«مسافر سنت در هزارهی سوم» اثری است از محمدرضا زائری (نویسندهی اهل کرمان، متولد ۱۳۴۹) که در سال ۱۴۰۱ منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از یادداشتهای روزانه است که تجربهها، دغدغهها و تأملات یک روحانی معاصر درباره نسبت دین، سنت و زندگی شهری در جهان امروز را بازتاب میدهد.
دربارهی مسافر سنت در هزارهی سوم
کتاب مسافر سنت در هزارهی سوم نوشته محمدرضا زائری، حاصل مجموعهای از نوشتههای روزانه اوست که همچون آینهای بخشهایی از زندگی و تجربههای شخصی یک روحانی معاصر را بازتاب میدهد. نویسنده در این اثر تلاش کرده است تا آنچه در ارتباط روزمره با مردم میبیند و میاندیشد را ثبت کند، تا نه تنها سندی از مشاهدات شخصیاش باشد، بلکه بستری برای تأمل دیگران نیز فراهم آورد.
این یادداشتها نه صرفاً گزارشهای روزمره، بلکه نوعی روایت از جایگاه روحانیت در جامعه امروز ایران هستند. زائری در جایگاه یک روحانی شهری، دغدغهها، تلخیها و شیرینیهای همزیستی با مردمی را به تصویر میکشد که در دل کلانشهرها، در کشاکش سنت و مدرنیته زندگی میکنند. او از چشماندازی شخصی، ولی قابل تعمیم، میکوشد نسبت میان دین، روحانیت و جامعه را دوباره بازخوانی کند.
زائری در این نوشتهها بارها به این نکته میپردازد که نهاد روحانیت، بهرغم رسالت اولیهاش در هدایت و همدلی، گاه نتوانسته بهطور کامل پاسخگوی نیازهای امروز جامعه باشد. این فاصله میان توقع عمومی و کارکرد واقعی، از نگاه او موجب نوعی بیاعتمادی و دوری مردم از لباس و جایگاه روحانیان شده است. همین مسئله یکی از محورهای اصلی تأملات کتاب را تشکیل میدهد.
او با زبان ساده و صمیمی مینویسد، اما در ورای این سادگی، لایههای عمیق نقد اجتماعی و دینی نهفته است. در واقع، کتاب بیش از آنکه یک دفترچه خاطرات شخصی باشد، تلاشی است برای ثبت لحظههای معناداری که میتوانند الگویی برای گفتوگوی جدیتر درباره جایگاه سنت در دوران جدید باشند.
از منظر ساختاری، یادداشتهای این کتاب را میتوان همچون حلقههای درخت دانست که هر کدام بخشی از حیات معاصر را نشان میدهند. نویسنده زمان و مکان مشخصی برای روایتها تعیین نکرده و این ویژگی سبب شده نوشتهها جنبهای عمومیتر پیدا کنند؛ بهگونهای که خواننده حس میکند این تجربه میتواند متعلق به هر فرد دیگری نیز باشد.
زائری گاه در یادداشتهایش از رنجها و کاستیهای جامعه میگوید و خواننده را به اندوه فرو میبرد، و گاه از لحظههای محبت و انسانیت سخن میراند که امید را زنده نگاه میدارند. این تضاد میان تلخی و شیرینی، حقیقت زندگی معاصر را نشان میدهد و نوشتههای او را از یکسویهنگری دور میسازد.
در جایجای کتاب، نویسنده با مثالهای عینی و روزمره به موضوعاتی میپردازد که شاید در نگاه اول پیشپاافتاده به نظر برسند، اما در حقیقت بار معنایی و اخلاقی مهمی دارند. از کمک به یک رهگذر گرفته تا نقد تند به فساد اداری، هر روایت یادآور این است که معنویت و اخلاق باید در زندگی روزانه جاری باشند.
زائری با این نوشتهها به نوعی هشدار نیز میدهد. او بر این باور است که اگر روحانیت از بطن جامعه فاصله بگیرد و صدای مردم را نشنود، نه تنها جایگاه خود را از دست میدهد، بلکه جامعه نیز دچار بحرانهای اخلاقی و اجتماعی خواهد شد. او این هشدار را نه از موضعی بیرونی، بلکه از دل تجربه زیسته خود بیان میکند.
کتاب مسافر سنت در هزارهی سوم همچنین نمایانگر تلاش نویسنده برای یافتن نقطه توازن میان ارزشهای سنتی و مقتضیات دنیای مدرن است. او معتقد است میتوان با حفظ اصالتهای دینی و فرهنگی، از دستاوردهای دنیای جدید نیز بهره برد؛ مشروط بر آنکه نگاه عقلانی و بازاندیشانه بر این فرآیند حاکم باشد.
ویژگی بارز این اثر، صمیمیت زبان آن است. زائری با لحنی بیپیرایه، گاه طنزآلود و گاه انتقادی، خواننده را با خود همراه میکند. همین سادگی سبب میشود تا کتاب نه تنها برای مخاطبان متخصص، بلکه برای هر فرد علاقهمند به مسائل اجتماعی و دینی نیز جذاب و خواندنی باشد.
از خلال این یادداشتها، پرسشهای مهمی درباره نسبت دین و جامعه، سنت و مدرنیته، و نقش روحانیت در جهان امروز مطرح میشود. پرسشهایی که بیش از ارائه پاسخهای قطعی، مخاطب را به اندیشیدن و بازنگری در دیدگاههای خود دعوت میکنند.
در نهایت، مسافر سنت در هزاره سوم کتابی است که هم میتواند برای روحانیون و مسئولان اجتماعی آیینهای هشداردهنده باشد، و هم برای خوانندگان عام فرصتی برای تأمل در زندگی روزمره. اثری که در ظاهر کوچک و ساده به نظر میرسد، اما در عمق خود حامل دغدغههای بزرگ و جدی درباره آینده جامعه ایرانی است.
خلاصهی محتوای مسافر سنت در هزارهی سوم
کتاب مسافر سنت در هزارهی سوم نوشته محمدرضا زائری، مجموعهای از یادداشتهای روزانه است که هر یک به بخشی از تجربهها و مشاهدات او بهعنوان یک روحانی در دل جامعه شهری میپردازد. نویسنده با قلمی روان و صمیمی، تلاش کرده است لحظههایی را که در برخورد با مردم یا مشاهده زندگی روزمره پیش میآید ثبت کند؛ لحظههایی که گاه ساده به نظر میرسند اما حامل پیامهای عمیق اخلاقی و اجتماعی هستند.
کتاب حاضر در ۱۵۲ صفحه و در قطع رقعی به چاپ رسیده است. نویسنده ساختار اثر را بر پایه ۱۲ بخش تنظیم کرده که هر یک معادل یکی از ماههای سال در نظر گرفته شدهاند. درون هر بخش نیز برای هفتههای مختلف، عنوانهایی مستقل انتخاب شده است. از جمله این عنوانها میتوان به «دعای خیر کافی نیست؟»، «دنیاهای پنهان زیر پوست شهر»، «حاج آقا بنزتان کجاست؟!»، «زبان مشترک نداریم!»، «حرام این است که دست همدیگر را نگیرید!»، «فواید نشستن آخوند ترک موتور!»، «شما بمانید من پیاده میشوم»، «سوالهایی که جواب ندارد!» و «گول ظاهر را نخورید» اشاره کرد.
در این یادداشتها، زائری به مسائل مختلفی چون فاصله گرفتن روحانیت از مردم، کاستیهای اخلاقی و اجتماعی، تلخیهای ناشی از فساد و بیعدالتی، و نیز زیباییهای پنهان در مهربانیهای کوچک روزانه میپردازد. او نشان میدهد که چگونه رفتارهای خرد و تصمیمهای فردی میتوانند تصویری کلی از وضعیت فرهنگی و معنوی جامعه بسازند.
یکی از محورهای اصلی کتاب، بررسی جایگاه روحانیت در جهان معاصر است. نویسنده بر این باور است که رسالت اصلی روحانیون، همراهی و همدلی با مردم و نشان دادن الگوی اخلاقی در زندگی روزانه است؛ اما به دلایل مختلف، این نقش همیشه به درستی ایفا نشده و همین امر موجب ایجاد فاصله میان مردم و روحانیون شده است.
زائری علاوه بر نقد، به جنبههای امیدبخش جامعه نیز توجه دارد. او روایتهایی از محبت و فداکاریهای ساده مردم نقل میکند که همچون چراغی، ارزشهای اصیل انسانی را روشن نگاه میدارند. این تضاد میان رنجها و شادیها، به نوشتههای او تنوع و عمق بیشتری بخشیده و آنها را از سطح گزارشهای روزمره فراتر برده است.
در مجموع، کتاب مسافر سنت در هزارهی سوم نه تنها بازتاب زندگی شخصی یک روحانی در مواجهه با مسائل روز جامعه است، بلکه تلاشی است برای طرح پرسشهای بنیادین درباره نسبت سنت و مدرنیته، دین و زندگی اجتماعی، و نقش اخلاق در جهان پرچالش امروز. این کتاب خواننده را به اندیشیدن درباره تجربه زیسته خود وامیدارد و او را با پرسشهایی جدی اما ضروری روبهرو میکند.
بخشهایی از مسافر سنت در هزارهی سوم
این کتاب مجموعهای است از یادداشتهای روزمره و نوشتههای شخصی من است. مهمترین دغدغهی من در نوشتن این یادداشتها، ثبت برخی از تجربههای شخص یک روحانی بوده که ساکن یک کلانشهر است و در تعاملات اجتماعی روزمره قدری از رفتار و گفتار مردم را برای مطالعه و مرور دیگران به یادگار میگذارد.
من به عنوان یک عضو از جامعه بزرگ روحانیت در میان مردم حضور دارم. روحانیتی که قرار بود با آغوش پدرانه، مهر و تحملش، پناه مردم و با هدایت معلمانهاش چراغ هدایت زندگیشان باشد.
روحانیتی که گاه نتوانسته به هر دلیل رسالت و تعهد خود را به درستی ادا کند و همین عامل در کنار برخی عوامل و دلایل دیگر سبب فاصلهگرفتن مخاطب عام با این لباس و این شخصیت شده است. در این روزنوشتها کوشیدهام به اندازهی توان و مجال خود و حوصله و تحمل خواننده به این مسألهی جدی بپردازم.
……………………
شنبه: توی اتوبوس نشسته ام، زنی نسبتا جوان جلو می آید و با اسم صدایم می زند، بلند می شوم و احترام می کنم. کاغذی به دســتم می دهد، از دست خطش معلوم می شود همان جا نوشته؛ نمی خواهم گناه کنم، گرفتار اجاره و نان شب هستم! مثل برق گرفته ها گیج شده ام! نمی دانم باید چه کار کنم، می خواهم اشک بریزم.
کاش می توانستم کمکی بکنم و جوابی بدهم. با خودم فکر می کنم این مردم بــه خاطر این لباس توقع کمک دارند، تا وقتی این لباس را بر تن دارم همین است! این لباس مقدس را هم که نمی خواهم دربیاورم- این لباس رزم من است- اما شده ام مثل رزمنده ای که وسط میدان مانده و سلاح ندارد، نه می توانم میدان را ترک کنم و نه می توانم بجنگم!
وقتی مردم با این دردها و حرمان ها و پرسش ها و توقع ها به سراغ امثال من می آیند جواب می خواهند نه دعای خیر و سرتکان دادن! شرمنده و سرگردانم، اتوبوس که به ایستگاه می رسد پیاده می شوم و می روم. قدم هایم را تند می کنم تا نکند آن زن مسافر برای پرسش خود جوابی بخواهد که ندارم!
اگر به کتاب مسافر سنت در هزاره سوم علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار ادبیات ایران در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میسازد.
19 شهریور 1404
مسافر سنت در هزارهی سوم
«مسافر سنت در هزارهی سوم» اثری است از محمدرضا زائری (نویسندهی اهل کرمان، متولد ۱۳۴۹) که در سال ۱۴۰۱ منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از یادداشتهای روزانه است که تجربهها، دغدغهها و تأملات یک روحانی معاصر درباره نسبت دین، سنت و زندگی شهری در جهان امروز را بازتاب میدهد.
دربارهی مسافر سنت در هزارهی سوم
کتاب مسافر سنت در هزارهی سوم نوشته محمدرضا زائری، حاصل مجموعهای از نوشتههای روزانه اوست که همچون آینهای بخشهایی از زندگی و تجربههای شخصی یک روحانی معاصر را بازتاب میدهد. نویسنده در این اثر تلاش کرده است تا آنچه در ارتباط روزمره با مردم میبیند و میاندیشد را ثبت کند، تا نه تنها سندی از مشاهدات شخصیاش باشد، بلکه بستری برای تأمل دیگران نیز فراهم آورد.
این یادداشتها نه صرفاً گزارشهای روزمره، بلکه نوعی روایت از جایگاه روحانیت در جامعه امروز ایران هستند. زائری در جایگاه یک روحانی شهری، دغدغهها، تلخیها و شیرینیهای همزیستی با مردمی را به تصویر میکشد که در دل کلانشهرها، در کشاکش سنت و مدرنیته زندگی میکنند. او از چشماندازی شخصی، ولی قابل تعمیم، میکوشد نسبت میان دین، روحانیت و جامعه را دوباره بازخوانی کند.
زائری در این نوشتهها بارها به این نکته میپردازد که نهاد روحانیت، بهرغم رسالت اولیهاش در هدایت و همدلی، گاه نتوانسته بهطور کامل پاسخگوی نیازهای امروز جامعه باشد. این فاصله میان توقع عمومی و کارکرد واقعی، از نگاه او موجب نوعی بیاعتمادی و دوری مردم از لباس و جایگاه روحانیان شده است. همین مسئله یکی از محورهای اصلی تأملات کتاب را تشکیل میدهد.
او با زبان ساده و صمیمی مینویسد، اما در ورای این سادگی، لایههای عمیق نقد اجتماعی و دینی نهفته است. در واقع، کتاب بیش از آنکه یک دفترچه خاطرات شخصی باشد، تلاشی است برای ثبت لحظههای معناداری که میتوانند الگویی برای گفتوگوی جدیتر درباره جایگاه سنت در دوران جدید باشند.
از منظر ساختاری، یادداشتهای این کتاب را میتوان همچون حلقههای درخت دانست که هر کدام بخشی از حیات معاصر را نشان میدهند. نویسنده زمان و مکان مشخصی برای روایتها تعیین نکرده و این ویژگی سبب شده نوشتهها جنبهای عمومیتر پیدا کنند؛ بهگونهای که خواننده حس میکند این تجربه میتواند متعلق به هر فرد دیگری نیز باشد.
زائری گاه در یادداشتهایش از رنجها و کاستیهای جامعه میگوید و خواننده را به اندوه فرو میبرد، و گاه از لحظههای محبت و انسانیت سخن میراند که امید را زنده نگاه میدارند. این تضاد میان تلخی و شیرینی، حقیقت زندگی معاصر را نشان میدهد و نوشتههای او را از یکسویهنگری دور میسازد.
در جایجای کتاب، نویسنده با مثالهای عینی و روزمره به موضوعاتی میپردازد که شاید در نگاه اول پیشپاافتاده به نظر برسند، اما در حقیقت بار معنایی و اخلاقی مهمی دارند. از کمک به یک رهگذر گرفته تا نقد تند به فساد اداری، هر روایت یادآور این است که معنویت و اخلاق باید در زندگی روزانه جاری باشند.
زائری با این نوشتهها به نوعی هشدار نیز میدهد. او بر این باور است که اگر روحانیت از بطن جامعه فاصله بگیرد و صدای مردم را نشنود، نه تنها جایگاه خود را از دست میدهد، بلکه جامعه نیز دچار بحرانهای اخلاقی و اجتماعی خواهد شد. او این هشدار را نه از موضعی بیرونی، بلکه از دل تجربه زیسته خود بیان میکند.
کتاب مسافر سنت در هزارهی سوم همچنین نمایانگر تلاش نویسنده برای یافتن نقطه توازن میان ارزشهای سنتی و مقتضیات دنیای مدرن است. او معتقد است میتوان با حفظ اصالتهای دینی و فرهنگی، از دستاوردهای دنیای جدید نیز بهره برد؛ مشروط بر آنکه نگاه عقلانی و بازاندیشانه بر این فرآیند حاکم باشد.
ویژگی بارز این اثر، صمیمیت زبان آن است. زائری با لحنی بیپیرایه، گاه طنزآلود و گاه انتقادی، خواننده را با خود همراه میکند. همین سادگی سبب میشود تا کتاب نه تنها برای مخاطبان متخصص، بلکه برای هر فرد علاقهمند به مسائل اجتماعی و دینی نیز جذاب و خواندنی باشد.
از خلال این یادداشتها، پرسشهای مهمی درباره نسبت دین و جامعه، سنت و مدرنیته، و نقش روحانیت در جهان امروز مطرح میشود. پرسشهایی که بیش از ارائه پاسخهای قطعی، مخاطب را به اندیشیدن و بازنگری در دیدگاههای خود دعوت میکنند.
در نهایت، مسافر سنت در هزاره سوم کتابی است که هم میتواند برای روحانیون و مسئولان اجتماعی آیینهای هشداردهنده باشد، و هم برای خوانندگان عام فرصتی برای تأمل در زندگی روزمره. اثری که در ظاهر کوچک و ساده به نظر میرسد، اما در عمق خود حامل دغدغههای بزرگ و جدی درباره آینده جامعه ایرانی است.
خلاصهی محتوای مسافر سنت در هزارهی سوم
کتاب مسافر سنت در هزارهی سوم نوشته محمدرضا زائری، مجموعهای از یادداشتهای روزانه است که هر یک به بخشی از تجربهها و مشاهدات او بهعنوان یک روحانی در دل جامعه شهری میپردازد. نویسنده با قلمی روان و صمیمی، تلاش کرده است لحظههایی را که در برخورد با مردم یا مشاهده زندگی روزمره پیش میآید ثبت کند؛ لحظههایی که گاه ساده به نظر میرسند اما حامل پیامهای عمیق اخلاقی و اجتماعی هستند.
کتاب حاضر در ۱۵۲ صفحه و در قطع رقعی به چاپ رسیده است. نویسنده ساختار اثر را بر پایه ۱۲ بخش تنظیم کرده که هر یک معادل یکی از ماههای سال در نظر گرفته شدهاند. درون هر بخش نیز برای هفتههای مختلف، عنوانهایی مستقل انتخاب شده است. از جمله این عنوانها میتوان به «دعای خیر کافی نیست؟»، «دنیاهای پنهان زیر پوست شهر»، «حاج آقا بنزتان کجاست؟!»، «زبان مشترک نداریم!»، «حرام این است که دست همدیگر را نگیرید!»، «فواید نشستن آخوند ترک موتور!»، «شما بمانید من پیاده میشوم»، «سوالهایی که جواب ندارد!» و «گول ظاهر را نخورید» اشاره کرد.
در این یادداشتها، زائری به مسائل مختلفی چون فاصله گرفتن روحانیت از مردم، کاستیهای اخلاقی و اجتماعی، تلخیهای ناشی از فساد و بیعدالتی، و نیز زیباییهای پنهان در مهربانیهای کوچک روزانه میپردازد. او نشان میدهد که چگونه رفتارهای خرد و تصمیمهای فردی میتوانند تصویری کلی از وضعیت فرهنگی و معنوی جامعه بسازند.
یکی از محورهای اصلی کتاب، بررسی جایگاه روحانیت در جهان معاصر است. نویسنده بر این باور است که رسالت اصلی روحانیون، همراهی و همدلی با مردم و نشان دادن الگوی اخلاقی در زندگی روزانه است؛ اما به دلایل مختلف، این نقش همیشه به درستی ایفا نشده و همین امر موجب ایجاد فاصله میان مردم و روحانیون شده است.
زائری علاوه بر نقد، به جنبههای امیدبخش جامعه نیز توجه دارد. او روایتهایی از محبت و فداکاریهای ساده مردم نقل میکند که همچون چراغی، ارزشهای اصیل انسانی را روشن نگاه میدارند. این تضاد میان رنجها و شادیها، به نوشتههای او تنوع و عمق بیشتری بخشیده و آنها را از سطح گزارشهای روزمره فراتر برده است.
در مجموع، کتاب مسافر سنت در هزارهی سوم نه تنها بازتاب زندگی شخصی یک روحانی در مواجهه با مسائل روز جامعه است، بلکه تلاشی است برای طرح پرسشهای بنیادین درباره نسبت سنت و مدرنیته، دین و زندگی اجتماعی، و نقش اخلاق در جهان پرچالش امروز. این کتاب خواننده را به اندیشیدن درباره تجربه زیسته خود وامیدارد و او را با پرسشهایی جدی اما ضروری روبهرو میکند.
بخشهایی از مسافر سنت در هزارهی سوم
این کتاب مجموعهای است از یادداشتهای روزمره و نوشتههای شخصی من است. مهمترین دغدغهی من در نوشتن این یادداشتها، ثبت برخی از تجربههای شخص یک روحانی بوده که ساکن یک کلانشهر است و در تعاملات اجتماعی روزمره قدری از رفتار و گفتار مردم را برای مطالعه و مرور دیگران به یادگار میگذارد.
من به عنوان یک عضو از جامعه بزرگ روحانیت در میان مردم حضور دارم. روحانیتی که قرار بود با آغوش پدرانه، مهر و تحملش، پناه مردم و با هدایت معلمانهاش چراغ هدایت زندگیشان باشد.
روحانیتی که گاه نتوانسته به هر دلیل رسالت و تعهد خود را به درستی ادا کند و همین عامل در کنار برخی عوامل و دلایل دیگر سبب فاصلهگرفتن مخاطب عام با این لباس و این شخصیت شده است. در این روزنوشتها کوشیدهام به اندازهی توان و مجال خود و حوصله و تحمل خواننده به این مسألهی جدی بپردازم.
……………………
شنبه: توی اتوبوس نشسته ام، زنی نسبتا جوان جلو می آید و با اسم صدایم می زند، بلند می شوم و احترام می کنم. کاغذی به دســتم می دهد، از دست خطش معلوم می شود همان جا نوشته؛ نمی خواهم گناه کنم، گرفتار اجاره و نان شب هستم! مثل برق گرفته ها گیج شده ام! نمی دانم باید چه کار کنم، می خواهم اشک بریزم.
کاش می توانستم کمکی بکنم و جوابی بدهم. با خودم فکر می کنم این مردم بــه خاطر این لباس توقع کمک دارند، تا وقتی این لباس را بر تن دارم همین است! این لباس مقدس را هم که نمی خواهم دربیاورم- این لباس رزم من است- اما شده ام مثل رزمنده ای که وسط میدان مانده و سلاح ندارد، نه می توانم میدان را ترک کنم و نه می توانم بجنگم!
وقتی مردم با این دردها و حرمان ها و پرسش ها و توقع ها به سراغ امثال من می آیند جواب می خواهند نه دعای خیر و سرتکان دادن! شرمنده و سرگردانم، اتوبوس که به ایستگاه می رسد پیاده می شوم و می روم. قدم هایم را تند می کنم تا نکند آن زن مسافر برای پرسش خود جوابی بخواهد که ندارم!
اگر به کتاب مسافر سنت در هزاره سوم علاقه دارید، بخش معرفی برترین آثار ادبیات ایران در وبسایت هر روز یک کتاب، شما را با سایر آثار مشابه نیز آشنا میسازد.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، زندگینامه
۰ برچسبها: ادبیات ایران، محمدرضا زائری، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب