«سلطانه» اثری است از کالین فالکنر (نویسندهی استرالیایی، متولد ۱۹۵۳) که در سال ۱۹۹۳ منتشر شده است. این کتاب روایت زندگی زنی است که از کودکی ربوده شده و به حرمسرای سلطان عثمانی فرستاده میشود، و با تکیه بر هوش، اراده و قدرت نفوذ، مسیر خود را از بردگی تا سلطنت هموار میسازد.
دربارهی سلطانه
رمان تاریخی «سلطانه» اثر کالین فالکنر، روایتی است پرکشش و پرکشمکش از زندگی درونی یکی از مرموزترین نهادهای امپراتوری عثمانی: حرمسرای سلطان. این کتاب که در نسخهی اصلی با عنوان حرمسرا (Harem) منتشر شده و بعدها در برخی نسخهها به نام حرمسرای سلطان (The Sultan’s Harem) نیز شناخته شد، در ایران با عنوان «سلطانه» ترجمه و عرضه شده است. در این رمان، فالکنر خواننده را به قلب یکی از قدرتمندترین دربارهای تاریخ میبرد، جایی که سیاست، عشق، قدرت و خیانت در هم تنیدهاند.
نویسنده با بهرهگیری از پژوهشهای تاریخی و نثری روایی و زنده، موفق شده است زندگی پشت پرده قصر عثمانی را با جزئیاتی چشمگیر و گاه تکاندهنده به تصویر بکشد. او نگاهی انسانی، انتقادی و در عین حال همدلانه به شخصیتهایی دارد که در تاریخ غالباً به صورت نمادهایی بیچهره و خاموش معرفی شدهاند. در «سلطانه» زنان، بردگان، خواجهها و حتی سلطان، همگی دارای ابعاد پیچیده و گاه متناقضاند.
داستان بر محور دختری اروپایی به نام «آلکساندرا» میچرخد که در کودکی ربوده میشود و در نهایت به حرم سلطان سلیمان قانونی وارد میگردد. او در این فضای محدود و پر از رقابت و توطئه، رفتهرفته قدرت میگیرد و به مقام مورد احترام و پرنفوذی دست مییابد. این شخصیت، که بازتابی داستانی از «رکسلانا» یا «خُرَّم سلطان» در تاریخ واقعی است، به نمادی از زنی میماند که با هوش، اراده و حتی فریبکاری، تقدیر خویش را از نو مینویسد.
فالکنر نهتنها از تاریخ بهره میگیرد، بلکه آن را به خدمت داستانگویی درمیآورد. شخصیتپردازیهای دقیق، توصیفهای تصویری، و گفتگوهای زنده، باعث شدهاند که خواننده بهراحتی با فضای قرن شانزدهم و دنیای درونی قصر استانبول ارتباط برقرار کند. نویسنده ضمن وفاداری به وقایع تاریخی، آزادی تخیل را نیز برای پرداخت شخصیتها و روایت حفظ کرده است.
یکی از ویژگیهای برجستهی این رمان، پرداختن به روابط قدرت در ساختاری زنانه است. فالکنر حرم را نهتنها جایگاه زنان برده، بلکه میدان رقابت سیاسی و اجتماعیای تصویر میکند که در آن، زنان با یکدیگر میجنگند، متحد میشوند، خیانت میکنند و گاه نیز قربانی میگردند. این تصویرسازی، نشان میدهد که قدرت چگونه در ساختارهای پنهان و بهظاهر مطیع نیز جاری است.
از سوی دیگر، فالکنر موفق شده چهرهای چندبُعدی از سلطان سلیمان ارائه دهد؛ چهرهای که میان تعهدات امپراتوری، عشق فردی و فشارهای درباری گرفتار شده است. این پرترهی انسانی از شخصیتی تاریخی، به خواننده اجازه میدهد با او همذاتپنداری کند، نه صرفاً از او به عنوان یک نماد قدرت یاد کند.
درونمایههای عشق، آزادی، خیانت، هویت و انتخاب در سراسر رمان حضور دارند. «سلطانه» نهفقط داستان زنی در دربار عثمانی، بلکه روایتی از جستوجوی فردیت در دل یک نظام سلسلهمراتبی و مردسالار است. آلکساندرا/رکسلانا نمادی از دگرگونی سرنوشت است؛ از بردگی تا سلطنت، از بیهویتی تا اثرگذاری بر تاریخ.
ترجمهی این رمان به فارسی با عنوان «سلطانه» کمک کرده تا مخاطب ایرانی با یکی از وجوه کمترشناختهشدهی تاریخ عثمانی آشنا شود، آن هم نه از منظر رسمی و نظامی، بلکه از زاویه دید شخصیتهای در حاشیه، که در نهایت تأثیرگذارترین بازیگران قدرت بودهاند. همین نگاه متفاوت است که ارزش ادبی و تاریخی کتاب را دوچندان میکند.
فالکنر در روایت خود موفق شده توازنی ظریف میان واقعیت و خیال، میان تاریخ و داستان برقرار کند. او از کلیشههای رایج درباره شرق فاصله میگیرد و تلاش میکند تصویری واقعیتر و پیچیدهتر از ساختارهای قدرت در امپراتوری عثمانی ارائه دهد. نتیجه، داستانی است که در عین سرگرمکنندگی، عمیق و اندیشمندانه است.
با نثری روان، روایت چندلایه، و شخصیتهایی باورپذیر، «سلطانه» یکی از برجستهترین رمانهای تاریخی کالین فالکنر محسوب میشود. چه آن را به عنوان داستانی عاشقانه بخوانیم، چه روایتی سیاسی یا تحلیلی از جایگاه زنان در تاریخ، کتاب چیزی فراتر از یک رمان تاریخی صرف ارائه میدهد.
برای علاقهمندان به ادبیات تاریخی، شناخت جوامع شرقی، یا تجربهی داستانی پرکشش در دل امپراتوری عثمانی، «سلطانه» انتخابی درخور توجه است؛ رمانی که در میان آثار فالکنر همچون نگینی میدرخشد و مخاطب را به سفری فراموشنشدنی میبرد.
رمان سلطانه در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۲ با بیش از ۶۵۰۰ رای و ۳۶۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از جواد سیداشرف و عطیه بنی اسدی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان سلطانه
رمان «سلطانه» روایت زندگی دختری مسیحی و اروپایی به نام آلکساندرا است که در کودکی توسط سربازان عثمانی اسیر و به اسارت گرفته میشود. او در بازار بردگان به فروش میرسد و سرانجام به دربار عثمانی فرستاده میشود، جایی که قرار است آموزشهای لازم برای ورود به حرمسرای سلطان را ببیند. آلکساندرا از همان ابتدا نشان میدهد که شخصیتی سرسخت، تیزهوش و جاهطلب دارد و حاضر نیست سرنوشت بردگی را بپذیرد.
با گذشت زمان، او که نام اسلامی «خُرَّم» را میپذیرد، موفق میشود توجه سلطان سلیمان قانونی، مقتدرترین پادشاه وقت عثمانی، را به خود جلب کند. در میان صدها زن در حرمسرا، او بهتدریج جایگاهی ویژه پیدا میکند و عشق سلطان را بهدست میآورد. رابطه میان آن دو بهسرعت از یک دلدادگی معمولی فراتر میرود و خرّم تبدیل به معشوقهی رسمی سلطان و سپس مادر فرزندان او میشود.
قدرت گرفتن خرم حسادت، نفرت و رقابت دیگر زنان حرم را برمیانگیزد. در پشت پردهی حرمسرای مجلل و باشکوه، بازیهای پیچیدهی قدرت، خیانت، توطئه و حذف رقیبان جریان دارد. خرم که اکنون فهمیده برای بقا و پیشرفت باید قاعدهی این بازی را بشناسد، وارد رقابتهای پیچیدهای با همسران دیگر سلطان و مادر پیر او میشود.
در این مسیر، خرم با استفاده از عقل، زیبایی، جذابیت و سیاستورزی، نهتنها دشمنان خود را یکییکی کنار میزند، بلکه بر سلطان تأثیر میگذارد تا قوانین دیرینهی حرم را در هم بشکند. او به نخستین زنی در تاریخ عثمانی بدل میشود که با سلطان ازدواج رسمی میکند، در حالیکه سنتها این حق را به زنان حرم نمیدادند.
در بیرون از دیوارهای حرم، جنگها، سیاستهای بزرگ و تحولات امپراتوری جریان دارد، اما در درون حرم نیز جنگی خاموش میان زنان بر سر قدرت، فرزندان، جانشینی و عشق در حال وقوع است. خرم در این فضای پرفشار، سعی میکند پسر خود را به عنوان ولیعهد معرفی کند و از حذف او توسط رقبایش جلوگیری نماید.
در بخشی دیگر از داستان، رقابت میان پسران سلطان به بحرانی تبدیل میشود. خرم با حمایت پنهانی سلطان و به مدد نفوذی که به دست آورده، دست به تصمیمهای خطرناک میزند که گاه پیامدهای تراژیکی دارند. وفاداری سلطان به او، حتی در برابر تصمیماتی که هزینههای سیاسی و خانوادگی سنگینی دارد، نشانهی قدرت کمنظیر خرّم در تاریخ عثمانی است.
پایان داستان، تصویری از زنی است که با وجود همهی سختیها، رنجها، دشمنیها و توطئهها، توانسته مسیر زندگیاش را از بردگی تا سلطنت طی کند. «سلطانه» سرگذشت یک زن است، اما در لایههای عمیقتر، روایتی از قدرت، اراده، عشق، خشونت و پیچیدگی روابط انسانی در دل یکی از پرابهتترین امپراتوریهای تاریخ نیز هست.
این رمان، در کنار جذابیتهای داستانی، نگاهی دقیق و پرجزئیات به ساختار قدرت در حرمسرا، مناسبات زنانه، سیاستهای درباری، و تضاد میان سنت و خواست فردی دارد. داستانی که خواننده را از ابتدا تا انتها درگیر خود میسازد و او را به بازاندیشی در باب قدرت و هویت وامیدارد.
بخشهایی از سلطانه
او آموخته بود که در حرمسرا، زیبایی کافی نیست. دلربایی هم کافی نیست. حتی زیرکی هم کافی نیست. برای بقا، برای صعود، زن باید قدرت را بشناسد—نه فقط اینکه چطور آن را بفریبد، بلکه چطور آن را حفظ کند، شکل دهد، و علیه دشمنانش به کار گیرد.
………………
او دیگر آن دختر ترسخوردهای نبود که در دهکدهای در اوکراین به دامن مادرش چنگ میزد. آن دختر، روزی که تاتارها او را ربودند، مرده بود. اکنون زنی بهجای او ایستاده بود، زنی ساختهشده از سکوت و آتش، زنی که آموخته بود اشک بیفایده است، رحمت نایاب است، و تنها راه آزادی نه در گریز، بلکه در چیرگیست. او منتظر سرنوشت نمیماند که برایش تصمیم بگیرد؛ خودش راه را برمیگزید، با چشمانی باز و قلبی زرهپوش.
…………….
حرمسرا در شب ساکت نبود، گرچه چنین به نظر میرسید. صدای قدمهایی که پشت پردههای چوبی میپیچید، زمزمههای پچپچآمیز که چون دود در هوا میپیچید، گریهی ناگهانی نوزادی، یا هقهق آرام دختری تازهوارد، همگی در دل شب جریان داشتند. و زیر همهی اینها، طنین عمیقتری از تنش شنیده میشد، همچون دم کشیدن پیش از کشیده شدن تیغهای از غلاف. جایی بود که زیبایی میتوانست نفرین باشد، مهربانی میتوانست مرگآور شود، و هر لبخند ممکن بود سایهی خنجری پنهان را بر خود داشته باشد.
……………….
وقتی برای نخستینبار او را دید، شبیه مردی افسانهای نبود. آرام بود، دقیق، کمی گرفته. اما حضورش—حضورش اتاق را همچون مدی آرام ولی بیامان پر میکرد. همانجا فهمید چرا دیگران بیهیچ تردیدی در برابرش سر فرود میآوردند.
……………
قدرت در حرمسرا نه فریاد میزد، نه غوغا میکرد. نجوا میکرد. از پس پردهها نگاه میکرد، بیصدا میلغزید، و تنها در سایهها ضربه میزد. و دختران زیرک، آنهایی بودند که پیش از آنکه نجواها به طوفان بدل شوند، به آنها گوش سپرده بودند.
اگر به کتاب سلطانه علاقه دارید، بخش معرفی برترین رمانهای تاریخی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میسازد.
16 تیر 1404
سلطانه
«سلطانه» اثری است از کالین فالکنر (نویسندهی استرالیایی، متولد ۱۹۵۳) که در سال ۱۹۹۳ منتشر شده است. این کتاب روایت زندگی زنی است که از کودکی ربوده شده و به حرمسرای سلطان عثمانی فرستاده میشود، و با تکیه بر هوش، اراده و قدرت نفوذ، مسیر خود را از بردگی تا سلطنت هموار میسازد.
دربارهی سلطانه
رمان تاریخی «سلطانه» اثر کالین فالکنر، روایتی است پرکشش و پرکشمکش از زندگی درونی یکی از مرموزترین نهادهای امپراتوری عثمانی: حرمسرای سلطان. این کتاب که در نسخهی اصلی با عنوان حرمسرا (Harem) منتشر شده و بعدها در برخی نسخهها به نام حرمسرای سلطان (The Sultan’s Harem) نیز شناخته شد، در ایران با عنوان «سلطانه» ترجمه و عرضه شده است. در این رمان، فالکنر خواننده را به قلب یکی از قدرتمندترین دربارهای تاریخ میبرد، جایی که سیاست، عشق، قدرت و خیانت در هم تنیدهاند.
نویسنده با بهرهگیری از پژوهشهای تاریخی و نثری روایی و زنده، موفق شده است زندگی پشت پرده قصر عثمانی را با جزئیاتی چشمگیر و گاه تکاندهنده به تصویر بکشد. او نگاهی انسانی، انتقادی و در عین حال همدلانه به شخصیتهایی دارد که در تاریخ غالباً به صورت نمادهایی بیچهره و خاموش معرفی شدهاند. در «سلطانه» زنان، بردگان، خواجهها و حتی سلطان، همگی دارای ابعاد پیچیده و گاه متناقضاند.
داستان بر محور دختری اروپایی به نام «آلکساندرا» میچرخد که در کودکی ربوده میشود و در نهایت به حرم سلطان سلیمان قانونی وارد میگردد. او در این فضای محدود و پر از رقابت و توطئه، رفتهرفته قدرت میگیرد و به مقام مورد احترام و پرنفوذی دست مییابد. این شخصیت، که بازتابی داستانی از «رکسلانا» یا «خُرَّم سلطان» در تاریخ واقعی است، به نمادی از زنی میماند که با هوش، اراده و حتی فریبکاری، تقدیر خویش را از نو مینویسد.
فالکنر نهتنها از تاریخ بهره میگیرد، بلکه آن را به خدمت داستانگویی درمیآورد. شخصیتپردازیهای دقیق، توصیفهای تصویری، و گفتگوهای زنده، باعث شدهاند که خواننده بهراحتی با فضای قرن شانزدهم و دنیای درونی قصر استانبول ارتباط برقرار کند. نویسنده ضمن وفاداری به وقایع تاریخی، آزادی تخیل را نیز برای پرداخت شخصیتها و روایت حفظ کرده است.
یکی از ویژگیهای برجستهی این رمان، پرداختن به روابط قدرت در ساختاری زنانه است. فالکنر حرم را نهتنها جایگاه زنان برده، بلکه میدان رقابت سیاسی و اجتماعیای تصویر میکند که در آن، زنان با یکدیگر میجنگند، متحد میشوند، خیانت میکنند و گاه نیز قربانی میگردند. این تصویرسازی، نشان میدهد که قدرت چگونه در ساختارهای پنهان و بهظاهر مطیع نیز جاری است.
از سوی دیگر، فالکنر موفق شده چهرهای چندبُعدی از سلطان سلیمان ارائه دهد؛ چهرهای که میان تعهدات امپراتوری، عشق فردی و فشارهای درباری گرفتار شده است. این پرترهی انسانی از شخصیتی تاریخی، به خواننده اجازه میدهد با او همذاتپنداری کند، نه صرفاً از او به عنوان یک نماد قدرت یاد کند.
درونمایههای عشق، آزادی، خیانت، هویت و انتخاب در سراسر رمان حضور دارند. «سلطانه» نهفقط داستان زنی در دربار عثمانی، بلکه روایتی از جستوجوی فردیت در دل یک نظام سلسلهمراتبی و مردسالار است. آلکساندرا/رکسلانا نمادی از دگرگونی سرنوشت است؛ از بردگی تا سلطنت، از بیهویتی تا اثرگذاری بر تاریخ.
ترجمهی این رمان به فارسی با عنوان «سلطانه» کمک کرده تا مخاطب ایرانی با یکی از وجوه کمترشناختهشدهی تاریخ عثمانی آشنا شود، آن هم نه از منظر رسمی و نظامی، بلکه از زاویه دید شخصیتهای در حاشیه، که در نهایت تأثیرگذارترین بازیگران قدرت بودهاند. همین نگاه متفاوت است که ارزش ادبی و تاریخی کتاب را دوچندان میکند.
فالکنر در روایت خود موفق شده توازنی ظریف میان واقعیت و خیال، میان تاریخ و داستان برقرار کند. او از کلیشههای رایج درباره شرق فاصله میگیرد و تلاش میکند تصویری واقعیتر و پیچیدهتر از ساختارهای قدرت در امپراتوری عثمانی ارائه دهد. نتیجه، داستانی است که در عین سرگرمکنندگی، عمیق و اندیشمندانه است.
با نثری روان، روایت چندلایه، و شخصیتهایی باورپذیر، «سلطانه» یکی از برجستهترین رمانهای تاریخی کالین فالکنر محسوب میشود. چه آن را به عنوان داستانی عاشقانه بخوانیم، چه روایتی سیاسی یا تحلیلی از جایگاه زنان در تاریخ، کتاب چیزی فراتر از یک رمان تاریخی صرف ارائه میدهد.
برای علاقهمندان به ادبیات تاریخی، شناخت جوامع شرقی، یا تجربهی داستانی پرکشش در دل امپراتوری عثمانی، «سلطانه» انتخابی درخور توجه است؛ رمانی که در میان آثار فالکنر همچون نگینی میدرخشد و مخاطب را به سفری فراموشنشدنی میبرد.
رمان سلطانه در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۲ با بیش از ۶۵۰۰ رای و ۳۶۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمههایی از جواد سیداشرف و عطیه بنی اسدی به بازار عرضه شده است.
خلاصهی داستان سلطانه
رمان «سلطانه» روایت زندگی دختری مسیحی و اروپایی به نام آلکساندرا است که در کودکی توسط سربازان عثمانی اسیر و به اسارت گرفته میشود. او در بازار بردگان به فروش میرسد و سرانجام به دربار عثمانی فرستاده میشود، جایی که قرار است آموزشهای لازم برای ورود به حرمسرای سلطان را ببیند. آلکساندرا از همان ابتدا نشان میدهد که شخصیتی سرسخت، تیزهوش و جاهطلب دارد و حاضر نیست سرنوشت بردگی را بپذیرد.
با گذشت زمان، او که نام اسلامی «خُرَّم» را میپذیرد، موفق میشود توجه سلطان سلیمان قانونی، مقتدرترین پادشاه وقت عثمانی، را به خود جلب کند. در میان صدها زن در حرمسرا، او بهتدریج جایگاهی ویژه پیدا میکند و عشق سلطان را بهدست میآورد. رابطه میان آن دو بهسرعت از یک دلدادگی معمولی فراتر میرود و خرّم تبدیل به معشوقهی رسمی سلطان و سپس مادر فرزندان او میشود.
قدرت گرفتن خرم حسادت، نفرت و رقابت دیگر زنان حرم را برمیانگیزد. در پشت پردهی حرمسرای مجلل و باشکوه، بازیهای پیچیدهی قدرت، خیانت، توطئه و حذف رقیبان جریان دارد. خرم که اکنون فهمیده برای بقا و پیشرفت باید قاعدهی این بازی را بشناسد، وارد رقابتهای پیچیدهای با همسران دیگر سلطان و مادر پیر او میشود.
در این مسیر، خرم با استفاده از عقل، زیبایی، جذابیت و سیاستورزی، نهتنها دشمنان خود را یکییکی کنار میزند، بلکه بر سلطان تأثیر میگذارد تا قوانین دیرینهی حرم را در هم بشکند. او به نخستین زنی در تاریخ عثمانی بدل میشود که با سلطان ازدواج رسمی میکند، در حالیکه سنتها این حق را به زنان حرم نمیدادند.
در بیرون از دیوارهای حرم، جنگها، سیاستهای بزرگ و تحولات امپراتوری جریان دارد، اما در درون حرم نیز جنگی خاموش میان زنان بر سر قدرت، فرزندان، جانشینی و عشق در حال وقوع است. خرم در این فضای پرفشار، سعی میکند پسر خود را به عنوان ولیعهد معرفی کند و از حذف او توسط رقبایش جلوگیری نماید.
در بخشی دیگر از داستان، رقابت میان پسران سلطان به بحرانی تبدیل میشود. خرم با حمایت پنهانی سلطان و به مدد نفوذی که به دست آورده، دست به تصمیمهای خطرناک میزند که گاه پیامدهای تراژیکی دارند. وفاداری سلطان به او، حتی در برابر تصمیماتی که هزینههای سیاسی و خانوادگی سنگینی دارد، نشانهی قدرت کمنظیر خرّم در تاریخ عثمانی است.
پایان داستان، تصویری از زنی است که با وجود همهی سختیها، رنجها، دشمنیها و توطئهها، توانسته مسیر زندگیاش را از بردگی تا سلطنت طی کند. «سلطانه» سرگذشت یک زن است، اما در لایههای عمیقتر، روایتی از قدرت، اراده، عشق، خشونت و پیچیدگی روابط انسانی در دل یکی از پرابهتترین امپراتوریهای تاریخ نیز هست.
این رمان، در کنار جذابیتهای داستانی، نگاهی دقیق و پرجزئیات به ساختار قدرت در حرمسرا، مناسبات زنانه، سیاستهای درباری، و تضاد میان سنت و خواست فردی دارد. داستانی که خواننده را از ابتدا تا انتها درگیر خود میسازد و او را به بازاندیشی در باب قدرت و هویت وامیدارد.
بخشهایی از سلطانه
او آموخته بود که در حرمسرا، زیبایی کافی نیست. دلربایی هم کافی نیست. حتی زیرکی هم کافی نیست. برای بقا، برای صعود، زن باید قدرت را بشناسد—نه فقط اینکه چطور آن را بفریبد، بلکه چطور آن را حفظ کند، شکل دهد، و علیه دشمنانش به کار گیرد.
………………
او دیگر آن دختر ترسخوردهای نبود که در دهکدهای در اوکراین به دامن مادرش چنگ میزد. آن دختر، روزی که تاتارها او را ربودند، مرده بود. اکنون زنی بهجای او ایستاده بود، زنی ساختهشده از سکوت و آتش، زنی که آموخته بود اشک بیفایده است، رحمت نایاب است، و تنها راه آزادی نه در گریز، بلکه در چیرگیست. او منتظر سرنوشت نمیماند که برایش تصمیم بگیرد؛ خودش راه را برمیگزید، با چشمانی باز و قلبی زرهپوش.
…………….
حرمسرا در شب ساکت نبود، گرچه چنین به نظر میرسید. صدای قدمهایی که پشت پردههای چوبی میپیچید، زمزمههای پچپچآمیز که چون دود در هوا میپیچید، گریهی ناگهانی نوزادی، یا هقهق آرام دختری تازهوارد، همگی در دل شب جریان داشتند. و زیر همهی اینها، طنین عمیقتری از تنش شنیده میشد، همچون دم کشیدن پیش از کشیده شدن تیغهای از غلاف. جایی بود که زیبایی میتوانست نفرین باشد، مهربانی میتوانست مرگآور شود، و هر لبخند ممکن بود سایهی خنجری پنهان را بر خود داشته باشد.
……………….
وقتی برای نخستینبار او را دید، شبیه مردی افسانهای نبود. آرام بود، دقیق، کمی گرفته. اما حضورش—حضورش اتاق را همچون مدی آرام ولی بیامان پر میکرد. همانجا فهمید چرا دیگران بیهیچ تردیدی در برابرش سر فرود میآوردند.
……………
قدرت در حرمسرا نه فریاد میزد، نه غوغا میکرد. نجوا میکرد. از پس پردهها نگاه میکرد، بیصدا میلغزید، و تنها در سایهها ضربه میزد. و دختران زیرک، آنهایی بودند که پیش از آنکه نجواها به طوفان بدل شوند، به آنها گوش سپرده بودند.
اگر به کتاب سلطانه علاقه دارید، بخش معرفی برترین رمانهای تاریخی در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر موارد مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات جهان، داستان تاریخی، داستان خارجی، رمان، عاشقانه
۰ برچسبها: ادبیات استرالیا، ادبیات جهان، کالین فالکنر، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب