در شروع یک کار و مسئولیت تازه، یعنی وقتی من و او هدفهای یک دقیقهای را تعیین میکنیم، او با من وقت میگذارد.»
«هدفهای یک دقیقهای؟ آنها چی هستند؟»
خانم تِرِزا گفت: «این نخستین رمز از سه رمز مدیریت یک دقیقهای است.»
جوان که میخواست بیشتر بداند پرسید: «سه رمز؟»
اگر به کتاب مدیر یک دقیقهای علاقه دارید، بخش معرفی برترین کتابهای مدیریت در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میسازد.
26 اردیبهشت 1404
مدیر یک دقیقهای
«مدیر یک دقیقهای» اثری است از کنت بلانچارد (نویسندهی آمریکایی، متولد ۱۹۳۹) و اسپنسر جانسون (پزشک و نویسندهی آمریکایی، از ۱۹۳۸ تا ۲۰۱۷) که در سال ۱۹۸۱ منتشر شده است. این کتاب راهکاری ساده و کاربردی برای مدیریت مؤثر افراد از طریق تعیین اهداف شفاف، بازخورد مثبت فوری و اصلاح سازنده رفتارها ارائه میدهد.
دربارهی مدیر یک دقیقهای
کتاب مدیر یک دقیقهای نوشتهی کنت بلانچارد و اسپنسر جانسون یکی از شناختهشدهترین آثار در زمینهی مدیریت و رهبری در محیط کار است. این کتاب با زبانی ساده و داستانمحور تلاش میکند تا مفاهیم بنیادین رهبری اثربخش را به خواننده منتقل کند. نویسندگان کتاب با بهرهگیری از تجربههای مدیریتی و علمی خود، الگویی کاربردی و قابل فهم از مدیریت مؤثر را ارائه میدهند که بهویژه برای مدیران تازهکار یا علاقهمندان به بهبود مهارتهای رهبری، بسیار مفید و قابل استفاده است.
اثر حاضر نخستین بار در دههی ۱۹۸۰ منتشر شد و از همان ابتدا مورد توجه مدیران، مشاوران و علاقهمندان به حوزهی کسبوکار قرار گرفت. ویژگی منحصربهفرد کتاب در سادگی پیامهای آن نهفته است. نویسندگان از مفاهیمی پیچیده و نظریات آکادمیک فاصله گرفتهاند و بهجای آن، مجموعهای از توصیههای عملی و روزمره را در قالب یک داستان جذاب روایت کردهاند. این سبک باعث شده پیامهای کتاب ماندگارتر و قابلفهمتر باشند.
راوی داستان، مدیری جوان و جویای موفقیت است که در جستوجوی یافتن رازهای رهبری مؤثر، به سراغ مدیرانی با سبکهای مختلف میرود. در نهایت، با مدیری آشنا میشود که بهدلیل سادگی و کارایی روشهایش به «مدیر یک دقیقهای» شهرت دارد. این ملاقات نقطهی عطفی در مسیر یادگیری و تحول فکری راوی میشود و چارچوب اصلی کتاب نیز حول همین دیدار شکل میگیرد.
کتاب بر سه اصل بنیادین مدیریت یک دقیقهای تأکید میکند: اهداف یکدقیقهای، تحسین یکدقیقهای و توبیخ یکدقیقهای. این اصول ساده و در عین حال کاربردی، ستونهای اصلی ساختار مدیریتی در کتاب هستند. به اعتقاد نویسندگان، با تعیین دقیق و سریع اهداف، قدردانی بهموقع از عملکرد خوب و بازخورد صریح در مواقع اشتباه، میتوان فضایی سازنده و کارآمد در سازمان ایجاد کرد.
یکی از جذابترین نکات کتاب، تاکید آن بر روابط انسانی و اهمیت توجه به انگیزهها و احساسات کارکنان است. برخلاف بسیاری از نظریههای مدیریتی خشک و مکانیکی، مدیر یک دقیقهای نگاهی انسانی به مدیریت دارد. نویسندگان بر این باورند که موفقیت سازمانها وابسته به افراد آنهاست و تنها از طریق درک متقابل و ارتباط مؤثر میتوان به بهرهوری بالا دست یافت.
اگرچه عنوان کتاب ممکن است این تصور را ایجاد کند که با روشی عجولانه یا سطحی برای مدیریت روبهرو هستیم، اما واقعیت برعکس است. مفهوم «یک دقیقه» در اینجا نماد اختصار، دقت و بهموقع بودن است؛ نه بیتوجهی یا سادهانگاری. مدیر یک دقیقهای نهتنها زمان خود را بهخوبی مدیریت میکند، بلکه در ارتباطات سازمانی نیز از اتلاف انرژی جلوگیری مینماید.
مدیر یک دقیقهای بارها در لیست پرفروشترین کتابهای مدیریتی قرار گرفته و به زبانهای متعددی ترجمه شده است. موفقیت این کتاب تنها بهدلیل محتوای آن نیست، بلکه نحوهی ارائهی مطالب و داستانسرایی آن نیز نقش پررنگی در جذب خوانندگان دارد. روایتهایی ساده و ملموس که بهراحتی در ذهن خواننده باقی میمانند و قابلیت اجرایی دارند.
در طول سالها، نسخههای مختلفی از این کتاب با محوریت موضوعات متفاوت مانند فروش، رهبری، کار گروهی و حتی تربیت فرزندان منتشر شدهاند. این توسعهی مفهومی نشان میدهد که اصول معرفیشده در کتاب، انعطافپذیری بالایی دارند و میتوان آنها را در موقعیتهای متنوع زندگی بهکار بست.
در دنیایی که مدیریت اغلب با جلسات طولانی، تصمیمگیریهای پیچیده و فرآیندهای اداری وقتگیر همراه است، کتاب مدیر یک دقیقهای دعوتی است به سادگی، صراحت و کارایی. این اثر تأکید میکند که با رعایت اصول ساده و انسانی میتوان اثربخشی بیشتری در رهبری سازمانی داشت.
نویسندگان همچنین به اهمیت بازخورد فوری اشاره میکنند؛ چه در قالب تشویق و چه در قالب تذکر. آنها معتقدند که فاصله انداختن میان عملکرد و بازخورد باعث کاهش تأثیر یادگیری و انگیزش میشود. از این رو، «یکدقیقهای» بودن نهتنها به زمان فیزیکی اشاره دارد بلکه نشانگر فوریت و ضرورت واکنش به موقع است.
کتاب در عین سادگی، خواننده را به تفکر دربارهی سبک رهبری شخصی خود دعوت میکند. مخاطب با خواندن آن احتمالاً به بازنگری در رفتارها و روشهای مدیریتیاش ترغیب میشود. این بازتاب و تأمل درونی، از مهمترین تأثیرات کتاب است.
مدیر یک دقیقهای در نهایت یک یادآوری مهم به مدیران است: آنچه کارکنان نیاز دارند، نه مدیریت سختگیرانه یا آزادی کامل، بلکه راهنمایی دقیق، تشویق بهموقع و اصلاح محترمانه است. روشی که در عین سادگی، تأثیر عمیقی در عملکرد فردی و جمعی سازمان میگذارد.
کتاب مدیر یک دقیقهای در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۵ با بیش از ۱۴۰ هزار رای و ۳۲۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از صدیقه ابراهیمی، بهناز پیاده، الهام مبارکی زاده، صالح سپهری فر، حسین معارف وند، مهسار مشتاق، لی لا الوندیان و غلامحسین اعربی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی محتوای مدیر یک دقیقهای
کتاب مدیر یک دقیقهای از کنت بلانچارد و اسپنسر جانسون ساختاری داستانی دارد و بهجای تقسیم سنتی به فصلها، در قالب یک روایت پیوسته، سه اصل کلیدی مدیریت اثربخش را معرفی میکند. با این حال، میتوان محتوای آن را بهصورت تقریبی در ده بخش محوری خلاصه کرد که هر یک بر یکی از مفاهیم بنیادین یا مراحل آشنایی راوی با فلسفهی مدیریت یک دقیقهای تمرکز دارد.
کتاب با روایت دیدار یک مدیر جوان آغاز میشود که در جستوجوی یافتن الگویی برای رهبری مؤثر به سر میبرد. او با مدیران بسیاری ملاقات کرده اما هیچیک نتوانستهاند تعادلی میان بهرهوری و توجه انسانی برقرار کنند. تا اینکه با شخصی آشنا میشود که به «مدیر یک دقیقهای» شهرت دارد. این دیدار مقدمهای است برای معرفی مفاهیم بنیادین مدیریت مؤثر.
مدیر یک دقیقهای در گفتوگو با راوی توضیح میدهد که فلسفهی کاریاش بر سه اصل ساده و کارآمد استوار است. نخستین اصل، اهداف یکدقیقهای است. مدیران باید اهداف را بهروشنی با کارکنان خود در میان بگذارند و آنها را بهصورت مکتوب در یک پاراگراف خلاصه کنند. این اهداف باید آنقدر شفاف باشند که در عرض یک دقیقه بتوان آنها را مرور کرد. این شفافیت موجب تمرکز، انگیزه و وضوح در عملکرد میشود.
در ادامه، اصل دوم یعنی تحسین یکدقیقهای مطرح میشود. بر اساس این اصل، مدیر موفق باید عملکرد خوب کارکنان را بهمحض مشاهده مورد توجه و ستایش قرار دهد. بازخورد مثبت فوری، اعتمادبهنفس و انگیزه را در فرد تقویت میکند و رفتار مطلوب را تکرارپذیر میسازد. تحسین باید خاص، صریح و شخصی باشد تا بیشترین اثر را داشته باشد.
سپس نوبت به اصل سوم، توبیخ یکدقیقهای میرسد. هنگامی که کارکنان عملکرد نادرستی دارند، مدیر نباید آن را نادیده بگیرد یا بازخورد را به تأخیر بیندازد. توبیخ باید بهسرعت، صریح و بدون تخریب شخصیت فرد انجام شود. مدیر یک دقیقهای رفتار اشتباه را نقد میکند، نه خود فرد را، و بلافاصله پس از تذکر، رابطهای حمایتگرانه را برقرار میسازد.
در بخشهای بعدی کتاب، راوی با کارکنان مدیر یک دقیقهای نیز گفتوگو میکند تا ببیند این اصول در عمل چگونه اجرا میشوند. کارکنان از سبک مدیریتی او ابراز رضایت دارند و تأکید میکنند که این روش باعث افزایش اعتماد، وضوح وظایف و انگیزش در کار شده است. آنها احساس میکنند در سازمانی انسانی و عادلانه کار میکنند که در آن عملکرد دیده میشود.
کتاب به این نکته اشاره دارد که برای موفقیت در مدیریت، نباید کنترلگری را با رهبری اشتباه گرفت. مدیر یک دقیقهای با تعیین دقیق اهداف، بازخورد مداوم و روابط انسانی، کارایی را بدون استبداد افزایش میدهد. او مدیر وقتگذران نیست، اما بیتفاوت هم نیست؛ بلکه مدیر آگاه و دقیق است که در زمان کوتاه، تأثیر عمیقی میگذارد.
در انتهای داستان، مدیر جوان که در ابتدا با تردید وارد این مسیر شده بود، تصمیم میگیرد آموزههای مدیر یک دقیقهای را در کار خود بهکار بگیرد. او درمییابد که این اصول تنها یک تکنیک نیستند، بلکه فلسفهای هستند برای احترام به انسانها در کنار تحقق اهداف سازمانی.
کتاب در پیامی پایانی، تأکید میکند که اجرای این سه اصل به تمرین، تعهد و هماهنگی نیاز دارد. موفقیت یکشبه حاصل نمیشود، اما با تداوم در بهکارگیری این روشها، میتوان سازمانی کارآمد، انسانی و موفق بنا نهاد. کتاب در نهایت به خواننده امید میدهد که مدیریت مؤثر دستیافتنی است، اگر به انسان و ساختار بهصورت همزمان توجه شود.
بهطور کلی، مدیر یک دقیقهای کتابی کوتاه، ساده اما تأثیرگذار است که با تمرکز بر سه اصل مشخص، راهکارهایی عملی برای مدیریت روزمره ارائه میدهد. مخاطب پس از مطالعهی آن، میتواند دید تازهای نسبت به مدیریت، ارتباط و انگیزش پیدا کند و این اصول را بهسرعت در زندگی شغلی خود پیادهسازی نماید.
بخشهایی از مدیر یک دقیقهای
وقتی مرد جوان وارد اتاق شد، مدیر که پشت پنجره به تماشا ایستاده بود، روی برگرداند و به گرمی او را دعوت به نشستن کرد. پرسید:
«چه فرمایشی داری؟»
جوان گفت: «چیزهای ارزشمندی درباره شیوه مدیریت شما شنیدهام و دوست دارم بیشتر بدانم.»
«بسیار خب، با توجه به همه تغییراتی که در جهان رخ داده است، ما داریم از مقررات و شیوههای اثبات شده خودمان برای رسیدگی به امور استفاده میکنیم؛ البته به روشهایی تازه. اما بهتر است در این باره بعدا حرف بزنیم. اجازه بده با اصول اولیه شروع کنیم.
ما سازمانی با مدیریت از بالا به پایین بودیم که در روزگار خودش خوب عمل میکرد و موفق بود. اما امروزه آن سیستم و ساختار بسیار کُند کار میکند و برای افراد و کارکنان الهامبخش نیست. ابتکار را نابود میکند. مشتریان تقاضای خدماتی سریعتر و تولیداتی بهتر دارند، بنابراین ما نیاز داریم از همه استعدادهای سرپرستان و نیز افراد کمک بگیریم. قدرت تفکر فقط در دفتر رئیس نیست و میتواند در کل سازمان وجود داشته باشد.
از انجا که در این زمانه سرعت موجب سودآوری و موفقیت است، راهنمایی و هدایتِ توأم با همکاری و مشارکت، خیلی اثرگذارتر از شیوه قدیمی ِدستور دادن و تسلط بر امور است.»
«شما چگونه به صورت مشارکتی رهبری میکنید؟»
«هفتهای یک بار، روزهای چهارشنبه با گروه افراد ارشد دیدار میکنم، به این دلیل به شما گفتم چهارشنبه وقت ندارم. در این دیدارها من گوش میدهم و گروه کارها را مرور میکنند و مشخص میکنند در هفتهای که گذشت چه کارهایی انجام شد و چه مشکلاتی داشتند. چه کارهایی باقی مانده که باید انجام شود، و درباره طرحها و شیوهای که برای انجام دادن آنها دارند گفتگو میشود.»
«آیا تصمیمگیریها را شما و گروه در این جلسه انجام میدهید؟»
«بله، همینطور است. هدف از نشستها این است که این افراد در تصمیمگیریهای کلیدی برای آنچه باید در آینده انجام شود شرکت داشته باشند.»
جوان پرسید: «پس شما مدیری مشارکتکننده هستید یا دخالتکننده؟»
«نه، در واقع نیستم. من به آسان کردن کار باور دارم. نه به مشارکت و دخالت در تصمیمگیریهای دیگران.»
«پس هدف از این دیدارهای شما چیست؟»
«مردِ جوان، مگر هم اکنون آن را برایت نگفتم؟»
……………….
وقتی جوان وارد دفتر خانم تِرِزا لی شد، زن عینک مطالعهاش را برداشت و با لبخند گفت:
«شنیدم شما امروز مدیر ما را دیدی؛ او دوست بسیار خوبی است، این طور نیست؟»
«این گونه به نظر میرسد.»
«آیا پیشنهاد کرد درباره چگونگی مدیریتش با ما حرف بزنی؟»
«بله، این پیشنهاد را کرد.»
خانم تِرِزا گفت: «شگفتانگیز است که این شیوه چقدر خوب و مؤثر است. من هنوز در شگفتم که از وقتی یاد گرفتهام خودم مسئولیتم را انجام دهم، او خیلی برای با من بودن وقت نمیگذارد.»
«آیا این واقعیت دارد؟»
«بایستی این را باور کنی. حالا دیگر خیلی کم او را میبینم.»
جوان پرسید: «منظورتان این است که هیچ کمکی از او نمیگیرید؟»
«نه به اندازه روزهایی که تازه کار را شروع کرده بودم. البته در شروع یک کار و مسئولیت تازه، یعنی وقتی من و او هدفهای یک دقیقهای را تعیین میکنیم، او با من وقت میگذارد.»
«هدفهای یک دقیقهای؟ آنها چی هستند؟»
خانم تِرِزا گفت: «این نخستین رمز از سه رمز مدیریت یک دقیقهای است.»
جوان که میخواست بیشتر بداند پرسید: «سه رمز؟»
اگر به کتاب مدیر یک دقیقهای علاقه دارید، بخش معرفی برترین کتابهای مدیریت در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، خودشناسی و خودسازی، روانشناسی، مدیریت
۰ برچسبها: ادبیات جهان، اسپنسر جانسون، کنت بلانچارد، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب