«دلاوران بیشمشیر میجنگند» نوشته سبکتکین سالور (روزنامهنگار و نویسندهی زادهی تهران، از ۱۳۰۲ تا ۱۳۷۰) که در سال ۱۳۷۲ منتشر شده است. این رمان روایت حماسی و تاریخیِ رستم و شیرزاد، دو قهرمان ایرانی، است که در دل امپراتوری روم با شجاعت، خرد و جوانمردی، بیآنکه بر شمشیر تکیه کنند، بر دشمنان و توطئهها غلبه میکنند.
دربارهی دلاوران بیشمشیر میجنگند
کتاب دلاوران بیشمشیر میجنگند نوشتهی سبکتکین سالور اثری است که در ژانر تاریخیـحماسی جای میگیرد و با نثری پرشور و روایی حماسی، سرگذشت قهرمانانی را بازآفرینی میکند که به جای تکیه بر سلاح، با شجاعت، ایمان و روحیهی جوانمردی خود در برابر دشمنان ایستادگی میکنند. نویسنده که در سال ۱۳۰۲ در تجریش زاده شده و در سالهای جوانی با تاریخ و زبان پارسی و نیز فرهنگ ایران باستان آشنا گردیده، در این کتاب کوشیده است روایتی داستانی از رویاروییها و کشمکشهای میان ایرانیان و رومیان ارائه دهد.
سالور با بهرهگیری از مطالعات گستردهی خود در زمینهی تاریخ ایران و سرگذشت اقوام آریایی، فضایی آفریده که در آن رستم و شیرزاد، شخصیتهای محوری داستان، در دل انطاکیه و سرزمینهای رومی به ماجراجویی میپردازند. داستان با حضور در باغ اسکندر در انطاکیه آغاز میشود؛ جایی که اشراف، سرداران و دختران زیباروی رومی در عیش و نوش غرقاند. در همین فضای پرزرقوبرق، رویارویی نخست میان یک جوان ایرانی و پهلوانی رومی به نام فیلیپ رقم میخورد و به تدریج مسیر داستان را به سوی جدالی بزرگتر میان دو فرهنگ هدایت میکند.
نویسنده در این روایت، بیش از آنکه به ابزار جنگی و صحنههای خونین بپردازد، به بزرگمنشی، صلابت روحی و معنوی قهرمانان ایرانی توجه نشان میدهد. همین امر سبب شده تا نام کتاب «دلاوران بیشمشیر میجنگند» معنا یابد؛ چرا که قهرمانان آن بیش از هر چیز با خِرد، اخلاق، و ارادهی استوارشان دشمن را شکست میدهند. این نگاه، همزمان جنبهای اخلاقی و ایدئولوژیک به اثر میبخشد و خواننده را به بازاندیشی در مفهوم واقعی دلاوری دعوت میکند.
در بخشهایی از کتاب، رستم و شیرزاد نهتنها در میدان جنگ بلکه در عرصههای اجتماعی و سیاسی نیز درگیر ماجراهایی پیچیده میشوند. مواجههی آنان با شخصیتهایی همچون کلودیوس، لازاروس و آفرودیت، فضای داستان را از یک نبرد ساده فراتر برده و به قلمرویی مملو از توطئه، خیانت، عشق و آزمونهای اخلاقی میکشاند.
زبان سالور در این اثر آمیخته با شور حماسی و نثری آهنگین است؛ جملهها اغلب کوتاه و پرتحرکاند و روایت، ریتمی شتابان و هیجانانگیز دارد. او توانسته با چنین نثری، فضای پرهیاهوی شهرهای رومی، قصرها، میدانهای نبرد و خلوتگاههای عاشقانه را بهگونهای تصویر کند که خواننده خود را در دل حوادث بیابد.
یکی از نقاط برجستهی کتاب، ترسیم چهرهی زنان است. شخصیتهایی چون آفرودیت نه صرفاً زینت داستان، بلکه نیروهایی تعیینکننده در روند ماجراها هستند. آنان در کنار زیبایی و جاذبهی خود، حامل نقشهها، دسیسهها و گاه مقاومتهاییاند که سرنوشت قهرمانان را رقم میزند.
با این حال، محور اصلی همچنان بر روی رستم و شیرزاد باقی میماند؛ دو ایرانی که در غربت، هویت ملی و اخلاقی خویش را فراموش نمیکنند. سالور بهخوبی نشان میدهد که چگونه آنان حتی در برابر وسوسههای مادی و عشقی، بر وفاداری و ارزشهای ایرانی خویش پای میفشرند و راهی را برمیگزینند که شایستهی یک پهلوان است.
کتاب علاوه بر جنبهی داستانی، نوعی بازآفرینی نمادین از نبرد دیرینهی شرق و غرب نیز بهشمار میآید. در پسِ توصیف جدالها و گفتوگوها، میتوان جدالی میان معنویت و مادیت، جوانمردی و خودخواهی، و حقیقت و توهم را بازشناخت. همین نکته است که اثر را از سطح یک روایت سرگرمکننده فراتر میبرد و آن را به متنی الهامبخش بدل میسازد.
ساختار کلی کتاب بر پایهی اپیزودهایی پرماجرا بنا شده است. هر فصل با یک رویارویی تازه آغاز میشود و با آزمونی اخلاقی یا کشمکشی حیاتی پایان میپذیرد. بدینترتیب، خواننده گامبهگام همراه قهرمانان به پیش میرود و در پایان، به درکی ژرفتر از مفهوم دلاوری دست مییابد.
سالور با این اثر، در واقع پیوندی میان تاریخ و ادبیات برقرار کرده است؛ او هم از منابع تاریخی الهام گرفته و هم با تخیل ادبی خود، آنها را در قالب داستانی پرشور بازآفرینی کرده است. این تلفیق باعث شده دلاوران بیشمشیر میجنگند نه صرفاً یک رمان تاریخی، بلکه نوعی حماسهی مدرن ایرانی باشد.
انتشار نخستینبار این کتاب در پاییز ۱۳۷۲، در زمانی که جامعهی ایران نیازمند بازاندیشی در ارزشهای تاریخی و فرهنگی خویش بود، جایگاهی ویژه برای آن رقم زد. خوانندگان آن روزگار در دل روایت سالور، پژواکی از آرمانهای ملی و انسانی خویش را مییافتند.
در نهایت میتوان گفت دلاوران بیشمشیر میجنگند سفری است از دل تاریخ به ژرفای هویت ایرانی؛ سفری که در آن اسطوره، تاریخ و داستان در هم میآمیزند تا پیام جاودانهای را منتقل کنند: قهرمانی تنها در قدرت بازو نیست، بلکه در راستی، وفاداری و ارادهای استوار ریشه دارد. این پیام همان چیزی است که کتاب را خواندنی و ماندگار ساخته است.
رمان دلاوران بیشمشیر میجنگند در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۰ است.
خلاصهی داستان دلاوران بیشمشیر میجنگند
کتاب دلاوران بیشمشیر میجنگند نوشته سبکتکین سالور روایتی بلند و پرماجرا از قهرمانان ایرانی است که در دل امپراتوری روم و در میان توطئهها، نبردها و عشقها گرفتار میشوند.
در آغاز داستان، ما در باغ اسکندر در شهر انطاکیه هستیم؛ جایی که بزرگان، اشراف و سرداران رومی در جشن و عیش و نوش گرد آمدهاند. در میان این جمع، فیلیپ پهلوانی نامدار و مغرور رومی با جوانی ناشناس روبهرو میشود که بعدها هویت او بهعنوان یک ایرانی آشکار میگردد. این رویارویی به مشاجره و سپس به نبردی بدل میشود که در آن جوان ایرانی با تکیه بر مهارت و هوش خود، فیلیپ را بیآنکه شمشیری در دست داشته باشد شکست میدهد و حیرت حاضران را برمیانگیزد.
این جوان که رستم نام دارد، در ادامه با شیرزاد، هموطن و همراهش، به مرکز ماجراها کشیده میشود. آن دو در شهر بیگانه، همواره میان نگاههای تحقیرآمیز رومیان و احترام پنهانی که شجاعتشان برمیانگیزد، قرار میگیرند. دشمنی رومیان با آنان از همان آغاز آشکار است و توطئهگران میکوشند راهی برای نابودیشان بیابند.
در خلال ماجرا، شخصیت لازاروس (مردی ثروتمند و بانفوذ) و نیز کلودیوس، دوک قدرتمند روم، وارد میدان میشوند. آنان میکوشند با بهرهگیری از موقعیت، این دو ایرانی را از سر راه بردارند. در این میان، زنانی چون آفرودیت نیز به صحنه میآیند؛ زنانی زیبارو اما درگیر نقشهها و روابط پیچیده که سرنوشت قهرمانان را به چالش میکشند.
رستم و شیرزاد بارها در برابر تهدیدهای مستقیم قرار میگیرند. فیلیپ و یارانش در پی انتقام هستند و چندین بار دامهایی برای آنان پهن میکنند. اما هوش، دلاوری و پایبندی این دو ایرانی به اخلاق و جوانمردی، باعث میشود از هر موقعیت سربلند بیرون آیند. آنان نه با شمشیر، بلکه با خرد و اراده دشمن را از میدان به در میکنند.
یکی از بخشهای مهم داستان، پردهبرداری از توطئهای بزرگ است: کلودیوس و لازاروس نقشه کشیدهاند تا امپراتور خردسال روم را در جریان مسابقات ارابهرانی مسموم کنند و خود قدرت را به دست گیرند. آفرودیت، که گرفتار این بازیهای سیاسی است، راز را برای شیرزاد فاش میکند و از او یاری میطلبد. بدین ترتیب، ایرانیان در قلب یک ماجرای سیاسی حیاتی قرار میگیرند.
شیرزاد که میان عشق و وظیفه گرفتار شده، به سختی تصمیم میگیرد. از یک سو، او مجذوب زیبایی و فریبندگی آفرودیت است و از سوی دیگر نمیتواند از وفاداری به ارزشهای ایرانی و جوانمردی خود دست بکشد. این کشمکش درونی، از بخشهای پرکشش روایت است و شخصیت او را چندبعدی میسازد.
در نهایت، رستم و شیرزاد با شجاعت وارد عمل میشوند. آنان تلاش میکنند نقشهی شوم علیه امپراتور را برملا کنند و مانع سقوط بیشتر امپراتوری به دست توطئهگران شوند. رویاروییهای پرخطر، جدالهای تنبهتن و صحنههای فرار و تعقیب، داستان را به اوج هیجان میرساند.
در جریان این وقایع، بارها رومیان میکوشند با خشونت و نیرنگ بر ایرانیان چیره شوند، اما نتیجه همیشه وارونه است. رستم و شیرزاد ثابت میکنند که حتی در دیار غربت، میتوان با پایبندی به حقیقت و اخلاق، بر زور و دسیسه پیروز شد. شکستهای پیدرپی فیلیپ و یارانش نشانگر فروپاشی غرور رومیان در برابر استواری شرقی است.
سرانجام، با فاششدن نقشهها و ناکامماندن دشمنان، قهرمانان ایرانی از مهلکه جان سالم به در میبرند. هرچند عشق، وسوسه و خطر، مسیر آنان را دشوار ساخته است، اما پیام نهایی داستان روشن است: دلاوری واقعی نه در شمشیر و قدرت بازو، بلکه در صداقت، وفاداری و روحیۀ جوانمردی است. همین پیام است که کتاب را به یک حماسهی اخلاقی و انسانی بدل میسازد.
بخشهایی از دلاوران بیشمشیر میجنگند
جوان ایرانی همچنان خاموش بر نیمکت نشسته بود و به دریا مینگریست. فیلیپ با خشم فریاد زد: «مردک! مگر نشنیدی که گفتم از جای برخیز؟» رستم نگاه از آب نگرفت و آرام پاسخ داد: «گفتم شنیدم، و گفتم که سخنت نادرست و بیشرافتی است.»
جمعیت از این جسارت در شگفت ماندند. فیلیپ برآشفت و تیغ از غلاف کشید، اما رستم بیآنکه شمشیری در دست داشته باشد، با تکهای چوب بر او تاخت. ضربهای چنان سخت فرود آورد که شمشیر از دست پهلوان رومی پر کشید و فریاد شگفتی حاضران بر آسمان رفت.
……………………
قدی بلند داشت و سیمایی مردانه با چشمانی چون عقاب. شنلی خاکستری بر دوش انداخته بود و کلاهی نمدی بر سر. سیاهی موهای بلندش بر شانهها فرو ریخته بود و در نگاهش سکوتی ژرف و آرامشی خیرهکننده بود. هیچکس باور نمیکرد این مرد لاغراندام که تنها تکیه بر نیروی خویش دارد، بتواند بزرگترین شمشیرزن روم را در برابر چشم همگان به زانو درآورد.
………………….
رستم چون دید فیلیپ مغلوب شده و در خون خویش میغلتد، تیغ بر او نیاورد. تنها گفت: «پستی و نادرستیات را همین چوب ادب داد. ایرانی اگر شمشیر برکشد، برای دفاع است نه برای انتقام. برخیز و بدان که جوانمردی از تیغ برندهتر است.»
……………………
زن زیبا لبخندی افسونگر بر لب داشت و گفت: «ای مرد ایرانی! تو جوانمردی و با دلیران تفاوت داری. میتوانی با من همراه شوی و از قدرت و ثروت بهره ببری.» شیرزاد نگاهی در چشمان سیاه او انداخت و آهسته گفت: «ما ایرانیان آموختهایم که وفاداری و حقیقت، ارزشمندتر از زر و زیور است. فریب چهرهها مرا از راهی که پیمودهام باز نخواهد داشت.»
………………….
ایرانیان در غربت بیشمشیر جنگیدند، اما نامشان درخشید. زیرا دلاوری در قدرت بازو نیست، در راستی است. در شهری که دروغ و خیانت بیداد میکرد، آنان به حقیقت تکیه زدند و با ارادهای استوار بر همگان چیره شدند.
اگر به کتاب دلاوران بیشمشیر میجنگند علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار سبکتکین سالور در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار این نویسندهی خوشذوق ایرانی نیز آشنا میکند.
30 مرداد 1404
دلاوران بیشمشیر میجنگند
«دلاوران بیشمشیر میجنگند» نوشته سبکتکین سالور (روزنامهنگار و نویسندهی زادهی تهران، از ۱۳۰۲ تا ۱۳۷۰) که در سال ۱۳۷۲ منتشر شده است. این رمان روایت حماسی و تاریخیِ رستم و شیرزاد، دو قهرمان ایرانی، است که در دل امپراتوری روم با شجاعت، خرد و جوانمردی، بیآنکه بر شمشیر تکیه کنند، بر دشمنان و توطئهها غلبه میکنند.
دربارهی دلاوران بیشمشیر میجنگند
کتاب دلاوران بیشمشیر میجنگند نوشتهی سبکتکین سالور اثری است که در ژانر تاریخیـحماسی جای میگیرد و با نثری پرشور و روایی حماسی، سرگذشت قهرمانانی را بازآفرینی میکند که به جای تکیه بر سلاح، با شجاعت، ایمان و روحیهی جوانمردی خود در برابر دشمنان ایستادگی میکنند. نویسنده که در سال ۱۳۰۲ در تجریش زاده شده و در سالهای جوانی با تاریخ و زبان پارسی و نیز فرهنگ ایران باستان آشنا گردیده، در این کتاب کوشیده است روایتی داستانی از رویاروییها و کشمکشهای میان ایرانیان و رومیان ارائه دهد.
سالور با بهرهگیری از مطالعات گستردهی خود در زمینهی تاریخ ایران و سرگذشت اقوام آریایی، فضایی آفریده که در آن رستم و شیرزاد، شخصیتهای محوری داستان، در دل انطاکیه و سرزمینهای رومی به ماجراجویی میپردازند. داستان با حضور در باغ اسکندر در انطاکیه آغاز میشود؛ جایی که اشراف، سرداران و دختران زیباروی رومی در عیش و نوش غرقاند. در همین فضای پرزرقوبرق، رویارویی نخست میان یک جوان ایرانی و پهلوانی رومی به نام فیلیپ رقم میخورد و به تدریج مسیر داستان را به سوی جدالی بزرگتر میان دو فرهنگ هدایت میکند.
نویسنده در این روایت، بیش از آنکه به ابزار جنگی و صحنههای خونین بپردازد، به بزرگمنشی، صلابت روحی و معنوی قهرمانان ایرانی توجه نشان میدهد. همین امر سبب شده تا نام کتاب «دلاوران بیشمشیر میجنگند» معنا یابد؛ چرا که قهرمانان آن بیش از هر چیز با خِرد، اخلاق، و ارادهی استوارشان دشمن را شکست میدهند. این نگاه، همزمان جنبهای اخلاقی و ایدئولوژیک به اثر میبخشد و خواننده را به بازاندیشی در مفهوم واقعی دلاوری دعوت میکند.
در بخشهایی از کتاب، رستم و شیرزاد نهتنها در میدان جنگ بلکه در عرصههای اجتماعی و سیاسی نیز درگیر ماجراهایی پیچیده میشوند. مواجههی آنان با شخصیتهایی همچون کلودیوس، لازاروس و آفرودیت، فضای داستان را از یک نبرد ساده فراتر برده و به قلمرویی مملو از توطئه، خیانت، عشق و آزمونهای اخلاقی میکشاند.
زبان سالور در این اثر آمیخته با شور حماسی و نثری آهنگین است؛ جملهها اغلب کوتاه و پرتحرکاند و روایت، ریتمی شتابان و هیجانانگیز دارد. او توانسته با چنین نثری، فضای پرهیاهوی شهرهای رومی، قصرها، میدانهای نبرد و خلوتگاههای عاشقانه را بهگونهای تصویر کند که خواننده خود را در دل حوادث بیابد.
یکی از نقاط برجستهی کتاب، ترسیم چهرهی زنان است. شخصیتهایی چون آفرودیت نه صرفاً زینت داستان، بلکه نیروهایی تعیینکننده در روند ماجراها هستند. آنان در کنار زیبایی و جاذبهی خود، حامل نقشهها، دسیسهها و گاه مقاومتهاییاند که سرنوشت قهرمانان را رقم میزند.
با این حال، محور اصلی همچنان بر روی رستم و شیرزاد باقی میماند؛ دو ایرانی که در غربت، هویت ملی و اخلاقی خویش را فراموش نمیکنند. سالور بهخوبی نشان میدهد که چگونه آنان حتی در برابر وسوسههای مادی و عشقی، بر وفاداری و ارزشهای ایرانی خویش پای میفشرند و راهی را برمیگزینند که شایستهی یک پهلوان است.
کتاب علاوه بر جنبهی داستانی، نوعی بازآفرینی نمادین از نبرد دیرینهی شرق و غرب نیز بهشمار میآید. در پسِ توصیف جدالها و گفتوگوها، میتوان جدالی میان معنویت و مادیت، جوانمردی و خودخواهی، و حقیقت و توهم را بازشناخت. همین نکته است که اثر را از سطح یک روایت سرگرمکننده فراتر میبرد و آن را به متنی الهامبخش بدل میسازد.
ساختار کلی کتاب بر پایهی اپیزودهایی پرماجرا بنا شده است. هر فصل با یک رویارویی تازه آغاز میشود و با آزمونی اخلاقی یا کشمکشی حیاتی پایان میپذیرد. بدینترتیب، خواننده گامبهگام همراه قهرمانان به پیش میرود و در پایان، به درکی ژرفتر از مفهوم دلاوری دست مییابد.
سالور با این اثر، در واقع پیوندی میان تاریخ و ادبیات برقرار کرده است؛ او هم از منابع تاریخی الهام گرفته و هم با تخیل ادبی خود، آنها را در قالب داستانی پرشور بازآفرینی کرده است. این تلفیق باعث شده دلاوران بیشمشیر میجنگند نه صرفاً یک رمان تاریخی، بلکه نوعی حماسهی مدرن ایرانی باشد.
انتشار نخستینبار این کتاب در پاییز ۱۳۷۲، در زمانی که جامعهی ایران نیازمند بازاندیشی در ارزشهای تاریخی و فرهنگی خویش بود، جایگاهی ویژه برای آن رقم زد. خوانندگان آن روزگار در دل روایت سالور، پژواکی از آرمانهای ملی و انسانی خویش را مییافتند.
در نهایت میتوان گفت دلاوران بیشمشیر میجنگند سفری است از دل تاریخ به ژرفای هویت ایرانی؛ سفری که در آن اسطوره، تاریخ و داستان در هم میآمیزند تا پیام جاودانهای را منتقل کنند: قهرمانی تنها در قدرت بازو نیست، بلکه در راستی، وفاداری و ارادهای استوار ریشه دارد. این پیام همان چیزی است که کتاب را خواندنی و ماندگار ساخته است.
رمان دلاوران بیشمشیر میجنگند در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۴.۰۰ است.
خلاصهی داستان دلاوران بیشمشیر میجنگند
کتاب دلاوران بیشمشیر میجنگند نوشته سبکتکین سالور روایتی بلند و پرماجرا از قهرمانان ایرانی است که در دل امپراتوری روم و در میان توطئهها، نبردها و عشقها گرفتار میشوند.
در آغاز داستان، ما در باغ اسکندر در شهر انطاکیه هستیم؛ جایی که بزرگان، اشراف و سرداران رومی در جشن و عیش و نوش گرد آمدهاند. در میان این جمع، فیلیپ پهلوانی نامدار و مغرور رومی با جوانی ناشناس روبهرو میشود که بعدها هویت او بهعنوان یک ایرانی آشکار میگردد. این رویارویی به مشاجره و سپس به نبردی بدل میشود که در آن جوان ایرانی با تکیه بر مهارت و هوش خود، فیلیپ را بیآنکه شمشیری در دست داشته باشد شکست میدهد و حیرت حاضران را برمیانگیزد.
این جوان که رستم نام دارد، در ادامه با شیرزاد، هموطن و همراهش، به مرکز ماجراها کشیده میشود. آن دو در شهر بیگانه، همواره میان نگاههای تحقیرآمیز رومیان و احترام پنهانی که شجاعتشان برمیانگیزد، قرار میگیرند. دشمنی رومیان با آنان از همان آغاز آشکار است و توطئهگران میکوشند راهی برای نابودیشان بیابند.
در خلال ماجرا، شخصیت لازاروس (مردی ثروتمند و بانفوذ) و نیز کلودیوس، دوک قدرتمند روم، وارد میدان میشوند. آنان میکوشند با بهرهگیری از موقعیت، این دو ایرانی را از سر راه بردارند. در این میان، زنانی چون آفرودیت نیز به صحنه میآیند؛ زنانی زیبارو اما درگیر نقشهها و روابط پیچیده که سرنوشت قهرمانان را به چالش میکشند.
رستم و شیرزاد بارها در برابر تهدیدهای مستقیم قرار میگیرند. فیلیپ و یارانش در پی انتقام هستند و چندین بار دامهایی برای آنان پهن میکنند. اما هوش، دلاوری و پایبندی این دو ایرانی به اخلاق و جوانمردی، باعث میشود از هر موقعیت سربلند بیرون آیند. آنان نه با شمشیر، بلکه با خرد و اراده دشمن را از میدان به در میکنند.
یکی از بخشهای مهم داستان، پردهبرداری از توطئهای بزرگ است: کلودیوس و لازاروس نقشه کشیدهاند تا امپراتور خردسال روم را در جریان مسابقات ارابهرانی مسموم کنند و خود قدرت را به دست گیرند. آفرودیت، که گرفتار این بازیهای سیاسی است، راز را برای شیرزاد فاش میکند و از او یاری میطلبد. بدین ترتیب، ایرانیان در قلب یک ماجرای سیاسی حیاتی قرار میگیرند.
شیرزاد که میان عشق و وظیفه گرفتار شده، به سختی تصمیم میگیرد. از یک سو، او مجذوب زیبایی و فریبندگی آفرودیت است و از سوی دیگر نمیتواند از وفاداری به ارزشهای ایرانی و جوانمردی خود دست بکشد. این کشمکش درونی، از بخشهای پرکشش روایت است و شخصیت او را چندبعدی میسازد.
در نهایت، رستم و شیرزاد با شجاعت وارد عمل میشوند. آنان تلاش میکنند نقشهی شوم علیه امپراتور را برملا کنند و مانع سقوط بیشتر امپراتوری به دست توطئهگران شوند. رویاروییهای پرخطر، جدالهای تنبهتن و صحنههای فرار و تعقیب، داستان را به اوج هیجان میرساند.
در جریان این وقایع، بارها رومیان میکوشند با خشونت و نیرنگ بر ایرانیان چیره شوند، اما نتیجه همیشه وارونه است. رستم و شیرزاد ثابت میکنند که حتی در دیار غربت، میتوان با پایبندی به حقیقت و اخلاق، بر زور و دسیسه پیروز شد. شکستهای پیدرپی فیلیپ و یارانش نشانگر فروپاشی غرور رومیان در برابر استواری شرقی است.
سرانجام، با فاششدن نقشهها و ناکامماندن دشمنان، قهرمانان ایرانی از مهلکه جان سالم به در میبرند. هرچند عشق، وسوسه و خطر، مسیر آنان را دشوار ساخته است، اما پیام نهایی داستان روشن است: دلاوری واقعی نه در شمشیر و قدرت بازو، بلکه در صداقت، وفاداری و روحیۀ جوانمردی است. همین پیام است که کتاب را به یک حماسهی اخلاقی و انسانی بدل میسازد.
بخشهایی از دلاوران بیشمشیر میجنگند
جوان ایرانی همچنان خاموش بر نیمکت نشسته بود و به دریا مینگریست. فیلیپ با خشم فریاد زد: «مردک! مگر نشنیدی که گفتم از جای برخیز؟» رستم نگاه از آب نگرفت و آرام پاسخ داد: «گفتم شنیدم، و گفتم که سخنت نادرست و بیشرافتی است.»
جمعیت از این جسارت در شگفت ماندند. فیلیپ برآشفت و تیغ از غلاف کشید، اما رستم بیآنکه شمشیری در دست داشته باشد، با تکهای چوب بر او تاخت. ضربهای چنان سخت فرود آورد که شمشیر از دست پهلوان رومی پر کشید و فریاد شگفتی حاضران بر آسمان رفت.
……………………
قدی بلند داشت و سیمایی مردانه با چشمانی چون عقاب. شنلی خاکستری بر دوش انداخته بود و کلاهی نمدی بر سر. سیاهی موهای بلندش بر شانهها فرو ریخته بود و در نگاهش سکوتی ژرف و آرامشی خیرهکننده بود. هیچکس باور نمیکرد این مرد لاغراندام که تنها تکیه بر نیروی خویش دارد، بتواند بزرگترین شمشیرزن روم را در برابر چشم همگان به زانو درآورد.
………………….
رستم چون دید فیلیپ مغلوب شده و در خون خویش میغلتد، تیغ بر او نیاورد. تنها گفت: «پستی و نادرستیات را همین چوب ادب داد. ایرانی اگر شمشیر برکشد، برای دفاع است نه برای انتقام. برخیز و بدان که جوانمردی از تیغ برندهتر است.»
……………………
زن زیبا لبخندی افسونگر بر لب داشت و گفت: «ای مرد ایرانی! تو جوانمردی و با دلیران تفاوت داری. میتوانی با من همراه شوی و از قدرت و ثروت بهره ببری.» شیرزاد نگاهی در چشمان سیاه او انداخت و آهسته گفت: «ما ایرانیان آموختهایم که وفاداری و حقیقت، ارزشمندتر از زر و زیور است. فریب چهرهها مرا از راهی که پیمودهام باز نخواهد داشت.»
………………….
ایرانیان در غربت بیشمشیر جنگیدند، اما نامشان درخشید. زیرا دلاوری در قدرت بازو نیست، در راستی است. در شهری که دروغ و خیانت بیداد میکرد، آنان به حقیقت تکیه زدند و با ارادهای استوار بر همگان چیره شدند.
اگر به کتاب دلاوران بیشمشیر میجنگند علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار سبکتکین سالور در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار این نویسندهی خوشذوق ایرانی نیز آشنا میکند.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، داستان ایرانی، داستان تاریخی، رمان، ماجراجویی
۰ برچسبها: ادبیات ایران، سبکتکین سالور، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب